وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

داستان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی

0

داستان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی

حضرت مسيح به صليب كشيده شد يا فرد ديگرى بود ؟

طبق آيات كريمه قرآن حضرت عيسى (عليه السلام) به صليب كشيده نشده و فرد ديگرى بجاى ايشان به دار آويخته شد.

اين مطلب از آيه 157 سوره مباركه نساء استفاده مى شود كه مى فرمايد «ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم….. و ماقتلوه يقيناً» نه حضرت عيسى (عليه السلام) را كشتند و نه به صليب كشيدند بلكه امر به آنها مشتبه شد و فرد ديگرى را به اشتباه دار زدند در ادامه مى فرمايد يقيناً آن حضرت را نكشتند متن تفسير نمونه در ذيل آيه شريفه را تقديم حضور مى كنيم.

(و ما قتلوه وما صلبوه و لكن شبه لهم)

قرآن مى گويد: آنها كه درباره مسيح اختلاف كردند خودشان در شك بودند و هيچ يك به گفته خود ايمان نداشتند و تنها از تخمين و گمان پيروى مى كردند.

«و ان الذين اختلفوا فيه لفى شك منه مالهم به من علم الااتباع الظن»

درباره اينكه آنها در مورد چه چيز اختلاف كردند در ميان مفسران گفتگو است احتمال دارد كه اين اختلاف مربوط به اصل موقعيت و مقام مسيح (عليه السلام) بوده كه جمعى از مسيحيان او را فرزند خدا و بعضى به عكس همانند يهود او را اصلا پيامبر نمى دانستند و همگى در اشتباه بودند و نيز ممكن است اختلاف در چگونگى قتل او باشد كه بعضى مدعى كشتن او بودند و بعضى مى گفتند كشته نشده و هيچيك به گفته خود اطمينان نداشتند.

يا اينكه مدعيان قتل مسيح (عليه السلام) به خاطر عدم آشنائى به او در شك بودند كه آنكس را كه كشتند خود مسيح بوده يا ديگرى به جاى او آنگاه قرآن به عنوان تاكيد مطلب مى گويد قطعا او را نشكتند بلكه خداود او را بسوى خود برد و خداوند قادر و حكيم است.

«و ما قتلوه يقينا بل رفعه الله اليه و كان الله عزيزا حكيما»

مسيح كشته نشده افسانه صليب قرآن در آيه فوق مى گويد: مسيح نه كشته شد و نه بدار رفت بلكه امر به آنها مشتبه گرديد و پنداشتند او را بدار زده اند و يقيناً او را نكشتند.ولى انا جيل چهارگانه كنونى همگى مساله مصلوب شدن بدار آويخته شدن مسيح (عليه السلام) و كشته شدن او را ذكر كرده اند و اين موضوع در فصول آخر هر چهار انجيلمتى، لوقا، مرقص، يوحنا)مشروحا بيان گرديده و اعتقاد عمومى مسيحيان امروز نيز براين مساله استوار است.بلكه به يك معنى مساله قتل و مصلوب شدن مسيح يكى از مهمترين مسائل زير بناى آئين مسيحيت كنونى را تشكيل مى دهد چه اينكه مى دانيم مسيحيان كنونى مسيح (عليه السلام) را پيامبرى كه براى هدايت و تربيت و ارشاد خلق آمده باشد نمى دانند بلكه او را فرزند خدا و يكى از خدايان سه گانه مى دانند كه هدف اصلى آمدن او به اين جهان فدا شدن و باز خريد گناهان بشر بوده است مى گويند او آمده تا قربانى گناهان ما شود او بدار آويخته و كشته شد تا گناهان بشر را بشويد و جهانيان را از مجازات نجات دهد بنابراين راه نجات را منحصراً در پيوند با مسيح و اعتقاد به اين موضوع مى دانند.به همين دليل گاهى مسيحيت را مذهب نجات يا فداء مى نماند و مسيح را ناجى و فادى لقب مى دهند و اينكه مى بينيم مسيحيان روى مساله صليب فوق العاده تكيه مى كنند و شعارشان صليب است از همين نقطه نظر مى باشد اين بود خلاصه اى از عقيده مسيحيان درباره سرنوشت حضرت مسيح (عليه السلام)

ولى هيچيك از مسلمانان در بطلان اين عقيده ترديد ندارند زيرا:

اولاً: مسيح (عليه السلام) پيامبرى همچون ساير پيامبران خدا بود نه خدا بود و نه فرزند خدا خداوند يكتا و يگانه است و شبيه و نظير و مثل و مانند و همسر و فرزند ندارد.

ثانياً: فداء و قربانى گناهان ديگران شدن مطلبى كاملاً غير منطقى است هر كس در گروه اعمال خويش استو راه نجات نيز تنها ايمان و عمل صالح خود انسان است.

ثالثاً: عقيده فداء گناهكار پرور و تشويق كننده به فساد و تباهى و آلودگى است.

و اگر ميبينيم قرآن مخصوصاً روى مساله مصلوب نشدن مسيح (عليه السلام) تكيه كرده است با اينكه ظاهراً موضوع ساده اى بنظر مى رسد به خاطر همين است كه عقيده خرافى فدا و باز خريد گناهان امت را به شدت بكوبد مسيحيان را از اين عقيده خرافى باز دارد تا نجات را در گرو اعمال خويش ببينند نه در پناه بردن بصليب.

