علت تفاوت انسان ها با یکدیگر چیست
علت تفاوت انسان ها با یکدیگر چیست
تفاوت در خلقت
چرا خداوند همه انسانها را همانند پیامبر اکرم یا امیرالمؤمنین نیافریده است؟ چرا همه انسانها را در یک مرتبه نیافریده؟
نخست باید دانست؛ تنوع موجودات نشانه نظاممندی جهان میباشد و جلوهای از زیباییهای آفرینش است. چنانکه با گونههای متنوع گیاهان و حیوانات انواع نیازها تأمین میشود و با مسئولیتهای مختلف اجتماعی تقسیم میشود، به گونهای اگر همه گیاهان از یک نوع و یا همه حیوانات از یکگونه و یا همه انسانها با بهره هوشی مساوی و علاقه یکسان آفریده میشوند، تأمین انواع نیازها و تقسیم مسئولیتها اختلال مییافت و نظم و زیبایی معنا پیدا نمیکرد.
از این رو حکما معتقدند که نظام موجود، نظام احسن است. چون خدا کمال محض است، و کمال محض بودن اقتضاء میکند که کاملترین موجود ممکن را بیافریند و کاملترین نظام آفرینش را همراه با پیوستگی و وابستگی به یکدیگر بیافریند.
اگر همهی اجزای جهان در کنار هم دیده شوند به خوبی آشکار میشود که هر چیزی به جای خویش نیکوست؛
به قول شاعر حکیم:
اگر یک ذرّه را برگیری از جای همه عالم فرو ریزد سراپای
با این نگاه هیچ موجودی به خودی خود بیهوده نیست و نسبت به سعهوجودی خود ناقص نیست. مثلاً یک کرم خاکی در وجود خود کامل است و وجود آن برای بقای دیگر موجودات لازم است. نقص و کمال موجودات در مقام مقایسه است که مطرح میشود مثلاً گفته میشود انسان موجودی کاملتر از حیوان است و حیوان کاملتر از گیاه است. در بین انسانها نیز این مطلب صادق است مثلاً چهارده معصوم از نظر وجودی کاملتر از افراد عادی هستند. بین افراد عادی نیز درجات وجودی مختلف است.
با یک نگاه کلان میتوان گفت جدا انگاری اجزاء عالم ناشی از محدودنگری ما انسانها است در حالی که تمام جهان هستی یک پیکر منجسم بیش نیست. و این مطلبی است که تنها اولوالالباب (صاحبان خرد ناب) به حقیقت آن نائل میشوند.
چنان که خداوند میفرماید:
<الَّذینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَکرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک فَقِنا عَذابَ النَّارِ>[175]؛
«همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند؛ و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ (و میگویند:) بار الها! تو این را بیهوده نیافریدهای! منزّهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار».
اینها زمانی که شروع به تفکر میکنند با کثرتها (السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) مواجه میشوند ولی آنگاه که به عمق حقیقت رسیدند مییابند که تمام هستی یک پیکر بیش نیست لذا هیچگاه نمیگویند: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هولاء باطِلاً»؛ «بار الها! تو اینها را بیهوده نیافریدهای!» بلکه میگویند: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً»؛ «بار الها! تو این را بیهوده نیافریدهای!»
و اما چرا خدا همه را در عالیترین حدّ وجود نیافریده است ؟ و همه انسانها را مانند پیامبر نیافرید؟
اگر بنا بود که خدا تک تک موجودات را در یک سطح وجودی بیافریند در آنصورت دیگر جهان نظاممند آفریده نمیشد بلکه تنها باید یک موجود میآفرید و یا در حالی که هر موجودی در عالم هستی نقشی را ایفا میکند.
سؤال از این که خدا چرا همه را در عالیترین حدّ وجود نیافریده؟ مثل این است که پرسیده شود: چرا خدا تمام اعضاء بدن را مغز نکرد؟ روشن است که اگر خدا چنین میکرد دیگر پیکر انسان و نظام جهان پیدا نمیشد.
همانطور که ممکن نیست همهی اعداد 9 باشند بلکه هر عددی باید جای خود باشد تا سلسلهی اعداد موجود شوند.
اما چگونه یک سلول در بافت گیاه قرار میگیرد و یا در بافت حیوان و یا انسان و یا چگونه یک انسان در رتبههای مختلف علمی و یا موقعیتهای اجتماعی قرار میگیرد. بستگی به عوامل متعدد دارد که مهمترین آنها شرایط محیطی و عوامل ژنتیکی و تلاش و هوشمندی میباشد، از این رو هر موجودی متناسب با شرایط محیطی و ژنتیکی و فراهم شدن زمینهها فعل و انفعالات و کوششها و کنشها میتواند به درجات عالی ارتقا یابد و یا به لایههای زیرین فروکاسته شوند چنانکه دانه میوه در شرایط مناسب کاشت و داشت و برداشت و نگهداری میتواند بهترین محصول را از جهت طراوت و شادابی داشته باشد و در شرایط مناسب تبدیل به کود و خاک شود انسانها نیز میتوانند با اخلاص به درگاه خداوند و خلاصی از بندهای هوای نفس به مقامات عالی نایل شوند و همراه و هم نشین معصومان شوند چنانکه درباره سلمان فارسی از پیامبر روایت شده است:
«سلمانُ مِنّا اهل البیت».
بنا بر آنچه گفته شد، هر موجودی در هر موقعیتی قرار گرفته از «سنگ» بودن تا «فرشته» بودن و هر انسانی در هر رتبهای که قرار دارد از «کافر» بودن تا «پیامبر» بودن همگی براساس قابلیتها و لیاقتهای آنها و متناسب با شرایط و موقعیتهای آنان است که در فرهنگ و ادبیات دینی از این نظاممندی استوار و زیبا به «حکمت» الهی یاد میشود. البته به مقداری که شعور، اراده و اختیار و تلاش هر موجود در یافتن چنان موقعیت آن دخالت داشته باشد نشانه ارزشمندی و یا کوتاهی آن است و سزاوار برتری و یا پستی و یا پاداش و مجازات خواهد بود که از آن ببه «عدالت» خداوند یاد میشود و از جلوههای «عدالت» خداوند آن است که هر موجودی به تناسب امکانات و موقعیت بالاتر، مسئولیت بیشتر برعهده او خواهد بود و سزاوار پاداش یا مجازات سنگینتر میباشد.
با این نگاه کلان مجموعه جهان هستی براساس حکمت و نظاممندی و به دور از هرگونه تبعیض و ظلم میباشد و هر کس آرزوی بهرهمندی از مقامات پیامبر و امیرمؤمنان را دارد باید در مسیر آراستگی به قابلیتها و لیاقتها و تحمل مسئولیتهای آن بزرگواران گام بردارد و به مقدار ایثارها و جهاد و هجرتها و به تناسب طی مسیر و ارتقای رتبه امکان نزدیکی و همنشینی با پیامبران و اولیای الهی را پیدا میکند.
چنان که در قرآن مجید میخوانیم:
<وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا>[176]؛
«و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانى خواهند بود که خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستهگانند و آنان چه نیکو همدماند».
[175]. آلعمران (3)، آیه 191.
[176]. نسا (4)، آیه 69.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، خداشناسى / مؤلف محمدرضا كاشفى