روایاتی درباره مواد غذایی مثل نان گوشت و …
روایاتی درباره مواد غذایی مثل نان گوشت و …
فهرست این نوشتار:
فضیلت موادّ غذايى
نان
1. در حديثى معتبر آمده است كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله فرمود:
«نان را گرامى بداريد كه براى آماده شدن آن، فرشتگان پروردگار از عرش تا زمين و همچنين بسيارى از اهل زمين تلاش كردهاند. سپس فرمود: روزى حضرت دانيال نزد ناخداى كشتىاى رفت و نانى به او داد تا وى را از آب بگذراند. كشتىبان نان را به دور انداخت و گفت: اين نان را چه كنم؛ نزد ما آنقدر نان فراوان است كه در زير دست و پاى مردم افتاده و مردم بر آن پا مىنهند.
حضرت دانيال دست به آسمان برد و عرض كرد: «پروردگارا، تو آگاهى اين بندهات با نان چه كرد و در مورد آن چه گفت. خدايا، نان را گرامى دار». خداوند به آسمان دستور داد كه بر آن مردم باران نبارد و بر زمين وحى كرد كه براى آنها گياهى نروياند (بر اثر قطع بركات آسمان و زمين) كار آن مردم به جايى رسيد كه از گرسنگى گوشت مردگانشان را مىخوردند.
هنگامى كه حضرت دانيال عليه السلام از اين مطلب باخبر شد دست به سوى آسمان برد و عرض كرد: «پروردگارا، فضل و رحمت و بركات خود را بر اين مردم بازگردان و اطفال و بيگناهانشان را به گناه كشتىبان مجازات نكن».
خداوند متعال دعاى پيامبرش را اجابت كرد. به آسمان دستور باريدن و به زمين فرمان روييدن داد و حتّى دستور جبران گذشته را صادر كرد و فرمود: بر اين قوم و اطفال صغير آنها رحم كردم».[1]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «نان را گرامى بداريد». پرسيدند: گرامى داشتن نان چگونه است؟ فرمود: «چون نان بر سر سفره حاضر شد بخوريد و منتظر غذاى ديگرى نباشيد».[2]
3. در حديثى آمده است كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله فرمود: «خداوندا، نان ما را پربركت كن و ميان ما و نان جدايى نينداز كه اگر نان نباشد نمىتوانيم نماز بخوانيم و روزه بگيريم و ديگر فرائض خدا را به جا آوريم».[3]
4. و در روايتى ديگر فرمود: «هرگاه بر سر سفره نان و گوشت حاضر شود،ابتدا نان بخوريد تا گرسنگى شما برطرف گردد، سپس گوشت بخوريد».[4]
5. در روايتى صحيح و معتبر آمده كه امام رضا عليه السلام نقل كرده است كه رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: «اندازه نانها را كوچك بگيريد كه با هر قطعه نانى بركتى است».[5]
6. در حديث است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «نان را زير كاسه نگذاريد».[6]
7. از پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «نان را به روش درندگان بو نكنيد كه نان مبارك است. به كمك آن نماز مىخوانيد و روزه مىگيريد و حجّ خانه خدا به جا مىآوريد».[7]
8. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «نان را با كارد نبريد، بلكه آن را با دست تكّه كنيد» (مگر در مواردى كه نبريدن نان، موجب اسراف و دور ريختن قسمتهايى از آن شود).[8]
نان جو
1. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه در مورد نان جو فرمود: «فضيلت نان جو بر نان گندم، مانند فضيلت ما اهلبيت بر ساير مردم است. و هيچ پيامبرى نيست مگر اينكه براى خورنده نان جو و آش جو دعا كرده و خداوند بر آن بركت فرستاده است. و وارد شكم هر كه شود، دردهاى درون وجودش را بيرون مىكند. نان جو غذاى پيامبران و طعام نيكان است. خداوند غذاى پيامبرانش را نان جو قرار داده است».[9]
2. از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوراك حضرت رسول صلی الله عليه و آله هماره نان جو بود تا از دنيا رفت».[10]
نان برنجى
1. و در حديثى ديگر فرمود: «نان برنجى براى مبتلايان به اسهال و سل مفيد است. نان برنجى دردها را از بدن مىكشد».[11]
2. از حضرت رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «براى مبتلايان به بيمارى سل، چيزى نافعتر و مفيدتر از نان برنجى نيست».[12]
سويق يا آرد تافته شده
1. در حديثى صحيح و معتبر آمده است كه امام رضا عليه السلام فرمود: «سويق (آرد تافته شده) غذاى نيكويى است. گرسنه را سير و غذا را هضم مىكند».[13]
2. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سويق به وحى الهى ساخته شده است. گوشت بدن را مىروياند، استخوان را محكم مىكند و خوراك پيامبران است. و اگر مبتلايان به بلغم و صفرا، صبح ناشتا سه كف از سويق خشك بخورند بلغم و صفراى آنها برطرف مىشود».
