روش رسیدن به بطن قرآن

روش رسیدن به بطن قرآن
فهرست این نوشتار:
معنای ظهر و بطن
علامه طباطبایی (ره) در تعریف «ظهر» و «بطن» میگوید:
ظهر، همان معنای ظاهر و ابتدایی است که از آیه بهدست میآید و بطن معنای نهفته در زیرظاهر است؛ چه آن معنا یکی باشد یا بیشتر؛ نزدیک به معنای ظاهری باشد یا دور از آن (علامه طباطبایی، ج 3 المیزان، ص 74).
ضوابط دستیابی صحیح به بطون قرآن
همانگونه که فهم صحیح ظواهر قرآن، منوط به رعایت ضوابط و قواعدی است که فهم صحیح را از فهم سقیم متمایز میسازد، راهیابی به معارف نهفته در بطون قرآن نیز در پی رعایت ضوابطی چند ممکن میشود.
از آن جهت که طرح مسألة ظهر و بطن، بهطور طبیعی زمینة مناسبی را برای تفسیر به رأی آیات و تحمیل دیدگاههای نادرست برقرآن فراهم میسازد، اندیشهورانی که در این عرصه به اظهارنظر پرداختهاند، کوشیدهاند در کنار آن دیدگاه، بر ضوابط و قواعدی که راهیابی درست به لایههای پنهان آیات را ممکن میسازند نیز تصریح و تأکید ورزند. با توجه به اهمیت ضوابط مذکور، در این بخش به اختصار به بیان آنها پرداختهایم
شرط اول
رعایت تناسب معانی پنهان با معانی ظاهری آیات: نخستین ضابطهای که در راهیابی به بطون قرآن باید رعایت شود، این است که لایه یا لایههای متعددی که از ورای الفاظ آیات استخراج میشوند، با لایة آشکار آیات (ظهر) در تضاد و تنافی نباشند (معرفت، 1380، ج1، ص29). طبق این ضابطه، معنای آشکار هر آیه، همواره شاخص معتبری به شمار میآید که عیار اعتبار معارف پنهانی که بهتناسب نیاز عصرها و نسلها از همان آیه استخراج میشود، با آن شاخص محک میخورد؛ از این رو ژرفا و بطون قرآن هرگز مجوز آن نمیشود که از معنای آشکار و ظاهر آیه که بهطور قطع مورد ارادة خداوند است، دست برداشته، خود را از ظاهر شریعت معاف بداریم.
شاطبی برای صحت انتساب معنای پنهان به قرآن کریم، نخستین شرط را تناسب معنای پنهان با ظاهر آیه و مطابقت با قواعد عربی میداند. دلیل وی بر شرط مذکور، عربی بودن زبان قرآن است؛ به همین سبب اگر معنای مورد ادعا به هیچ وجه با ظاهر عربی آیه تناسب نداشته باشد، هیچ دلیلی انتساب آن را به قرآن و خداوند تجویز کند. شاطبی پیرو همین ضابطه، بسیاری از تفاسیر باطنیه و صوفیه را ناروا و غیر مجاز میداند ( قاسمی، 1398 ق / 1978 م، ج 1، ص 67).
صدرالدین شیرازی (صدرالمتألهین) نیز بر رعایت این ضابطه در دستیابی به بطون قرآن تأکید میورزد (شیرازی، 1363، ص 82).
شرط دوم
2. تجزیه و تحلیل عناصر موجود در آیه و یافتن محور اصلی پیام: دومین ضابطه برای رسیدن به معارف ژرف و پنهان آیات، این است که همة عناصر دخیل در شکلگیری پیام آیه با دقت شناسایی و میزان دخالت هرکدام از آنها در پیام، با استفاده از آگاهیها، شواهد، آیات دیگر، روایات معتبر یا حکم قطعی عقل بررسی شود. این تلاش علمی «که در منطق از آن به عنوان قانون «سبر و تقسیم»، و در اصول با عنوان «تنقیح مناط» تعبیر میشود» (معرفت، 1380، ج 1، ص 32)، سبب میشود تا محور اصلی آیه مشخص، و حقیقت و مغز پیام از لایة نمایان آن متمایز شود. پیام و محور اصلی آیه که به گونهای جاودانه برفراز عصرها و نسلها سیر میکند، شاخص صحت و سُقم معانی دیگری است که به تناسب زمانها و مکانها از آیات استخراج و بر مصادیق جزئی تطبیق میشوند. (معرفت، 1379، ص 290 و 291).
شرط سوم
3. سازگاری با روح و مجموعة پیامهای قرآن: افزون برآنکه اعتبار معانی پنهان هرآیه، در گرو تناسب و عدم تنافی با ظاهر همان آیه است، لازم است آن معانی با روح حاکم بر قرآن (هدایت به سوی خدا همراه با ایمان صالح، اخلاق حسنه و رفتار مشروع) و همچنین مجموعة پیامهای آشکار و پنهان در آیات دیگر نیز هماهنگی و سازگاری داشته باشند. اعتبار این ضابطه از آن جهت است که مجموعة آیات قرآن، ساختمان بههم پیوستهای را تشکیل میدهند، (مطهری، 1378، ج 1، ص 21) که افزون برجریان از مبدأ واحد، مقصد واحدی را دنبال و با دلالتهای آشکار و نهان خود، حقایق و معارف بلندی را بر عموم مخاطبان وحی عرضه میکنند.
