دائرهالمعارف نويسي
در باره دائرهالمعارفنويسى (گفتوگو با آيتاللّه رضا استادى)
گفتوگو با آيتاللّه رضا استادى
اشاره:
اين مقاله، حاصل گفتوگو با آيتاللّه استادى، درباره جايگاه، اهميت و تاريخچه دائرهالمعارفنويسى است. ايشان با اظهار خرسندى از فعاليت مركز پژوهشى دائرهالمعارف علوم عقلى اسلامى فرمودند: پرداختن به اين گونه فعاليتها، فى نفسه كارى مفيد و ارزشمند است. از جمله فوايد جانبى آن، رشد و پرورش طلاب مستعد و جوان در رشتههاى علوم عقلى اسلامى است. از آنجا كه بين محصولات اين گونه مراكز پژوهشى ـ تخصصى و آثارى كه به دست فرد يا گروهى محدود منتشر مىشود، تفاوت وجود دارد، از اين مراكز انتظار ويژهاى مىرود و وجود هر گونه اشتباه يا ضعفى در محصولات و آثار علمى اين مراكز قابل اغماض نيست. از اين روى، دستاندركاران اين مركز بايد در امر تنظيم و بازبينى و ارزيابى آثار پژوهشى خود كمال دقت را به كار برند. افرادى كه در امور اصطلاحشناسى و مدخليابى، تشكيل پرونده علمى، نگارش مقالات و مانند آن فعاليت مىكنند، بايد متخصص و آشناى با مبانى اين علم باشند. از آنجا كه امروزه دائرهالمعارفهايى وارد بازار مىشود كه داراى اطلاعات معمولى و عادى است و به بسيارى از منابع مهم مراجعه نمىشود، بايد در محصولات اين مركز نهايت دقت، نظارت و وسواس صورت گيرد. از اين روى، بهتر است ابتدا از كارهاى محدودتر و جزئى آغاز شود، سپس با توسعه و گسترش آنها به دائرهالمعارف تبديل شود؛ زيرا معمولاً موفقيت در هر كارى به اين است كه ابتدا در حد محدود، شروع و سپس گستردهتر گردد. در پايان نيز سؤالاتى طرح شده كه حاصل آن از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد.
كليد واژهها:
دائرهالمعارف، دانشنامه، اطلاعرسانى
با عرض سلام و سپاس از محضر استاد، لطفاً بفرماييد به چه نوشتهاى دائرهالمعارف مىگويند؟ و تعريف شما از دائرهالمعارف چيست؟
آيتاللّه استادى: بسم اللّه الرحمن الرحيم؛ در مورد چيستى و تاريخچه واژه «دائرهالمعارف»، بحثهاى زيادى شده و در برخى كتابها و نشريات به آن اشاره شده است.
سابقه دائرهالمعارف به زبان فارسى و عربى در ايران، كمتر از 150 سال است و قبل از آن سابقهاى ندارد. مثلاً «دائرهالمعارف بستانى» به اواخر قرن سيزدهم باز مىگردد يا «دائرهالمعارف فريد وجدى» به قرن بيستم و معاصر تعلق دارد؛ همينطور ساير دائرهالمعارفها.
البته دائرهالمعارف به صورت كتاب چند دانشى (بدون لحاظ عنوان دائرهالمعارف) ـ كه برخى معتقدند دائرهالمعارف همين است ـ صدها سال سابقه دارد. براى مثال، كتاب نفائسالفنون كه شامل چندين علم است و هر علم به طور خلاصه در آن آمده است. صورت ديگر اينكه، بعضى دائرهالمعارفها، يك رشته مسائل يا موضوعات چندين علم را در خود گرد مىآورند؛ مسائلى از قبيل علم نحو، صرف، معانى و…، كه عنوان دائرهالمعارف مىتواند بر آن صدق كند. غرض از تأليف كتابهاى چند دانشى يا مجموعه مسائل چند علم، دستهبنديهاى خاص با هدف تسهيل كار و كمك به طلاب و محققان است كه نوعى اطلاعرسانى خوب در اين زمينه محسوب مىشود.