سپس در مورد قاووت[14] فرمود: «قاووتِ خشك، پيسى را برطرف مىكند و اگر همراه با روغن زيتون خورده شود، گوشت بدن را مىروياند و استخوان را محكم و پوست را لطيف و نازك و قدرت آميزش را زياد مىكند».[15]
3. در سخنى ديگر فرمود: «سويق هفتاد بلا را از بين مىبرد و هر كه چهل صبح آن را بخورد بازوانش پرقدرت خواهد شد».[16]
4. و در گفتارى ديگر فرمود: «سويق عطش تشنگى را زايل و معده را پرقدرت و پاك مىكند و صفرا را فرو مىنشاند و هيجان خون و حرارت را برطرف كرده و درمان هفتاد درد است».[17]
5. در روايتى صحيح آمده است كه امام محمّد تقى عليه السلام فرمود: «زنى كه خون عادت ماهيانهاش قطع نمىشود سويق بخورد تا خون قطع گردد».[18]
گوشت و انواع آن
1. در روايتى صحيح و معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «بهترين غذاها در دنيا و آخرت گوشت (مخصوصاً گوشت سفيد) است. مگر نشيندهاى كه خداوند در وصف بهشت فرمايد: وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ؛ و گوشت پرنده از هر نوع كه بخواهند».[19]
2. در روايتى ديگر آمده است كه عبدالأعلى و مسمع به امام صادق عليه السلام عرض كردند: از حضرت رسول صلی الله عليه و آله روايت شده است كه خداوند دشمن مىدارد خانهاى را كه پر از گوشت است! حضرت فرمود: «روايت صحيح است، ولى معناى آن اين نيست كه فهميدهاند، بلكه منظور حضرت اين است كه خداوند دشمن مىدارد خانهاى كه گوشت مردم را به سبب غيبت كردن بخورند».[20]
3. و در حديث است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «حضرت رسول صلی الله عليه و آله بسيار گوشت مىخورد و آن را بسى دوست مىداشت».[21]
4. ونيز در روايتى فرمود: «پدرم گوشت را بسيار دوست داشت و روزى كه از دنيا رفت، سى درهم براى خريدن گوشت جدا كرده بود».[22]
5. از حضرت رسول صلی الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «ما قريشيان، گوشت را دوست مىداريم».[23]
6. در حديثى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «خوردن گوشت موجب رويش گوشت در بدن مىشود و هر كه چهل روز گوشت نخورَد بداخلاق مىشود و هر كه بد اخلاق شود بايد در گوشش اذان بگويند».[24]
7. در روايتى ديگر فرمود: «هر كه چهل روز بر او بگذرد و گوشت نخورد، بر خدا توكّل كند و قرض بگيرد و گوشت بخورد كه قرضش ادا مىشود».[25]
گوشت گوسفند
1. در روايتى صحيح و معتبر آمده است كه كسى خدمت امام رضا عليه السلام عرض كرد: اهل خانه ما گوشت گوسفند نمىخورند زيرا معتقدند سودا را به حركت در مىآورد و بر اثر آن، سردرد و دردهاى ديگرى توليد مىشود. حضرت فرمود : «اگر گوشتى بهتر از گوشت گوسفند وجود داشت، خداوند فِداى اسماعيل را گوسفند قرار نمىداد».[26]
2. در احاديث فراوانى آمده است كه: حضرت رسول صلی الله عليه و آله گوشت دست و كتف گوسفند را دوست مىداشت و از گوشت ران گوسفند كراهت داشت، زيرا نزديك محلّ بول گوسفند است.[27]
3. در چندين روايت آمده است كه: حضرت آدم عليه السلام گوسفندى براى پيامبران از فرزندان خود قربانى كرد. هر عضوى از گوسفند را به پيامبرى اختصاص داد و دست آن را براى پيامبر آخرالزّمان برگزيد. بدين علّت رسول مكرّم اسلام صلی الله عليه و آله دست گوسفند را دوست مىداشت و بر ديگر اعضاى آن ترجيح مىداد.[28]
گوشت گاو و گاوميش
1. از امام محمّد باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بنىاسرائيل از بيمارى پيسى كه در ميان آنها شايع شده بود به حضرت موسى عليه السلام شكايت كردند. خداوند به پيامبرش وحى كرد كه به آنها دستور بده گوشت گاو را با چغندر بخورند».[29]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «آبگوشت گاو پيسى را از بين مىبرد.[30] و شير گاو دوا و روغن گاو شفا و گوشت گاو درد است» (شايد منظور، زيادهروى در خوردن گوشت گاو است).[31]
