فاطمه یک امت است؛ گفتاری از آیت الله جوادی آملی
فاطمه یک امت است؛ گفتاری از آیت الله جوادی آملی
وجود مبارک اميرالمؤمنين(ع) در هنگام دفن صديقه کبري خطاب کرد به قبر مطهّر پيغمبر(ص) اين جمله را عرض کرد، اين در خطبه 202 نهج البلاغه است: «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَي أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ»(از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم، شب زندهدارى است تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند.)؛ اين خصيصهاي است بين حضرت امير و وجود مبارک حضرت رسول(عليهماالسلام). وجود مبارک پيغمبر يک وقت فرمود: سخاوت يک شجره طوبايي است که اصل آن در بهشت در خانه من است و شاخههاي آن به خانههاي مؤمنين ميرسد. در جلسه ديگر فرمود: سخاوت يک شجره طيبهاي است که اصل آن در خانه علي بن ابيطالب است و شاخههاي پربرکتش به خانههاي مؤمنين ميرسد.
به حضرت عرض کردند اين دو حديث هماهنگ نيست؛ چون شما در يک جلسه فرموديد اصل اين درخت در خانه من است، در جلسه ديگر فرموديد اصلش در خانه علي است! فرمود: «دَارِي وَ دَارَ عَلِيٍّ وَاحِدَهًْ»(خانه من و خانه علی یکی است)؛[1] شما وقتي به آيه مباهله مراجعه ميکنيد ميبينيد وجود مبارک حضرت امير به منزله جان پيغمبر تلقّي شده است: (وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ)؛[2] اين (وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ)نشان ميدهد که اينها يک حقيقتند. در جريان «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»[3] براي افراد توجيهات فراواني بود که «حُسَيْنٌ مِنِّي» چون نوه من است؛ «أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» چون دين من به وسيله کربلاي حسين زنده شد. بعد ميبينيم که اين تعبير درباره امام مجتبي(ع) هم هست: «حَسَنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْه»،[4] بعد ميبينيم که بيش از همه و پيش از همه اين بيان درباره خود حضرت امير است: «عَلِيٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِي»؛[5] مبيّن همه اينها آيه مبارکه «مباهله» است که (وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ). ما يک حقيقت هستيم، منتها در اين نشئه کثرت در دو جا ظهور کرديم. در زيارت آمده که شما اهل بیت، نور واحدي بوديد، حقيقت واحد بوديد،[6] وجود مبارک حضرت امير در اين خطبه ميگويد تا خدا براي من داري را که در بهشت هست انتخاب کند، يعني همان جايي که شما حضور داريد. بعد فرمود: «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال»؛ فرمود دخترت مهمان شماست، به حضور شما ميآيد و گزارش جريان سقيفه و امثال سقيفه را به عرض شما ميرساند و به اطلاع شما ميرساند که امت اجتماع کردند که فاطمه را هضم کنند و حذف کنند.
فاطمه(س) یک امت
دلالت چند قسم است يک قسم بالمطابقه است، يک قسم بالالتزام. دلالت بالالتزام اين است که اين لفظ را ميگويند لازم اين لفظ هم مثل مطابق اصلي آن حجت است؛ اگر گفتند اين آتش است يعني آتش است و ميسوزاند. لازم نيست بگويند ميسوزاند. آن لازمه اين است. اگر گفتند اين يخ است يعني سرد هم هست. اگر گفتند اين شخص قابل اقتداست؛ يعني عادل هم هست. دلالت يا بالمطابقه است يا بالتّضمن است يا بالالتزام. يک وقت ميگويند ابراهيم خليل امت است، «کان إبراهيم أمهًْ واحدهًْ»؛ معلوم ميشود که يک نفر کار يک کشور را ميکند. يک وقت ميگويند يک ملّت قيام کردند براي کوبيدن ابراهيم خليل. اين به دلالت التزام ميفهماند که ابراهيم امت واحده است؛ چون اگر يک امت نباشد، يک مملکت نباشد، يک کشور نباشد، يک کشور که به جنگ او نميآيد. اگر گفتند يک ملّت قيام کرد براي کوبيدن زيد، معلوم ميشود که زيد يک ملّت است، چون زيد اگر يک فرد عادي بود، يک فرد عادي هم ميتوانست او را از پا دربياورد. اينکه وجود مبارک حضرت اميردرباره صديقه کبري(س) فرمود امت جمع شدند تا فاطمه را هضم و حذف کنند؛ يعني فاطمه، امت است، چون اگر يک فرد عادي بود که لازم نبود يک امت قيام کند او را از پا دربياورد. امت به وسيله سقيفه حضور پيدا کرد. آنها که اهل حَلّ و عقد بودند آنها جامعه را شوراندند و اهل بيت را خانهنشين کردند. اينکه حضرت به پيغمبر عرض ميکند: «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا»؛ يعني «إن فاطمهًْ أمهًْ واحدهًْ».
