توجه آیت الله قاضی به مسائل اجتماعی/ از لزوم بازنگری کتب حوزه تا وحدت کشورهای اسلامی
پدرم از سيستم حوزه انتقاد داشت، مثلًا اين كه معلوم نيست طلبه چه وقت بايد به حوزه بيايد و تا چه مدت بايد در حوزه بماند. انتقاد ديگر در كتابهاى درسى بود. پدرم عقيده داشت كه آن كتابها نوعاً قديمى اند و بايد كتابهاى جديد نوشت. چون سبكها و روشها عوض شده.
توجه آیت الله قاضی به مسائل اجتماعی/ از لزوم بازنگری کتب حوزه تا وحدت کشورهای اسلامی
«شيوه ايشان همان عبوديت مخلصانه و نيكوكارى به مردم بود. اعتقادى به رياضتهاى غيرشرعى و سخت نداشت، اما اهل مراقبه و تفكر بود و ساعتها در وادى السلام به تفكر مىپرداخت … توصيه او به هركس كه نزد او مى آمد اين بود كه برو و آنچه از نيكى مى دانى درست عمل كن و بدان كه تو عارف خواهى بود. (كيهان فرهنگى: 10) خيلى دلش مىخواست اشياى اطرافش مرتب و منظم باشد و هر چيزى سر جاى خودش باشد، به گفتن تنها هم اكتفا نمىكرد … (همان: 15) «يكى از خصوصيات ايشان در نماز اين بود كه نمازهاى واجب و حتى نمازهاى مستحبى را هم با آداب كامل، با توجه و لباس كامل، عبا، عمامه و عطرزده و حتى با جوراب مىخواند. تعجب نكنيد چون جورابپوشيدن در نجف مرسوم نبود. (همان: 11)
توصيه هاى ايشان به طور كلى عمل به واجبات و مستحبات و دورى از محرمات و خواندن نماز اول وقت بود. يك چيزهايى را هم به ترتيب سفارش مىكردند: يكى روخوانى قرآن كريم و مى فرمودند: قرآن را خوب و صحيح بخوانيد. توصيه ديگرشان درباره تاريخ بود. مى گفتند: يك دوره تاريخ اسلام را از ولادت حضرت رسول تا سال 250 يا 256 هجرى، ولادت حضرت حجت عج الله فرجه بخوانيد. بعد از عمل به اينها سفارش مى كرد كه نماز شب بخوانيد. تأكيد مىكردند كه شبهاى جمعه دعاى كميل بخوانيد و روزهاى جمعه زيارت جامعه كبيره. زيارت قبر امامان و امامزادگان و علما و بزرگان را هم سفارش مىكردند (همان: 14)
در مسائل اجتماعى نيز اين دو نكته بسيار قابل توجه است، در زمان آقاى قاضى سر و صداى زيادى درباره مسئله وحدت عربى به راه افتاد. آقاى قاضى موضعش اين بود كه بايد وحدت ثغور باشد نه وحدت عربى. آخر وحدتعربى با كدام ملاك؟ ملاك زبان، نژاد، همسايگى، چه چيزى؟ وحدت ثغور يعنى اينكه مرزهاى كشورهاى اسلامى بايد محترم و محفوظ باشد … اين ديدگاه سياسى ايشان بود و مىگفت: اينها مىخواهند با شعار وحدت عربى دولت ايران را كنار بگذارند و ايران را از دايره كشورهاى اسلامى دور كنند. پدرم به وحدت اسلامى اعتقاد داشت. (همان: 13)
پدرم از سيستم حوزه انتقاد داشت، مثلًا اين كه معلوم نيست طلبه چه وقت بايد به حوزه بيايد و تا چه مدت بايد در حوزه بماند. انتقاد ديگر در كتابهاى درسى بود. پدرم عقيده داشت كه آن كتابها نوعاً قديمى اند و بايد كتابهاى جديد نوشت. چون سبكها و روشها عوض شده.
پدرم حتى شيخ عباس قوچانى را واداركرد كه جواهرالكلام را از نو تحرير كند و به شاگردان زبده اش مىگفت: شما سيره نبوى شيعى بنويسيد و به قلم امروز، چون سيره ها نوعاً از غيرشيعه است.
مرحوم قاضى براى اين كار از علامه طباطبايى و ميرزا ابراهيم شريفى خواست كه اين كار را انجام بدهند. البته خود آنها هم داوطلب بودند. (همان: 12) همين نگرش بود كه شاگرد ديگرش مرحوم مظفر را وادار نمود تا كتابهايى چون اصول فقه و منطق مظفر را بنويسد و دانشكده فقه نجف را تأسيس نمايد. همكارى فرزندان مرحوم قاضى با آن دانشكده و شركت در برنامه آموزشى آن نيز نشانه تأييد عملى مرحوم قاضى از آن برنامه هاست.
هدانا برگرفته از کتاب اخلاص مند اخلاص كيش، ص: 17