پاسخ به شبهه کمال حیدری درباره تحریف قرآن (اثبات صحت روایت حفص از عاصم)
آيت الله معرفت در اين خصوص گويد: قرائت حاضر همان قرائت شيعه مي باشد چون آن را حفص که از شاگردان امام صادق عليه السلام بوده است از عاصم که ار بزرگان شيعه است و او نيز سلمي که از خواص اصحاب حضرت علي عليه السلام بوده است، نقل و او نيز از حضرت علي عليه السلام و حضرت نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله اخذ کرده است
پاسخ به شبهه کمال حیدری درباره تحریف قرآن (اثبات صحت روایت حفص از عاصم)
قرائت حفص قرائت عموم مسلمانان است. حفص و استاد او عاصم به آنچه كه با قرائت عامّه و روايت صحيح و متواتر ميان مسلمانان موافق بود، پاىبند بودند. اين قرائت را عاصم از شيخ خود ابو عبدالرحمان سلمى و او از حضرت علي عليه السلام گرفته است . حضرت علی (ع) به هيچ قرائتى جز آنچه با نصّ اصلى وحى كه ميان مسلمانان از پيامبر (ص) متواتر بوده، قرائت نمى كرده است. اين قرائت را عاصم به شاگرد خود حفص آموخته است. از اين رو در طول تاريخ مورد اعتماد مسلمانان قرار گرفت. اعتماد عمومى صرفا براى اين بود كه با نصّ اصلى و قرائت متداول بين مسلمانان، توافق و تطابق داشته است
حفص و عاصم هر دو شيعه بودند
آيت الله معرفت در اين خصوص گويد: قرائت حاضر همان قرائت شيعه مي باشد چون آن را حفص که از شاگردان امام صادق عليه السلام بوده است از عاصم که ار بزرگان شيعه است و او نيز سلمي که از خواص اصحاب حضرت علي عليه السلام بوده است، نقل و او نيز از حضرت علي عليه السلام و حضرت نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله اخذ کرده است
اما القراءة الحاضرة- قراءة حفص- فهى قراءة شيعية خالصة، رواها حفص- و هو من اصحاب الامام الصادق عليه السلام «2» عن شيخه عاصم- و هو من اعيان شيعة الكوفة الاعلام «3»- عن شيخه السلمى- «4» و كان من خواص على عليه السلام، عن امير المؤمنين عليه السلام، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عن اللّه عز و جل.
التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص: 253
آيت الله معرفت در کتاب ديگرش، سند اين سند قرائت را طلايي دانسته است :
سند طلايى را داراست؛ زيرا حفص از عاصم، او از ابو عبد الرحمان سلمى و او از مولى امير المؤمنين نقل كرده است و رجال آن تماما از بزرگان طائفه و مورد ثقه و اطمينان امّت بودهاند.
تاريخ قرآن، متن، ص: 153
آيت الله خويي نيز اين قرائت را مشهور دانسته است
وقراءته عن طريق حفص معروفة مشهورة ، وكل ما رأيناه من المصاحف القديمة والحديثة ، رسم خطه على طبق قراءته
معجم رجال الحديث – السيد الخوئي – ج 10 ص 195
در ادامه به برخی دیگر از پاسخ های داده شده به این شبهه می پردازیم:
بررسی سند قرائت حفص از عاصم
چکیده:
شهرت و رواج قرائت حـفص از عاصم و مطابقت غالب قرآنهای موجود با این قرائت، بررسی سند آن را حائز اهمیت مـیسازد. این مقاله به روش تـوصیفی ـ تـحلیلی، به نقد دیدگاههای موجود در اینباره میپردازد. در برخی منابع رجالی فریقین، ابوعبدالرحمن سلمی، عاصم و حفص تضعیف شده و عثمان یکی از مشایخ ابوعبدالرحمن است. بررسیها نشان میدهد اثبات عثمانی بودن ابوعبدالرحمن نیازمند مستندات قـوی است. تضعیفات عاصم در نقل حدیث نیز با توثیقاتش در قرائت متعارضند و تمرکز عاصم در قرائت بوده است. سرمنشأ تضعيفات حفص، اشتباه او با حفص بصری و أزدی و عدم نقل صحیح سخنان متقدمین است و وجود عثمان در سـند ایـن قرائت نیز بنا بر دلایلی مردود است. این نوشتار با استفاده از منابع تاریخی و رجالی، نشان میدهد ضعف سند این قرائت قابل اعتنا نیست.
مقدمه
قرائت در لغت بهمعنای در كنار هم چيدن حروف و كلمات به هنگام خواندن است (راغب اصفهانی، 593). در معنای اصطلاحی این واژه تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ از جمله علم به كيفيت ادایـ كلمـات قرآن در تخفیف و تشدید و اختلاف الفاظ وحی در حروف است (صباغ، 164). نیز گفته شده قرائت، روشی است كه هر يك از پيشوايان علم قرائت، مطابق آن قرآن را تلاوت ميكنند؛ بهگونهای كه با تلاوت پيشوای ديگر در تـلفظ كلمـات مـتفاوت باشد. بنابراین قرائت را، آگاهی از چـگونگی تـلفظ و اخـتلاف آنها نيز دانستهاند (زرقانی، 1/410). در تعریف دیگر، قرائت، عبارت از علم به كيفيت اداى كلمات قرآن و اختلاف اين كيفيت مىباشد؛ اختلافى كه به ناقل و راوى آن منسوب اسـت (عـتر، 146). در تـعریفی جامع، قرائت عبارت است از تلفظ قرآن كريم به هـمان صـورت و كيفيتى كه رسول خدا6 تلفظ مىكرد، و يا عبارت از خواندن و تلفظ قرآن كريم به همان صورت و كيفيتى است كه در حضور رسول خدا6 خـوانده شـده و آن حـضرت، آن تلفظ و خواندن را تأييد كردهاند. خواندن قرآن كريم بر اساس لفظى كه نـقل و روايت شده است، فرقى نمىكند كه تلفظ خود آن حضرت باشد و يا تلفظ و خواندن ديگران كه مورد تأييد ايشان قرار گرفته اسـت؛ اعـم از آنـكه يك يا چند نفر باشند (فضلى، 81).
منشأ اولیه اختلاف قرائتها، وجود لهجههای قـبايل گـوناگون در جزيرةالعرب و آسانگيری بر آنان جهت تلاوت قرآن بوده است و سایر عوامل از جمله عدم رعایت پیشبینیهای لازم در تـدوین مـصحف عـثمانی، ابتدایی بودن خط و اجتهاد برخی از قراء در این امر دخیل بودهاند (معرفت، التـمهید، 2/14-45). بـا شـکل گرفتن قرائتهای گوناگون، بهتدريج برای هر قرائتي مدرسهای پديد آمد. در پی اقدام ابن مجاهد در قرن چـهارم در انـحصار قـرائتها، قرائتهای هفتگانه و دهگانه در جهان اسلام منتشر گرديد. در اين ميان قرائتهای نافع، عاصم، حمزه، ابـن عـامر، ابن كثير، ابوعلی و كسايی از شهرت بيشتری برخوردار شدند و هر بخشی از مناطق مسلماننشين، در قـرائت قـرآن بـه يكی از اين پيشوايان قرائت اقتدا كردند. قرائت حفص از عاصم به جهت برخی ویژگیها که از جمله مـهمترین آن، تـطابق با قرائت جمهور میباشد، حائز اهمیت شد و
اكنون بخش بزرگی از جهان اسلام، اين قـرائت را بـه رسـميت شناخته و قرآنها را طبق آن به چاپ رساندهاند. از آنجا که طبق برخی اقوال نقل شده، در مورد اتـصال سـند این قرائت به امام علی7 و نیز وثاقت برخی رجال این قرائت تـردید و تـعارض وجـود دارد، در این مقاله سند این قرائت از لحاظ اتصال و تضعیف و توثیق رجال بررسی میشود و موارد محل تـعارض مـورد بـررسی و مداقه قرار میگیرند.
