واکنش شهید مهدی زینالدین به سیلی افسر عراقی/ او در نامه انتقادی به محسن رضایی چه نوشت؟
شهید مهدی زینالدین وارد اتاق فرماندهی عراقیها شد. دید اتاق خالی است. برای خودش چای ریخت. در همین حین فرمانده عراقی خسته به داخل سنگر آمد و به آقا مهدی گفت برایش چای بریزد. بعد از او پرسید: سرباز جدیدی؟!
واکنش شهید مهدی زینالدین به سیلی افسر عراقی/ او در نامه انتقادی به محسن رضایی چه نوشت؟
۳۸ سال از شهادت سردار رشید اسلام شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) میگذرد، فرماندهای که صبر و استقامتش در نبردی جانانه و به یادماندنی در جزیره مجنون و در نهایت موفقیت در عملیات گسترده خیبر، مثالزدنی و فراموشنشدنی است.
ابتکار آقا مهدی در عملیات خیبر
شهید مهدی زینالدین با ابتکار عملش در نحوه جنگ با تانکها و نیروهای تکاور دشمن، فرماندهان نظامی را به تحسین و دشمن را به حیرت واداشت. چرا که رزمندگان اسلام در این نبرد بسیار سنگین و نابرابر، حدود یک ماه، تا آخرین نفس جنگیدند و دشمن را به عقب راندند و براساس دستور امام (ره)، جزایر مجنون را حفظ کردند.
عصر روز ۲۷ آبانماه سال ۱۳۶۳، او به همراه تنها برادرش، مجید زینالدین (مسؤول اطلاعات-عملیات تیپ ۲ لشکر)، پس از شناسایی منطقه عملیاتی و شرکت در جلسه قرارگاه، عازم سردشت در جنوب استان آذربایجان غربی شد که در کمین ناجوانمردانه افراد ضدانقلاب گرفتار شد و به همراه برادرش مظلومانه به شهادت رسید.
لبخند زیبای آقا مهدی
شیوه مدیریتی که مختص شهید مهدی زینالدین بود
سردار احمد فتوحی، جانشین لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) درباره نخستین روزهای فرماندهی شهید مهدی زینالدین در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب میگوید: جلسه معارفه مهدی زینالدین برای فرماندهی تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در دوم مردادماه سال ۱۳۶۱ برگزار شد. او آن زمان گفت: من خجالت میکشم که الان به قرارگاه بروم و از من سؤال کنند که چند گردان آماده نبرد دارید و من نتوانم با قاطعیت بگویم، هشت تا ۱۰ گردان دارم. آن زمان، مراحل چهارم و پنجم عملیات رمضان انجام میشد. چند روز بعد، یعنی هفتم یا هشتم مردادماه سال ۱۳۶۱، عملیات رمضان تمام شد.
آقا مهدی در ابتدای فرماندهیاش یک فراخوان عمومی داد و چند تا کار را شروع کرد. یکی اینکه برای تمام نیروهایی که در یگان بودند، جلسات هفتگی منظم و جلساتی مناسبتی گذاشت. آن موقع، همه نیروها در خط پدافندی نبودند، چون اصلاً خط این گنجایش را نداشت. یک گردان و بعضی وقتها ۲ گردان در خط پدافندی بودند و بقیه در عقبه تیپ مستقر بودند و برای عملیاتهای بعدی آماده میشدند.
قابی پُر از فرماندهان شهید سپاه
او بعد از ۲ هفته تا بیست روز، این گردانها را جابجا میکرد و نمیگذاشت، خیلی در خط بمانند و فرسوده شوند و بقیه هم در عقبه بیکار بمانند. در عین حال فرماندهان گردانها را هم به طور مستمر محک میزد. کادر در خط را هم محک میزد و رصد میکرد که چه کسی روحیه بهتری دارد. خیلی وقتها آخر شب میآمد در سنگر ما مینشست و با کادر گردان حرف میزد.
کار دیگر مهدی این بود که گفت: تمام مسؤولانی که در سپاه استانهای مرکزی، زنجان و سمنان، مسؤولیتی شبیه مسؤولیت مسؤولان واحدهای تیپ دارند یا خودشان یا جانشینانشان یا نفر سومشان باید در ستاد لشکر هم حضور داشته باشند؛ یعنی مسؤول پرسنلی سپاه قم یا خودش یا جانشینش یا نفر سومش باید میآمد، در پرسنلی لشکر کار میکرد. بقیه واحدها مثل تدارکات، عملیات، اطلاعات و … هم همینطور. این یک فراخوان عمومی هدفمند برای کادرسازی بود. تا آن زمان، یگانهای دیگر این کار را نکرده بودند، ولی بعداً رواج پیدا کرد.
آقا مهدی شیوه مدیریتی خودش را داشت
آقا مهدی نمیگذاشت، فرماندهان گردانها بیشتر از پنج، شش ماه در خط پدافندی بمانند. البته کسانی که در معاونتها مسؤولیتی داشتند، میماندند. به فرماندهان گردانها میگفت: با کادر گروهانهایتان به شهر بروید و در واحدهای بسیج و ستادهای مقاومت و پایگاهها با مردم جلسه بگذارید و صحبت کنید و با بسیجیها حشر و نشر داشته باشید. بدین ترتیب مدیریتش پایدار شد. آقای زینالدین کاری کرد که در ۲۸ ماه عمر فرماندهیاش، به اندازه ۲ تا لشکر، فرمانده گردان و مسؤول واحد تربیت کرد.
