علل گرایش به شیطانگرایی
علل گرایش به شیطانگرایی
شیطان پرستی چه جذابیتی برای جوانان دارد که برخی به آن گرایش پیدا میکنند؟
مدل زندگی نامناسب و میل به اعتراض
مدل زندگی امروز بشر با نیازهای حقیقی و اساسی، تمایلات طبیعی، استعدادهای نهفته درون و ساختار و هدف آفرینش انسان مغایرت دارد و اگرچه مردم ندانند که این تعارضها چیست و کجاست، امّا ناگزیر از آن رنج میبرند و افسرده و سرخورده میشوند. در این میان نوجوانان و جوانانی که تازه پا به عرصه حیات اجتماعی میگذارند و از بیخبری و بازی کودکانه کمی فاصله میگیرند، بیش از دیگران رویارویی با این تعارضات را سهمگین میبینند و از آن شگفتزده و با آن درگیر میشوند. از همین جاست که میل به اعتراض و نیاز به فریاد برآوردن و سرکشی در آنها شعلهور میشود.
نظام آموزشی استعدادها و خلاقیتها را شکوفا نمیکند بلکه بیشتر مفاهیم و مطالب بیخاصیتی را آموزش میدهد که فقط افراد را برای خدمت به نظام سرمایهداری آماده میکند. این نوع تربیت باعث میشود که همه بنشینند و منتظر باشند تا دولت برای آنها شغل ایجاد کند، زمینه ازدواج فراهم کند و مثل کودکی که به والدین خود وابسته است، مردم را به دولت (اولیاء اجتماعی) وابسته میکند و به صورت شهروندانی ناتوان و فرمانبردار در میآورد.
در کنار این نهاد آموزش، نهاد خانوادهای است که بر محور والدین از خود بیگانه شده و درگیر با مقتضیات مدل زندگی امروزی و تمدن مدرن، تنها با فرزندان خود و حتی با همسر، هم خانه هستند و قرار است که تا اطلاع ثانوی با هم زندگی کنند[184]!!
این اوضاع نابسامانی است که نوجوان و جوان امروز دنیا با آن روبهرو است و فقط فضایی را برای فریاد کشیدن و لحظهای را برای بیخبری میجوید. جنبش متال و کجرویهای شیطانپرستی به این نیاز و بلکه ضرورت جوانی در تمدن مدرن پاسخ میدهد و نیروی اعتراض او را در طرحهایی که هوشمندانه طراحی شده تخلیه و خنثی میکند.
در حالیکه دنیای امروز نیاز به نیرو و اندیشه جوانانی دارد که با بازگشت به ارزشهای ناب انسانی، به مدل دیگری برای زیستن بیندیشند و اعتراضی فعال و تحوّلآفرین را پدید آورند. امروز جهان و تاریخ تشنه چشمههایی است که تنها از قلب و اندیشه جوانان میجوشد ولی کسانی که منافعشان درگرو حفظ وضع موجود است با ترویج موسیقی اعتراض! دین قرن بیستویک (شیطانپرستی) و هزاران فریب و نیرنگ که در شالوده تمدن معاصر نهادینه شده، این چشمهها را گلآلود میکنند و از آن انحرافات اخلاقی، خشونت، اعتیاد و سرانجام شهروندانی ناتوان و تسلیم بیرون میآورند.
هیجان
مدل زندگی یک نواخت امروزی برای همه مردم به خصوص برای جوانان که کانون جوشان و جاری نیرو و تحرک هستند، فرساینده و خستهکننده است. از این رو به دنبال هیجاناند و فضای شیطانپرستی به ویژه موسیقی متال این هیجانات سرکش را بهطور کور و با کنترل بیرونی، میپذیرد و در خود هضم میکند. داد و فریاد، تحرّک، مواد مخدر، داروهای روانگردان، زیرپاگذاشتن ارزشهای انسانی و اخلاقی، همه و همه لحظاتی متفاوت را ایجاد کرده و کاملاً هماهنگ با سایر قطعات پازل تمدّن معاصر طراحی شده و فرصتی برای تجربه اوج هیجان فراهم میکند. تجربهای که بعد از آن همه چیز همچنان باقی است و همه میتوانند سراغ زندگی خود بروند.
در حالیکه این انرژی عظیم اگر با کنترل درونی و تدبیر همراه شود، تحوّلات عظیمی را در زندگی امروزی رقم خواهد زد. تحوّلاتی که نه فقط جامع و جهان را با مدل دیگری از زیستن آشنا میکند، بلکه پیش از آن و بیش از آن در افق درون دگرگونیهای ژرف معنوی را پدید میآورد و انسان را به جلوهای از حضور خداوند در زمین مبدل میسازد.