بررسی رجال قرائت حفص از عاصم
عاصم قرآن را بر ابـوعبدالرحمن بـن حبيب سلمی شيعی كه يكی از ياران امام علي7 بود و نيز بر زر بن حبيش قرائت كرد که او نیز قرائتش را از عـبدالله بـن مسعود گرفته بود. بنابراين رجال قرائت حفص از عاصم عبارتند از امام علی7، ابـوعبدالرحمن بـن حبيب سلمي، عاصم و حفص (معرفت، التمهید، 2/65). سـلسله راویـان ایـن قرائت تا حفص به شرح زیر اسـت:
عـلیبن ابیطالب7 → ابوعبدالرحمن سلمی → عاصم بن بهدله → حفص بن سلیمان
در این قسمت رجال قـرائت حـفص از عاصم مورد بررسی قرار مـیگیرند.
1. امـام علی7 و مـرجعیت ایـشان در قـرائت
قرائت عاصم به یک واسطه بـه امـام علی7 منتهی میشود. از مستندات روايی شيعه و اهل سنت و نیز اعترافات صحابه و تـابعان كه از نـزديك با امام علي7 ارتباط داشتند، بـرمیآيد که ایشان جايگاه ويژهـای در قـرائت قرآن داشته است و از ایشان بـه عـنوان «اقرء الناس» نام برده شده است. در روایتی پيامبر6 میفرمايند: «علی افضلکم و فی الدين افـقهکم و بـسنتی ابصرکم و بکتاب الله اقرءکم» (مفيد، امـالی، 53). ابـن مـسعود میگوید: «داناترين و سـرآمدترین مـردم مدينه در قرائت، على7 بـود» (هـمان). ابن عباس میگوید: «عمر بن خطّاب هميشه مىگفت: داناترين فرد به قضاوت و سرآمدترین مـردم بـه قرائت قرآن، على7 است» (حسکانی، 18). نـیز ابـن عبّاس مـیگوید: «عـبدالرّحمن بـن عوف چند تن از اصـحاب رسول اللَّه6 را به نماز جماعت دعوت كرد، چون جمع شدند؛ على7 را امام جماعت خويش قرار دادند؛ زيرا آن حـضرت قـرآن را بهتر از ديگران
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 109)
قرائت مىكرد» (همان، 17). عـمار ياسـر مـیگويد: «عـلی7 در قـرائت کتاب خدا، بـهترین بـود» (طوسی، امالی، 143).
با توجه به اعلمیت امام علی7 در قرائت و شاگردى ابوعبدالرحمن سلمى نزد ایشان و شاگردى عـاصم نـزد ابـوعبدالرحمن، اعتبار قرائت عاصم از جهت اتصال به قـرائت عـلی7 آشـكار مـىشود.
2. وضـعیت رجـالی ابوعبدالرحمن سلمي
الف) شناسنامه ابوعبدالرحمن سلمي
عبداللّه بن حبيب بن ربيعه ابوعبدالرحمن سلمی در زمان حيات پيامبر اكرم6 به دنيا آمد و قرآن را از امام علي7 اخذ کرده و کل آن را بر ایشان عـرضه کرد. (ابن شهرآشوب، 2/52). پدر او از صحابه پیامبر6 بود (صدر، 342). او پس از وفات عبداللّه بن مسعود، قاری كوفه شد و تا مدت چهل سال در مسجد كوفه به مردم قرائت ميآموخت (همان، 147). عاصم قرائت را بر ابوعبدالرحمن سـلمی عـرضه كرد. وی در ايّام خلافت عثمان قاری بود، تا اينكه هنگام حكومت حجاج و به قولی در زمان حكومت بشر بن مروان، در حالی كه نابينا بود، در عراق در سال 74 قمری وفات يافت. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، 4/271). ابـوعبدالرحمن در قـرائات مختلف کوفه، از جمله سه قرائت از قرائات هفتگانه تأثیر بسزایی داشته است. قرائت عاصم بهطور مستقیم و قرائت حمزه و کسایی با واسطه از ابوعبدالرحمن تأثیر پذیـرفته اسـت (دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، 5/678).
ب) وثاقت ابـوعبدالرحمن سـلمي
ذهبی در وثاقت ابوعبدالرحمن مینويسد:
«ابوعبدالرحمن ثقه كبيرالقدر است و در كتب سته، حديث او آورده شده است.» (ذهبی، معرفة القراء الكبار على الطبقات و الأعصار، 1/151)
گفته شده او ثقه اسـت و بـسيار حديث نقل كرده است (ابـن سـعد، 6/175). ابن قتيبه ميگويد: «ابوعبدالرحمن سلمي از اصحاب علي7 است» (ابن قتیبه، 528).
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 110)
ج) عدم وثاقت ابوعبدالرحمن سلمي
برقی او را از یاران امام علي7 شمرده و میگوید: «بعضی راویان به او طعنه زدهاند» (برقی، 5). در برخی کتب، ابوعبدالرحمن مـتهم بـه عثمانی بودن<FootNote No=”6″ Text=” عثمانیه اصطلاحی سیاسی و نام فرقهای است که بستر تاریخی آن به ماجرای کشته شدن عثمان و پس از آن باز میگردد. علمای اهل سنت بر این باورند که مسلمانان تا پیش از کشته شـدن عـثمان امت واحـد بودند، اما پس از این ماجرا به دو گروه مهم سیاسی عثمانی و علوی تقسیم شدند که منشأ پیدایش حوادثی در جـهان اسلام گردید (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، 11/236). اولین نمود تفکر عثمانی و تـقابل سـیاسی ـ نـظامی آن با تفکر علوی، در سال 36 در جنگ جمل به رهبری عایشه و طلحه و زبیر بود (شهیدی، 136). از نظر شیعه دوازده امـامی، عـثمانیه کسانی هستند که با خلافت علی بن ابی طالب مخالف بوده و قتل عـثمان را بـهانه قـرار داده، به کارشکنی در دولت او از جمله برپایی جنگ جمل پرداختند (مفید، الجمل او النصره فی حرب البصره، 110-112).”/>; شـده است. (عسقلانی، تهذیب التهذیب، 5/184). عثمانی بودن از نظرگاه شیعه دالّ بر تضعیف راوی است، اما از دیـدگاه اهل سنت، کسی پیـرو سـخت سنت به حساب نمیآید، مگر اینکه نزد ایشان ثابت شده باشد که او عثمانی مذهب است؛ یعنی به بغض علی7، لعن آن حضرت، برائت از آن حضرت و اینکه آن حضرت را متهم به قتل عثمان کند، شـناخته شود. ابن حجر در معرفی عبدالله بن ادریس الازدی مینویسد:
«او صاحب سنت و جماعت بود و او بسیار محکم از پیروان سنت بود. او عثمانی مذهب بود.»