اگر مراد از دائرهالمعارف، كتابهاى چند دانشى و مجموعه مسائل چند علم باشد، اينها فراواناند و هيچ چارچوب خاصى ندارند. درباره اين نوع كارهاى فردى يا گروهى، توقع خاصى وجود ندارد. كسى هم ايراد نمىگيرد كه چرا اين گونه شد؛ چون چنين كارى كاملاً سليقهاى بوده، صرفا در حد دسترسى به منابع است. بنابراين براى دائرهالمعارف سه نوع تعريف و تلقى وجود دارد:
- 1. كتابى كه مشتمل بر چند دانش باشد؛
- 2. كتابى كه شامل مسائل و موضوعاتى از چند علم باشد؛
- 3. دائرهالمعارف به سبك مرسوم و رايج امروزى، كه به صورت گسترده و وسيع به مباحث مىپردازد.
نوع سوم، سابقه كمى داشته، معمولاً چارچوب خاصى دارد كه اگر بر اساس آن چارچوب خاص نباشد، مورد انتقاد قرار مىگيرد. اما دو نوع اول، بدون چارچوب بوده، كمتر قابل انتقاد است.
نكته ديگر اينكه برخى، جُنگها و كشكولها را كه هر چيز جالبى به ذهن نويسنده مىآيد در آن ثبت مىكند، نيز دائرهالمعارف مىدانند.
از فرمايشات حضرتعالى اين گونه برداشت مىشود كه دائرهالمعارف دستكم سه معنا دارد. دو معناى آن، سابقه و پيشينه تاريخى طولانى دارد و معناى سوم آن، پديدهاى جديد و داراى چارچوب و روش خاص است. در زمينه كارايى و نحوه نگارش سبك جديد دائرهالمعارفنويسى، كه با ساير كتابها تفاوت دارد، بيشتر توضيح دهيد.
آيتاللّه استادى: در گذشته، دائرهالمعارف را با ويژگى «وسيع و فراگير» مىشناختند (دائرهالمعارفهاى عمومى)، اما امروزه دائرهالمعارف بر اساس رشتههاى علوم است؛ مثلاً دائرهالمعارف فقه و دائرهالمعارف علوم عقلى. برخى نيز به جاى واژه «دائرهالمعارف»، از اصطلاح «دانشنامه» استفاده مىكنند. اختصاص دادن دائرهالمعارف به يك رشته و علم خاص، يا چند رشته مرتبط با هم، كار خوب و ارزشمندى است ولى بايد چارچوب داشته باشد. برخى ويژگيها، مانند داشتن أعلام، منابع و اصطلاحنامه براى يك دائرهالمعارف مزيت است. اينكه در دائرهالمعارف، هيچ مسئلهاى از قلم نيفتد، نكته مهمى است كه اگر درست و دقيق عمل شود، بسيار خوب خواهد بود.
نكته ديگر اينكه، در دائرهالمعارف و مقالات دائرهالمعارفى، سير تاريخى و پيشينه هر مسئله به طور دقيق بايد مطرح گردد. به ويژه اكتفا نكردن به منابع فارسى و عربى و ديدن منابع خارجى نيز مهم است.
اين نكته را نيز بايد اضافه كرد كه استفاده از تجربيات مراكز دائرهالمعارفىِ ديگر امرى ضرورى است و در موفقيت كار نقش بسزايى دارد و استفاده از منابع مراكز مشابه خارجى نيز موجب روزآمد شدن كار مىگردد.
به نظر حضرتعالى، اهميت، ضرورت و ارزش دائرهالمعارف در حوزه علوم اسلامى تا چه حد است؛ زيرا ممكن است گفته شود، با وجود كتابهاى گوناگون فلسفى، عرفانى و… نيازى به دائرهالمعارف علوم عقلى نيست. به عبارت ديگر، دائرهالمعارف چه مشكلى را حل مىكند كه ساير كتابها قادر به حل آن نيستند؟
آيتاللّه استادى: روشن است كه در عصر فرهنگنامهنويسى و اصطلاحنامهنويسى كسى نمىگويد چنين كارى زايد است. بنابراين در باره ضرورت پرداختن و تهيه دائرهالمعارف در زمينههاى مختلف، مزايا و اهداف آن مىتوان گفت كه اولاً، اگر اين كار هيچ خاصيتى نداشته باشد، حداقل داراى نظم و ترتيب خاصى است كه كتابهاى ديگر ندارند؛ ثانيا، دائرهالمعارف در هر مسئله، تمام مباحث و نكات ناظر به آن را يكجا در اختيار مراجعهكنندگان قرار مىدهد. اين امر، موجب سهولت و آسانتر شدن كار تحقيق و پژوهش است؛ ثالثا، چنين كارى داراى اهداف جهانى است و بايد آن را به جهان عرضه كرد. از اين روى، اگر در باره يك مسئله از چندين كتاب و منبع استفاده و مطالب يكجا آورده شود، حتما براى استفاده كنندگان خارجى، بهتر و راحتتر خواهد بود. آنان مىتوانند از نظرات مختلف در يك جا بهره گيرند. اگر در ضمن بيان نظرات مختلف دانشمندان، نوعى داورى نهايى نيز صورت گيرد، بسيار بهتر و مفيدتر خواهد بود. بنابراين چنين كارى، هم براى حوزويان، هم براى دانشگاهيان و هم براى خارجيها بسيار مفيد بوده، معمولاً در سطح جهانى مشترى و طرفداران بسيار دارد.