روح حاکم بر مجموعة پیامهای قرآن، چنان هماهنگ و همسان است که هرگونه تعارض و ناسازگاری را از میان برمی دارد. معارف برآمده از ظاهر و باطن قرآن، مراتب و مدارج حقیقت واحدی هستند که امکان هرگونه ناهماهنگی میان آن مراتب، بهکلی منتفی است.
مطالب قرآن مفسر یکدیگر است. از جهت باطن نیز همة معارف قرآن در همة مراحل باطنی آن، همسوی یکدیگر بوده، مفسر یکدیگر است و هرگز اختلافی بین باطنها و مراحل درونی قرآن وجود
ندارد؛ زیرا مراحل درونی آن، مانند مظاهر بیرونی آن کلام خدا است و اگر از نزد غیر خدا تنزل مییافت، حتماً با هم مختلف بود؛ بنابراین، سراسر مطالب قرآن از همه جهت هماهنگ است؛ یعنی هم ظاهرها با هم، هم باطنها با هم، هم پیوند هر ظاهر با باطن برتر از خود، همچنان محفوظ است (جوادی آملی، 1379، ج 1، ص 128).
تأکید علامه طباطبایی بر اعتبار و جامعیت روش تفسیری قرآن به قرآن نیز به نوعی تأکید بر این قاعدة مهم به شمار میآید (طباطبایی، ج 1، ص 11).
شرط چهارم
4. فهم ظاهر قرآن، مقدمة راهیابی به بطن قرآن: ظاهر آیات قرآن که در قالب «لسان عربی مبین» در اختیار آدمیان قرار گرفته، نخستین نقطة اتصال میان انسان و معارف وحی شده از ناحیة خداوند است. در صورتی که اتصال انسان با وحی آسمانی در این نقطه تحقق یابد، زمینة راهیابی به مراحل ژرفتر وحی برای وی فراهم میشود.
سیوطی در بیان این ضابطه، به نقل سخن برخی از اندیشهوران پرداخته و چنین آورده است:
ولا یجوز التهاون فی حفظ التفسیر الظاهر، بل لابد منه اولاً، ان لایطمع فی الوصول الی الباطن قبل احکام الظاهر. ومن ادعی فهم اسرار القرآن و لم یحکم التفسیر الظاهر فهو کمن ادعی البلوغ الی صدر البیت قبلَ ان یجاوز الباب (سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 171).
زرکشی نیز فهم ظاهر قرآن را مقدمه و کلید راهیابی به اسرار قرآن دانسته و بر فراگیری تفسیر ظاهر تأکید کرده است (زرکشی، 1421 ق / 2001 م، ج 2، ص 171). برخی دیگر از مفسران نیز بر اهمیت ضابطه در دستیابی به معانی پنهان قرآن تأکید کردهاند (آلوسی، 1405 ق / 1985 م، ج 1، ص 7).
شرط پنجم
5. وجود شواهد و قراین معتبر: برای اطمینان از صحت انتساب معانی پنهانی بهدست آمده از آیات به خداوند بزرگ، لازم است شاهد یا قرینة معتبری اعم از لفظی یا معنوی بر صحت معنای مورد ادعا اقامه شود تا انتساب آن معنا به خداوند همراه با حجت و دلیل باشد. گرچه ممکن است با ذکر ضابطه اول (تناسب معنای پنهان با ظاهر آیه) از ذکر مستقل این ضابطه بی نیاز باشیم، اهمیت مسألة بطون سبب شده است تا برخی از دانشمندان بر این ضابطه بهطور جداگانه تأکید ورزند.
شاطبی شرط دوم صحت انتساب معنای باطنی به قرآن را وجود شواهد و قراین تأیید کنندهای از این دست میداند و بر لزوم آن اینگونه دلیل میآورد:
فلانه ان لم یکن له شاهد فی محل آخر، او کان له معارض صار من جملةِ الدعاوی التی تُدعی علی القرآن، والدعوی المجردة غیر مقبولة باتفاق العلمأ (قاسمی، 1398 ق / 1978 م، ج 1، ص 67).
زرقانی نیز شرط سوم اعتبار تفسیر اشاری را تأیید آن بهوسیلة شواهد شرعی و قراین معتبر خارجی دانسته است (زرقانی، ج 2، ص 91).
توجه دقیق به ضوابط پنجگانه پیشین و بهکارگیری آنها در فهم و تفسیر قرآن کریم سبب میشود تا اولاً درک و شناخت لایههای ناآشکار آیات، روشمند، و هر گونه نابسامانی و هرج و مرج احتمالی در این عرصه منتفی شود و ثانیاً راه بر فهمها و تفسیرهای پلورالیستیک و متباین از آیات قرآن مسدود شود و ثالثاً: شناختها و تفسیرهایی که در گسترة زمان و به تناسب نیازهای عصرها و نسلها از آیات قرآن به دست میآید (برفرض روشمند بودن)، همواره متکامل و در طول همدیگر قرار گیرند.
با دقت در آنچه به اختصار گذشت، براین نکتة ظریف واقف میشویم که ابدیت و اعتبار جاودانة کتاب آسمانی قرآن، در پرتو ژرفای بی پایان آن (بطون) و با لحاظ ضوابطی اینگونه، بسیار منطقی و معقول مینُماید ضمن آنکه دو ویژگی «ثبات» و «محدودیت» ظاهری آیات نیز همچنان پابرجا خواهند ماند. چنین خلودی را هرگز نمیتوان برای هیچ اثر بشری سراغ گرفت؛ از اینرو میتوان آن را وجهی از وجوه اعجاز جاودانه قرآن کریم به شمار آورد
برگرفته از مقاله ظهر و بطن ،ابراهیم کلانتری مجله قبسات