و در توثیق عبدالله بن عوف بصری میگوید:
«او موثق است و برای اوست عـبادت و در سـنت و مخالفت با بدعت صلابت داشت … او عثمانی بود.» (خطیب بغدادی، ۲۳۱)
نقد و بررسی
منشأ نسبت عثمانی شدن ابوعبدالرحمن، نقل ابن حجر عسقلانی از قول واقدی است. وی در تهذيب التهذیب مینویسد:
«از واقدی نقل شده کـه ابـوعبدالرحمن سلمی بعد از جنگ صفین عثمانی شد.» (عسقلانی، تهذيب التهذیب، 5/184)
این سخن علاوه بر اینکه گویندهاش مجهول است، خبر واحدی است که با سخنان دیگری که بر وثاقت ابوعبدالرحمن دلالت دارد، در تـعارض اسـت. ضمن اینکه نگارنده در کتاب الطبقات الکبری ابن سعد که کاتب واقدی بوده، چنین مطلبی را نیافت (نک: ابن سعد، 6/172-175). همچنین عثمانی شدن، اتهام بزرگی است که اثبات آن نیاز به دلایـل مـحکمی دارد؛ چـون ملاکهای عثمانی شدن عبارتند از: مـقدم كردن عـثمان بـر علی7 (عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، 6/132، 12/271) و بيعت نكردن با ایشان<FootNote No=”7″ Text=” بر اساس اعتقاد عثمانیان، عثمان مظلومانه کشته شد. آنان مـعتقدند کـه امـام علی7 مخفیانه با گروههای شورشی با سکوت و کـنارهگیری خـود همکاری و یا رهبری آن را به عهده داشته و در جرم آنان سهیم است. همچنین خلافت او به دلیل مخالفت و عدم بیعت گروهی از مـسلمانان شـام و بـصره، مشروعیت نداشته است (نک: مفید، الجمل او النصره فی حرب البـصره، 110-112).”/>، عدم یاری علی7 در جنگهای جمل و صفين و نهروان<FootNote No=”8″ Text=” درباره بسياري از عثماني مذهبان به اين مطلب تصريح شده است (نـک: خـطیب بـغدادی، تاریخ بغداد، 11/467).”/> و ياری معاويه در صفين<FootNote No=”9″ Text=” ايمن بن خريم اسدي در شعري كه سـروده، اشـاره كرده كه هشتادهزار نفر در كنار معاويه شمشير به دست گرفتند كه دينشان عثماني بود (منقری، 555).”/>، اظهار بغض و دشـمنی نـسبت بـه علي7 و سبّ و لعن آن حضرت و نيز
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 111)
اهل بيت: و تبری از آنان<FootNote No=”10″ Text=” نوع افـراطی تـفکر عـثمانی در نصب و ناصبیها ظاهر میشد که با سب و لعن امیرالمؤمنین و اهلبیت: همراه بود (خالد بـغدادی، ۲۳۱).”/>;، جـعل روايات و دروغـپردازی ضد علی7<FootNote No=”11″ Text=” بهعنوان نمونه، معاویه از سمرة بن جندب، صحابی مشهور خواست تا بگوید آیـات ﴿وَمـِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قـَلْبِهِ وَهـُوَ أَلَدُّ الْخـِصَامِ* وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾ (بقره/204- 205) در مـذمت امـام علی7 نازل شده و آیۀ ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهـُ رَءُوفـٌ بـِالْعِبَادِ﴾ (بقره/207) در شأن و منزلت ابن ملجم. وی با پرداخت چهارصدهزار درهم، سمره را به بیان چنین دروغی راضـی کـرد (ابن ابی الحدید، 4/73).”/>، پذيرش مناصب سياسی و نظامی از طرف امويان و مروانيان، همپيمانی با بـنیاميه و مـخالفت صـريح و شركت در سركوب جنبشهای شيعی و قتل شيعيان (هدایتپناه، 82). روشن است که اثبات همه یا حتی بـعضی از ایـن مـوارد نیز در ابوعبدالرحمن، محل تأمل و نیازمند مستندات قوی است؛ بهخصوص اینکه شيخ طـوسی او را جـزء یاران امام علی7 شمرده است (طوسی، اختیار معرفة الرجال، 72) و در سه کتاب از کتب اربعه شیعه، یعنی مـن لایـحضره الفقیه (صدوق، 4/235)، الکافی (كليني، 5/4، ح6) و تهذیب الاحکام (طوسی، تهذیب الاحکام، 6/123، ح216) از او روایت نقل شـده اسـت. ناقل روایت او در کافی و تهذیب، ابنابی لیلی اسـت و در شـمار راویـان او نیز نام مشاهیری چون ابراهیم نخعی، سـدّی و سـعید بن جبیر به چشم میخورد (مزی، 9/48). ممکن است ناراضی بودن ابوعبدالرحمن از تقسیم غـنایم جـنگی توسط امام علی7 که تـستری در قـاموس الرجال بـه آن اشـاره کـرده (تستری، 6/380)، منشأ این نسبت باشد، ولیـ بـدیهی است که نارضایتی و دلخوری ابوعبدالرحمن از اینکه امام علی7 به او و خانوادهاش چيزی از غـنایم جـنگی نداده است، نمیتواند دالّ بر عثمانی شـدن او و خدشهدار بودن وثاقت او در قـرائت بـاشد، چنانکه تستری نیز چیزی دربـاره عـثمانی شدن وی نمینویسد.
3. وضعیت رجالی عاصم
الف) شناسنامه عاصم
ابوبكر عاصم فرزند ابیالنجود<FootNote No=”12″ Text=” «نَجُود» بـه فـتح نون و ضم جيم و سكون واو از «نـجدت الثـیاب»: تـکههای لباس با هـم هـماهنگ شد. آراستگی و هماهنگی جـامه (زنـجانی، 91؛ مصری انصاری، 23). یا از «نجد» بهمعنای طریق (ابن سعد، 7/123).”/> بن بهدله اسدی و از آزادشدگان خاندان اسـد و كوفـی است (احمد بن جزری، 10). عاصم از قـرّاء هـفتگانه (مفلح القـضاه، 93) و شـيعه اسـت (خویی، البیان، 129). او از قرّاء طـبقه سوم (ابن جزری، غاية النهايه، 1/347) و از تابعين بوده (واسطی، 1/149) و پس از يحيی بن وثاب قرار دارد (ذهبی، معرفة القـراء الكبـار على الطبقات و الأعصار، 1/205). وی در زمان حکومت مـعاویه بـه دنـیا آمـد (هـمو، سیر اعلام النـبلاء، ۵/256) و 24 نـفر از صحابه را درک کرده بود (ابن السلار، 8). قرائت كوفه پس از وفات استادش ابوعبدالرحمن سلمی به او منتهی شد (ابن جـزری، النـشر فـی القرائات
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 112)
العشر، 1/155). او مانند استادش ابوعبدالرحمن سلمی نـابينا بـود (ذهـبی، سـیر اعـلام النـبلاء، ۵/۲۵8). عاصم در آخر سال 127 یا 128 از دنيا رفت (بدران، 7/124).
