چرا شیعه فرقه ناجیه و بر حق است
چرا شیعه فرقه ناجیه و بر حق است
فرقه ناجيه
آيا در اسلام حتما بايد پيرو فرقه خاصى بود يا اين كه انسان تابع كدام فرقه باشد تفاوتى ندارد؟
و اگر تنها يك گروه بر حق است به چه دليل آن گروه شيعه است؟
يك. ملاك اصلى مسلمان بودن ايمان به حقيقت ناب اسلام و پيروى از آموزه ها و تعاليم اسلام خالص و پيراسته از پيرايه ها است.
اين مسئله در زمان پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در تبعيت و پيروى يك پارچه از آن حضرت تبلور مى يابد. پس از رحلت پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نيز تبعيت از اسلام ناب در گرو پيروى كامل از مسيرى است كه حضرتش براى امت ترسيم فرموده و بدان راهنمايى كرده است.
دو. براساس آنچه در روايات متعدد و متواترى شيعه و سنى نقل كرده اند، پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در موارد مختلفى مسير آينده امت را ترسيم كرده و راه راست و ضلالت ناپذير را پيروى كامل از «ثقلين» يعنى قرآن و عترت دانسته اند.
از جمله در صحيح مسلم و مسند احمد بن حنبل و سنن دارمى و سنن بيهقى و ديگر منابع معتبر روايى اهل سنت آمده است كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه غدير فرمودند: «هان اى مردم! همانا من يك بشر هستم و انتظار مى رود كه فرستاده پروردگارم (ملك الموت) نزد من آيد پس او را اجابت گويم. به درستى كه من دو چيز گرانبها نزد شما مى گذارم : يكى از آن دو كتاب خداست كه در آن هدايت و نور است. پس كتاب خدا را دريابيد و به آن چنگ زنيد… و ديگرى اهل بيت من است…».1
نيز آن حضرت اضافه فرمودند: «آن دو (قرآن و عترت) جدايى ناپذيرند تا بر حوض كوثر به من بازگردند. پس بنگريد پس از من چسان آن دو را پى مى گيريد».2 و نيز بر اين نكته تأكيد كردند كه: «اگر آن دو را پيروى كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد».3
بنابراين گوهر هدايت اسلام ناب پس از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) جز از طريق پيروى قرآن و عترت به چنگ آمدنى نيست. از اين احاديث نكاتى چند به شرح زير به دست مى آيد:
2-1. قرآن و اهلبيت (علیهم السلام) هميشه همراه يكديگرند و جدايى ناپذيرند و طالبان حقايق قرآن بايد به اهلبيت (علیهم السلام)چنگ بزنند.
2-2. چنان كه پيروى از قرآن بدون هيچ قيد و شرطى بر همه واجب است پيروى از اهلبيت (علیهم السلام) نيز چنين است.
3-2. اهلبيت (علیهم السلام) معصومند، زيرا جدايى ناپذير بودن آنها از قرآن، و لزوم پيروى بى قيد و شرط از آنان از دلايل روشنى بر معصوم بودن آنها است،
چرا كه اگر گناه و خطايى داشتند از قرآن جدا مى شدند، و پيروى از آنان، مسلمانان را از ظلالت و گمراهى بيمه نمى كرد، و اينكه فرمودند با پيروى از آنان در برابر گمراهى ها مصونيت داريد، دليل روشنى بر عصمت آنها است.
4-2. پيامبر (صلی الله علیه و آله) اين برنامه را براى تمام ادوار تاريخ مسلمين تا روز قيامت تنظيم كرده، مى فرمايد: «اين دو هميشه با هم اند تا در كنار حوض كوثر نزد من آيند».
اين به خوبى نشان مى دهد كه در تمام طول تاريخ اسلام فردى از اهلبيت (علیهم السلام) به عنوان پيشواى معصوم (علیه السلام) وجود دارد، و همان گونه كه قرآن هميشه چراغ هدايت است، آنها نيز هميشه چراغ هدايتند.
