پایبندی خداوند به وعده ها در قرآن
هيچكس باوفاتر از خداوند نسبت به عهد خود نيست: (…ومَنْ أوْفي بعهده من الله)؛ وقتي پيام قرآن نسبت به بشر اين است كه (أوفوا بالعقود) و دستور وحي الهي نسبت به متعاهدان در برابر خداوند (وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتم) است.
پایبندی خداوند به وعده ها در قرآن
عهد گاهي به معناي پيمان دوجانبه است كه از آن به «معاهده» ياد ميشود و زماني به معناي وَعْد يك جانبه است كه از آن به «تعهدِ» مقابل تعاهد ياد ميشود. عهد به معناي معاهده طبق مباني عُقَلا الزام آور است و وفاي به آن و عمل طبق آن حَسَن و نقض آن و عمل نكردن برابر آن قبيح است و گذشته از جنبه اخلاقي، صبغه حقوقي دارد. عهد به معناي وعده هرچند وفاي آن خوب است، ليكن الزامآور نيست و جنبه اخلاقي آن مسلتزم صبغه حقوقي آن نخواهد شد؛ هر چند برخي از احاديث لزوم رعايت آن را دربردارد و بعضي از فقيهان نيز به وجوب وفاي به آن فتوا داده اند.
خداوند از آن جهت كه كمال محض است و هيچگونه نقص و عيبي را به حريم امن او راه نيست، هر دو قسم از عهد را وفا ميكند و هيچيك را نقض نخواهد كرد و هيچكس باوفاتر از خداوند نسبت به عهد خود نيست: (…ومَنْ أوْفي بعهده من الله)[ سوره توبه، آيه 111]؛ وقتي پيام قرآن نسبت به بشر اين است كه (أوفوا بالعقود)[ سوره مائده، آيه 1. ] و دستور وحي الهي نسبت به متعاهدان در برابر خداوند (وأوفوا بعهدالله إذا عاهدتم)[سوره نحل، آيه 91.] است و نكوهش قرآن نسبت به ناقضان عهد اين است: (ألذين ينقضون عهدالله… أُولئك هم الخاسرون)[سوره بقره، آيه 27. ] و اعلام رسمي او راجع به وفاداري خداوند در برابر عهد ديگران، يعني معاهده دوطرف (وأوفوا بعهدي أُوف بعهدكم وإيّاي فارهبون)[ سوره بقره، آيه 40. ] است، هرگز احتمال نقض عهد و وفا نكردن خداوند نسبت به معاهده خود فرض صحيح ندارد. اين مطلب هرچند مقول به تشكيك است و تحقق آن در عهد به معناي معاهده بيش از عهد به معناي وعده است؛ ليكن نصاب لازم آن در عهد به معناي وعد نيز محقّق است؛ چنانكه با تبيين خطوط كلي بحث در لطايف و اشارات همه زواياي مبهم و تاريك آن روشن خواهد شد.
آنچه در اين بخش مطرح است ايناست كه خداي سبحان هيچگونه عهدي، خواه به معناي معاهده و خواه به معناي عهد يكجانبه و وعده ابتدايي، به يهودان نداده است و اينان هيچ عهد و وعدهاي از خداوند دريافت نكرده اند؛ زيرا نه دليل عقلي بر اين دعوي اقامه شده و نه حجت نقلي گواه آناست وگرنه خداوندي كه راضي نيست مسلمانان معاهده بت پرستان و مشركان را نقض كنند و به مسلمانان فرمان ميدهد كه تعاهد وَثَنيها را گرامي بدارند و آن را نشكنند: (إلّاالذين عاهدتم من المشركين… فأتمّوا إليهم عهدهم إلي مدّتهم إنّ الله يحبّ المتّقين)[سوره توبه، آيه 4. ]، (كيف يكون للمشركين عهدٌ عندالله وعند رسوله إلّاالذين عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم إنّ الله يحبّ المتّقين)[سوره توبه، آيه 7. ] چگونه خودش عهدشكني را نسبت به غير مشرك، يعني اهلكتاب روا ميدارد. اگر فرقه يهود كمترين دليلي در اين زمينه ميداشتند، خواه بهصورت معاهده و خواه بهصورت عهد و وعده ابتدايي حتماً در احتجاج با رسول گراميصلي الله عليه و آله و سلم آن را ارائه ميكردند؛ بنابراين، ادعاي تماس موقّت و مساس محدود و معدود آتش قيامت و نجات پس از آن خالي از هرگونه بيّنه و برهان است و هيچ ارزش علمي ندارد.
تذكّر: در جمله (فلن يُخْلِفَ اللّهُ عَهده) تصريح به اسم ظاهر «الله» با امكان اكتفا به ضمير، براي تعليل است؛ يعني مقتضاي الوهيت وفاي به عهد و عدم تخلّف از آن است[سوره توبه، آيه 7. ].
سایت هدانا برگرفته از تسنيم، جلد 5 صفحه 332.