ب) وثاقت عاصم
وضعیت رجالی عاصم مورد اختلاف است. برخی او را توثیق کردهاند و برخی بر عدم وثاقت او هم سخن شدهاند. لازم است مـستندات هر یک از این اقوال مورد بررسی قرار گیرد. عاصم از ديدگاه بیشتر دانشمندان شيعی و نيز علمای اهل سنت، شخصيتی بارز، باتقوا و مورد اعتماد در مسأله قرائت است. گفته شده عاصم کاملترين در قـرائت بـود (ابن جزری، النشر فی القرائات العشر، 1/155). عبداللّه بن احمد حنبل از پدرش نقل میکند که گفت:
«عاصم مردی صالح، نيکو و ثقه است (دانی، 1/196) و اهل كوفه قرائت او را اختيار كردهاند و من قرائت او را اخـتيار كردهـام.» (ذهبی، میزان الاعتدال، 2/357)
وی در نقل دیگری میگوید:
«از پدرم راجع به حماد بن سليمان و عاصم پرسيدم، گفت: عاصم را بيشتر دوست دارم؛ زيرا عاصم، همنشین قرآن و حماد، همنشین فـقه اسـت.» (همان)
ابن عياش میگويد:
«عـاصم بـه من گفت: دو سال مريض شدم و بعد كه قرآن را خواندم، در مورد هيچ حرفی اشتباه نكردم.» (دانی، 1/197)
در تأیید وثاقت وی نقل شده که عاصم صاحب سنت و قـرائت و ثـقه و مردی فصيح (ذهبی، مـعرفة القـراء الكبار، 1/207) و قرائت وی مورد توجه همگان و انگشتنما بود (ابن خلکان، 3/9). همچنین در کتب مربوط به قرائت، از عاصم بهعنوان جامع بين فصاحت و اتقان و تحرير و تجويد یاد شده و نيكوترين مردم از لحاظ صوت قرآن بـهشمار مـیآمده است (مفلح القضاه، 94). قاضی نور اللّه شوشتری میگوید:
«عاصم یکی از ائمه قرائت و در حدیث صدوق است. او مردی متبحر در صرف، نحو و قرائت و در عصر خود منحصر بهفرد بوده است. قرآن را با صوت محزون و صـوت نـيكو ميخواند. در قـرائت و تلاوت از فصحا بوده است و خوش آوازترین در قرائت
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 113)
بود و طالبان علم قرائت از هر دیار به او میپیوستند. بزرگان كوفـه و اهل فن، همگی او را صاحب نيكوترين قرائت ميدانند.» (شوشتری، 1/548)
ابن جزري نـيز در ردهـبندی قـرائت قرّاء سبعه، قرائت عاصم را افصح القرائت ناميده است (ابن جزری، النشر فی قرائات العشر، 1/246). در شرح حال عـاصم نـیز آمده که وی از پارساترين و پرهيزكارترين قرّاء و رأی او، درستترين آراء در قرائت بهشمار میآمده است (خوانساری، 4/5). وی مـردی عـابد و نـيكو بوده و روزهای جمعه تا عصر در مسجد ميماند و نماز میخواند (ذهبی، معرفة القراء الكبار، 1/209). همچنین عـلما بر تشيع عاصم تصريح كردهاند (شوشتری، 1/548؛ صدر، 346؛ امین، 2/470)
ج) عدم وثاقت عاصم در حدیث
بـعضی علمای رجال در وثاقت عـاصم در حـدیث تردید کردهاند. نقل شده او ثقه است، ولی در حديث خطا ميكند و حدیث او پذیرفته نیست (ذهبی، میزان الاعتدال، 2/357)، چون در حدیث قوی نبود (بدران، 7/123). او را کثیرالخطا و دچار سوء حفظ در حدیث توصیف کردهاند (همان).
نقد و بررسی
چـنانکه گذشت، عموم علمای شیعه و اهل سنت بر اتقان، وثاقت و فصاحت عاصم در قرائت و نیز شخصیت دینی او تأکید کرده و او را سرآمد قاریان معرفی کردهاند. تستری تأکید میکند از عاصم در امالی صدوق روایتی نقل شده اسـت (تـستری، 5/59)، ازاینرو جرح او نسبت به بیان حدیث، مسألهای درخور تأمل و به نوعی تعارضگویی است. گاه حتی در نقل یک نفر از رجالیون درباره عاصم نیز تناقض مشاهده میشود. بهعنوان مثال از یحیی بن مـعین نـقل شده که عاصم در حدیث قوی نبود، ولی ابن حجر از یحیی بن معین نقل میکند که گفته: «لا بأس به!»؛ یعنی ضعفی در او نیست و مورد تأیید است. و از یعقوب بن سفیان نقل مـیکند کـه در حدیث عاصم، اضطراب است و او ثقه است! بعضی از این تضعیفهای نقل شده نیز مستند صحیحی ندارد. بهعنوان مثال ابن حجر میگوید:
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 114)
«گفته شده هر کس اسمش عاصم باشد، دچار سـوء حـافظه اسـت!» (عسقلانی، تهذيب التهذيب، 5/38)
البته تـشیع او مـیتواند یـکی از دلایل تضعیف او از سوی علمای رجال اهل سنت باشد. ادعای عثمانی بودن او نیز قول واحدی است که تنها از عجلی نقل شده اسـت (ذهـبی، مـعرفة القراء الكبار، 1/207) و در مقابل توثیقات فراوانی که در مورد قـرائت او وارد شـده، قابل اعتنا نیست؛ بهويژه آنکه دلیلی نیز بر آن اقامه نشده است. بهعلاوه مجموع شواهد نشان میدهد که عاصم در حـوزه حـدیث تـمرکز نداشته و محدث شناخته نمیشده و این نمیتواند قدحی در مورد قرائت او بـاشد و به همین جهت است که با وجود بعضی تضعیفات علمای رجال درباره عاصم، علما و بزرگان قرائت به چـنین نـقلهایی اعـتنا نکرده و او را در قرائت موثق دانستهاند. به دلیل توثیقات فراوان برای عاصم و مـهمتر از آن، تـطابق قرائت او با قرائت جمهور، میتوان به قرائت او اعتماد کرد.
4- وضعیت رجالی حفص
الف) شناسنامه حفص
ابوعمرو حـفص بـن سـليمان بن مغيره بزاز اسدی كوفی مشهور به حفص بوده است. او را ربيب يعـنی فـرزند هـمسر عاصم ميدانند (واسطی، 1/150). وی در سال 90 به دنيا آمد (احمد بن جزری، 11) و در 90 سالگی در مکه از دنيا رفـت (واسـطی، 1/150). حـفص پنج آيه پنج آيه، قرائت را از عاصم اخذ كرده بود و همانند كودكی كه قرآن را از استاد خود ميآموزد، قرآن را از او فرا گـرفت (زنـجانی، 92). حفص قرائت عاصم را برای مردم تلاوت ميكرد و در ترويج آن ميكوشيد. او در بغداد و در مكه بـه آمـوزش قـرائت عاصم همّت گماشت (ابن جزري، غاية النهايه فی طبقات القراء، 1/254).
ب) وثاقت حفص
تستری حـفص را از اصـحاب امام صادق7 میشمرد (تستری، 3/582) و آيت الله خويی حفص را از اصحاب امام کاظم7 معرفی میکند (خـويي، مـعجم رجـال الحديث، 7/147) قاضی نورالله شوشتری مینویسد: «حفص امامی مذهب بود» (شوشتری، 549). علامه معرفت مینويسد: «حفص تـشيع خـود را از شيخ خود عاصم گرفت. وی از
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 115)
اصحاب امام صادق7 است» (معرفت، التمهید، 2/252). گفته شـده حـفص كه قـرائت عاصم را در مناطق مختلف رواج داده، به انضباط و استواری شايستهای معروف بود و از اين جهت، همه مسلمانان علاقهمند بودند تـا قـرائت عـاصم را بهخصوص از وی اخذ كنند (ابن جزري، غایة النهایه، 1/238). وی در کتب رجالی ثقه (همان)، عـالم، عـامل و آگاهترين اصحاب عاصم نسبت به قرائت او معرفی شده است (زنجانی، 92). حفص علاوه بر آنكه اعلم اصـحاب عـاصم نسبت به قرائت او بود، در حفظ و ضبط قرائت عاصم بر ابوبكر بن عـياش، هـمرديف خود، پيشی گرفته بود (معرفت، التمهيد، 2/246) و عـلما حـفص را در حـفظ و ضبط قرآن، برتر از ابن عياش ميدانستند و او را بـه ضـبط كامل قرائتی كه از عاصم آموخته بود، توصيف كردهاند (ابن جزری، النشر فی القرائات العـشر، 1/156).
ج) عـدم وثاقت حفص در حدیث
تضعیفات در مـورد حـفص از توثیقاتش بـیشتر اسـت. تـستری مینویسد: «حفص را در قرائت ثابت و در حدیث سـست مـیدانند» (تستری، 3/583؛ ذهبی، میزان الاعتدال، 1/558). ابن ابى حاتم از عبداللّه بن احمد حنبل و او از پدرش نـقل مـیکند: «حفص متروكالحديث و غير قابل اعتماد اسـت» (ذهبی، میزان الاعتدال، 1/558). بـخاری مـىگويد: «رجالشناسان او را ترك نمودهاند» (همو، مـعرفة القـراء الکبار، 1/288). نسائى مىگويد: «او مورد اعتماد نيست و حديثهاى او نوشته نمىشود» (همو، میزان الاعتدال، 1/558).
نـقد و بـررسی
سخن در مورد عدم وثاقت حـفص بـا شـهرت قرائت عاصم بـه روایـت او و اعتماد عمومی به ایـن قـرائت در تعارض است و چنین توثیق عملی در قرائت قرآن و چنان اتهامی در نقل حدیث، نوعی «اجتماع نـقیضین» اسـت که قابل قبول نیست. غانم قـدوری کـلید حل ایـن تـناقض را در بـررسی ریشه طعن و سرمنشأ تـضعیفی میداند که اولین افراد به حفص نسبت دادهاند و دیگران با اعتماد به اقوال آنها و اسـتناد بـه آن، به مرور زمان آن تضعیفها را در کـتابهایشان نـقل و انـتشار دادهـاند، بـدون اینکه بدانند ایـن تـضعیفات بر مبنای غیر صحیح بنا شده است. وی با بررسی کتابهای رجالی مختلف،
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 116)
سرمنشأ تضعیفهای حفص را دو چـیز مـیداند: یـکی قول شعبة بن حجاج است که گـفته حـفص بـن سـلیمان کـتابهای مـردم را امانت میگرفت و نسخهبرداری میکرد، اما آن را به آنها برنمیگرداند، و دیگری قول ایوب بن متوکل است که گفته ابوبکر بن عیاش از حفص بن سلیمان اوثق و مورد اعتمادتر بوده و حـفص غیر ثقه بوده است (قدوری الحمد، حفص بن سليمان الأسدي راوي قراءة عاصم بين الجرح والتعديل).
اما در مورد قول شعبه، ابن سعد، کاتب واقدی در الطبقات الکبری از قول شعبة بن حجاج نـقل مـیکند که حفص از او کتابی را گرفت، ولی برنگرداند. نکته قابل توجه این است که این نقل ابن سعد درباره «حفص بن سلیمان منقری بصری» است که از طبقه چهارم تابعین میباشد. او مینویسد:
«حـفص بـن سليمان مولى لبنی مِنْقَر، و يكنى أباالحسن، وكان أعلمهم بقول الحسن، قال يحيى بن سعيد، قال شعبه: أخذ منی حفص بن سليمان كتاباً فـلم يَرُدَّهـُ عليَّ، وكان يأخذ كتب الناس فـينسخها.» (ابـن سعد، 7/190)
اما ناقلین قول شعبه و مؤلفین بعد از ابن سعد، حفص بن سلیمان منقری بصری را با حفص بن سلیمان قاری کوفی اشتباه گرفتهاند و گفتار شـعبه را در شـرح حال «حفص بن سـلیمان قـاری» آوردهاند (مزی، 7/15، ش1390؛ ابن ابی حاتم، 3/173، ش744؛ عقیلی، 1/207، ش335؛ ذهبی، میزان الاعتدال، 1/558) و همین نقلهای مکرر، منشأ تضعیف بیدلیل او شده است. اولین کسی که دچار این اشتباه شده، بخاری بوده که مینویسد:
«حفص بـن سـليمان الأسدی أبوعمر…. قال يحيى: أخبرنی شعبة قال: أخذ منی حفص كتاباً فلم يرده، قال و كان يأخذ كتب الناس فينسخها.» (بخاري، 32)
شاهد بر این بحث، خلط تاریخ وفات این دو است. ابن نـدیم در الفـهرست مینویسد: «حـفص قاری قبل از سال طاعون مرد و طاعون در سال 131 بود» (ابن ندیم، 42)، ولی ابن جزری مینویسد: «بنا بر روایت صـحیح، حفص قاری در سال 180 وفات یافت و اما کسانی که گفتهاند حفص قـاری قـبل طـاعون وفات یافته، او را با حفص منقری بصری اشتباه گرفتهاند» (ابن جزری، غایة النهایه، 1/255). دانی معتقد است:
«ابوطاهر بـن ابـیهاشم و گروهی از کسانی که درباره قرائات کتاب مینویسند، بهخاطر
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 117)
کمی شناخت نسبت به نـاقلان اخـبار و راویـان آثار، گمان کردهاند که این تاریخ (قبل از سال طاعون) مربوط به حفص بن سليمان اسـدی كوفی ابوعمرو قاری است، در حالی که این تاریخ وفات حفص منقری بصری ابـوالحسن است.» (دانی، 1/204)
امکان ایـن اشـتباه با توجه به اینکه حفص مقری با حفص منقری به غیر حرف «ن» در تمام حروف یکسان نوشته میشود، قابل پذیرش است. همچنین در تضعیف ابن حبان که میگوید: «كان يقلب الأسانيد و يرفع المراسيل و كان يأخـذ كتب الناس فينسخها» (ذهبی، میزان الاعتدال، 1/558)، حفصی که کتاب را میگرفته و برنمیگردانده، بیشک حفص منقری است و حفصی که درباره او میگوید: «و يرفع المراسيل»، حفص بن سليمان الأزدی (قدوری، حفص بن سليمان الأسدي راوي قراءة عـاصم بـين الجرح والتعديل) است که ابن حبان در مورد او میگوید: «يروی المراسيل» (ابن حبان، 6/197) و امکان دارد کلمه «یروی» در کتابت در اثر اشتباه به «یرفع» تبدیل شده باشد.
