وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

نقد وهابیت توسط زینی دحلان مفتی اعظم مکه

0

نقد وهابیت توسط زینی دحلان مفتی اعظم مکه

فهرست این نوشتار:

علامه أحمد بن زَيْني دَحْلان الحسني (1231 هـ/ 1816م ـ 1304 هـ/ 1886م)، إمام الحرمين زمان خودش، ومفتي وفقيه شافعی در اواخر عصر حکومت دولت عثمانی زندگی می کردند و از منتقدان جدی وهابیت بودند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زینی دحلان و نقد وهابیت 

از ابتدای ظهور فرقه وهابیت علمای مذاهب مختلف با آن به مقابله پرداخته و با نگارش ردیه و سخنرانی‌های خود به آگاه سازی مسلمانان و مقابله با این انحراف در جهان اسلام پرداختند که از میان آنان زینی دحلان جایگاه ویژه‌ای دارد.

 

زندگی نامه

احمد زینی دحلان مکی شافعی، فقیه و مؤرخ و صاحب نظر در علوم مختلف بوده است و مفتی شافعی مکه مکرمه و شیخ الاسلام بوده است، در سال ۱۲۳۱ه. ق در مکه به دنیا آمد و در سال ۱۳۰۴ه. ق در مدینه از دنیا رفت.

تالیفات

وی دارای تالیفات بسیاری است. برخی از آثار وی عبارتست از:
۱. الازهارالزینیة فی شرح متن الالفیة، ۲. تاریخ الدول الاسلامیة بالجداول المرضیة، ۳. فتح الجواد المنان علی العقیدة المسماة بفیض الرحمن، ۴. نهل العطشان علی فتح الرحمن.

دو عنوان از تالیفات وی بر ضد وهابیت می‌باشد که عبارتند:

۱. کتاب «فتنة الوهابیة» که کتاب مختصری در تاریخ و جنایات وهابیت می‌باشد و چون ایشان از معاصرین محمد بن عبدالوهاب است اشراف خوبی نسبت به تاریخ و اقدامات وهابیت داشته است. این کتاب در سال ۱۹۷۸م در ترکیه به چاپ رسیده است (چون ترکیه پایتخت حکومت عثمانی بوده و سرزمین حجاز قبل از وهابیت جزئی از قلمرو حکومت عثمانی بوده و با جنگ حاکمیت بر حجاز را واگذار کرده است، شرایط چاپ کتبی که بر ضد وهابیت به رشته تحریر در آمده است در ترکیه مساعد است.) و ترجمه‌های فارسی آن به نام «تاریخ وهابیان» و «سرگذشت وهابیت» بارها به چاپ رسیده است.

۲. کتاب «الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة» این کتاب که در رد عقائد وهابیت در بحث توسل و زیارت قبور است.

تطبیق پیشگوئی پیامبر بر فرقه وهابیت

احمد زینی دحلان مفتی شافعی مکه مکرمه در کتاب خود به نام «الفتنـة الوهابیـة» روایت ذیل را از صحیح بخاری نقل کرده و آنرا چنین تحلیل می‌کند.

در صحیح بخاری روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است که ایشان فرمودند: «یخرج ناس من قبل المشرق ویقرؤون القرآن لایجاوز تراقیهم یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة ثم لایعودون فیه حتی یعود السهم الی فوقه قیل ما سیماهم قال سیماهم التحلیق او قال التسبید.» [۱] [۲]

«افرادی از ناحیه مشرق، قیام می‌کنند و قرآن تلاوت می‌کنند و حال آن که قرآن از گلوی آنان تجاوز نمی‌کند (و نمی‌توانند از قرآن بهره‌برند) این گروه از دین خارج می‌شوند همان‌گونه که تیر از کمان خارج می‌شود و دیگر به طرف دین بر نمی‌گردد مانند تیر که به سوی کمان بر نمی‌گردد. از رسول خدا- پرسیده شد که این فرقه چه نشانه‌ای دارد؟ فرمودند: چهره این گروه با سرهای تراشیده مشخص می‌شود.»

زینی دحلان پس از نقل این حدیث از صحیح بخاری، در تطبیق آن به وهابیت می‌نویسد: «ففی قوله سیماهم التحلیق تصریح بهذه الطائفة لانهم کانوا یامرون کل من اتبعهم ان یحلق راسه ولم یکن هذا الوصف لاحد من طوائف الخوارج والمبتدعة الذین کانوا قبل زمن هؤلاء…» [۳] [۴]

«پس این کلام رسول خدا که سر تراشیدن نشانه بارز این طائفه شمرده شده است، صراحت در فرقه وهابیت دارد، زیرا تنها این فرقه هستند که به پیروان خود دستور می‌دهند سر خود را بتراشند و این صفت در هیچ یک از فرقه‌های خوارج و بدعت گذار قبل از وهابیت دیده نشده است.»

