ظهور منجی در امت انبیاء گذشته
در طول تاريخ، به امّتهاى الهى پيوسته وعده دولت حق داده مىشده است و آنها هميشه انتظار ظهور آن را مىكشيدهاند. اما پس از ظهور آن دولت، مشخص مىشده كه آنان در ادعاى خود چندان صادق نبودهاند.
ظهور منجی در امت انبیاء گذشته
تجربه ظهور منجي، در امتهاي گذشته و فصل آموختن ما
در طول تاريخ، به امّتهاى الهى پيوسته وعده دولت حق داده مىشده است و آنها هميشه انتظار ظهور آن را مىكشيدهاند. اما پس از ظهور آن دولت، مشخص مىشده كه آنان در ادعاى خود چندان صادق نبودهاند.
الف- ظهور منجي در قوم بني اسرائيل
به عنوان نمونه، در زمان فرعون، تولد و ظهور حضرت موسى(عليه السلام) به بنى اسرائيل وعده داده شده بود. (اين داستان مكرر در قرآن نقل شده است) فرعون آنقدر بنى اسرائيل را در تنگنا قرار داد كه شايد كمتر ملتى اينچنين مورد اذيت و آزار قرار گرفته باشد؛ آنان به حدى شكنجه مىشدند كه علما و صلحاى آنان گرد هم جمع شدند و مردم را به دعا براى نزديك شدن ظهور حضرت موسى(عليه السلام) دعوت كردند.
برطبق رواياتى كه در اين زمينه نقل شده است، به دليل گريه و زارى بيش از حد بنى اسرائيل، ظهور حضرت موسى(عليه السلام) نزديك شد. او به دنيا آمد، بزرگ شد و پس از چندى بر عليه فرعون قيام نمود و سرانجام بنى اسرائيل را از دست او نجات داد و آنان را از دريا عبور داد. آنان با چشم خود مشاهده كردند كه به دنبال آنها فرعون و درباريانش، با آن همه عظمتى كه داشتند، نتوانستند از دريا بگذرند و در دريا غرق شدند.
اينان كه روزى تعجيل در ظهور حضرت موسى(عليه السلام) را از خدا مىخواستند تا از شر فرعون نجات يابند و بتوانند خدا را بندگى كنند، پس از رهايى از چنگال فرعون تا زمانى كه حضرت موسى(عليه السلام) از دنيا رفت، چه رفتار ناشايستى كه انجام ندادند؟! به جاى سپاس و تشكر از خداى متعال، كه آنها را از شر فرعون رهانيد و به جاى آنكه گوش به فرمان حضرت موسى(عليه السلام) باشند، همان كسى كه ساليان دراز در انتظار ظهور او بودند، به كارهاى ناشايست و درخواستهاى نابجا از آن حضرت پرداختند. اولين كار زشت آنها اين بود كه در مسير مصر به فلسطين، به شهرى رسيدند كه مردم آنجا بت پرست بودند. با مشاهده وضع مردم آن شهر، نزد حضرت موسى(عليه السلام) آمدند و به او گفتند: اين خدايى كه تو به او معتقدى و ما را به پرستش او دعوت مىكنى، نمىبينيم، ما خدايى مانند معبود اين بت پرستان مىخواهيم:
«اِجْعَلْ لَنَا اِلهاً كَماَلَهْم آلِهَةٌ» [1]؛ (براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه آنها معبودان دارند.) آنان همان كسانى بودند كه از جور فرعون به تنگ آمده و از خدا تعجيل در ظهور حضرت موسى(عليه السلام) را درخواست مىنمودند.
پس از اين واقعه، حضرت موسى(عليه السلام) (براى عبادت) به كوه طور رفت. او دعوت شده بود تا سى روز در آنجا بماند؛ اما اين مدت تا چهل روز ادامه يافت. زمانى كه او به مناجات رفته بود، بنى اسرائيل پيش سامرى رفتند و به او گفتند: براى ما خدايى درست كن! سامرى هم قبول كرد و براى آنها گوساله اى از طلا ساخت و گفت:
«هذَا اِلهُكُمْ وَالِهُ مُوسى»[2]؛ (اين خداى شما و خداى موسى است!) آن خدايى كه موسى مىگويد همين است. بنى اسرائيل هم در مقابل آن به سجده افتادند. سرانجام منتظران بى تاب حضرت موسى(عليه السلام) چنين بود.
ب- ظهور منجي در صدر اسلام
داستانى نيز مربوط به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است. بسيارى از اهل كتاب در اطراف و اكناف سرزمين حجاز بخصوص در مدينه، در انتظار ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بسر مىبردند. آنان در مدينه و اطراف آن متمركز شده بودند تا وقتى آن حضرت ظهور مىكند، زودتر از ديگران به او ايمان بياورند. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد:
«يَعْرِفُونَهُ كَمَا يِعْرفُونَ اَبْنَائَهُمْ»[3]؛ (پيامبر اسلام را به خوبى مىشناختند (و از خصوصيات و مشخصات او آگاهى داشتند) همان گونه كه فرزندان خويش را مىشناختند.)
ولى وقتى آن حضرت آنان را به دين اسلام دعوت نمود، اهداف او را با خواسته هاى خويش سازگار نديدند، زير بار نرفتند و دعوت او را نپذيرفتند.
ج- …
اين جريانات تاريخى براى ما درس عبرتى است تا خداى ناكرده ما هم كه در انتظار ظهور حضرت مهدى(عج) هستيم دچار چنين سرنوشتى نشويم آنها هم مانند ما بودند. چنين نيست كه حسن عاقبت ما تضمين شده باشد. در بعضى از روايات آمده است كه، پس از ظهور حضرت مهدى(عج) برخى از مردم به ايشان نامه مىنويسند كه ما به شما احتياجى نداريم!
بنابراين، بايد خود را از هر نظر بسازيم؛ از هواهاى نفسانى دورى گزينيم و خود را آماده پذيرش او و انقلاب و قيام ايشان نماييم. اگر به آن حضرت علاقه اى داريم و با شنيدن نام مبارك ايشان اشك از چشمانمان جارى مىشود نبايد به خود مغرور شويم و از عاقبت خود غافل بمانيم.
بر اين اساس انتظار زمانى ارزشمند است كه واقعا به امام عصر ـ عجل الله فرجه ـ علاقه مند باشيم و خواستار ظهور آن حضرت باشيم تا اسلام و مسلمانان را عزّت ببخشد و احكام الهى را زنده كند و از اينكه احكام خدا در سراسر جهان معطل مانده است ناراحت باشيم. بايد خود را نيز براى پذيرش حكومت آن حضرت و دستورات ايشان از هر نظر آماده سازيم و از خداوند متعال، چنين توفيقى را خواستار باشيم.
«اَللّهُمَّ اِنَّا نَشْكُو اِلَيْكَ فَقْدَ نَبِينَّا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَغَيْبَةَ وَلِيِّناوَكَثْرَةَ عَدُوِّنا وَقِلَّةَ عَدَدِنَا وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَتَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا»
خداوندا، ما از فقدان پيامبراكرم، كه درود تو بر او و برخاندانش باد، و غيبت مولايمان و كثرت دشمنان و كمى تعداد خويش و فتنه هاى سختى كه متوجه ماشده و از اينكه شرايط زمانى بر ضدما پشت به پشت هم داده است به سوى تو شكايت مىكنيم.[4]
پي نوشت:
[1] اعراف/138
[2] طه/88
[3] بقره/146
[4] بر درگاه دوست، ص 149
انوار طاها