3. از امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوردن گوشت و شير و روغن به دست آمده از گاوميش اشكالى ندارد».[32]
گوشت كبوتر، درّاج و كبك
1. از حضرت امير مؤمنان على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «چرا از كبوترى كه تازه به دنيا آمده باشد و فرد خوشسليقهاى آن را خوب تربيت كرده باشد استفاده نمىكنيد».[33]
2. در احاديث معتبر آمده است: «هر كه مىخواهد خشمش كم و اندوهش زايل شود، گوشت درّاج بخورد».[34]
3. از امام موسى كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «گوشت كبك، ساق پا را قوى و تب را از انسان دور مىكند».[35]
گوشت اِسفَرود، هَوبَرَه و گورخر
1. در روايتى صحيح مىخوانيم كه امام محمّد تقى عليه السلام فرمود: «گوشت اسفرود[36] مبارك است و پدرم آن را دوست مىداشت و مىفرمود: براى هر كه زردى دارد بريان كنيد و به او بخورانيد».[37]
2. از امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوردن گوشت هوبره[38] اشكال ندارد و براى درمان بواسير و درد پشت سودمند است و بر قدرت آميزش مىافزايد».[39]
3. در حديث است كه از حضرت امام رضا عليه السلام در مورد گوشت گورخر پرسيدند. حضرت فرمود: «چون وحشى است[40] خوردن آن جايز، ولى نخوردنش بهتر است».[41]
گوشت خام
1. در حديثى مىخوانيم كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله از خوردن گوشت خام نهى كرد و فرمود: «اين، كار حيوانات درنده است و تا با آفتاب يا آتش پخته نشده، نبايد آن را خورد».[42]
2. در حديثى صحيح و معتبر آمده است كه از امام صادق عليه السلام پرسيدند: خوردن گوشت خام چه حكمى دارد؟ فرمود: «غذاى درندگان است».[43]
گوشت خشك
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سه چيز خوردنى نيست، ولى انسان را فربه مىكند: پوشيدن پيراهن كتان، استعمال بوى خوش، استفاده از نوره براى ازاله موهاى زايد بدن. و سه چيز خوردنى است، ولى انسان را لاغر مىكند: گوشت خشك، پنير، شكوفه خرما. و دو چيز است كه به همه چيز نفع مىرساند و به هيچ چيز ضرر نمىزند: آب نيم گرم و انار».[44]
2. در روايات بسيارى از گوشت قديد كه در سايه خشك كرده باشند نهى شده، چرا كه دردها را به حركت درآورده و معده را سست مىكند.[45] هر چند در برخى روايات خوردن آن جايز شمرده شده است.[46]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سه چيز بدن انسان را فاسد كرده و بسا موجب مرگ انسان شود: خوردن گوشت قديد بدبو، حمّام رفتن با شكم پر و آميزش با زنان پير».[47]
گوشت ماهى و مرغ
1. از امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «گوشت ماهى بخوريد كه اگر بدون نان خورده شود كافى است و اگر با نان بخوريد گواراست».[48]
2. در حديثى ديگر فرمود: «ماهى تازه چربى بدن را آب مىكند».[49]
3. در حديث است كه كسى به امام حسن عسكرى عليه السلام نوشت: اگر حجامت كنم صفرا به هيجان مىآيد و اگر آن را ترك كنم خون بدن آزارم مىدهد چه كنم؟ فرمود: «حجامت كن و پس از آن ماهى تازه كه با آب و نمك كباب كرده باشند بخور». او به دستور امام عمل كرد و همواره در عافيت و تندرستى بود.[50]
4. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كه هر شب ماهى بخورد و پس از آن خرما يا عسل نخورد، رگ فالج در بدنش تا صبح متحرّك است».[51]
5. در حديثى ديگر فرمود: «حضرت رسول صلی الله عليه و آله هرگاه ماهى تناول مىكرد، مىفرمود: اللّهُمَّ بارِکْ لَنا فِيهِ وَاَبْدِلْنا بِهِ خَيْرآ مِنْهُ».[52]
6. در حديث است كه عبدالأعلى مىگويد: روزى خدمت حضرت صادق عليه السلام غذا مىخوردم، مرغى آوردند كه شكمش را از خرما و روغن پر كرده بودند.[53]
غذاهاى گوشتى
شير گوشت و آبگوشت
