مناجات کسانى است که از خدا ترسانند و با زبان خوف و ترس، سخن مى گویند و از حضرتش کمک مى جویند، ولى در حقیقت ترس آنها از گناهان خویش و برخورد عادلانه خدا با آنهاست.(1)بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِبه نام خداوند بخشنده مهرباناِلهى اَتَراکَ بَعْدَ الاْیمانِ بِکَ تُعَذِّبُنى، اَمْ بَعْدَ حُبّى اِیّاکَ تُبَعِّدُنى،خدایا آیا چنان مى بینى که پس از ایمان آوردنم به تو مرا عذاب کنى، یا پس از دوستیم به تو مرا از خود دور کنىاَمْ مَعَ رَجـآئى لِرَحْمَتِکَ وَصَفْحِکَ تَحْرِمُنى، اَمْ مَعَ اسْتِجارَتى بِعَفْوِکَ تُسْلِمُنى،یا با امیدى که به رحمت و چشم پوشیت دارم محرومم سازى، یا با پناه آوردنم به عفو و گذشتت مرا بدست دوزخ سپارى؟حاشا لِوَجْهِکَ الْکَریمِ اَنْ تُخَیِّبَنى، لَیْتَ شِعْرى اَلِلشَّقآءِ وَلَدَتْنى اُمّى، اَمْ لِلْعَنآءِ رَبَّتْنى،هرگز! از ذات بزرگوار تو دور است که محرومم کنى، اى کاش مى دانستم که آیا مادرم مرابراى بدبختى زاییده یا براى رنج و مشقت مرا پروریده؟فَلَیْتَها لَمْ تَلِدْنى وَلَمْ تُرَبِّنى، وَلَیْتَنى عَلِمْتُ اَمِنْ اَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَنى،کاش مرا نزاییده و بزرگ نکرده بود و کاش مى دانستم اى خدا که آیا مرا از اهل سعادت قرارم داده ووَبِقُرْبِکَ وَجِوارِکَ خَصَصْتَنى، فَتَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنى، وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسى،به مقام قرب و جوار خویش مخصوصم گردانده اى تا چشمم بدین سبب روشن گشته و دلم مطمئن گردداِلهى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ ساجِدةً لِعَظَمَتِکَ، اَوْ تُخْرِسُ اَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّنآءِ عَلى مَجْدِکَ وَجَلالَتِکَ،خدایا آیا براستى سیاه کنى چهره هایى را که در برابر عظمتت به خاک افتاده یا لال کنى زبانهایى را که به ثناگویى درباره مجد و شوکتت گویا شدهاَوْ تَطْبَعُ عَلى قُلُوب انْطَوَتْ عَلى مَحَبَّتِکَ، اَوْ تُصِمُّ اَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِکْرِکَ فى اِرادَتِکَ،یا مُهر زنى بر دلهایى که دوستى تو را در بردارد یا کَر کنى گوشهایى را که به شنیدن ذکرت در ارادت ورزى به تو لذت برنداَوْ تَغُلُّ اَکُفّاً رَفَعَتْهَا الاْمالُ اِلَیْکَ رَجآءَ رَاْفَتِکَ،یا ببندى به زنجیر کیفر دستهایى را که آمال و آرزوها به امید مِهرت آنها را به سوى تو بلند کردهاَوْ تُعاقِبُ اَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِکَ حَتّى نَحِلَتْ فى مُجاهَدَتِکَ، اَوْ تُعَذِّبُ اَرْجُلاً سَعَتْ فى عِبادَتِکَ،یا کیفر کنى بدنهایى را که در طاعتت کار کرده تابه جایى که در راه کوشش براى تو نزار گشته یا شکنجه دهى پاهایى را که در پرستشت راه یافته،اِلهى لاتُغْلِقْ عَلى مُوَحِّدیکَ اَبْوابَ رَحْمَتِکَ، وَلا تَحْجُبْ مُشْتاقیکَ عَنِ النَّظَرِ اِلى جَمیلِ رُؤْیَتِکَ،خدایا درهاى رحمتت را به روى یکتا پرستانت مبند و مشتاقانت را از مشاهده جمال دیدارت محروم مکناِلهى نَفْسٌ اَعْزَزْتَها بِتَوْحیدِکَ کَیْفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِکَ،خدایا نفسى را که به وسیله توحید و یگانه پرستیت عزیز داشته اى چگونه به خوارى هجرانت پست کنىوَضَمیرٌ انْعَقَدَ عَلى مَوَدَّتِکَ کَیْفَ تُحْرِقُهُ بِحَرارَةِ نیرانِکَ،و نهادى را که با دوستى تو پیوند شده چگونه به حرارت آتشت بسوزانىاِلهى اَجِرْنى مِنْ اَلیمِ غَضَبِکَ وَعَظیمِ سَخَطِکَ، یاحَنّانُ یا مَنّانُ، یا رَحیمُ یا رَحْمنُ، یا جَبّارُ یا قَهّارُ، یا غَفّارُ یا سَتّارُ،خدایا پناهم ده از خشم دردناک و غضب بزرگت اى مِهرورز اى پربخشش اى مهربان اى بخشاینده اى داراى بزرگى و عظمت اى به قهر گیرنده اى پرده پوشنَجِّنى بِرَحْمَتِکَ مِنْ عَذابِ النّارِ، وَفَضیحَةِ الْعارِ، اِذَا امْتازَ الاَْخْیارُ مِنَ الاَْشْرارِ،نجاتم ده به رحمت خود از عذاب دوزخ و رسوایى ننگ (یا برهنگى) درآن هنگام که نیکان از بدان جدا گردندوَحالَتِ الاَْحْوالُ، وَهالَتِ الاَْهْوالُ، وَقَرُبَ الْمُحْسِنُونَ،و احوال دگرگون شود و هول و هراس فراگیر شود و نزدیک و مقرب شوند نیکوکارانوَبَعُدَ الْمُسیـئُونَ، وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْس ما کَسَبَتْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ.و دور گردند بدکاران و به هر کس هر چه کرده است داده شود و ستم به ایشان نشود.