همچنین در «الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة» در ادامه بحث پیرامون این روایت می‌نویسد: «به خاطر اینکه آنان (وهابیها) به کسی که از آنها تبعیت می‌کند، دستور می‌دهند که سرشان را بتراشند و او را رها نمی‌کنند مگر اینکه آن شخص، سرش را بتراشد و این مطلب و خصوصیت در هیچ یک از فرقه‌هایی که در گذشته وجود داشتند واقع نشده است، پس حدیث درباره وهابیت صراحت دارد.» [۵]

زینی دحلان درباره اختلاف شدید وهابیت با علمای اهل سنت و مناظره‌های متعدد ایشان با علمای وهابی چنین می‌گوید:

«چون پسر عبدالوهاب و یاران خبیثش دعوت خود را – که موجب کافر شدن مسلمانان گردید- آشکار نمودند، قبائل شرق را یکی پس از دیگری تحت نفوذ خود درآورده و به بسط و گسترش قلمرو خود پرداختند. یمن و حرمین شریفین و قبایل حجاز را تصرف کرده و تا نزدیکی شام، آن مناطق را تحت سیطره و تسلط خود قرار دادند. در آغاز امر، گروهی از علمای خود را به حرمین فرستادند و می‌پنداشتند که آنان قادرند تا عقائد علمای حرمین را منحرف نموده و به شبهه و انحراف دچار سازند؛ ولی چون به حرمین رسیدند و عقائد خود را برای علمای حرمین بازگو کردند و آنقدر با ایشان به بحث و مناظره پرداختند تا برای علمای حرمین جهالت و گمراهی آنان قطعی گردید. علمای حرمین عقائد ایشان را مشتمل بر کفریات فراوان یافتند و بعد از اقامه برهان در مقابل ایشان، در نزد قاضی القضاة شهر مکه، استدلالی بر ضد آنها نوشتند که متضمن حکم به کفر ایشان به خاطر آن عقائد بود.
این حادثه در دوران حکمرانی «شریف مسعود بن سعید بن سعد بن زید» که در سال ۱۱۶۵ه. ق درگذشت، اتفاق افتاد. وی حکم به زندانی نمودن این منحرفین نمود، و برخی از آنان به زندان افتاده و برخی دیگر به درعیه گریختند و مردم آنجا را، به آنچه که رخ داده بود، آگاه ساختند و به سرکشی و استکبار خود افزودند. بعد از آن حکام مکه مانع آمدن آنها برای انجام مراسم حج گشتند و آنها به برخی قبایل تحت امر امیر مکه هجوم برده و مردم را اذیت و آزار کردند، تا اینکه نبردی بین آنان و امیر مکه (شریف غالب) درگرفت که آغاز آن در سال ۱۲۰۵ ه. ق بود. در این مدت حوادث بی شماری اتفاق افتاد و مردم بسیاری کشته شدند.» [۶] [۷]

 

نقل زینی از جنایات وهابیت

زینی دحلان مفتی شافعی مکه مکرمه در کتاب خود بر ضد وهابیت می‌نویسد: «وابتداء القتال بینهم وبینه من سنة خمس بعد الماتین والالف وکان ذلک فی مدة سلطنة مولانا السلطان سلیم الثالث ابن السلطان مصطفی الثالث بن احمد (و اما ابتداء اول ظهور الوهابیة) فکان قبل ذلک بسنین کثیرة و کانت قوتهم و شوکتهم فی بلادهم اولا، ثم کثر شرهم و تزاید ضررهم واتسع ملکهم و قتلوا من الخلائق ما لا یحصون و استباحوا اموالهم و سبوا نساءهم.»
«جنگ بین حکومت و وهابیت از سال ۱۲۰۵ه. ق آغاز شد و این جنگ در زمان حکومت سلطان سلیم سوم فرزند سلطان مصطفی سوم بود. (اما درباره ابتدای فعالیت و ظهور وهابیت) سالها قبل از آن شروع شده بود و در ابتداء قوت و عظمتشان در مناطق خودشان بود و سپس شر آنها زیاد شد و ضرر آنها افزون گردید و حکومت آنها گسترش یافت و تعداد بی‌شماری از مردم را کشتند و اموالشان را مباح کردند و زنانشان را به اسارت گرفتند.» [۸]

سخن زینی درباره مؤسس وهابیت

زینی دحلان درباره مؤسس فرقه وهابیت می‌نویسد: «… و مؤسس مذهب آنها محمد بن عبدالوهاب بود که اصل او از مشرق و قبیله بنی تمیم بود و از کسانی بود که عمر طولانی داشت و شاید از کسانی بود که به آنها مهلت داده شده است زیرا او نزدیک به صد سال زندگی کرد تا گمراهی او در بین مردم منتشر شد.» [۹]

زینی و انحرافات محمد بن عبدالوهاب

احمد زینی دحلان، مفتی شافعی مکه مکرمه می‌نویسد: «او در ابتدای زندگی‌اش از طالبان علم در مدینه‌ی منوره بود. پدرش مردی صالح و از اهل علم بود؛ و همچنین برادرش شیخ سلیمان، پدر وبرادر و اساتیدش متوجه شدند که به زودی به جهت سخنان و رفتار و انحرافاتی که از او در بسیاری از مسائل مشاهده می‌شود، از او گمراهی و ضلالت سرخواهد زد و لذا او را توبیخ نموده و مردم را از او برحذر داشتند.

و گمراهی‌ها و ضلالتهایی از او سرزد که به سبب آن، جاهلان را منحرف کرده و با امامان دین مخالفت نمود و به واسطه آنها مؤمنان را تکفیر کرد، او گمان نمود که زیارت قبر پیامبر و توسل به او وانبیاء و اولیاء و صالحان و زیارت قبور آنها به جهت تبرک شرک است، و نیز صدا زدن پیامبر هنگام توسل به او شرک می‌باشد، و اینکه هر کس چیزی را به غیر خدا نسبت دهد گر چه از طریق مجاز عقلی باشد، شرک است؛ مثل اینکه بگوید: فلان دارو برای من سودمند واقع شد، یا توسل من به فلان ولی، سودمند واقع شد.

او به ادله‌ای تمسک کرده که در هیچ مرامی، مفید نخواهد بود؛ زیرا عبارتی را آورده که در آنها مغالطه نموده و زینت داده است و با آنها عوام را به اشتباه انداخته تا او را پیروی نمایند، و برای عوام مردم، رساله‌هایی نوشته تا اینکه پیروان وی، معتقد به کفر اکثر اهل توحید شده‌اند و با حاکمان شرق که اهل درعیه بودند همگام شدند و نزد آنان ماندند تا آنان را یاری دادند و بدعت آنان را تقویت کردند و این اعتقادات را وسیله‌ای برای تقویت حکومت خود کردند…» [۱۰]

گمراهی محمد بن عبدالوهاب

احمد زینی دحلان که در اواخر سلطنت عثمانی مفتی مکه مکرمه بوده است درباره محمد بن عبدالوهاب می‌نویسد:
«بسیاری از اساتید محمد بن عبدالوهاب در مدینه می‌گفتند: بزودی این مرد گمراه می‌شود و به واسطه او افراد دیگری هم منحرف می‌شوند و این وعده به وقوع پیوست. محمد بن عبدالوهاب گمان کرده بود که مذهب او، توحید خالص و از هر نوع از شرک، دور می‌باشد و مردم از ششصد سال پیش مشرک بوده‌اند و او دینشان را تجدید خواهد کرد و او کسی خواهد بود که همه آیات قرآنی که درباره مشرکان نازل شده بود را بر اهل توحید تطبیق خواهد نمود…» [۱۱]

اعتراض سلیمان بن عبدالوهاب به برادرش

زینی دحلان در جای دیگری می‌نویسد:

«کان محمد بن عبد الوهاب الذی ابتدع هذه البدعة یخطب للجمعة فی مسجد الدرعیة ویقول فی کل خطبة ومن توسل بالنبی فقد کفر وکان اخوه الشیخ سلیمان بن عبد الوهاب من اهل العلم فکان ینکر علیه انکارا شدیدا فی کل ما یفعله او یامر به ولم یتبعه فی شئ مما ابتدعه وقال له اخوه سلیمان یوما، کم ارکان الاسلام یا محمد بن عبد الوهاب؟ فقال خمسة. فقال انت جعلتها ستة؛ السادس من لم یتبعک فلیس بمسلم هذا عندک رکن سادس للاسلام.»

«محمد بن عبدالوهاب کسی است که این بدعت را جعل کرد. او در روز جمعه در مسجد درعیه خطبه می‌خواند و در هر خطبه‌ای می‌گفت: هر کس به پیامبر توسل کند کافر است. برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب که از اهل علم بود او را شدیدا انکار می‌نمود، و از هیچ یک از بدعت هایش پیروی نمی‌کرد. روزی برادرش سلیمان به او گفت: ارکان اسلام چند تا است‌ ای محمد بن عبدالوهاب؟! گفت: پنج تا، او گفت: ولی تو ارکان اسلام را شش تا می‌دانی، و ششم آن این است که هر کس از تو تبعیت نکند مسلمان نیست، و این رکن ششم اسلام نزد تو است.» [۱۲]
 

۱.
↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۱۶۲.    
۲.
↑ ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، محمد فؤاد عبد الباقی (تحقیق)، دار الفکر، بیروت، ج۱، ص۶۲. الوهابیة، مکتبة الحقیقة، استانبول، طبعة جدید.    
۳.
↑ زینی دحلان شافعی، احمد، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیه، مکتبة ایشیق، استانبول، ۱۳۹۶ه، ص۵۰.
۴.
↑ زینی دحلان شافعی، احمد، فتنة الوهابیة، ص۱۲.    
۵.
↑ زینی دحلان، احمد، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، ص۵۰.
۶.
↑ زینی دحلان، احمد، فتنة الوهابیة، ص۱۰.    
۷.
↑ زینی دحلان، احمد، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، ص۴۴.
۸.
↑ زینی دحلان، احمد، فتنة الوهابیة، ص۲.    
۹.
↑ زینی دحلان، احمد، فتنة الوهابیة، ص۲.    
۱۰.
↑ زینی دحلان، احمد، فتنة الوهابیة، ص۴.    
۱۱.
↑ زینی دحلان، احمد، فتنة الوهابیة، ص۳.    
۱۲.
↑ زینی دحلان، احمد، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، ص۳۹.

منبع سایت هدانا، برگرفته از ویکی فقه


 

فتنه وهابیت بزرگترین فتنه در اسلام!

زيني دحلان (مفتي مكه مكرمه و متوفاي سال 1306 هجري) در کتابش مي‌نويسد:

«… و کانت فتنتهم من المصائب التی اصیب بها اهل الاسلام فانهم سفکوا کثیرا  من الدماء،و انتهبوا کثیرا من الاموال، و عم ضررهم، و تطایر شررهم، فلا حول و لا قوه الا بالله، و کثیر من الاحادیث النبی صلی الله علیه و سلم فیها التصریح بهذه الفتنه». کتاب فتنه الوهابیه، ص19

فتنه وهابیت از بزرگترین مصائبی بود که اهل اسلام بدان دچار شدند، آنها خون عده زیادی از [مسلمانان] را ریختند،اموال زیادی را به غارت بردند، ضرر های جبران ناپذیر زدند، شر پراکنده آنان همه جا رفت، فلا حول و لا قوه الا بالله، و احادیث بسیاری از پیامبر گرامی اسلام به این فتنه تصریح و [آن را پیشگویی] کرده است.

وهابیت
وهابیت

این بیان مفتی مکه مکرمه که هم عصر محمد بن عبد الوهاب است به خوبی خطر وهابیت را برای شیعه و برادران اهل سنت روشن می سازد. وهابیت بزرگترین فتنه در میان مسلمانان و بشریت است که ظاهرشان ظاهر انسان و قرآن می خوانند و اما در باطن با کج فهمی هایشان بر علیه قرآن و مسلمین توطئه چینی می کنند.

 

 

نقد وهابیت در روایات رسول گرامی اسلام

آقای «زینی دحلان» پس از آنکه می نویسد که وهابیون بزرگترین فتنه در میان مسلمانان است ادامه می دهد که این فتنه را پیامبر مکرم اسلام هم پیشگویی کرده بودند. روایات زیادی این پیش بینی پیامبر را مطرح کرده اند که افرادی از مشرق می آیند که قرآن می خوانند، اما قرآن به قلبشان نرفته است. برای نمونه ایشان به روایت کتاب بخاری از رسول مکرم اسلام استناد می کند:

روایت بخاری این است:

پیش بینی پیامبر از وهابیت
پیش بینی پیامبر از وهابیت

«حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ حَدَّثَنَا مَهْدِيُّ بْنُ مَيْمُونٍ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ سِيرِينَ يُحَدِّثُ عَنْ مَعْبَدِ بْنِ سِيرِينَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ يَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَيَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ يَمْرُقُونَ مِنْ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِيَّةِ ثُمَّ لَا يَعُودُونَ فِيهِ حَتَّى يَعُودَ السَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ قِيلَ مَا سِيمَاهُمْ قَالَ سِيمَاهُمْ التَّحْلِيقُ أَوْ قَالَ التَّسْبِيدُ».

صحيح البخاري » كتاب التوحيد،دار ابن کثیر،ص1869 » باب قراءة الفاجر والمنافق وأصواتهم وتلاوتهم لا تجاوز حناجرهم.

زینی دحلان می نویسد، صفت و نشانه وهابیت در روایت بخاری آمده است، «”سیماهم التحلیق” تصریح بهذه الطائفة»تراشیدن سر به همین طایفه وهابیت تصریح دارد. «لأنهم کانوا یأمرون کل من اتبعهم أن یحلق رأسه»، چون وهابیت به پیروانشان امر می کردند، سر را بتراشند،«ولم یکن هذا الوصف لأحد من طوائف الخوارج» هیچ کدام از طایفه خوارج چنین نشانه‌ای نداشتند و تنها وهابیون بودند که سر را از بیخ می تراشیدند. سپس ادامه می دهد و می گوید:

«وکان السید عبد الرحمن الأهدل مفتی زبید یقول: لا حاجة إلی التألیف فی الرد علی الوهابیة»

سید عبدالرحمن أهدل مفتی منطقه زبید می‌گوید: احتیاجی نیست که ما در رد وهابیت کتاب بنویسیم.

«بل یکفی فی الرد علیهم قوله صلی الله علیه وسلم “سیماهم التحلیق”»

بلکه همین روایت پیغمبر اکرم که این افراد سر خود را می‌تراشند بهترین دلیل بر گمراه بودن این افراد است.

«فإنه لم یفعله أحد من المبتدعة غیرهم»

هیچ یک از اهل بدعت غیر ازاین وهابیت چنین کاری نکرده است.

«واتفق مرة أن امرأة أقامت الحجة علی ابن الوهاب لما أکرهوها علی اتباعهم ففعلت»

یک مرتبه اتفاق افتاد محمد بن عبدالوهاب با یک زن مناظره کرد و او را به زور وادار کردند که از محمد بن عبدالوهاب تبعیت کند.

«أمرها ابن عبد الوهاب أن تحلق رأس‌ها»

محمد بن عبدالوهاب به این زن دستور داد باید سر خود را بتراشی.

«فقالت له حیث أنک تأمر المرأة بحلق رأس‌ها ینبغی لک أن تأمر الرجل بحلق لحیته لأن شعر رأس المرأة زینت‌ها وشعر لحیة الرجل زینته»

او در جواب گفت: اگر شما دستور می‌دهید زن‌ها سر خود را بتراشند باید به مردها هم بگویید محاسن و ریش خود را بتراشند، زیرا موی سر زن زینت اوست همان‌طور که ریش زینت مرد است.

«فلم یجد لها جوابًا»

محمد بن عبدالوهاب در جواب درمانده شد.

فتنة الوهابیة، المؤلف: الشیخ العلامة أحمد بن زینی بن أحمد دحلان المکی، ج 1، ص 17

 

روایت دوم از فتنه وهابیت از کتاب صحیح بخاری

در کتاب «الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة» مفتی مکه جناب زینی دحلان روایتی دیگر از پیامبر که در صحیح بخاری آمده است را نقل می کند:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا أَزْهَرُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ ابْنِ عَوْنٍ عَنْ نَافِعٍ عَنْ ابْنِ عُمَرَ قَالَ ذَكَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي شَأْمِنَااللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي يَمَنِنَا قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَفِي نَجْدِنَا قَالَ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي شَأْمِنَا اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي يَمَنِنَا قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَفِي نَجْدِنَا فَأَظُنُّهُ قَالَ فِي الثَّالِثَةِ هُنَاكَ الزَّلَازِلُ وَالْفِتَنُ وَبِهَا يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ.

 صحيح البخاري » كتاب الفتن » باب قول النبي صلى الله عليه وسلم الفتنة من قبل المشرق، ط دار ابن کثیر، ص 1755.

پیش گویی فتنه وهابیت از زبان پیامبر
پیش گویی فتنه وهابیت از زبان پیامبر

وی می نویسد:

«وقوله صلی الله علیه وسلم اللهم بارک لنا فی شامنا اللهم بارک لنا فی یمننا قالوا یا رسول الله وفی نجدنا قال اللهم بارک لنا فی شامنا اللهم بارک لنا فی یمننا»

حتی در بعضی از روایات وارد شده است که مردم تا سه مرتبه درخواست کردند که رسول الله (صلی الله علیه و آله) برای منطقه نجد هم دعا کنند، اما رسول گرامی اسلام این کار را انجام ندادند و در مرتبه سوم؛

«وقال فی الثالثة هناک الزلازل والفتن وبها یطلع قرن الشیطان»

رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: در منطقه نجد است که زلزله‌ها و فتنه‌ها ایجاد می‌شود و شاخ شیطان از آنجا بیرون می‌آید.

وهابیت در روایات

 

سپس می‌گوید: پیغمبر اکرم فرمودند نشانه و شاخصه این افراد تراشیدن موی سر است، نص صریح است از قوم وهابیتی که از مشرق بیرون آمدند و در بدعت‌ها تابع «محمد بن عبدالوهاب» هستند. این افراد دستور می‌دهند هرکسی از این افراد تبعیت کند، حتماً سرش را بتراشد.

«ولا یترکونه یفارق مجلسهم»

در همان مجلسی که وهابی شده می‌گویند که باید سر خود را بتراشید.

در اینجا هم از «مفتی زبید» نقل می‌کند و ماجرای مناظره آن زن با «محمد بن عبدالوهاب»را مطرح می‌کند و می‌گوید:

«فیهت الذی کفر ولم یجد لها جوابا»

زمانی که این زن چنین جواب محمد بن عبدالوهاب را داد او مبهوت ماند و جوابی نداشت.

او جوابی پیدا نکرد؛

«لکنه إنما فعل»

او جوابی پیدا نکرد، اما دستور داد آن زن سر را بتراشد.

«ذلک لیصدق علیه وعلی من تبعه قوله صلی الله علیه وسلم سیماهم التحلیق»

به خاطر اینکه این روایت پیغمبر اکرم برای این افراد مصداق پیدا کند که فرمودند: سرهایشان تراشیده است.

الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، نویسنده: أحمد زینی دحلان، وفات: 1304،ص127

 

 

گوشه هایی از جنایات وهابیت!

«زینی دحلان» مفتی مکه مکرمه می نویسد : « وحاصروا مكة حتى اشتد البلاء وعم الغلاء وأكل الناس الكلاب و الجيف ». وهابیون در سال 1218 قمری در جنگ بر علیه مردم مکه، مکه را محاصره کردند [بر اثر این کار] به قدری بلا شدید بود به قدری گرانی زیاد شد که مردم [مسلمان مکه] گوشت سگ و گوشت میته می خوردند!».

جنایات وهابیون در فتح مکه
جنایات وهابیون در فتح مکه

الدرر السنية في الرد على الوهابية، أحمد زيني دحلان (متوفای 1304)، ناشر : مكتبة ايشيق – إستانبول – تركي، 1396 – 1976م، ص 45

گشتن موذن بی گناه توسط محمدبن عبدالوهاب(موسس فرقه ضاله وهابیت)

زینی دحلان مفتی مکه در  کتاب «فتنه وهابیت» می نویسد”

«… ويمنعون من الصلاة عليه صلى الله عليه وسلّم على المنابر بعد الأذان حتى أن رجلا صالحاً كان أعمى، وكان مؤذنا وصلى على النبي صلى الله عليه وسلّم بعد الأذان بعد أن كان المنع منهم، فأتوا به إلى ابن عبدالوهاب فأمر به أن يقتل فقتل ولو تتبعت لك ما كانوا يفعلونه من أمثال ذلك لملأت الدفاتر والأوراق وفي القدر كفاية والله سبحانه وتعالى أعلم». 

فتنه الوهابیه، ص 19.

یکی از کارها و بدعتهای وهابیت این بود که اینها مسلمانان را از فرستادن صلوات بر پیامبر روی منبر پس از اذان منع می کردند،تا جایی آمده که موذنی صالح که کور بود، بعد از آنکه منع کرده بودند اذان گفت و پس از آن بر پیامبر خدا صلوات فرستاد، پس او را نزد محمدبن عبدالوهاب آوردند و او دستور داد که این موذن را بکشند، و سپس او را کشتند. و اگر بخواهی که امثال این جنایات را تتبع کنی و بنویسی،دفاتر و کاغذها پر خواهد شد.

جنایات وهابیت
جنایات وهابیت

محمدبن عبدالوهاب از شنیدن صدای صلوات اذیت میشد

«و کان [محمد بن عبدالوهاب] ینهی عن الصلاه علی النبی (صلى الله عليه وسلم) و يتأذى من سماعها و ینهی عن الاتیان بها لیلة الجمعه و عن الجهر بها علی المنابر و يؤذي من یفعل ذلک و یعاقبه اشد العقاب و ربما قتله.»

محمد بن عبدالوهاب از درود فرستادن و صلوات بر پیامبر نهی می کرد و از شنیدن آن اذیت می شد و از آن در شب های جمعه نهی می نمود و نیز از بلند صلوات فرستادن بر روی منابر جلوگیری می کرد و اگر کسی چنین می کرد او را اذیت می نمود و شدیدا عقاب می کرد وچه بسا او را به قتل می رسانید.

الدر السنیه فی الرد علی الوهابیه/ زینی دحلان/ص108و 109

این در حالیست که ما شاید دویست روایت در منابع اهل سنت داریم که پیغمبر گرامی اسلام فرمود:

«اکثروا الصلوات علیّ یوم الجمعه فإن صلاتکم معروضة علیٌ»

روزهای جمعه بر من صلوات بیشتر بفرستید، چون صلوات شما به من میرسد.

