هرمنوتيك و نظريه فهم دينِ شلايرماخر
هرمنوتيك و نظريه فهم دينِ شلايرماخر
هرمنوتيك
هرمنوتيك و نظريه فهم دينِ شلايرماخر را نقد فرماييد؟ با توجه به سه گرايش در ارتباط با ساز و كار فهم متن و هرمنوتيك كه عبارت است از: 1. اصل با مؤلف متن است، 2. اصل با متن بوده و متن مستقل از مؤلف است، 3. اصل با مفسّر متن است، هرمنوتيك شلايرماخر مربوط به كدام يك از اين سه گرايش است؟
درباره هرمنوتيك جديد؛ يعنى اسناد ماهيتى تفسيرى به همه تجربه هاى بشرى – اعم از دين، فرهنگ و… – به طور كلى چهار ديدگاه مهم مطرح است كه يكى مربوط به شلايرماخر است. وى را بنيان گذار هرمنوتيك نوين مى شناسند.[345]
از ميان گرايش هاى برشمرده در پرسش، هرمنوتيك شلاير ماخر مربوط به گرايش نخست؛ يعنى، محور بودن مؤلف متن است. ادعاى مزبور را مى توان در تبيينى كه وى از هرمنوتيك ارايه كرده است، دريافت.
شلاير ماخر در بيان هرمنوتيك مورد نظر خود، ابتدا اين پرسش را مطرح مى كند كه چگونه هر گفته اى – اعم از ملفوظ و مكتوب – واقعاً فهميده مى شود؟ آن گاه در پاسخ مى گويد:
موقعيت فهم، موقعيت نسبى هم سخنانه است. در هر نسبتى از اين گونه، گوينده اى هست كه جمله اى را براى بيان معناى مورد نظرش مى سازد. شنونده اى نيز وجود دارد. شنونده مجموعه اى از كلمات صِرف را مى شنود و ناگهان طى فرآيندى اسرار آميز، مى تواند معناى آنها را به طور حدسى كشف كند. اين عمل اسرار آميز و حتى حدسى، عمل هرمنوتيكى بوده و جايگاه حقيقى هرمنوتيك نيز همين جا است. پس علم هرمنوتيك، فن شنيدن است.
از نظر شلايرماخر، فهم عبارت است از:
دوباره تجربه كردن اعمال ذهنى مؤلف متن. عمل فهم، عكس تصنيف است؛ زيرا فهم از بيان پايان يافته و ثابت آغاز شده و به آن حيات ذهنى باز مى گردد كه بيان، از آن برخاسته است. گوينده يا مؤلف جمله مى سازد و شنونده در ساختارهاى آن جمله و آن تفكر رسوخ مى كند؛ يعنى، زبان واسطه رسوخ در ذهنيت و نيت مؤلف مى شود. بنابراين تفسير، عبارت از دو سويه در هم كنش است: سويه نحوى و سويه روان شناختى.
جنبه نحوى با زبان سر و كار دارد و جنبه روان شناختى با تفكر گوينده. بنابراين نظريه هرمنوتيكى شلايرماخر، حول دو محور مى چرخد:
الف. فهم دستورى انواع عبارات و صورت هاى زبانى – فرهنگى كه مؤلف در آن زندگى مى كند و تفكر او را مشروط ساخته است.
ب. فهم روان شناختى يا فن ذهنيت خاص يا نبوغ خلاّق مؤلف.
مفسر بايد آگاهى مؤلف را از خاطر خود گذرانده يا آن را مجسّم سازد. براى دستيابى به معناى متن از نظر شلاير ماخر، بايد ديد مؤلف از آن متن، چه قصد كرده و اين متن براى شنونده و مخاطب چه معنايى مى دهد؟ براى درك مقاصد مؤلف، از متن يا حتى روح عصر و زمان او، بهره جسته و نيز براى دست يابى به معناى مورد نظر براى شنونده و مخاطب – چنانچه وى از مخاطبان معاصر مؤلف باشد – با بازسازى معناى لفظى متن و در صورت غير معاصر بودن او، از طريق بازسازى فكر مؤلف بايد وارد شد.[346]
با توجه به آنچه گفته شد، آشكار مى شود كه شلاير ماخر، اصالت را به مؤلف متن مى دهد؛ هر چند با ارايه راه كارهايى، شنونده و خواننده را در دريافت معناى آن، راهنمايى مى كند. شايد بتوان گفت: به همين دليل است كه پيش از هايدگر، هرمنوتيك چالش جدى را در حوزه تفكر دينى پديد نياورد، زيرا اصالت را به مفسر نداده است تا امكان قرائت هاى مختلف از متون دينى و ساير پيامدهاى نامطلوب را به دنبال داشته باشد.
