وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

توجه فیلسوفان علم به جایگاه وحی و دین

گفته می‌شود که در تمدن جدید، فلسفه، اخلاق و علوم تجربی تلاش کرده‌اند بر اساس مبانی عقلانی همه وظایف دین را به عهده بگیرند، ویژگی این عقل و عقلانیت بشری چیست؟

0

توجه فیلسوفان علم به جایگاه وحی و دین

عقل و دین

 

 

گفته می‌شود که در تمدن جدید، فلسفه، اخلاق و علوم تجربی تلاش کرده‌اند بر اساس مبانی عقلانی همه وظایف دین را به عهده بگیرند، ویژگی این عقل و عقلانیت بشری چیست؟

 

 

نکته:

 

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های دنیای مدرن، عقلانیت آن است که بسیاری از محسنات یا نواقص آن بر محور همین عقلانیت تحلیل می‌شود. عقلانیت، لایه‌ها و ابعاد متعددی دارد و هر جامعه،‌ بسته به این که از کدام بعد و لایه آن بهره‌مند شود، فرهنگ و تمدنی خاص پیدا می‌کند. ازاین‌رو، لازم است برخی جنبه‌های مختلف عقلانیت مورد واکاوی قرار گیرد تا جایگاه دین و معارف وحیانی در آن دقیق‌تر دیده شود و در عین حال مشخص شود که عقل به عنوان ابزار شناخت مورد قبول همگان است و اختلاف از این پرسش آغاز می گردد که: آیا عقل به عنوان منبع شناخت در کنار وحی و شهود است یا در برابر آنها؟

آن بخش از عقلانیت که در دنیای مدرن بیش از همه فضیلت یافته، چیزی است که از آن به عنوان عقلانیت ابزاری یاد می‌شود.

 

جهت‌گیری اصلی عقلانیت ابزاری:

 

جهت‌گیری اصلی عقلانیت ابزاری، تسلط آدمی بر طبیعت است. فرانسیس بیکن با رویکرد به این معنا در کتاب «ارغنون نو» می گوید که دانایی، توانایی است. ماکس وبر رفتارهای انسان غربی را که متأثر از غلبه عقلانیت ابزاری است،‌ کنش‌های عقلانی معطوف به هدف می‌داند، یعنی رفتارهایی که متوجه هدف‌های دنیوی قابل دسترسی است. تکنولوژی، صنعت و بوروکراسی از آثار و نتایج غلبه این معنای عقلانیت شمرده شده است.

 

نکته:

 

در عقلانیت ابزاری بیش‌تر از عقل جزیی و تجربی استفاده می‌شود و توجه به امور جزیی و محسوس دارد که به امور طبیعی می‌نگرد و از محسوسات استفاده می‌کند. عقلانیت ابزاری بیش از همه، ریشه در عقل تجربی دارد. عقلانیت ابزاری در اثر غلبه آمپرسیسم (empircism)، تجربه‌گرایی و حس‌گرایی، مبادی غیرحسی دانش تجربی را انکار کرد و روش‌های استقرایی را جایگزین روش‌های قیاسی نمود و نقش گزاره‌های غیرحسی و ارزش معرفتی و جهان‌شناختی این گزاره‌ها را انکار کرد. عقلانیت ابزاری این دسته از گزاره‌ها را به جای آن که از عقل متافیزیکی – که به شناسایی احکام اصل هستی می‌پردازد که مقید به عالم طبیعت نیستند – یا وحی برگزیند، از قلمرو عرف استفاده می‌کند.

 

کاستی‌های عقل ابزاری

 

از پایان قرن نوزدهم، به تدریج محدودیت‌ها و کاستی‌های عقل ابزاری برای جامعه علمی آشکار شد. این محدودیت‌ها از دیرباز مورد توجه فیلسوفان عقل‌گرا و حتی حس‌گرا بود.

 

هابز و هیوم و قبل از آنان، عقل‌گرایان متوجه این حقیقت بودند که دانش حسی و عقل ابزاری توان داوری درباره ارزش‌ها را ندارند.

 

هیوم در قرن هجدهم، این مسئله را تحت عنوان جدایی دانش از ارزش مطرح کرده بود و لکن این مسئله به تدریج از پایان قرن نوزدهم بر همگان آشکار شد.

 

نکته دیگری که مورد توجه جامعه علمی قرار گرفت، ناتوانی عقل ابزاری از داوری درباره گزاره‌های متافیزیکی بود.

