سوغاتی سفر

سوغاتی سفر
فهرست این نوشتار:
خواندن دعاى سفر
1. در روايتى معتبر مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هرگاه رسول اكرم صلى الله عليه و آله با مؤمنان وداع مىكرد مىفرمود: زَوَّدَكُمُ التَّقْوى وَوَجَّهَكُمْ اِلى كُلِّخَيْرٍ وَقَضى لَكُمْ كُلَّ حاجَةٍ وَسَلَّمَ لَكُمْ دينَكُم وَدُنْياكُمْ وَرَدَّكُمْ سالِمينَ اِلى سالِمينَ».[1]
2. در حديثى معتبر مىخوانيم كه امام باقر عليه السلام فرمود: «هرگاه حضرت رسول صلى الله عليه و آله با مسافرى وداع مىكرد دست او را گرفته، مىفرمود:
اَحْسَنَ اللهُ لَکَ الصَّحابَةَ وَاَكْمَلَ لَکَ الْمَعُونَةَ وَسَهَّلَ لَکَ الْحُزُونَةَ وَقَرَّبَ لَکَ الْبَعيدَ وَكَفاکَ الْمُهِمَّ وَحَفِظَ لَکَ دينَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتيمَ عَمَلِکَ وَوَجَّهَکَ لِكُلِّ خَيْرٍ، عَلَيْکَ بِتَقْوَى اللهِ، اَسْتَوْدِعُکَ اللهُ، سِرْ عَلى بَرَكَةِ اللهِ».[2]
3. در روايتى ديگر آمده است كه در اين وقت مىفرمود: «اَسْتَوْدِعُ اللهَ دينَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتِيمَ عَمَلِکَ وَوَجَّهَکَ لِلْخَيْرِ حَيْثُ ما تَوَجَّهْتَ وَزَوَّدَکَ التَّقْوى وَغَفَرَ لَکَ الذُّنُوبَ».[3]
4. جمعى براى خداحافظى خدمت حضرت امام صادق عليه السلام رسيدند، حضرت فرمود:
«اَللّهُمَّ اغْفِرْ لَنا ما اَذْنَبْناها وَنَحْنُ مُذْنِبُونَ وَثَبِّتْنا وَاِيّاهُمْ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِى الاْخِرَةِ وَالدُّنْيا وَعافِنا وَاِيّاهُمْ مِنْ شَرِّ ما قَضَيْتَ في عِبادِکَ وَبِلادِکَ في سَنَتِنا هـذِهِ وَالمُسْتَقْبَلَةِ وَعَجِّل نَصْرَ آلِ مُحَمَّدٍ وَوَلِيَّهُمْ وَاخْزِ عَدُوَّهُمْ عاجِلاً».[4]
مشايعت كردن واستقبال از مسافر
1. در احاديث معتبر آمده است كه: «مشايعت كردن واستقبال از مؤمنان مستحبّ است وبراى اين منظور، مؤمنين مىتوانند به مقدارى بروند كه نمازشان شكسته وروزه آنها افطار شود (به مقدار 5/21 كيلومتر كه مسافت شرعى است)».[5]
2. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به كسى كه از مكّه بازمىگشت مىفرمود: قَبِلَ اللهُ مِنْکَ وَاَخْلَفَ عَلَيْکَ نَفَقَتَکَ وَغَفَرَ ذَنْبَکَ».[6]
3. در حديث است هنگامى كه جعفر طيّار از حبشه بازگشت، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را به سينه چسبانيد وميان دو چشمش را بوسيد. وزمانى كه اصحاب حضرت رسول صلى الله عليه و آله به يكديگر مىرسيدند مصافحه مىكردند. وهنگامى كه كسى از آنان از سفر مىآمد، ديگران دست در گردنش مىانداختند.[7]
4. در حديثى ديگر مىخوانيم: «هر كس دست در گردن حاجى كند، در حالى كه هنوز گرد راه را از خود نشسته، گويى حجرالأسود را بوسيده است».[8]
سوغاتى آوردن وآداب پس از سفر
1. در حديثى معتبر مىخوانيم كه امام باقر عليه السلام فرمود: «كسى كه از سفر بازمىگردد براى خانوادهاش سوغاتى بياورد، اگرچه قطعه سنگى باشد».[9]
2. در حديث است كه: «هرگاه مسافر از سفر برگشت سزاوار است قبل از هر كارى غسل كند ودو ركعت نماز بخواند، سپس به سجده رود وصد بار شكر الهى را به جا آورد».[10]
3. در حديثى معتبر مىخوانيم كه بر مسافر مستحبّ است پس از بازگشت از سفر، برادران مؤمن خود را به ميهمانى بخواند.[11]
[1] . ترجمه: «خداوند تقوا را توشه سفرتان سازد وشما را به سوى هر خيرى رهنمون كند وهمه حاجاتتان رابرآورده گرداند ودين ودنياى شما را سالم بدارد وشما را به سلامت به سوى خانواده ودوستانتان در حالىكه آنها نيز سالم باشند بازگرداند». محاسن، ص 354، ح 46؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 180،ح 805.
[2] . ترجمه: «خداوند دوستانت را نيكو قرار دهد ويارى تو را كامل گرداند وسختى را بر تو آسان ودور را بر تونزديك ومشكلات تو را كفايت ودين وامانت تو را حفظ وپايان كار تو را به خير كند وتو را به هر خوبىرهنمون سازد. تو را به تقواى الهى سفارش مىكنم. تو را به خدا مىسپارم. با بركت از سوى خدا حركت كن».محاسن، ص 354، ح 47؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 180، ح 806.
[3] . ترجمه: «دين وامانت وپايان كار تو را به خدا مىسپارم، هر جا كه روى مىآورى خداوند تو را به كار خوبرهنمون سازد وتقوا را توشه تو قرار دهد وگناهان تو را بيامرزد». محاسن، ص 354، ح 49.
[4] . ترجمه: «بار خدايا، گناهان ما را بيامرز در حالى كه ما گناهكاريم. وما وآنان را در دنيا وآخرت به گفتار ثابتوپابرجا ثابتقدم گردان وما وايشان را از شرّى كه در ميان بندگانت ودر شهرهايت ودر اين سال ودر سالآينده مقدّر كردهاى حفظ كن ودر يارى خاندان محمّد ودوستانش تعجيل كن ودشمنانشان را به زودىرسوا گردان». محاسن، ص 355، ح 52.
[5] . كافى، ج 4، ص 129، ح 5؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 285، ح 1299.
[6] . ترجمه: «خداوند (اعمال وعبادات تو را) قبول كند وهزينههايى را كه در سفر متحمّل شدى جايگزينفرمايد وگناهانت را ببخشايد». كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 196، ح 891.
[7] . مكارم الأخلاق، ص 261 و262.
[8] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 196، ح 892؛ مكارم الأخلاق، ص 261.
[9] . تفسير عيّاشى، ج 1، ص 277، ح 279؛ مكارم الأخلاق، ص 266.
[10] . مكارم الأخلاق، ج 1، ص 555، ح 1917.
[11] . محاسن، ص 417، ح 181؛ كافى، ج 6، ص 281، ح 3.