آيا در باره جنبه اطلاعرسانى دائرهالمعارف مىتوان گفت كه چنين كارى در قلمرو علوم اسلامى، جنبه تبليغ و ترويج دين را نيز دارد و با استفاده از آن به شكل نوين، امكان ابلاغ معارف، تمدن و فرهنگ دينى به جهانيان و آيندگان فراهم مىشود؟
آيتاللّه استادى: دائرهالمعارف به همان اندازه كه مىتواند مفيد و ارزشمند باشد، ممكن است مورد سوء استفاده قرار گيرد. از اين روى، اگر ما چنين كارى انجام ندهيم، ديگران انجام مىدهند و ممكن است استفادههاى منفى از آن بشود و ممكن است مطالب گمراهكننده و باطلى را در آن بگنجانند. اكنون يكى از مشكلات همين است. اين امر مىتواند نشاندهنده اهميت دائرهالمعارف باشد؛ چون دائرهالمعارف معمولاً در سطح جهانى عرضه مىشود و برخلاف ساير كتابها، در هر كتابخانهاى از كتابخانههاى مهم جهان، مىتوان دائرهالمعارفى را يافت. از اين روى، سوء استفاده از دائرهالمعارفها بيشتر بوده، تأثير منفى زيادى دارد. بنابراين در ضرورت پرداختن خيرخواهان و عالمان دين به اين گونه فعاليتها، جاى هيچ گونه ترديدى نيست.
در تدوين و نگارش دائرهالمعارف سه مسئله مطرح است: يكى گزارش تاريخچه، آرا و سير تحولات موضوع و مطالب مربوط به هر مدخل، كه بايد به ترتيب تاريخى ذيل آن مدخل بيايد و اين مسئله مورد توافق است؛ دوم، تحليل و بررسى مسائل است. اين مسئله جاى بحث دارد كه آيا بايد در دائرهالمعارف به تحليل و بررسى نيز پرداخت يا خير؛ سوم نيز مربوط به نقد مطالب ديگران است، كه عموما صاحبنظران با اين امر مخالف هستند و معتقدند دائرهالمعارف بايد انعكاس دهنده ديدگاهها و آراى ديگران باشد، نه نقد كننده؛ در حالىكه در نگارش دائرهالمعارف، گاه با برخى مدخلها يا آرا مواجه مىشويم كه واقعا جاى نقد دارد. نظر حضرتعالى درباره تحليل و بررسى، به ويژه در باره نقد و نقادى چيست؟
آيتاللّه استادى: نويسنده دائرهالمعارف، چه فرد باشد چه گروه، بايد بىطرف باشد. اين امر در دنيا نيز مرسوم است كه مىگويند ما بىطرفيم و صرفا مسائل و نظرات را بيان مىكنيم، و قضاوت نهايى را بر عهده خوانندگان مىگذاريم. اما كسانى كه معتقدند بايد نقد هم آورده شود، نقد را به تدوينكنندگان دائرهالمعارف نسبت نمىدهند، بلكه نقد ديگران را در پايان هر مسئله مىآورند. براى مثال، در يك مسئله فلسفى، نظرات مختلف آورده مىشود و در پايان، نقد يكى از فلاسفه در باره آن مطرح مىگردد. با اين كار، هم به هدفمان، يعنى نقد ديدگاه مزبور رسيدهايم و هم بىطرفى خود را حفظ كردهايم. اين گونه نيست كه در تمامى مسائل، هر كسى هر حرفى زده، نقل و نقد شود، ولى مطلبى كه مىبايد نقد شود و كسى نيز از بيرون آن را نقد كرده، اگر آن نقد را نياوريم، كار ما ناقص خواهد بود. از آنجا كه وظيفه ما، كار تحقيقى مؤيّد دين است، نمىتوان به بهانه همسانى با سبك دنيا كاملاً بىطرف بود؛ از اين روى، مقالات بايد حتىالامكان با حفظ معيارهاى دائرهالمعارفى، مورد تأييد دين و در راستاى تبليغ دين نيز باشد؛ چون هدف ما انجام يك كار دينى و تبليغى است. در اين زمينه، كوچكترين لطمه به دين، هرگز پذيرفتنى نيست. البته لزومى هم ندارد كه براى تحليل مسائل، گرفتار زحمت و مشكلات شويم؛ اگر تحليل را از زبان كسى ديگر نقل كنيم، هم به اهدافمان رسيدهايم و هم با سبك رايج دائرهالمعارفنويسى مخالفت نكردهايم و از سويى، كارمان نيز ناقص نخواهد بود. اما اين مرسوم نيست كه دائرهالمعارف در هر مسئلهاى اظهارنظر كند.
