زیور برای کودکان و زنان در روایات
زیور برای کودکان و زنان در روایات
فهرست این نوشتار:
زيور كودكان
1. در روايتى معتبر آمده است كه از امام صادق عليه السلام پرسيدند: آيا مىتوان بر پسران نابالغ زيور و طلا پوشاند؟ حضرت فرمود: «امام زينالعابدين عليه السلام زنان و كودكان (دختر) خويش را به زيور طلا و نقره سفارش مىكرد».[1]
2. در روايت معتبر ديگرى آمده است كه امام صادق در پاسخ به اين پرسش فرمود: «پدرم امام باقر عليه السلام به زنان و فرزندان (دختر) خويش اجازه مىداد از زيور طلا و نقره استفاده كنند».[2]
زيور زنان
1. نيز در روايتى معتبر آمده است كه از آن حضرت پرسيدند: آيا زنان مىتوانند زيورآلات طلا و نقره بپوشند؟ حضرت فرمود: «اشكال ندارد».[3]
2. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «زنان همواره زيور (طلا) مىپوشيدهاند».[4]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سزاوار نيست زن بدون زينت باشد، هر چند به گردنبندى (ساده) كه بر گردن بياويزد. و شايسته نيست دستش بدون رنگ باشد».[5]
آراستن ديگر چيزها با طلا
1. در روايتى معتبر آمده است كه امام رضا عليه السلام فرمود: «زينت كردن قرآنها و شمشيرها به طلا و نقره، اشكال ندارد».[6]
2. نيز در روايتى معتبر آمده است: «جايز است دندانها را با طلا به يكديگر ببندند».[7]
3. در حديثى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام در وصف شمشير پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «سر غلاف شمشير آن حضرت و دستهاش از نقره بود. و بر روى غلاف، حلقههايى از نقره وجود داشت. و زره آن حضرت سه حلقه نقره از جلو و دو حلقه در قسمت پشت سر داشت».[8]
4. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «ذوالفقار را كه جبرئيل از آسمان براى رسول خدا آورد، با نقره تزيين شده بود».[9]
5. در حديثى معتبر مىخوانيم كه آن حضرت فرمود: «زينت كردن شمشير با طلا و نقره، اشكال ندارد».[10]
6. در روايتى ديگر فرمود: «زيور شمشير حضرت رسول صلی الله عليه و آله از نقره بود، هم دستهاش و هم سر دستهاش».[11]
7. در حديثى معتبر آمده است كه فضيل بن يسار از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا در خانه مىتوان كرسىاى كه با طلا زينت شده، نگه داشت؟ حضرت فرمود: «اگر از طلا باشد جايز نيست، امّا چنانچه آب طلا داده باشند اشكال ندارد».[12]
(يادآورى 🙂 سزاوار است مردان مطلقآ از طلا براى زينت استفاده نكنند؛ هر چند در شمشير و قرآن باشد (و آنچه در بالا آمد مسأله جواز بود، نه استحباب).
[1] . كافى، ج 6، ص 475، ح 1.
[2] . كافى، ج 6، ص 475، ح 2؛ دعائم الاسلام، ج 2، ص 163، ح 584.
[3] . كافى، ج 6، ص 475، ح 3.
[4] . كافى، ج 6، ص 475، ح 8.
[5] . مكارم الأخلاق، ص 94.
[6] . كافى، ج 6، ص 475، ح 7.
[7] . مكارم الأخلاق، ص 95.
[8] . كافى، ج 6، ص 475، ح 4.
[9] . كافى، ج 1، ص 234، ح 5؛ عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 50، ح 195.
[10] . كافى، ج 6، ص 475، ح 5.
[11] . همان، ح 6.
[12] . همان، ص 476، ح 10.