قسم به اسم وصی پیامبر و عبور از رودخانه

قسم به اسم وصی پیامبر و عبور از رودخانه
امیر المؤمنین (علیه السلام) در مسیری با شخص یهودی همراه شدند پس از مدّتی به رودخانهﯼ پُر آبی رسیدند و شخص یهودی کفش هایش را پوشید و از آب گذشت سپس امیر المؤمنین (علیه السلام) را – در حالی که ایشان را نمی شناخت – صدا زده و گفت: ای فلانی! اگر تو آن چه را که من می دانستم، می دانستی از این آب می گذشتی، پس حضرت به او فرمودند: همان جا بایست تا من به تو
ملحق شوم، سپس به آب اشاره ای کرده و آب منجمد شد و از آن گذشتند. شخص یهودی وقتی این صحنه را مشاهده نمود خود را بر قدم های آن حضرت انداخت و گفت: ای جوان! چه گفتی که آب این چنین منجمد شد؟
حضرت فرمودند: ابتدا تو بگو که چه گفتی و از آب گذشتی؟ گفت: من خدا را به اسم اعظمش خواندم، حضرت فرمودند: چیست آن اسم اعظم؟ گفت: من خدا را به اسم وصیّ محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) خواندم. پس حضرت به او فرمودند: من همان وصیّ محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) که خدا را به او خواندی هستم، پس شخص یهودی حضرت را تأیید نموده و مسلمان شد.
مشارق أنوار الیقین 271: رواه صاحب عیون الأخبار، قال: إنّ أمیر المؤمنین (علیه السلام) مرّ فی طریق فسایره خیبریّ فمرّ بواد قد سال، فرکب الخیبریّ مرطه وعبّر علی الماء، ثمّ نادی أمیر المؤمنین (علیه السلام): یا هذا! لو عرفت کما عرفت لجریت کما جریت، فقال له أمیر المؤمنین: مکانک، ثمّ أومأ إلی الماء فجمد ومرّ علیه. فلمّا رأی الخیبریّ ذاک أکبّ علی قدمیه وقال: یا فتی! ما قلت حتّی حوّلت الماء حجراً؟ فقال له أمیر المؤمنین (علیه السلام): فما قلت أنت حتّی عبّرت علی الماء؟ فقال الخیبریّ: أنا دعوت اللَّه باسمه الأعظم، فقال أمیر المؤمنین (علیه السلام): وما هو؟ قال: سألته باسم وصیّ محمّد، فقال أمیر المؤمنین: أنا وصیّ محمّد، فقال الخیبریّ: إنّه الحقّ. ثمّ أسلم.