سنن ابن ماجه ج1 ص524 – سنن کبری ج3 ص249 – مستدرک حاکم ج2 ص421

البدایه والنهایه ج5 ص297 – کنزل العمال ج1 ص488

شما این فرهنگ بنی امیه ای را ببینید، بعد بگذارید کنار صحبت شنیع «محمدبن عبدالوهاب» که می گوید:

«إن الريابة في بيت الخاطئة يعني الزانية أقل إثما ممن ينادي بالصلاة على النبي صلى الله عليه وسلم في المنابر».

رفت و آمد به خانه یک زن خطا کار یعنی زن زنا کار، برای فحشا؛ گناهش کمتر است از کسی بر بالای مناره بر پیغمبر صلوات میفرستد.

الدر السنیه فی الرد علی الوهابیه/ زینی دحلان/ص108و109

محمد بن عبد الوهاب
محمد بن عبد الوهاب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 احمد بن السيد زيني دحلان مفتي شافعي مکه مکرمه

احمد بن زيني دحلان در سال۱۲۳۱هـ ق در مکه مکرمه به دنيا آمد و در سال ۱۳۰۴هـ ق در مدينه منوره از دنيا رفت و در همانجا مدفون شد.

آنچه سبب شده تا از وي به عنوان يک چهره ضد وهابي نام برده شود تاليف دو کتاب در رد وهابيت است. يک کتاب او به نام فتنة الوهابية مي باشد که بيشتر به سير تاريخي جنایات وهابيت و گوشه هايي از مباني ايشان پرداخته است و کتاب ديگر او الدرر السنيه في الرد علي الوهابية نام دارد که در آن به اثبات جواز توسل و تبرک و زيارت پرداخته است و در پايان پيشگويي پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه و آله را درباره وهابيت ذکر مي کند.

چنانچه از تاريخ ولادت و وفات وي معلوم است، حيات او مصادف با دور دوم به قدرت رسيدن وهابيت (از سال ۱۲۳۶ه تا ۱۳۰۹ه) توسط (ترکي بن عبد الله) بوده است لذا وي از نزديک در جريان امور قرار داشته است .

محقق کتاب در مقدمه اين کتاب از وي به تجليل نام برده و وي را شيخ الاسلام مکه مکرمه و اساتيد مبرز آن زمان بر مي شمارد .

 

انگيزه نوشتن کتاب از زبان مولف :

احمد زيني دحلان انگيزه نوشتن کتاب خويش را بدين صورت بيان مي کند :

کسي که توان مقابله با او را نداشتم از من سوال کرد و من آنچه که اهل سنت در زيارت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و توسل به آن حضرت از دلايل و حجج قوي از آيات و روايات نبوي را تمسک مي کنند، جمع کردم و آنچه از علماء و سلف و ائمه مجتهدين در اين مساله وارد شده است، تا انکار منکرين را باطل کند ، پس اين نوشته را از کتب زيادي جمع آوري کردم و در نهايت اختصار آن را مختصر کردم با اعتماد بر آنچه در کتب علماي برتر ذکر شده است ، پس از خداوند متعال استعانت و ياري مي جويم و مي گويم : …

 

این کتاب در چندین بخش تنظیم شده است :

1.بیان حکم زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله : مؤلف در ابتدای این باب به جواز و مشروع  و مطلوب بودن  زیارت قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اساس کتاب و سنت و اجماع اشاره و دلایل را ذکر می کند .

2.بیان حکم توسل : در ابتدای باب وی صحت صدور توسل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اصحاب آن حضرت و سلف و خلف از امت را بیان و به ذکر ادله می پردازد .

3.جواز توسل به اولیاء و صالحان : بعد از ذکر بیان ادله جواز توسل، در ابتدای این باب نتیجه گرفته و می گوید : وحاصل این است که مذهب اهل سنت و جماعت توسل به پیامبر چه قبل از وفات و چه بعد از وفات و همچنین غیر ایشان اعم از انبیاء و مرسلین و اولیاء و صالحین را جایز می دانند .

4.وجوب تعظیم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : ایشان ضمن اشاره به منع توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توسط منکرین این مساله، تصریح می کند که اینان تعظیم کننده  به آن حضرت را کافر و مشرک می دانند . وی به نقد این تفکر و دفاع از تعظیم نسبت به آن حضرت با توجه به دلایل نقلی و عقلی می پردازد .

5.ادله جواز توسل : وی در ابتدای باب ضمن اشاره به جواز توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از وفات آن حضرت در کتاب خلاصة الوفاء سمهودی، به روایتی از کتاب سنن دارمی اشاره کرده و استدلال می کند . ایشان همچنین در این باب به ذکر ادله جواز توسل به وجود مقدس آن حضرت حتی از بعد از وفاتشان بر اساس منابع اهل سنت نیز به تفصیل اشاره می کند .