هرمنوتيك شلاير ماخر:
در عين توجه و تفطن به پاره اى از نكات مهم در باب تفسير و تأويل متن، كارى نيمه تمام بود. او خود مايل به انتشار فرآورده هاى خويش نبود. پس از مرگ وى «كيمرله» شاگرد او به تصحيح و ويرايش آثار استادش پرداخت و آنها را به چاپ رساند. نظريه هرمنوتيكى شلاير ماخر از سوى متفكران غربى مانند آلبريخت، ريچلى و آدولف هارتناك، دالامر، ديويد فريدريش، اشتراوس، پل ريكور، گادامر و هابرماس و… مورد نقد قرار گرفت.
هرمنوتیک در نگاه انديشمندان مسلمان:
در نگاه انديشمندان مسلمان نيز ـ كه از ديرباز در بحث هاى هرمنوتيكى، تأويلى، زبان شناختى و معناشناختى در عرفان، فلسفه، كلام، علم اصول و روش شناسى تفسير قرآن و ديگر نصوص اسلامى سابقه اى ديرينه و تأملاتى ژرف دارند ـ اشكالات چندى بر نظريه شلاير ماخر وارد است.
در نقد ديدگاه شلاير ماخر مى توان نكاتى را يادآور شد، از جمله:
1. تأكيد شلاير ماخر بر فهم و درك روح عصر و زمان مؤلف از سوى شنونده، حاكى از تأثيرپذيرى وى از متفكران رمانتيك است؛ چرا كه آنان بر آن بودند كه حالت خاصى از بيان – هر چند منحصر به فرد – ضرورتاً بازتاب روح فرهنگى وسيع تر است. يك تفسير صحيح، نه تنها نيازمند فهم بافت فرهنگى و تاريخى مؤلف است؛ بلكه به فهم ذهنيت خاص مؤلف نيز نيازمند است و اين عمل از طريق پيشگويى؛ يعنى، يك جهش شهودى صورت مى گيرد كه از طريق آن مفسّر مى تواند آگاهى مؤلف را از خاطر گذرانده يا آن را مجسّم سازد. چنين رويكردى در فهم متن اشكالات متعددى دارد. در اين باره مى گويد: «ترديدى نيست كه بازسازى شرايطى كه اثرى منقول در آن شرايط، خصوصيات اصلى خود را نشان داده، براى فهم آن اثر، كمك شايانى است. اما آيا چيزى كه بدين ترتيب دريافت مى شود واقعا همان چيزى است كه ما تحت عنوان يك اثر، در جستجوى آن بوديم؟».[347]
2. بازسازى گذشته و شرايط عصرى مؤلف اگر در مورد متون و آثار بشرى ممكن و كارا باشد به هيچ وجه در مورد تفسير و فهم كتاب الهى كه حقيقتى فراتاريخى است موضوع ندارد. آنچه در اين جا حائز اهميت است شناخت گوينده و حكمت و علم و ديگر ويژگى هاى او و سپس جستجوى مراد استعمالى از طريق قواعد زبان شناختى و دريافت مراد استعمالى به كمك قراين مختلف از جمله شأن نزول است. اين مسئله در روش شناسى فهم زبان دين توسط عالمان مسلمان به تفصيل بسط داده شده است.[348]
3. با اصالت دادن به متن و داورى درباره آن، با ابزارهاى شناخت بشرى، ديگر تفكيك ميان شنوندگان و مخاطبان معاصر و غير معاصر بى معنا است؛ چرا كه در دريافت متن، ميان مخاطب معاصر و غير معاصر مؤلف، تفاوتى اساسى وجود ندارد.
4. مى توان گفت: شلاير ماخر با مطرح كردن اين نكته – كه هر مخاطبى بايد تلاش كند تا با قرار گرفتن در فضاى ذهنى مؤلّف، پيام متن او را دريابد – گونه اى نسبيت گرايى را در اين باره تجويز كرده است؛ چرا كه ممكن است هر مخاطبى، تلقّى خاصى از فضاى مزبور به دست دهد. بى گمان، تحليل جنبه هاى گوناگون شخصيتى و روانى مؤلف از سوى مخاطب، دستخوش فراز و فرودهاى فراوانى قرار مى گيرد.[349]
[345]. فصل نامه قبسات، سال پنجم، ش 3، شماره پياپى 71، ص 4.
[346]. همان.
[347]. نامه فرهنگ، سال سوم، شماره 1، ص 72.
[348]. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: تحليل زبان قرآن و روش فهم آن، دكتر محمد سعيدى روشن، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
[349]. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: احمد واعظى، درآمدى بر هرمنوتيك، صص 86 – 97، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول، 1380.
منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، پرسش ها و پاسخ ها«دین شناسی»
ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات