انواع هدایت در قرآن
انواع هدایت در قرآن
هدایت خدا و گمراهی انسان
افراد بسیاری پس از سالها عبادت و تحمّل رنج و سختی، به یکباره از راه حق منحرف شدهاند و یا برعکس، آیا این دیدگاه یک ناامیدی را در انسان زنده نمیکند!؟ چگونه میتوان به هدایت مطمئن باشیم؟
فهم این مطلب، مبتنی بر شناخت دقیق اقسام هدایت و ضلالت، شرایط هریک و گونههای تعلق مشیت و اراده حکیمانه الهی است.
اقسام هدایت در قرآن
در قرآن مجید از چهار نوع هدایت سخن رفته است:
1. هدایت تکوینی عام؛ آن همان نظام و ساز و کاری است که خداوند موجودات را طبق آن آفریده است؛ به طوری که تمام هستی هماهنگ و منسجم به سوی غایتی در حرکت و تکاپویند:
<رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی>[307]؛
«پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور او است داده، سپس آن را هدایت کرده است».
در برابر اینگونه هدایت، هیچگونه ضلالتی وجود ندارد.
2. هدایت تکوینی اولی خاص؛ و آن هدایت همه انسانها از طریق عقل و فطرت به سمت یک سری از حقایق، اصول و ارزشها است که از آن به «حجت باطنی» تعبیر شده است. چنین هدایتی چند خصوصیت دارد:
الف. منحصر به انسانها است؛
ب. در میان انسانها عمومی و استثنا ناپذیر است؛
ج. ذاتی و درون بود است؛
د. در برابر آن هیچگونه ضلالتی نیست؛ یعنی، خداوند هیچکس را با فطرت خداگریز و عقلی گمراه کننده، نیافریده است.
3. هدایت تشریعی عام؛ اینگونه هدایت، مخصوص انسانها و طایفه جن است؛ زیرا تشریع و قانونگذاری در ظرف اختیار و توان کنشهای انتخابی و گزینش موضوعیت دارد و بدون آن بیمعنا است. چنین هدایتی نیز از نظر قرآن، در ظرف خود فراگیر و همگانی است؛ یعنی، خداوند، پیامبران را برای همه انسانها فرستاده و کتاب آسمانی خود را برای جمیع بشر نازل فرموده است:
<وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ> ؛
<وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلّا کَافَّةً لِلنّاسِ>.
در برابر اینگونه هدایت نیز هیچ ضلالتی نیست؛ زیرا ضلالت تشریعی به این معنا است که -نعوذ بالله – خداوند پیامبرانی را برای گمراه سازی برخی از مردم، مبعوث سازد و معارف و احکام و قوانین گمراه کنندهای بر آنان نازل فرماید؛ در حالی که او هرگز چنین نمیکند و از او جز سخن حق، نازل نمیگردد: «ما یقول الا الحق». در اینجا چند نکته مهم وجود دارد:
یکم. خداوند، به عنوان هادی و شارع، خواستار هدایت همه انسانها است و از این رو، دین حق را برای همگان نازل کرده است.
دوم. اراده الهی در این زمینه، این است که انسانها با اختیار خود راه درست را برگزینند و به اجبار و تحمیل نباشد. از این رو فرمود:
<إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً>.
سوم. انسانها در برابر هدایت تشریعی عام -با توجّه به اختیاری که دارند- دوگونه موضع اتخاذ میکنند: برخی در برابر آن راه تسلیم و انقیاد پیش میگیرند و گروهی به سرپیچی و طغیان میپردازند. دقیقاً از همینجا است که به مرحله بعد و نوع دیگری از هدایت گذر میکنیم.
4. هدایت تکوینی پاداشی(ثانوی)؛ این هدایت، مخصوص مؤمنان است؛ یعنی، کسانیکه با اختیار خویش در برابر هدایت رسولان الهی و نورافشانیهای عقل و فطرت، تسلیم گشتند، خداوند باب هدایت دیگری برتر از هدایتهای قسم پیشین بر روی آنان میگشاید. به عبارت دیگر چون آنان با اختیار خود، از هدایتهای مراتب پیشین استفاده کردند؛ لذا این نوع هدایت را پاداشی و ثانوی (مترتب بر پذیرش هدایتهای اولی) مینامند.