6.رد بر معتقدات منکرین  نسبت به توسل و زیارت : از دیگر ابواب این کتاب، رد بر معتقدات منکرین  نسبت به توسل و زیارت می باشد . مؤلف در این باب ادله مانعین از توسل و زیارت و شفاعت را ذکر و سپس به نقد و پاسخ به آن می پردازد .

7.مانعین از زیارت و توسل و گذشتن از حد و حدود : ایشان بعد از اثبات توسل به نبی مکرم اسلام و ثبوت زیارت قبر آن حضرت بر اساس منابع و مصادر اهل سنت، می نویسد : و حاصل آنکه مانعین از زیارت و توسل از حد تجاوز کرده و اکثر امت را تکفیر و خون و مالشان  را مباح کرده و آن را مانند مشرکین زمان پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داده اند .

وی همچنین به ادله مانعین به طور مبسوط اشاره و پاسخ خود را مرقوم می کند .

8.جواز تبرک به آثار صالحین : در این باب نیز نویسنده به جواز تبرک به آثار صالحین علی الخصوص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اساس فعل صحابه نسبت به آب وضو آن حضرت و تبرک به آن اشاره و استدلال می کند .

9.ردیه اهل علم بر محمد بن عبدالوهاب : از ابواب دیگر این کتاب اشاره ای اجمالی به تفکرات باطل محمد بن عبدالوهاب و مخالفت برادرش سلیمان بن عبدالوهاب و دیگر علما اشاره شده است .

10.مواردی که محمد بن عبدالوهاب قبیح می دانسته است : در این باب به طور مفتصل تری نسبت به آنچه محمد بن عبدالوهاب معتقد بوه و آن را قبیح بر می شمرده است را ذکر کرده است .

11.بیان ریشه و ظهور محمد بن عبدالوهاب : در این باب نیز به نحو اختصار؛ زندگی نامه، تحصیل، سفر های او به مناطق، دعوت های وی علی الخصوص سفر او به نجد، همکاری و هم پیمانی وی با محمد بن سعود و دیگر وقایع تاریخی به نحو نسبتا مفصلی اشاره می کند

 

12.خبر دادن پیامبر نسبت به محمد بن عبدالوهاب و اتباع وی : در این باب که باب آخر از این رساله و نوشته احمد بن زینی دحلان می باشد، ضمن اشاره به خوارج بودن وی و اتباعش، به روایاتی براساس کتب اهل سنت و تطبیق آن بر محمد بن عبدالوهاب و طرفدارانش اشاره و استدلال میکند .

 

دانلود کتابها:

کتاب الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة
کتاب الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة

1- دانلود «کتاب الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة»، از اینجا کلیک کنید و بخوانید

 

فتنة الوهابیة
فتنة الوهابیة

2- دانلود کتاب «فتنة الوهابیة» را از اینجا کلیک کنید و بخوانید

 

3- دانلود فارسی کتاب «فتنه وهابیت» را از اینجا کلیک کنید و بخوانید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

نقد وهابیت نقد وهابیت نقد وهابيت تاریخ و نقد وهابیت نقد وهابیت از درون نقد عقاید وهابیت نقد فرقه وهابیت نقد شبهات وهابیت نقد وهابیت و اهل سنت سایت نقد وهابیت نقد توحید وهابیت مقاله نقد وهابیت کتب نقد وهابیت کتابهای نقد وهابیت نقد وهابیت وحدت اسلامی نقد وهابیت در راستای وحدت اسلامی نقد وهابیت از درون نقد دین وهابیت درسنامه نقد وهابیت توسط زینی دحلان مفتی اعظم مکه زینی دحلان زيني دحلان زيني دحلان الدرر السنية مؤلفات زيني دحلان رسائل زيني دحلان أحمد زيني دحلان pdf محمد زيني دحلان احمد زینی دحلان كتاب زيني دحلان احمد زيني دحلان اسنى المطالب أحمد زيني دحلان صوفي أحمد زيني دحلان فتنة الوهابية أحمد بن زيني دحلان فتنة الوهابية احمد زيني دحلان من هو أحمد زيني دحلان حقيقة زيني دحلان سيرة زيني دحلان بن زيني دحلان أحمد زيني دحلان زيني دحلان الدرر السنية أحمد بن زيني دحلان المكي الشافعي احمد زيني دحلان أحمد زيني دحلان فتنة الوهابية احمد زینی دحلان احمد زيني دحلان اسنى المطالب ابن زيني دحلان احمد زيني دحلان السيرة النبوية زيني دحلان الفتوحات احمد زيني دحلان ويكي تاريخ زيني دحلان ترجمة زيني دحلان مؤلفات زيني دحلان محمد زيني دحلان احمد زيني دحلان من هو رسائل زيني دحلان أحمد زيني دحلان احمد زيني دحلان 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.