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «گوشتى كه با شير پخته باشند آبگوشت پيامبران است».[54]
2. از حضرت امير مؤمنان على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هرگاه ضعف بر مسلمانى غلبه كند، گوشت را با شير بپزد و بخورد».[55]
3. پيامبرى از ضعف و سستى بدنش به خداوند متعال شكايت كرد، به او وحى رسيد كه: «گوشت را با شير طبخ كن و بخور كه بدن را قوى مىكند».[56]
4. آبگوشتى كه نان در آن تريد كنند در روايات بسيارى ستوده شده است.[57]
كباب و خوراك كلّه
1. احاديث معتبر بسيارى در مدح كباب آمده است كه ضعف را زايل و رنگ بدن را سرخ مىكند و تب را از بين مىبرد.[58]
2. در روايتى معتبر آمده است كه روزى اصبغ بن نباته خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد. گوشت بريانى نزد آن حضرت نهاده بودند. فرمود: «نزديك بيا و از اين گوشت بخور». عرض كرد: يا اميرالمؤمنين براى من ضرر دارد. حضرت فرمود: «دعايى به تو تعليم مىدهم كه اگر آن دعا را بخوانى هيچ چيز به تو ضرر نمىرساند. بگو: بِسْمِ اللّهِ خَيْرِ الاْسْماءِ مِلاَْ الاَْرْضِ وَالسَّماءِ، اَلرَّحْمـنِ الرَّحيمِ، الَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَىْءٌ وَلا داءٌ».[59]
3. مدح كلّه نيز در احاديث وارد شده، چرا كه محلّ تذكيه و قربانى است و از همه اعضاى بدن حيوان به چراگاه نزديكتر و از كثافات دورتر است.[60]
غذاهاى غير گوشتى
آش انار و حليم
1. در روايتى معتبر آمده است كه: محبوبترين غذاها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله، آش انار بود.[61]
2. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «حليم بخوريد كه تا چهل روز قوّت و قدرت بر عبادت مىدهد و از جمله غذاهايى است كه خداوند جهانيان بر حضرت رسول صلی الله عليه و آله فرو فرستاد».[62]
3. از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «يكى از پيامبران از ضعف قدرت آميزش به خداوند شكايت كرد. خداوند براى برطرف شدن اين مشكل، به وى سفارش كرد حليم بخورد».[63]
مثلثه و حلوا و پالوده
1. «مثلثه» غذايى است كه از يك پيمانه برنج و يك پيمانه نخود و يك پيمانه باقلا تهيّه مىشود؛ به اين ترتيب كه اين هر سه را مىكوبند و سپس مىپزند و گاه به جاى باقلا، دانه ديگرى مىنهادند؛ چنين غذايى در روايات اسلامى مدح شده است.[64]
2. در حديث است كه هارون بن موفّق مىگويد: روزى امام موسى بن جعفر عليهم السلام مرا فراخواند تا در خدمتش غذا بخورم. حلواى فراوانى آورده بودند. گفتم: چقدر حلوا! حضرت فرمود: «ما و شيعيان ما از شيرينى آفريده شدهايم، لذا حلوا را دوست داريم».[65]
3. «تلبين» نيز در روايات ستوده شده است و آن حلواى رومى است كه از آرد و شير و عسل ساخته مىشود.[66]
4. در حديث است كه يونس بن يعقوب مىگويد: ما در مدينه سكونت داشتيم. حضرت صادق عليه السلام كسى را نزد ما فرستاد كه براى حضرتش پالوده درست كنيم و فرمود: «مقدار كمى بفرستيد». ما ظرفى كوچك درست كرديم و براى حضرت فرستاديم.[67]
تخم مرغ
1. از امام حسن عسكرى عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «تخم (مرغ) سبك است و خواصّ گوشت را دارد و ضررهاى آن را ندارد».[68]
2. كسى به امام رضا عليه السلام از كمى فرزند شكايت كرد. حضرت فرمود: «استغفار كن و تخم مرغ را با پياز بخور».[69]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «پيامبرى از پيامبران الهى از كمى فرزند به خداشكايت كرد.به او وحى رسيد كه تخم (مرغ) با گوشت بخور».[70]
4. در سخنى ديگر فرمود: «زرده تخم (مرغ) سبك و سفيدهاش سنگين است».[71]
5. از امام كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «زياد تخم مرغ خوردن، فرزند را زياد مىكند».[72]