دلیل دیگر بر تضعیف حفص، عدم فـهم دقـیق سخن ایوب بن متوکل است. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد مینویسد:
«یحیی بن معین از ایوب بن متوکل نقل میکند که گفته: حفص بن سليمان قرائتش صحيحتر از ابوبکر عياش است و ابـوبکر مـورد وثوقتر از ابوعمرو حفص است.» (خطیب بغدادی، 8/186؛ مزی، 7/13)
اما مؤلفین بعدی این سخن را به خود یحیی بن معین نسبت داده و با تصرف در کلمات یحیی بن معین، آن را دلیل بر تضعیف حفص مـیآورند. بـهعنوان مـثال عبداللّه بن عدي در كتاب الكامـل فـی الضـعفاء نقل میکند:
«سمعت يحيى بن معين يقول: أبوعمرو البزاز صاحب القراءة ليس بثقة، هو أصح قراءة من أبیبكر بن عياش، وأبوبكر أوثـق مـنه.» (ابـن عدی، 2/380، ش505)
در حالی که ابن جزری سخن ابن مـعین را بـه این شکل بیان میکند:
«وقال يحيى بن معين: الرواية الصحيحة التی رويت عن قراءة عاصم رواية أبیعمرو حفص بن سليمان» (ابن جـزری، غـایة النـهایه، 1/254)
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 118)
اما تضعیفهای تند ابن خراش مانند جعل حدیث یا کـذاب بودن حفص (ابن جوزی، 1/221، ش933) در کتب رجالی پیش از زمان او و در سخنان معاصرین حفص بیسابقه بوده و احتمالاً بر اساس اجتهاد خـود ابـن خـراش بوده است. از سوی دیگر شواهدی بر توثیق حفص وجود دارد که قـابل تـوجه است. ذهبی نقل میکند که وکیع، حفص را ثقه میداند (ذهبی، ميزان الاعتدال، 1/559) و وکیع کوفی و عالمتر بـه احـوال قـراء کوفی و نیز معاصر حفص است (قدوری، حفص بن سليمان الأسدي راوي قراءة عـاصم بـين الجـرح والتعديل). به عبارت دیگر، توثیق او حسی است و نه حدسی و بر اساس نقل ناقلین و نـیز وجـود شـاگردان متورع و پارسا برای حفص که به شاگردی او افتخار میکردند، شاهد دیگری بر این مـدعاست (هـمان).
غانم قدوری الحمد اشتغال زیاد حفص به امر مهم قرائت قرآن را مانع طـبیعی بـر آن دانـسته که وی در نقل روایت ـ همچون امر قرائت ـ شهره آفاق گشته و متخصصی شهیر قلمداد شود و ایـن مـسأله، خللی در وثاقت او وارد نمیکند. علاوه بر این توجه به این مسأله که قرائت حـفص از عـاصم بـا قرائت متواتر جمهور مسلمانان تطابق داشته و همواره مورد توجه قراء بزرگ و علمای دین قرار گـرفته، وثـاقت حفص در قرائت را ثابت میکند.
بررسی اتصال سند قرائت حفص از عاصم
1. اتصال سـند قـرائت عـاصم به قرائت امام علی7
قرائت حفص از عاصم اتصال سندی آن به منبع وحی است. عاصم بـا يك واسـطه ـ ابـوعبدالرحمن سلمی ـ شاگرد و دستپرورده و باب مدينه علم پيامبر6 بود. بعد از پيامبر6، اوّلين و بـزرگترين مـعلم قرآن، امام علی7 است. ابن شهرآشوب مینویسد:
«قرائت عاصم تنها با يك واسطه به علي7 و از آن حضرت بـه رسـول میرسد، زيرا از ریشه آن فرا گرفته و هر آنچه ديگران كج رفتهاند، او راه استوار را انتخاب نموده اسـت.» (ابـن شهرآشوب، 2/52)
عاصم سند قرائت متصل به عـلی7 را اخـتصاصاً بـه حفص منتقل كرده است (معرفت، التمهيد، 2/246). حفص مـيگويد: «عـاصم به من گفت: قرائتی را كه به تو
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 119)
آموختم، همان قرائتی است كه از ابوعبدالرحمن سـلمی اخـذ كردهام و او عيناً از علي7 فرا گـرفته اسـت و قرائتی را كهـ بـه ابـوبكر بن عياش آموختم، قرائتی است كه بـر زر بـن حبيش عرضه كردهام و او از ابن مسعود اخذ كرده بود». (ابن جزري، غایة النهایه، 1/348). شـاید جـهت این مسأله این بوده که حـفص، ربيب ـ پسرخوانده ـ عاصم بـوده و در يک خـانه با او زندگی میکرده (تستری، 3/582) و انـس بـیشتری با او داشته است (عبدالفتاح القاری، 30).
2. وجود عثمان در سند قرائت حفص از عاصم
در بعضی کـتب، بـه عثمان بن عفوان بهعنوان یـکی از اسـاتید قـرائت ابوعبدالرحمن سلمی اشـاره شـده و حتی در بعضی منابع، نـام عـثمان مقدم بر نام امام علی7 ذکر شده است (ذهبی، معرفة القراء، 1/147). به روایت عـلقمة بـن مرثد ـ یکی از شاگردان ابوعبدالرحمن ـ وی قـرآن را از عـثمان فرا گـرفت و فـراگرفته خـود را بر امام علی7 عـرض نمود (ابن مجاهد، 68). در روایتی دیگر آمده است که عثمان پس از چندی به سبب کثرت مشاغل، ابـوعبدالرحمن را بـه قرائتآموزی از زید بن ثابت واداشت و ایـن امـر مـورد تـأیید امـام علی7 نیز قـرار گـرفت (ذهبی، سیراعلام النبلاء، 4/270).