آن وجود مبارک ابراهيم که «خليل من همه بتهاي آزري بشکست»،[7] در بين رجال، «کان أمهًْ واحدهًْ». صديقه کبري در بين همه زنها «کانت أمة واحدهًْ». مريم در حدّ انجيل، قدرت اعجاز و مانند آن دارد. با مجموع عيسي دوتايي باهم يک آيت جهانياند. فرمود مريم و فرزندش (آيَهًْ لِلْعالَمينَ)،[8] دو تايي. وجود مبارک فاطمه(س) همسطح قرآن است، اين طور نيست که در قرآن حقيقتي باشد فاطمه(س) نداند، يا فاطمه(س) کاري بکند و عملي و سيرهاي و سنتي و سريرهاي داشته باشد که قرآن نگفته باشد؛ پس او همتاي قرآن است.اگر کسي که همتاي انجيل است، الآن جهان را مسخر کرده است شرق و غرب عالم به نام مريم است، مسيحيت توانست اين مريم را به جهان معرفي کند، ما تنها به همين اشک و ناله اکتفا نکنيم، اين وظيفه داخلي ماست.ما يک سلسله وظيفه ملي و محلي داريم، اين همه روضهخوانيهاي ماست که کار ماست، سنّت ماست، پسنديده هم هست و ثواب قطعي هم دارد. يک سلسله کارهاي منطقهاي هم داريم که بايد در سطح موحدان عالم، اهل بيت را معرفي کنيم. يک سلسله وظيفه بينالمللي داريم. اين سه قسم را قرآن کريم تبيين کرد. بزرگواراني که سبک زندگي قرآن را تعقيب ميکنيد اين مثلث را در نظر شريف داشته باشيد. سبک قرآن در محلي و ملي، سبک قرآن در منطقهاي، سبک قرآن در بينالمللي. حرف قرآن در جهان چيست؟ با کفّار چه حرفي ميزند؟ با مشرکين و ملحدان که مدتها پيغمبر با آنها گفتوگو داشت، مبارزه داشت، ميجنگيد، صلح ميکرد، چگونه زندگي ميکرد؟ اين سه بخش را ما الآن به برکت خونهاي پاک شهدا بايد عمل بکنيم.
خون شهیدان، پاککننده آلودگی استکبار
اين زيارتها درس است. بخشي از اين زيارتها مثل رسائل و مکاسب نيست که با هشت ده سال درس خواندن حلّ بشود! يک جان کَندن عميق علمي ميخواهد تا آدم «زيارت جامعه کبيره» را بفهمد: «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِم»؛[9] اينها مثل رسائل و مکاسب نيست که با بناي عقلا و فهم عرف و لغت حلّ بشود. از آن حد خيلي بايد بياييم پايين تا برسيم به زيارتي که درباره شهدا آمده؛ در پايان آن زيارت بگوييم خون شهيد اين قدرت را دارد که «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»( پاكيزه شديد و پاكيزه شد زمينى كه شما در آن دفن شديد) ؛[10] کشوري که خون داد پاک ميشود. اين را بايد براي مردم تبيين کنيد. خون، خودش به حسب ظاهر ناپاک است، اما کاري ميکند که از برف، تگرگ، باران، سيل و از دريا ساخته نيست. يک دريا آب را شما بريزيد، آلودگي استکبار، استحمار، استثمار، استعباد را پاک نميکند. آلودگي استکبار را فقط خون پاک ميکند، اين همه شهدا که برکت ما هستند، ذويالحقوق ما هستند، وليّ نعمت ما هستند، ما در کنار سفره آنها هستيم، اگر درس و بحثي هست، اگر ترقّي هست، اگر تبليغي هست به برکت اين خونهاي پاک است، در پايان اين زيارتها عرض ميکنيم کاري که خون ميکند هرگز باران نميکند.
اجرای عدالت ، عامل وحدت و انسجام
قرآن کريم هم همين بيان پايان زيارتها را تشريح ميکند، کشوري که طيب است بايد ميوه طيّب بدهد، اين صغري را زيارت و سنّت و روايت مشخص ميکند، کبري را قرآن کريم تبيين ميکند، ميفرمايد: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ؛ سرزمین پاکیزه، گیاهش به فرمان پروردگار میروید)؛[11] کشوري که پاک شد ميوه پاک ميدهد. ميوه کشور پاک عقل است و علم است و داد. وجود مبارک صديقه کبري در همين خطبه «فدکيه» که حتماً بزرگواران خطبه «فدکيه» را تدريس بکنيد، مباحثه بکنيد براي مردم تبيين بکنيد، روشن بکنيد؛ آن بخشهايي هم که هست آنها هم سرجايش محفوظ است، اما محور اصلي حرف علم باشد، عقل باشد استدلال باشد. در همين خطبه «فدکيه» فرمود ما وحدت ميخواهيم. مشکلات کشور با وحدت و اتحاد حلّ ميشود. اما اتحاد و وحدت سفارشي نيست و با سخنراني حلّ نميشود. «وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً»، عدل کشور را به هم مرتبط ميکند، عامل وحدت است. «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّهًِْ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَهًْ»[12] البته سفارش ميکنيم تبليغ هم ميکنيم که اتحاد چيز خوبي است، اختلاف چيز بدي است؛ ولي با سفارش، دلها منسجم نميشود. فرمود آنچه دلها را منسجم ميکند عدل و امامت است و کليد آن هم به دست ماست.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي(دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 4/11/97
مرکز اطلاعرسانی اسرا
[1]. تفسير فرات الكوفي، ص209. [2]. آل عمران، 61. [3]. کامل الزيارت، ص52. [4]. بحار الأنوار(ط- بيروت)، ج43، ص306. [5]. الأمالی(للصدوق)، النص، ص9.
[6] . ر.ک: الغيبهًْ(للنعماني)، ص93. [7]. ديوان سعدي، غزل40؛ «دگر به روي کسم ديده برنميباشد *** خليل من همه بتهاي آزري بشکست». [8]. أنبياء، آيه91. [9]. كامل الزيارات، النص، ص199. [10]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص723. [11]. اعراف، 58. [12]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص99.کیهان.