لبنيات
شير
1. كسى به امام باقر عليه السلام از ضعف بدن شكايت كرد. حضرت فرمود: «شير بخور كه گوشت را مىروياند و استخوان را محكم مىكند».[73]
2. از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس صاحب فرزند نمىشود شير با عسل بخورد».[74]
3. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «شير خوراك پيامبران است».[75]
4. كسى خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض كرد: با خوردن شير اذيّت شدم.
حضرت فرمود: «شير آسيبى به بدن انسان نمىرساند، (شايد) با شير چيز ديگرى خوردهاى كه آن باعث آزار تو شده است».[76]
شير گاو و شتر
1. در روايتى معتبر آمده است كه رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: «از شير گاو استفاده كنيد كه از همه درختان تغذيه مىكند و خاصيّت همه گياهان در شير آن هست».[77]
2.از حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام روايت شده است كه فرمود:«شير گاو دواست».[78]
3. در حديثى ديگر فرمود: «شير گاو براى ناراحتىهاى معده مفيد است».[79]
4. از حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «شير شتر شفاى همه دردهاست».[80]
5. در حديثى آمده است كه هرگاه رسول خدا صلی الله عليه و آله شير مىخورد مىفرمود : «اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا وَزِدْنا مِنْهُ».[81]
ماست و پنير
1. از حضرت رسول صلی الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر كس مىخواهد ماست به او آسيبى نرساند آن را با زنيان[82] تناول كند».[83]
2. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «پنير را دوست مىدارم».[84]
3. در حديثى ديگر فرمود: «خوردن پنير به هنگام صبح مضرّ است، امّا در شب نافع و سودمند است و موجب تولّد فرزند مىشود».[85]
4. در چندين حديث آمده كه: اگر پنير و مغز گردو را با هم بخوريد دواست، ولى هر يك به تنهايى درد است.[86]
ديگر موادّ غذايى
سركه
1. روايات بسيارى در مدح سركه وارد شده[87] ، از جمله اين كه: سركه خوراك پيامبران است. و روايت شده است كه: بهترين نان خورشها براى رسول خدا صلی الله عليه و آله سركه بود؛ به همين علّت فرمود: «خانهاى كه در آن سركه باشد خالى از نان خورش نيست».[88]
2. از حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سركه نان خورش نيكويى است، صفرا را فرو مىنشاند و دل را زنده مىكند».[89]
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سركهاى كه از شراب درست شده (يعنى شراب به سركه تبديل شده) باشد، كرم معده را مىكشد و ريشه دندان را محكم و عقل را قوى و شهوت را قطع مىكند».[90]
4. و در حديثى ديگر فرمود: «بنىاسرائيل در ابتدا و انتهاى غذاى خود سركه مىخوردند و ما در اوّل غذا مقدارى نمك و در آخر آن سركه مىخوريم».[91]
روغن زيتون
1. در احاديث بسيار، خوردن روغن زيتون و ماليدن آن بر بدن سفارش شده است.[92]
2. در روايتى آمده است كه: «زيتون نان خورش پيامبران و برگزيدگان است».[93]
3. مدح و ستايش ميوه زيتون نيز در روايات بسيارى وارد شده است كه ميوه زيتون بادهاى بدن را بيرون مىكند.[94]
روغن گاو و عسل
1. در مدح روغن، به خصوص روغن گاو، احاديث بسيار است ولى براى بزرگسالان بالاى پنجاه سال منع شده است.[95]
2. و نقل شده است كه روغن گاو شفاست.[96]
3. به چند سند از ائمّه طاهرين علیهم السلام روايت شده است كه فرمودند: «هيچ چيز مانند عسل شفابخش نيست. عسل شفاى هر دردى است. خوردن عسل و تلاوت قرآن و جويدن كُندر، بلغم را مىگدازد».[97]
شكر و گردو
احاديث فراوانى در مدح و وصف شكر وارد شده است.[98] منظور از شكر هر چيزى است كه از شكر درست كنند مانند قند، نبات، نقل و جز اينها (البتّه شكر در زمان قديم به صورتى سالمتر از امروز تهيّه مىشد).