از آنجا كه معمولاً دائرهالمعارف به زبانهاى مختلف ترجمه مىشود، بايد دقت كرد كه دائرهالمعارف نثرى گويا، قابل فهم و در عين حال، علمى داشته باشد؛ زيرا اگر چنين نباشد، ترجمه آن نيز گويا و قابل فهم نخواهد بود و بعضا ممكن است مقصود مورد نظر را نرساند. همچنين در ترجمه بايد دقت كرد تا ترجمه مورد نظر، روان، گويا و در عين حال، علمى باشد.
بنابراين در نگارش دائرهالمعارف ضمن گزارش، بايد تحليل و بررسى نيز صورت گيرد. البته در تحليل دائرهالمعارفها اگر مطلبى معروف و مرسوم نبود، بايد با ذكر نام، از كسى نقل شود؛ اما اگر مطلب معروفى بود، بدون استناد نيز مىتوان آن را ذكر كرد. نكته ديگر اينكه، اگر در زمينهاى نقد يا تحليل، ضرورى بود، مىتوان آن را در حاشيه يا پاورقى آورد. به اين ترتيب، با حفظ بىطرفى، به هدفمان نيز رسيدهايم؛ چون آوردن نقد يا تحليل در حاشيه و پاورقى، چه مطلب را قبول كنيم چه قبول نكنيم، بدين معناست كه در اين مقام چنين نقدى وجود دارد و قضاوت را به عهده خواننده گذاشتهايم. اما اگر مطلبى در متن آورده شود، بدون اينكه نقد شود، به بىطرفى علمى لطمه خواهد زد.
پس نويسنده دائرهالمعارف در جايى كه زمينه نقد وجود دارد، خود مىتواند مطلب را نقد كند؟
آيتاللّه استادى: همان گونه كه اشاره شد، مىتوان نقد مسائل و نظرات را در پاورقى آورد. همچنين مىتوان آن را همراه نام نويسنده در متن مقاله آورد. يا حتى جايى كه نويسنده مقاله يا متن، كسى است كه نمىتوان اشكال مقاله يا نظراتش را به او تذكر داد، بهترين كار اين است كه اگر متن مورد نظر نيازمند نقد باشد، در پاورقى آورده شود يا نويسنده دستكم به نظر خود در پاورقى اشاره كند.
نقد آراى ديگران، بايد از مكتوباتشان باشد نه از گفتار شفاهى آنان؛ چون در تحليل و نقد يك ديدگاه، نياز به ذكر مستند و مدرك آن نظر است؛ در حالى كه در گفتار و نظرات شفاهى چنين نيست. از اين روى، در بررسى و نقد آراى معاصران، در صورتى كه مكتوب نباشد، چه تدبيرى مىبايست در نظر گرفت؟
آيتاللّه استادى: اين مسئله به اهميت آن ديدگاه و نظر بستگى دارد. اگر واقعا ديدگاهى اهميت ويژهاى داشته باشد، مىبايد از راههاى ممكن آن نظر را مستند كرد و به آن استناد نمود. براى مثال، اگر نظر نويسنده در نوارى ضبط شده باشد، بايد آن را مكتوب كرد، يا اگر چنين نوارى موجود نيست، مىتوان با او مصاحبه كرد و بعد آن را به صورت مكتوب درآورد و سند اصلى را در پرونده علمى به عنوان نشانى و مدرك آن نگاه داشت. همچنين اگر ديدگاه آن فرد در نشريهاى منتشر شده است، همان نشريه مدرك به شمار مىآيد.
اما اگر مطلب و ديدگاه مورد نظر چندان مهم نباشد، نياز به هيچيك از اين كارها نيست و نقد و تحليل آن نيز ضرورى نخواهد بود.
مجله معارف عقلی/.