رابعاً: قرائنى در دست است كه مساله مصلوب شدن عيسى (عليه السلام) را تضعيف مى كند.

1- مى دانيم اناجيل چهارگانه كنونى كه گواهى به مصلوب شدن عيسى (عليه السلام) مى دهند همگى سالها بعد از مسيح (عليه السلام) بوسيله شاگردان و يا شاگردان او نوشته شده اند و اين سخنى است كه مورخان مسيحى به آن معترفند و نيز مى دانيم كه شاگردان مسيح (عليه السلام) به هنگام حمله دشمنان به او فرار كردند و اناجيل نيز گواه ر اين مطلب مى باشد بنابراين مساله مصلوب شدن عيسى (عليه السلام) را از افواه مردم گرفته اند و همانطور كه بعد اشاره خواهيم كرد اوضاع و احوال چنان پيش آمد كه موقعيت براى اشتباه كردن شخص ديگرى بجاى مسيح (عليه السلام) آماده گشت.

2- عامل ديگر كه اشتباه شدن عيسى را به شخصى ديگر امكان پذير مى كند اين است كه كسانى كه براى دستگير ساختن حضرت عيسى به باغ جستيمانى در خارج شهر رفته بودند گروهى از لشكريان رو مى بودند كه در اردو گاهها مشغول وظائف لشكرى بودند اين گروه نه يهوديان را مى شناختند و نه آداب و زيارت و رسوم آنها را مى دانستند و نه شاگردان عيسى را از استادشان تشخيص مى دادند.

3- اناجيل مى گويد: حمله بمحل عيسى (عليه السلام) شبانه انجام يافت و چه آسان است كه در اين گير و دار شخص مورد نظر فرار كند وديگرى او گرفتار شود.

4- از نوشته همه اناجيل استفاده مى شود كه شخص گرفتار در حضور پيلاطس حاك رومى در بيت المقدس سكوت اختيار كرد و كمتر در برابر سخنان آنها سخن گفت و از خود دفاع كرد بسيار بعيد به نظر مى رسد كه عيسى (عليه السلام) خود را در خطر بييند و با آن بين رسا و گوياى خود و با شجاعت و شهامت خاصى كه داشت از خود دفاع نكرده باشد آيا جاى اين احتمال نيست كه ديگرى به احتمال قوى يهوداى اسخريوطى كه به مسيح (عليه لسلام) خيانت كرد و نقش جاسوس را ايفا نمود و مى گويند شباهت كاملى به مسيح (عليه السلام) داشت بجاى او دستگير شده و چنان در وحشت و اضطراب فرو رفته كه حتى نتوانسته است ازخود دفاع كند و سخنى بگويد بخصوص اينكه د را ناجيل مى خوانيم يهوداى اسخريوطى بعد از اين واقعه ديگر ديده نشد و طبق گفته اناجيل انتحار كرد

5- همانطور كه گفتيم. شاگردان مسيح (عليه السلام بهنگام احساس خطر طبق شهادت اناجيل فرار كردند و طبعا دوستان ديگر هم در آن روز مخفى شدند و از دور بر اوضاع نظر داشتن بنابرانى شخص دستگير شده در حلقه محاصره نظاميان رومى بوده و هيچيك از دوستان او اطراف او نبودند به اين ترتيب چه جاى تعجب كه اشتباهى واقع شده باشد.

6- در ا ناجيل مى خوانيم كه شخص محكوم بر چوبه دار از خدا شكايت كرد كه چرا او را تنها گذارند و به دست دشمن براى قتل سپرده است اگر مسيح (عليه السلام) براى اين به دنيا آمده كه بدار آويخته شود و قربانى گناهان بشر گردد چنين سخن ناروائى از او به هيچ وجه درست نيوده است اين جمله بخوبى نشان مى دهد كه شخص مصلوب آدم ضعيف و ترسو و ناتوانى بوده است كه صدور چنين سخنى از او امكانپذير بوده است و او نمى تواند مسيح باشد.

7- بعضى از اناجيل موجود غير از اناجيل چهار گانه موردقبول مسيحيان مانند انجيل برنابا رسماً مصلوب شدن عيسى (عليه السلام) را نفى كرده و نيز بعضى از فرق مسيحى در مصلوب شدن عيسى (عليه السلام) ترديد كرده اند و حتى بعضى از محققان معتقد بوجود و عيسى در تاريخ شده اند: يكى عيسى مصلوب و ديگرى عيسى غير مصلوب كه ميان ان دو پانصد سال فاصله بوده است مجموع آنچه در بالا گفته شد قرائنى است كه گفته قرآن را در مورد اشتباه در قتل و صلب مسيح روشن مى سازد.

منابع براى مطاله بيشتر:

1- نگاهى به مسيحيت و پاسخ به شبهات، على اصغر رضوانى.

2- مسيحيت از لا به لاى متون، مترجمان جواد باعبانى، عباس رسول زاده.

3- چرا مسيحى نباشم به، مهدى عداليتان، مرتضى استادى.

4- اشنايى با تاريخ اديان ابراهيمى، غلامرضا جلالى.

5- آشنايى با اديان بزرگ، حسين توفيقى. به نقل از اداره پاسخگويى آستان قدس رضوى

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.