1. روايت شده است كه امام كاظم عليه السلام هنگام خواب، شكر تناول مىفرمود.[99]
2. و در روايت آمده است كه شكر براى هر چيزى سودمند است و بلغم را برطرف مىكند.[100]
3. در حديث آمده است كه اگر كسى هزار درهم داشته باشد و جز آن چيزى نداشته باشد و همه را شكر خريدارى كند، اسرافكار شمرده نمىشود.[101]
از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «مغز گردو در تابستان، حرارت درونى انسان را به حركت درآورده و باعث ايجاد دمل مىشود و در زمستان، كليهها را گرم و سرما را از بين مىبرد».[102]
دعاى پس از خوردن و آشاميدن
1. در روايتى معتبر آمده است كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله پس از هر خوردن و نوشيدنى به پيشگاه خدا عرض مىكرد: «اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا وَاَبْدِلْنا خَيْرآ مِنْهُ».[103]
[1] . كافى، ج 6، ص 302، ح 2.
[2] . كافى، ج 6، ص 303، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 154.
[3] . كافى، ج 6، ص 287، ح 6؛ مكارم الأخلاق، ص 154.
[4] . الجعفريّات، ص 160؛ كافى، ج 6، ص 303، ح 7.
[5] . كافى، ج 6، ص 303، ح 8.
[6] . محاسن، ص 589، ح 91؛ كافى، ج 6، ص 303، ح 3 و4 وص 304، ح 12.
[7] . كافى، ج 6، ص 303، ح 6.
[8] . محاسن، ص 589، ح 92؛ كافى، ج 6، ص 304، ح 13 و14.
[9] . كافى، ج 6، ص 304، باب خبز الشعير، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 154.
[10] . مكارم الأخلاق، ص 29.
[11] . كافى، ج 6، ص 305، باب خبز الارز، ح 2.
[12] . كافى، ج 6، ص 305، باب خبز الاُرز، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 154.
[13] . كافى، ج 6، ص 305، باب الأسوقة، ح 1.
[14] . «قاوُوت» يا «قاوُت» واژهاى است تركى، به معناى آرد نخود كه با قهوه وشكر، يا قند كوبيده ومخلوطمىكنند وبيشتر آن را در سوگوارىها مىخورند (فرهنگ عميد).
[15] . محاسن، ص 488، ح 555، 557 و559؛ كافى، ج 6، ص 305، باب الاسوقه، ح 2 الى 4؛ ص 306، ح 6-8.
[16] . محاسن، ص 489، ح 564؛ كافى، ج 6، ص 306، ح 11 و12.
[17] . كافى، ج 6، ص 307، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 193.
[18] . كافى، ج 6، ص 307، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 193.
[19] . سوره واقعه، آيه 21. محاسن، ص 460، ح 405؛ كافى، ج 6، ص 308، ح 1.
[20] . محاسن، ص 460، ح 410؛ كافى، ج 6، ص 308، ح 5.
[21] . محاسن، ص 461، ح 412؛ كافى، ج 6، ص 309، ح 7.
[22] . محاسن، ص 461، ح 411؛ كافى، ج 6، ص 309، ح 8.
[23] . محاسن، ص 461، ح 413؛ كافى، ج 6، ص 309، ح 9.
[24] . محاسن، ص 465، ح 433؛ كافى، ج 6، ص 309، ح 1.
[25] . كافى، ج 6، ص 309، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 159.
[26] . كافى، ج 6، ص 310، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 159.
