خلقت انسان از آب و خاک شیرین و تلخ
خلقت انسان از آب و خاک شیرین و تلخ
آيا اين درست است كه انسانها از دو آب تلخ و گوارا آفريده شدند؟
خداوند متعال مى فرمايد: «إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طينٍ لازِب. ما آنها را از گِل چسبنده اى آفريديم.» (الصافات: 11)
و امام باقر (ع) فرمودند: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ قَالَ كُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْكَ جَنَّتِى وَ أَهْلَ طَاعَتِى وَ كُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْكَ نَارِى وَ أَهْلَ مَعْصِيَتِى ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِكَ صَارَ يَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْكَافِرَ وَ الْكَافِرُ الْمُؤْمِنَ ثُمَّ أَخَذَ طِيناً مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَعَرَكَهُ عَرْكاً شَدِيداً فَإِذَا هُمْ كَالذَّرِّ يَدِبُّونَ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ إِلَى الْجَنَّهِ بِسَلَامٍ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِى ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا فَقَالَ كُونِى بَرْداً وَ سَلاماً فَكَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ يَا رَبِّ أَقِلْنَا فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُكُمْ فَادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَهُ وَ الْمَعْصِيَهُ- فَلَا يَسْتَطِيعُ هَؤُلَاءِ أَنْ يَكُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاء.
اگر مردم مى دانستند، آغاز آفرينش چگونه بوده، دو تن با يكديگر اختلاف نمى كردند.
همانا خداى عزّ و جلّ پيش از آنكه مخلوق را بيافريند، فرمود: آبى گوارا پديد آى، تا از تو بهشت و اهل طاعت خود را بيافرينم، و آبى شور و تلخ پديد آى تا از تو دوزخ و اهل معصيتم را بيافرينم، سپس به آن دو دستور فرمود تا آميخته شدند، از اين جهت است كه مؤمن از كافر زاده مى شود و كافر نيز از مؤمن متولّد مى شود.
آنگاه گِلى را از قشر زمين برگرفت و آن را به شدّت مالش داد، به ناگاه ذرّيّه ى آدم مانند مور به جنبش در آمدند سپس به اصحاب يمين فرمود: به سلامت به سوى بهشت رويد و به اصحاب شمال فرمود: به سوى دوزخ شويد و مرا باكى نيست. آنگاه امر فرمود تا آتشى افروخته گشت و به اصحاب شمال فرمود: در آن داخل شويد آنها از آن ترسيدند و پرهيز كردند، سپس به اصحاب يمين فرمود: داخل شويد آنها داخل شدند، پس فرمود: سرد و سلامت باش و آتش سرد و سلامت شد.
اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از لغزش ما درگذر فرمود: گذشتم، داخل شويد ايشان برفتند و باز ترسيدند داخل شوند، در آنجا فرمانبردارى و نافرمانى ثابت گشت، پس نه اين دسته توانند از آنها باشند و نه آنها توانند از اينها باشند.» (الكافى، ج 2، ص 7)
«عَنْ زُرَارَهَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ- وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى إِلَى آخِرِ الْآيَهِ فَقَالَ وَ أَبُوهُ يَسْمَعُ ع حَدَّثَنِى أَبِى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبَضَ قَبْضَهً مِنْ تُرَابِ التُّرْبَهِ الَّتِى خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ ع فَصَبَّ عَلَيْهَا الْمَاءَ الْعَذْبَ الْفُرَاتَ ثُمَّ تَرَكَهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ثُمَّ صَبَّ عَلَيْهَا الْمَاءَ الْمَالِحَ الْأُجَاجَ فَتَرَكَهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَلَمَّا اخْتَمَرَتِ الطِّينَهُ أَخَذَهَا فَعَرَكَهَا عَرْكاً شَدِيداً فَخَرَجُوا كَالذَّرِّ مِنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَمَرَهُمْ جَمِيعاً أَنْ يَقَعُوا فِى النَّارِ فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْيَمِينِ فَصَارَتْ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ أَبَى أَصْحَابُ الشِّمَالِ أَنْ يَدْخُلُوهَا.
زراره گويد: مردى از امام باقر عليه السّلام در باره ى اين آيه پرسيد: «و چون پروردگارت از فرزندان آدم، از پشتهايشان، نژادشان را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت كه مگر من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا تا آخر آيه 172 اعراف» حضرت در حالى كه پدرش مى شنيد پاسخ داد. پدرم به من حديث فرمود كه: خداى عزّ و جلّ يك مشت از خاك زمينى كه آدم عليه السّلام را از آن آفريد برگرفت و آب گواراى شيرين بر آن بريخت، و آن را چهل صباح به حال خود گذاشت، سپس بر آن آب شور و تلخ ريخت و چهل صباح ديگر واگذاشت.
چون آن گِل خمير شد، آن را برگرفت و به شدّت ماليد، آنگاه آدميان مانند مور از راست و چپش به جنبش در آمدند، به همگى دستور فرمود به آتش درآيند اصحاب يمين داخل شدند و آتش بر آنها سرد و سلامت گشت و اصحاب شمال از داخل شدن سرپيچى كردند.» (الكافى، ج 2، ص 7)
از اين روايات، كه مشابه آنها زياد است، بر مى آيد كه در طينت اوّليّه ى انسان افزون بر خاك، از دو گونه آب شيرين و تلخ نيز استفاده شده است. همچنين از برخى روايات استفاده مى شود كه خاك انسان نيز مخلوطى از خاك شور و شيرين بوده است.
باز در روايات چندى بيان شده كه به جز معصومين (ع) باقى انسانها در زندگى دنيوى هر دو طينت و آب را در وجودشان دارند، لذا گاه به اقتضاى طينت شيرين كار خير مى كنند و گاه به اقتضاى طينت تلخ كار شرّ پس آنكه طينت خيرى او غالب شود او وارد بهشت مى شود و آنكه جنبه ى شرّى او غالب گردد اهل جهنّم است.
در اينجا ذكر اين نكته نيز لازم است كه مراد از طينت و آب، در چنين رواياتى صرفاً همين آب و خاك متعارف نيست بلكه اين آب و خاك بخشى از سرشت انسان را تشكيل مى دهند.
در روايات ديگرى بيان شده كه طينت انسان از هفت زمين و هفت آسمان گرفته شده است لذا فهم عمقى اينگونه روايات بسيار دشوار بوده منوط به داشتن اطّلاعات عميق فلسفى و عرفانى است. پرسمان.