حدیث درباره استفاده از مشك و عنبر و زعفران و عود
حدیث درباره استفاده از مشك و عنبر و زعفران و عود
فهرست این نوشتار:
مشك
1. در حديثى آمده است كه: حضرت رسول صلی الله علیه و آله آنقدر مشك بر خود مىماليد كه رنگ آن بر فرق مبارك حضرت آشكار بود.[1]
2. در حديثى صحيح مىخوانيم: حضرت مشكدانى داشت كه هرگاه وضو مىساخت با دست تر آن را مىگرفت وهنگامى كه بيرون مىآمد از بوى خوش آن مىفهميدند كه پيامبر صلی الله علیه و آله آمده است.[2]
3. در حديثى معتبر آمده است كه امام زين العابدين علیه السلام مشكدانى از جنس قلع داشت، هرگاه مىخواست لباس بپوشد آن را مىطلبيد وخود را معطّر مىساخت.[3]
4. در حديثى ديگر آمده است كه آن حضرت شيشهاى از مشك داشت كه در سجّادهاش مىگذاشت وهرگاه به نماز مىايستاد به خود مىماليد.[4]
5. در حديث است كه علىّ بن جعفر از برادرش امام كاظم علیه السلام پرسيد: آيا مىتوان مشك را با روغنى كه به بدن مىمالند مخلوط كرد؟ فرمود: «اشكالى ندارد ومن اين كار را انجام مىدهم».[5]
6. در حديثى ديگر فرمود: «اشكال ندارد كه مشك را با غذا مخلوط كنند».[6]
7. در روايتى مىخوانيم: امام رض علیه السلام قوطى كوچكى كه از چوب درخت آبنوس[7] ساخته شده وداراى خانههاى متعدّدى بود از جيب خود بيرون آورد كه در هر خانه آن بوى خوشى بود ويكى از آنها مشك بود.[8]
فضيلت عنبر وزعفران وعود
1. در روايتى آمده است كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله خود را به مشك وعنبر معطّر وخوشبو مىكردند.[9]
2. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «بوى خوش عبارت است از : مشك وعنبر وزعفران وعود».[10]
خلوق
احاديث متعدّدى در وصف وفضيلت «خلوق»[11] وارد شده است.[12] وآن بوى خوشى است كه از چند چيز به عمل مىآيد كه يك جزءِ آن زعفران است. البتّه در بعضى روايات سفارش شده كه مداومت بر استفاده از خلوق نكنيد، بلكه گاه از آن استفاده نماييد.
ودر روايتى آمده است كه شب تا به صبح آن را بر بدن نگذاريد[13] وشايد علّت آن اين باشد كه رنگش بر بدن زياد نماند.
[1] . كافى، ج 6، ص 514، باب المسك، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 33.
[2] . كافى، ج 6، ص 515، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 42.
[3] . كافى، ج 6، ص 514، باب المسك، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 42.
[4] . كافى، ج 6، ص 515، ح 6.
[5] . كافى، ج 6، ص 515، ح 8.
[6] . همان، دنباله حديث 8.
[7] . «آبنوس» از كلمه يونانى ابانس گرفته شده ونام درختى است كه در هند وحبشه مىرويد ومانند درختگردو، بزرگ وتناور مىشود. چوب آن سنگين وسخت وداراى لكّههاى سياه است وآن را پس از بريدنمدّتى در آب مىاندازند تا سياه شود. در عربى نيز به آن آبنوس مىگويند ودر فارسى «شيز» هم گفته شدهاست (فرهنگ عميد).
[8] . كافى، ج 6، ص 515، ح 4.
[9] . مكارم الأخلاق، ص 33 و34.
[10] . كافى، ج 6، ص 513، باب انواع الطّيب، ح 1.
[11] . «خَلُوق» بوى خوش، تركيبى خوشبو كه قسمت عمده آن زعفران است. خِلاق هم مىگويند (فرهنگعميد).
[12] . كافى، ج 6، ص 517، ح 4.
[13] . كافى، ج 6، ص 518، ح 6.