[27] . كافى، ج 6، ص 315، ح 3.
[28] . محاسن، ص 470، ح 459؛ كافى، ج 6، ص 315، ح 1.
[29] . كافى، ج 6، ص 310، باب لحم البقر، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 160.
[30] . كافى، ج 6، ص 311، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 160.
[31] . كافى، ج 6، ص 311، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 159.
[32] . كافى، ج 6، ص 313، باب لحوم الجواميس، ح 1.
[33] . محاسن، ص 474، ح 475؛ كافى، ج 6، ص 312، ح 1.
[34] . كافى، ج 6، ص 312، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 161.
[35] . كافى، ج 6، ص 312، ح 4؛ مكارم الأخلاق، ص 161.
[36] . «اِسْفَرود» پرندهاى است كوچك وسياهرنگ كه آن را سنگخوار هم مىگويند، به عربى «قطاة» گفته مىشود(فرهنگ عميد).
[37] . كافى، ج 6، ص 312، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 161.
[38] . «هَوْبَرَ» پرندهاى است وحشى وحلال گوشت، بزرگتر از مرغ خانگى، داراى گردن دراز وبالهاى زرد رنگخالدار كه در عربى به آن «حبارى» گويند ودر بلاهت به آن مثل مىزنند. در فارسى ابره، تودره، جرز، چرز،وجرد هم گفته شده وآن را براى گوشتش شكار مىكنند (فرهنگ عميد).
[39] . كافى، ج 6، ص 313، ح 6؛ مكارم الأخلاق، ص 161.
[40] . يعنى مانند الاغ اهلى نيست كه گوشت آن مكروه باشد.
[41] . كافى، ج 6، ص 313، ح 1.
[42] . همان.
[43] . همان، ص 314، ح 2.
[44] . محاسن، ص 463، ح 426؛ كافى، ج 6، ص 315، ح 7.
[45] . كافى، ج 6، ص 314، ح 3 و4.
[46] . محاسن، ص 463، ح 423؛ كافى، ج 6، ص 314، ح 1 و2.
[47] . كافى، ج 6، ص 314، ح 6؛ مكارم الأخلاق، ص 160.
[48] . محاسن، ص 475، ح 479؛ كافى، ج 6، ص 323، ح 4.
[49] . كافى، ج 6، ص 323؛ مكارم الأخلاق، ص 161.
[50] . كافى، ج 6، ص 323، ح 5.
[51] . محاسن، ص 477، ح 490؛ كافى، ج 6، ص 323، ح 1.
[52] . ترجمه: «پروردگارا، بركاتت را در اين طعام (ماهى) بر ما نازل فرما وبهتر از آن به ما عنايت كن». كافى، ج 6،ص 323، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 162.
[53] . محاسن، ص 408، ح 127؛ كافى، ج 6، ص 321، باب الحلواء، ح 1.
[54] . محاسن، ص 468، ح 447؛ كافى، ج 6، ص 316، ح 1 و3.
[55] . محاسن، ص 467، ح 444؛ كافى، ج 6، ص 316، ح 2.
[56] . كافى، ج 6، ص 316، ح 4؛ مكارم الأخلاق، ص 159.
[57] . كافى، ج 6، ص 317، ح 3 و4 و5 وص 318، ح 8؛ مكارم الأخلاق، ص 164.
[58] . كافى، ج 6، ص 318، ح 2، ص 319، ح 3 و4؛ مكارم الأخلاق، ص 164.
[59] . ترجمه: «به نام خدايى كه نامش بهترين نامهاست؛ به اندازه ظرفيّت زمين و آسمان. (خداى) بخشندهومهربانى كه با نام او هيچ درد وچيز ديگرى به انسان زيان نمىرساند». محاسن، ص 469، ح 452؛ كافى،ج6، ص 318، ح 1.
[60] . كافى، ج 6، ص 319، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 163.
[61] . محاسن، ص 401، ح 91؛ كافى، ج 6، ص 316، ح 5.
[62] . محاسن، ص 404، ح 804؛ كافى، ج 6، ص 319، ح 1.
[63] . محاسن، ص 403، ح 102؛ كافى، ج 6، ص 319، ح 2.
[64] . كافى، ج 6، ص 320، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 163.
[65] . محاسن، ص 408، ح 126؛ كافى، ج 6، ص 321، ح 1.