5-2. جدا شدن يا پيشى گرفتن از اهلبيت (علیهم السلام) مايه گمراهى است و هيچ انتخابى را نبايد بر آنها مقدم داشت زيرا آنها از همه افضل و اعلم و برترند.4
سه. پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در موارد مكرر مصاديق اهل بيت را با نام و عدد معرفى نموده اند.
در اين دسته از روايات كه در منابع مختلف شيعه و سنى نقل گرديده است حضرت على (علیه السلام) به عنوان امام اول و جانشين بلافصل آن حضرت معرفى شده و آخرين امام كه دوازدهمين آنان است حضرت مهدى خواهد بود.5
چهار. بر اثر عللى كه پيش از اين گفته آمد امت اسلامى پس از رحلت پيامبر (صلی الله علیه و آله) به گروه هاى مختلفى تقسيم شدند. عمده ترين آنان، دو گروه شيعه و سنى است.
شيعه كسانى را گويند كه به لزوم پيروى از اهل بيت و امامت آنان به دليل اشارت قرآنى و نصوص قطعى رسيده از پيامبر ايمان دارند. در مقابل اهل سنت و جماعت كسانى را گويند كه منكر وابستگى امر امامت و رهبرى دينى و سياسى امت به نص بوده و لزوم پيروى از اهل بيت (علیهم السلام) را انكار مى كنند.
گروه نخست به عنوان شيعه على (علیه السلام) شناخته شده و از زبان پيامبر (صلی الله علیه و آله)به اين نام خوانده شده اند.
از جمله پيامبر به حضرت على (علیه السلام) فرمود: «يا على انت و اصحابك فى الجنه، انت و شيعتك فى الجنه»؛ اى على تو و يارانت در بهشتيد، تو و شيعيانت در بهشتيد».6
مشابه اين روايت در منابع اهل سنت به تكرار يافت مى شود.7
پنج. همان طور كه حقانيت همه اديان در عرض يكديگر مردود است، حقانيت همه فرقه ها در درون يك دين نيز ممكن نيست و به تناقض مى انجامد.
در روايات متعددى كه شيعه و سنى از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) نقل كرده اند امت پس از آن حضرت به فرقه هاى متعددى تقسيم شده و در اين ميان تنها يك گروه اهل نجات و رستگارى اند.
نتيجه :
براساس آنچه گذشت آيا مى توان غير از تشيع راستين، يعنى پيروى حقيقى از قرآن و عترت را، راه حق و صراط مستقيم و نجات آفرين به حساب آورد؟
1. صحيح مسلم، باب فضائل على ابن ابى طالب؛ مسند احمد، 4/364؛ سنن دارمى، 2/431؛ سنن بيهقى، 2/148 و 7/30؛ الطحاوى، 4/368.
2. الترمذى، 13/201؛ اسدالغابه، 2/12؛ الدر المنثور، تفسير سوره شورى، آيه مودت.
3. مستدرك الصحيحين و تلخيصه، 3/109؛ فضائل الطائى، ص 30؛ مسند احمد، 3/17 و….
4. جهت آگاهى بيشتر بنگريد :
الف. آيه اللّه مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 9، ص 75 و 76، تهران : دارالكتب الاسلاميه، چهارم، 1377.
ب. على اصغر رضوانى، شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 2.
ج. حميدرضا شاكرين، چرا تشيع مق معارف (ماهنامه)، ش 53 و 54.
5. جهت آگاهى بيشتر به پاسخ پرسش هاى بعدى رجوع كنيد.
6. جهت آگاهى بيشتر بنگريد : على ربانى گلپايگانى، درآمدى به شيعه شناسى، ص 31-28، قم : مركز جهانى علوم اسلامى.
7. ابن حجر عسقلانى، الصواعق المحرقه، ص 161، ط. مكتبه القاهره.
منبع : هدانا برگرفته از ادیان و مذاهب
ویژه نامه دین پژوهی (ادیان و مذاهب)