شیطانپرستی در آیین و هنر خود المانهای وحشت را در کار میآورد و هراس موهومی را ایجاد میکند. هراسی که قلبهای ناآشنا با جلال و جبروت الاهی به آن نیاز دارد و جذب میشود و پیامد ثانوی این هراس و اضطراب، احساس آرامشی سطحی و ناپایدار است. موسیقی شیطانی با حجم صدای بالا، سرعت زیاد ریفها، تخریب صدای بعضی از سازها، نعرههای دلخراش و دهشتناک، گریمهای وحشتناک، استفاده از لرزش تصاویر، شوکهای نورپردازی استفاده از تیغ و آتش و تاریکی، جنایتهای نمایشی نظیر کندن دست و پای گربه (خواننده گروه دیساید)، گاززدن و کندن سر یک خفاش زنده (خواننده گروه بلک سبث)، شکستن آلات موسیقی و وسایل روی صحنه و خودسوزی(متالیکا) همه و همه برای لحظاتی هیجان ترس را به دل راه میدهد و برای دقایقی قلب را میلرزاند و نفسها را حبس میکند.
اما همه اینها بتهای موهومی است که نیاز راستین انسان را به تجربه حقیقی خوف و خشیت در برابر عظمت و جلال خداوند ناکام میگذارد و انسان را پریشانتر از پیش به حال خود وامینهد، زیرا فطرت انسان حنیف است و با امور موهوم و غیرواقعی کامیاب نمیشود.
شیطان درون
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) میخوانیم:
«قلب هر انسان دو گوش دارد برگوش چپ شیطانی نشسته و همواره به سوی شر و پلیدی دعوت میکند و بر گوش راست فرشتهای است که به خیر و نیکی میخواند».[185]
درون انسان عرصه جنگ میان شیطان و فرشته درون است. اگر شخص اراده خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد، امّا در صورتی که انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشته درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته فرشته درون که جلوه پروردگار زنده جاودان است، هیچگاه شکست نمیخورد، انسان تنها میتواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشته درونی همان ندای فطرت است که تغییر و تبدّلی پیدا نمیکند.[186] به همین علت دنبال کردن ندای شیطان جنگ درونی را پایدار میکند و چنین کسی هیچگاه به آرامش نخواهد رسید، و همواره با تضاد و تعارض درونی و احساس ناکامی زندگی خواهد کرد.
ممکن است ما از شنیدن انجام یک گناه احساس نفرت کنیم، امّا گاهی نیز رغبتی در قلبمان ایجاد میشود، ما انسانها گاهی از گناه و خطا و ضایع کردن حق دیگران برای منافع خود خوشمان میآید و به آن میل پیدا میکنیم، اینها نشانه فعالیت شیطان درونی است.
جنبش شیطانگرایی و شیطانپرستی بر همین خصلت آدمی تکیه میکند و سستی اراده و بیتوجّهی به رسول باطنی یا تمایلات متعالی فطرت سبب پذیرش دعوت شیطان از لحاظ روانشناختی و استقبال از جنبشهای شیطانگرا به لحاظ جامعهشناختی میشود.
جنبش شیطانگرایی میخواهد با توجیه و مشروعیت دادن به شرارت و شیطنت، تضاد درونی و آشفتگی روانی را بکاهد و حتّی وعده از بین بردن آن را میدهد، امّا این وعده دروغی است که هیچگاه محقّق نخواهد شد. انسان هرچه قدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشته درون خود مبارزه کند، نمیتواند وجود خود را از حضور خداوند تهی سازد، فطرت در حقیقت ندای خالق و هستی بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستیم او با ماست.
به همین منظور شیطانگرایان از مرگ خدا سخن میگویند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البتّه این توهّمی بیش نیست. در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی خود را پیش نهاد کنند و گمان کنند با خودکشی میتوان از هستی و هستیبخش روگرداند و در آغوش شیطان که مرگ و نابودی را به دست او میدانند، قرار گیرند. ولی با مرگ نیز به خداوند نزدیکتر میشوند، در حالیکه قادر متعالی را از خود ناخشنود کرده و برای دریافت عشق بیکران او آماده نشدهاند. از این رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد.
خداوند مهربان شیطانهای درون و بیرون را قرار داد تا در مصاف با او نیروهای عظیم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتبی برتر از فرشتگان راه یابد و با حسن اختیار، صلاحیت جانشینی خداوند و فرمافرمایی بر تمام عالم را پیدا کند.
[184] . رک: جامعهشناسی، صص423-443.
[185] . اصول کافی، ج2، ص267.