 

ویلفرد دوپارتو، جامعه‌شناس و اقتصاددان ایتالیایی، با توجه به همین حقیقت بود که علم قرن نوزدهم را علم احمق می‌نامید.

 

نکته:

 

طی مباحثی که از دهه سوم قرن بیستم تحت عنوان فلسفه علم شکل گرفت، این نکته نیز آشکار شد که حلقه علم، چیزی جدا از دیگر حلقه‌های معرفتی بشر نیست و این نکته همان حقیقتی بود که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان عقل‌گرا بود. آنان می‌دانستند که دانش تجربی و علم حسی همواره در تار و پود خود، نیازمند گزاره‌هایی است که از عقل فلسفی و متافیزیکی می‌گیرد، مانند اصل استحاله اجتماع نقیضین یا اصل علیت. آنان به این نکته نیز توجه داشتند که کاربرد عقل ابزاری در چارچوب مقررات و قواعدی انجام می‌شود که از متن این علم برنمی‌خیزد، بلکه از عقل عملی یا وحی حاصل می‌شدند.

 

مرجعیت فهم عرفی

 

بخشی از عقلانیت یا آگاهی که در ادراک جمعی جامعه فعلیت یافته، فهم عرفی یا زیست جهان مشترک آدمیان را تشکیل می‌دهد. فهم عرفی گاه عقل عرفی نیز نامیده می‌شود.

توجه به محدودیت‌های عقل ابزاری در شرایطی که وحی و عقل متافیزیکی موقعیت فرهنگی و اجتماعی خود را از دست داده بودند، موجب شد تا عقل ابزاری، نیازهای خود را از منبع معرفتی دیگر یعنی عقل یا فهم عرفی تأمین کند، بدین ترتیب علم ابزاری به‌طور رسمی زیر پوشش چیزی قرار گرفته که از آن با عناوین مختلفی نظیر عرف، پارادایم[17] جامعه علمی و زیست جهان[18] و سنت از آن یاد می‌شود. در شرایطی که مرجعیت و اعتبار مراتب عالی عقل، دستخوش تردید و یا انکار قرار گرفته باشد، عوامل تعیین کننده عرف به محدوده عوامل اجتماعی و سیاسی تقلیل می‌یابند و در این حال، همین عوامل، گزاره‌های بنیادینی را که در حکم تار و پود عقل و علم ابزاری هستند تعین می‌بخشند. یعنی عقلانیت و علم ابزاری تنها وسیله و ابزار قدرت نیست، بلکه محصول آن نیز هست.

 

نکته:

 

عقلانیت ابزاری تا زمانی که فاصله بین خود و عقل عرفی را حفظ می‌کرد، در حقیقت می‌کوشید تا آخرین شعله‌های روشن گری[19] دنیای مدرن را حفظ کند، ‌زیرا در این حال به رغم غیرعلمی خواندن گزاره‌های ارزشی یا متافیزیکی، از مدعیات قرن نوزدهم دست کشیده بود، اما در محدوده گزاره‌های آزمون‌پذیر، مدعی شناخت حقیقت بود.

 

نکته:

 

پس از آن که فاصله عقل ابزاری و آنچه علم و دانش تجربی خوانده می‌شد با عقل عرفی برداشته شد و نقش بنیادین گزاره‌های غیرتجربی در ساختار دانش تجربی مشخص شد، نقش ابزاری دانش تجربی، بیش از گذشته آشکار گردید و هویت معرفتی و جهان‌شناختی آن به‌طور کامل در معرض تردید و انکار قرار گرفت.[20] از اینجا است که توجه به وحی و مفهوم متعالی و قدسی آن بیش از گذشته در دستور کار فیلسوفان علم قرار گرفت.

 

 

[16]1. Philosophy of Religion.
[17]. پارادایم، اصطلاح تامس کوهن است.
[18]. زیست جهان، اصطلاح هابرماس است.
[19]. روشنگری: نهضتى فکرى در قرن هیجدهم بود که با زیر سؤال بردن اصول و ارزش هاى سنتى، بر نقش فرد، عقل‌گرایى و روش تجربى در علم تأکید مى ورزد.
[20] . برای مطالعه بیش‌تر ر.ک: حمید پارسانیا، از عقل قدسی تا عقل ابزاری، (parsania.net).

 

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسش ها و پاسخ ها «علم و دین».

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.