3. نقد و بررسی
این ادعا از سوی علمای رجال و قرائت به ابوعبدالرحمن نسبت داده شده، ولی شـهادت خـود ابـوعبدالرحمن، عاصم و شعبه، خلاف این را ثابت میکند و بـه نـظر مـیرسد ذکـر نـام عـثمان در سلسله این سند، به عمد و از باب فضیلتبخشی به وی باشد. ابن مجاهد از ابوعبدالرحمن سلمی نقل میکند: «بر امیرمؤمنان بسیار قرائت کردم. او نیز بر من خواند. بر حسنین قـرائت کردم. آنان نیز بر من قرائت کردند» (ابن مجاهد، 68). در این جمله ابوعبدالرحمن تأکید نموده که قرآن را از حضرت علی7 اخذ نموده و هیچ اشارهای به نام عثمان نکرده است. این در حالی اسـت کـه از امام حسن و امام حسین8 نام برده است. همچنین نقل شده ابوعبدالرحمن سلمی، امام علی7 را در قرائت یگانه میدانسته است (ذهبی، معرفة القراء الکبار، 1/108؛ ابن جزری، غایة
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 120)
النهایه، 1/546). عاصم میگويد: «احـدی حـرفی از قرآن را برای من قرائت نكرد، مگر ابوعبدالرحمن سلمی كه او نیز قرآن را از علي7 اخذ كرده است» (ذهبي، معرفة القراء الکبار، 1/75). ابن مهران، مُقری مشهور خـراسان و اولين مـؤلف دربارة قرائات دهگانه، در مورد قـرائتآموزی او در سـطوح عالی جز از امام علی7، از صحابی دیگری بهعنوان استاد ابوعبدالرحمن یاد نکرده است. احمدبن مهران اصفهانی مینویسد:
«عاصم میگوید: بر ابوعبدالرحمن سلمی قرائت کردم و او بـر عـلیبن ابی طالب رضی الله عـنه خـواند. او میگوید: از نزد ابوعبدالرحمن باز میگشتم و قرآن را بر زِرّ بن حُبیش عرضه میکردم. زِرّ نیز بر عبدالله بن مسعود قرائت میکرد.» (ابن مهران، 82 و 84)
شعبه نیز استماع مستقیم ابوعبدالرحمن از عثمان را انکار کرده است. حـجاج بـن محمد میگوید: «شعبه گفته است: لم يسمع ابوعبدالرحمن السلمی من عثمان ولكن سمع من علي» (ابن سعد، 6/172).
علاوه بر این چنانکه گذشت، ابوعبدالرحمن سلمی پس از وفات ابن مسعود، یعنی از سال 33 هجری قـمری قـاری كوفه شـد و مدت چهل سال در مسجد كوفه به مردم قرائت ميآموخت و در سال 74 هجری قمری وفات يافت. بنابراین او باید قـرآن را از عثمان در سالهای پیش از سال 33 قمری فرا میگرفت و این سالها دقیقاً مـصادف بـا دوران خـلافت عثمان بود؛ زیرا عثمان از سال ۲۳ تا ۳۵ هجری قمری بر سرزمینهای اسلامی و فتوحات جدید خود زمامداری نمود و قـتلش در سـال 35 اتفاق افتاد (طبری، 5/145). بنابراین با توجه به زمانبر بودن امر آموزش و یادگیری قـرائت، امـکان ایـنکه عثمان با آن همه گرفتاریها و مشاغل فراوانش شیخ قرائت ابوعبدالرحمن باشد، محل تأمل است. همچنین بـاید افزود که در مصاحف رایج، آیهشماری سورهها به روایت ابوعبدالرحمن، تنها از امام علی7 تـداول دارد (دانشنامه بزرگ اسلامی، 5/678). بـنابراین بـه نظر میرسد در ذکر نام عثمان در سند قرائت عاصم، تعمداتی از جمله رعایت جهات سیاسی در کار باشد.
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 121)
4. الزام و تأکید عاصم بر سماع از ابوعبدالرحمن سلمی
از جمله ملاکهای اعتبار یک قرائت، مستند بودن آن بر سماع از اسـتاد میباشد كه همواره مورد توجه علمای قرائت بوده است. عاصم هيچگاه با استاد و شيخ خود ابوعبدالرحمن سلمی مخالفت نورزيد؛ زيرا يقين داشت آنچه را از او فرا گرفته، دقيقاً همان است كه او از امام علي7 فرا گرفته اسـت (مـعرفت، التمهيد، 2/245).
5. الزام حفص به سماع از عاصم و عدم مخالفت با او
از امتیازات حفص، عدم مخالفت او با عاصم میباشد. ابن جزری مىگويد:
«حفص در قرائت قرآن مورد اطمينان بود و قرائت را ضبط و حفظ مىنمود. از حفص نـقل شـده كه در امر قرائت با عاصم هيچ مخالفتى ننموده است، مگر در يك حرف از سوره روم: ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِّن ضَعْفٍ﴾ (روم/54) كه حفص كلمه «ضعف» را با ضم، ولى عاصم با فتح قرائت نموده است.» (ابن جزری، غـاية النـهايه، 1/254)
علامه معرفت در رد این ادعا مینویسد:
«به نظر مىرسد اين نسبت كاملاً نارواست و هرگز حفص بر خلاف قرائت عاصم قرائت نكرده و چنين چيزى نگفته است و لذا با لفظ مجهول (گفته شده و روايت شـده) اين مـوضوع بـا شك و ترديد نقل شده؛ بـهطورى كه گـويى صـحّت و درستى آن روشن نيست. اين نكتهاى است كه ما نيز آن را ترجيح مىدهيم؛ زيرا ترجيح دادن وى بر شيخ و استاد خود عاصم، كه مورد وثوق و امانت و ضبط بوده، مـعقول بـه نـظر نمىآيد؛ بهخصوص كه قرائت عاصم به موجب اسناد صـحيح و عـالى مأخوذ از على7 است و عاصم آن را به دستپرورده خود «حفص» كه مورد وثوق او بوده، به وديعت سپرده است. اين موضوعى نيست كه بـه مـجرد روايتـى بتوان آن را مورد شك و ترديد قرار داد.» (معرفت، علوم قرآنى، 242)
این در حـالی است که شواهدی نشان میدهد شعبه، راوی دیگر عاصم، علاوه بر آنچه از استادش (عاصم) آموخته بود، اتفاق قرائات حـجاز، بـصره و شـام را نيز مدّ نظر داشت و بنای قرائت خود را بر موارد اتفاق قـرائات مـزبور نهاده بود. ابن مجاهد نقل مىكند كه ابوبكر بن عياش گفته: «در حفظ من از عاصم «بَئِيسٍ» (اعـراف/165) بـر وزن
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 122)
«فـيعل»، «بيئس» بود، سپس در آن شك كردم، پس روايت آن را از عاصم ترك نمودم و از اعمش به صورت «بئيس» حـفظ كردم كه مـانند قـرائت حمزه است» (قدوری الحمد، ترجمة رسم الخط مصحف، 666). اما حفص داعيه اختيار نداشته و تـنها آنـچه را از اسـتادش آموخته است، عيناً قرائت كرده است (معرفت، التمهيد، 2/248) ابن مجاهد میگوید: «اختلاف روايت حفص و شعبه از عـاصم بـه 520 مورد میرسد» (ذهبی، معرفة القراء الكبار، 1/287)، اين در حالی است كه حفص میگويد قرائت عـاصم را كه هـمان قـرائت علي7 است، بدون كم و زياد اقراء میكند. البته اختلاف میان این دو راوی گاه از نوع اختلاف لهجه و گـاه از نـوع ابدال و اعلالی است که در کلمه رخ میدهد و تفاوتی در معنا ایجاد نمیکند.