[66] . محاسن، ص 405، ح 110؛ كافى، ج 6، ص 320، ح 2.
[67] . محاسن، ص 408، ح 830؛ كافى، ج 6، ص 321، ح 4.
[68] . محاسن، ص 481، ح 512 و513؛ كافى، ج 6، ص 324، ح 1.
[69] . محاسن، ص 481، ح 509؛ كافى، ج 6، ص 324، ح 2.
[70] . محاسن، ص 481، ح 508؛ كافى، ج 6، ص 324، ح 3.
[71] . محاسن، ص 481، ح 514؛ كافى، ج 6، ص 325، ح 5.
[72] . محاسن، ص 481، ح 510؛ كافى، ج 6، ص 325، ح 4.
[73] . محاسن، ص 492، ح 582؛ كافى، ج 6، ص 336، ح 7.
[74] . محاسن، ص 492، ح 583؛ كافى، ج 6، ص 337، ح 8.
[75] . محاسن، ص 491، ح 575؛ كافى، ج 6، ص 336، ح 6.
[76] . كافى، ج 6، ص 336، ح 4؛ مكارم الأخلاق، ص 193.
[77] . محاسن، ص 493، ح 588؛ كافى، ج 6، ص 337، ح 3.
[78] . كافى، ج 6، ص 337، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 193.
[79] . كافى، ج 6، ص 337، ح 2.
[80] . محاسن، ص 493، ح 587؛ كافى، ج 6، ص 338، ح 2.
[81] . ترجمه: «خدايا، آنچه را آشاميديم بر ما مبارك گردان واز آن نعمت بر ما بيفزا». محاسن، ص 491، ح 576؛كافى، ج 6، ص 336، ح 1.
[82] . «زنيان» تخمى است زرد رنگ وخوشبو وطعم آن اندكى تند وتلخ است. گاه آن را روى نان مىريزند.جوانى، نانخواه، زينان، زينيان وساسم هم گفته شده است (فرهنگ عميد).
[83] . كافى، ج 6، ص 338، باب الماست، ح 1.
[84] . محاسن، ص 495، ح 596؛ كافى، ج 6، ص 339، ح 1.
[85] . كافى، ج 6، ص 340، ح 3.
[86] . كافى، ج 6، ص 340، باب الجِبن وَالجَوز، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 189.
[87] . كافى، ج 6، ص 329، ح 1 ـ 4؛ مكارم الأخلاق، ص 189.
[88] . كافى، ج 6، ص 329، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 189.
[89] . محاسن، ص 486، ح 547؛ كافى، ج 6، ص 329، ح 7.
[90] . انگور معمولاً نخست تبديل به شراب وپس از مدّتى تبديل به سركه مىشود. محاسن، ص 487، ح 550؛كافى، ج 6، ص 330، ح 9.
[91] . كافى، ج 6، ص 320، ح 12.
[92] . محاسن، ص 484، ح 531، وص 485، ح 532؛ كافى، ج 6، ص 331، ح 1.
[93] . كافى، ج 6، ص 331، ح 4، ص 332، ح 6؛ مكارم الأخلاق، ص 191.
[94] . محاسن، ص 483، ح 526 وص 484، ح 527؛ كافى، ج 6، ص 331، ح 5.
[95] . كافى، ج 6، ص 335، ح 4.
[96] . محاسن، ص 498، ح 608؛ كافى، ج 6، ص 335، ح 1.
[97] . محاسن، ص 498، ح 610؛ كافى، ج 6، ص 332، ح 2.
[98] . كافى، ج 6، ص 333، ح 2 و3؛ مكارم الأخلاق، ص 167.
[99] . محاسن، ص 501، ح 624؛ كافى، ج 6، ص 332، باب السكر، ح 1.
[100] . محاسن، ص 501، ح 627؛ كافى، ج 6، ص 333، ح 4، ص 334، ح 10.
[101] . كافى، ج 6، ص 334، ح 8؛ مكارم الأخلاق، ص 168.
[102] . محاسن، ص 497، ح 603؛ كافى، ج 6، ص 340، ح 1.
[103] . ترجمه: «خداوندا، آنچه را خورديم بر ما مبارك گردان وبهتر از آن را به ما عطا فرما». محاسن، ص 491،ح 576؛ كافى، ج 6، ص 336، ح 1.