توجه ویژه زینالدین به رشد سازمانی فرماندهان لشکر
زینالدین روحیهای داشت که افراد را پرورش میداد. طوری به طرف مقابلش میفهماند که تو میتوانی. بعد از ماجرای خیبر به سردار احمد فتوحی گفت: خیلی تنها شدهام، اسم ۱۰ نفر از فرماندهان دستهها یا گروهانها را هم بُرد که در جزیره خیلی خوب جنگیده بودند. جایی که بقیه نیروها ترسیده، یا زمینگیر شده بودند، آنها ایستاده و رفته بودند روی خاکریز یا در کانال و بیرون آمده و آرپیجی زده بودند.
زمانی که فتوحی جانشین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب شد، شهید مهدی زینالدین به او میگفت: احمد فتوحی برو پشت خاکریز و کنار گردان در خط بمان. امشب این محور، حساس است. میخواهیم شناسایی این محور به نتیجه برسد. فلانی و فلانی را هم ببر. این فلانی و فلانی، مثلاً فرمانده محور یا فرمانده گردان بودند، نه نفر دوم محور.
شهیدان همت و زینالدین
بعد که احمد فتوحی به آقامهدی گزارش میداد، به او میگفت: خودت تا پای میدان مین برو. یا میگفت فلانی بیاید و فلانی برود. تا میدان مین هم میرفتیم و میدیدیم اصلاً خبری نیست. بنابراین در شناساییها، خاکریز زدنها و الحاقها، هم کارشان را انجام میدادند و هم افراد را در میدان نبرد محک میزد. یعنی او این طوری افراد لایق را شناسایی میکرد و بیهدف کار نمیکرد.
ماجرای نامه انتقادی شهید مهدی زینالدین بعد از عملیات خیبر
آقا مهدی معتقد بود با این شیوه جنگ که سالی یک عملیات انجام دهیم، بهجایی نمیرسیم. چرا که اگر میخواهیم به نتیجهای برسیم، باید کاری فراتر از این کارها صورت گیرد. او بعد از عملیات خیبر، در نامهای به فرمانده کل سپاه نوشته بود: استراتژی ما در جنگ چیست و تا کجا میخواهیم پیش برویم؟ یک نامه ۲، سه صفحهای نوشته بود که احمد فتوحی گفت: این نامه را به آقا محسن نوشتهام. آن زمان، همه نظرشان را صریح و بیواهمه میگفتند و بحثها و استدلالها شفاهی بود. گفتوگو بین فرماندهان خیلی شفاف بود که گاهی هم به بگومگوهای طلبگی کشیده میشد.
آقا مهدی چهارمین نفر از سمت چپ
کشیدهای که آقا مهدی از افسر عراقی خورد
شهید مهدی زینالدین از آن دسته فرماندهانی بود که شخصاً برای شناسایی وارد منطقه دشمن میشد. حتی در زمانی که شرایط مساعد شد، به زیارت نجف و کربلا رفت. در راه برگشت وارد قرارگاه عراقیها شد و به اتاق فرماندهی رفت، دید اتاق خالی است. برای خودش چای ریخت. در همین حین فرمانده عراقی خسته به داخل سنگر آمد و به آقا مهدی گفت برایش چای بریزد. بعد از او پرسید: سرباز جدیدی؟ آقا مهدی هم جواب داد: بله! بعد هم فرمانده عراقی یک کشیده به آقا مهدی زد.
آقا مهدی بعد از شناسایی برگشت. در عملیاتی که شب بعد صورت گرفت، وارد قرارگاه عراقیها شد و آن فرمانده را اسیر کرد. بعد به نیروهایش گفت: فردا که هوا روشن شد، او را پیش من بیاورید. ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. عقب آیفا آن افسر عراقی نشسته بود. پیادهاش کردند. ترسیده بود. از ترس سرش را با دستانش میگرفت. آقا مهدی دست او را گرفت و رها نکرد. پنج متر آن طرفتر او را بُرد و گفت: برای این افسر عراقی کمپوت بیاورید. مدتی را چهارزانو روی زمین نشسته بودند و عربی صحبت میکردند. آن فرمانده عراقی باورش نمیشد که آقا مهدی، فرمانده لشکر باشد. او تا آیفا از مقر بیرون برود، یکسره به مهدی نگاه میکرد.
مرد میدان بود
درباره این شهید بیشتر بدانید
سردار شهید مهدی زینالدین ۱۸ مهرماه سال ۱۳۳۸ به دنیا آمد. او با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در کنار فرماندهانی همچون سردار شهید حسن باقری (افشردی)؛ شهید همت، شهید مهدی باکری و سردارانی چون سید رحیم صفوی و … در آزادسازی مناطق اشغالی از دست دشمن متجاوز، نقش اساسی ایفا کرد.
شهید مهدی زینالدین در عملیاتهای مهم فتح المبین و بیتالمقدس نیز مسؤولیت واحد اطلاعات قرارگاه نصر را برعهده داشت. در مردادماه سال ۱۳۶۱، همزمان با عملیات رمضان، در حالی که ۲۳ بهار از عمر او میگذشت، فرمانده سپاه پاسداران، مهدی زینالدین را به عنوان فرمانده تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) انتخاب کرد.
نقش او در موفقیت یگان در عملیات محرم باعث شد، در آبانماه سال ۱۳۶۱، جایگاه سازمانی تیپ ۱۷ به لشکر ارتقاء یابد و در عملیاتهای بزرگ دفاع مقدس، به عنوان یگانی خطشکن و موفق، نقش مؤثر و تعیینکنندهای داشته باشد. سرانجام این فرمانده رشید اسلام همراه با برادرش، در ۲۷ آبانماه سال۱۳۶۳ به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید مهدی زینالدین در قطعه ۵ گلزار شهدای علی بن جعفر قم قرار دارد.
منابع:
۱- زارع زاده، نادر، اطلس لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در دوران دفاع مقدس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
۲- نیازی، یحیی، بسیج در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع): تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت احمد فتوحی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
فارس
پایان پیام/