نتيجهگيري
1- طبق مـستندات روايیـ شـيعه و اهل سنت و نیز اعترافات صحابه و تابعان، امام علی7 علاوه بر داشتن مقام عصمت، سرآمدترین در قـرائت بـوده است.
2- رجالیان شیعه ابوعبدالرحمن سلمی را جزء یاران امام علی7 معرفی کردهاند، امـا در بـعضی کـتب رجالی به دلیل متهم شدن او به عثمانی شدن، وثاقت او مورد تردید قرار گرفته است. گـوینده ایـن قـول که آن را به واقدی نسبت داده، معلوم نیست. علاوه بر اینکه ابن سـعد (کـاتب واقدی) در الطبقات الکبری چنین چیزی را در شرح حال ابوعبدالرحمن ذکر نکرده است. این نقل خبر واحدی اسـت کـه در تعارض با اقوال دالّ بر توثیق او قرار دارد و بنابراین قابل اعتنا نیست. شاید عـلت ایـن اتهام، نارضایتی او از تقسیم غنایم توسط امام عـلی7 بـاشد کـه به هر حال نمیتواند مستندی قوی بـرای عـثمانی بودن او باشد.
3- دیدگاهها راجع به سوء حافظه عاصم علاوه بر اینکه مستند نـیست، بـا توثيقات فراوانی که درباره او شـده، در تـعارض است و در بـین اقـوال رجـالیون نیز در مورد تضعیف او تناقض وجود دارد.
4- دربـاره حـفص اقوال تضعیف بیش از اقوال توثیق اوست و احتمال دارد سرمنشأ این تضعيفها، اشتباه او بـا حـفص بن سلیمان منقری بصری و حفص بـن سليمان الأزدی
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78 (صفحه 123)
و نیز عدم نـقل صـحیح سخن یحیی بن معین از قـول ایـوب بن متوکل در سخنان متقدمین باشد و این تضعیفها را ناقلین بعدی در کتب خود درباره حـفص قـاری انتشار دادهاند. بهترین دلیل بـر وثـاقت حـفص در قرائت، تطابق قـرائت او بـا قرائت جمهور میباشد.
5- گـواهی ابـوعبدالرحمن سلمی بر اخذ قرائت از امام علی7 و عدم ذکر نام عثمان نشان میدهد که عـاصم بـا واسطه ابوعبدالرحمن سلمی، قرائت را از حضرت عـلي7 دریـافت کرده اسـت. بـنابراین اتـصال سند این قرائت بـه امام علی7 ثابت و اقوال انتساب این قرائت به عثمان مردود است.
6- ويژگی حفص و عاصم، تـأکید بـر سماع از استاد و عدم دخالت اجتهاد خـودشان در قـرائت مـیباشد، حـال آنـکه شواهدی وجود دارد کـه راوی دیـگر عاصم يعنی شعبه، به قرائت سایر قراء نیز نظر داشته است. علمای قرائت بیش از پانصد مـورد اخـتلاف بـین حفص و شعبه را ثبت کردهاند.
:
پدیدآورنده (ها): پیشوایی، فریده؛ یوسفی مقدم، محمدصادق
پژوهشهای قرآنی » بهار 1395 – شماره 78
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی رضایی اصفهانی، مترجم و مفسر قرآن کریم در پاسخ به شُبهه اخیر سیّد کمال حیدری بر تفاوت اختلاف در قرائات با تواتر قرآن کریم تأکید کرد. متن یادداشت استاد حوزه و عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) به شرح زیر است:
اخیراً سیدکمال الحیدری مطالبی درباره قرائت حفص و انتساب قرائت معتبر قرآن کریم به این روایت مطرح کرده است، ولی پاسخ اجمالی به وی آن است که اولاً: این مطالب و شبهات قدیمی است و مرحوم آیتاللّه معرفت، استاد برجسته و مفسّر بزرگ قرآن کریم و دیگرشخصیتهای علمی و قرآنی به آن پاسخ دادهاند. لذا این شبهه مانند بسیاری از شبهات چیز جدیدی نیست ولو اینکه با تعابیر و عبارات جدید در آمیخته باشد.
ثانیاً: قرائتها، معتبر نیستند و مقولهای جدا از قرآن محسوب میشوند؛ اعتبار قرآن به تواتر آن است و نه به اختلاف در قرائتها؛ تواتر هم یعنی؛ نقل فراوان، پی در پی و هم زمان از یک دوره به نسلهای پس از خود، از طریق حافظان، راویان و مورّخان در طول تاریخ که اجتماع و همدستی آنها بر کذب و دروغ ساختن، محال است. تواتر در همه ادیان و ملل بلکه عقلای عالَم، پذیرفته شده و یقینآور است؛ علاوه بر آنکه اعجاز قرآن و تحَدّی(همآوردطلبی) آن هنوز پابرجاست و مهمترین سند اعتبار قرآن است.
ثالثاً: قرائت عاصم از امام علی(ع) نقل شده و به این علت چاپ فعلی قرآن با این قرائت است که با قرآن متواتر مسلمانان همخوانی دارد. همچنین این قرائت علاوه از امام علی(ع) نیز از عثمان بن عفّان، نقل شده لذا مورد عنایت بزرگان شیعه و سنی قرار گرفت، نه اینکه خود این قرائت معتبر باشد و بخواهیم حجیت قرآن را مستند به این روایت کنیم.
رابعاً: اشکال برخی این است که وقتی کار تخصصی نمیکنیم و تنها با دانشهای متعارف را می دانیم و به آن بسنده می کنیم به خود اجازه میدهیم در هر دانش تخصصی از دین، اظهار نظر نماییم، نتیجه اش این خواهد بود.
خامساً: این گوینده تصور کرده است که نقل قرائت عاصم فقط مختص به حفص است و با فاسق بودن وی، قرائتش نیز بی اعتبار خواهد بود؛ در حالی که حفص، قرائت رایج از عاصم را نقل کرده و این قرائت در کوفه مشهور و رایج بوده است. حال اگر حفص نقل نمیکرد، قاریان دیگری آن را نقل میکردند و مطلب دیگر اينکه راویان هر قاری را عالمانی چون ابن مجاهد برگزیدند و همزمان با آنها راویان دیگری هم این قرائتها را خوانده و نقل نمودهاند و امثال ابن مجاهد از بین راویان هر قاری دو تن را انتخاب کرده است.
پس قرائت رایج در کوفه در زمان عاصم منحصر در دو راوی وی یعنی حفص و بکر نبوده است و این قرائت در کوفه مشهور بوده است، ضمن آنکه همان طور که اشاره شد اعتبار قرآن کریم ربطی به این روایت و روایات دیگر ندارد بلکه متن قرآن متواترا و سینه به سینه از نسل قراء و حافظان صدر اسلام و دوره پیامبر(ص) به نسلهای بعد تا امروز انتقال یافته است.ایکنا