فرق اساسی این هدایت با مراتب قبلی، آن است که وجه غالب آنها، جنبه راهنمایی (ارائةالطریق) داشت؛ ولی این مرتبه افزون بر آن خاصیت راهبری (ایصال الی المطلوب) نیز دارد.
توضیح بیشتر آنکه اگر کسی بعد از آشکار شدن حق و باطل، راه پیامبران الهی را با اختیار خود برگزیند و در آن راه گام بردارد؛ خداوند برای تداوم و تکمیل این هدایت یافتگی، فیض خاص تکوینی خود را شامل حال او میگرداند و راه را برای او روشنتر و امکان سیر را هموارتر میگرداند و موانع تکامل او را برطرف میکند:
چنان که خداوند میفرماید:
<فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری>[308] ؛
«به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت».
و در آیه دیگر میخوانیم:
<وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ>[309]؛
«و آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و پرهیزگاریشان داد».
پس این هدایت، ویژه هدایت یافتگانی است که به اختیار خود طریق هدایت را پیمودهاند.
در مقابل این نوع هدایت، «اضلال مجازاتی» قرار دارد؛ یعنی، هرگاه فردی با بهرهمندی از تمام امکانات هدایت – اعم از تکوینی و تشریعی، عقل و فطرت، به همراه پیامبر بیرونی – به عمد از راه حق منحرف شود و کتاب الهی را پشت سر گذارد؛ خداوند به عنوان مجازات او را گرفتار گمراهی میکند. در این حالت، توفیقات از او سلب شده و نورانیت «اهتدا» به او داده نمیشود؛ به تعبیر دیگر او را به حال خود وا میگذارد و هیچگونه کمکی به او نمیشود، تا به راه انحراف خود ادامه دهد و به دوزخ منتهی گردد:
<وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ>[310] ؛
«و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از آنکه هدایتشان نمود، بیراه بگذارد؛ مگر آنکه چیزی را که باید از آن پروا کنند، بر ایشان بیان کرده باشد».
این آیه به روشنی بیان میکند که اضلال الهی، بعد از هدایت تشریعی و تکوینی و ارائه طریق است.
البته گفتنی است صرف گناه، موجب چنین مجازاتی (اضلال الهی) نیست؛ بلکه کثرت گناه -به خصوص عناد و دشمنی با خدا و طریق حق – موجب چنین گمراه کردنی است. اضافه بر این که اضلال، مجازاتی دائمی نیست و چنانچه شخص تحول درونی پیدا کند، لطف خدا دوباره او را فرا میگیرد:
<إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا>[311]؛
«[ولی] اگر [به گناه] بازگردید [ما نیز کیفر شما] باز میگردیم».
بنابراین هرگز خداوند، در ابتدا کسی را گمراه نمیکند؛ بلکه اساس کار او، بر آن است که ناقصها را کامل کند و کامل را به مراحل نهایی کمال رهنمون شود. پس هدایت تکوینی پاداشی و گمراهی مجازاتی، منافاتی با اراده انسان ندارد و منجر به جبر نمیشود؛ بلکه در واقع نتیجه عمل اختیاری انسان است که در عین حال سلب اختیار نمیکند.
اما انحراف کسانی که پس از سالها عبادت، از راه حق منحرف شدهاند؛ میتواند به دلایل گوناگون باشد. امکان دارد پایههای اعتقادی آنان در انجام عمل صالح ضعیف بوده (ضعف ایمان)، یا نیت صادقانهای در انجام عمل خویش نداشتهاند (نیت نادرست) و یا در اثر برخورد با عوامل سقوط اخلاقی – همچون هوای نفس، دنیا و شیطان -به راه باطل کشانده شده باشند.
باید توجه کرد که ارزش اخلاقی در اسلام، بر بنیانهایی نهاده شده که با سستی در هر یک از آنها، زمینه انحراف و سقوط فراهم میگردد. برای مثال در نظام اخلاقی اسلام، نیّت نقش محوری دارد و بنیان ارزش اخلاقی و منشأ خوبیها و بدیها به شمار میرود. از نگاه اسلام تنها خوب بودن کار (حسن فعلی)، برای ایجاد ارزش اخلاقی کافی نیست؛ بلکه افزون بر آن، انگیزه فاعل در آن کار نیز باید نیک و الهی باشد (حسن فاعلی). تنها در این صورت است که فعل اخلاقی، برای فاعل آن سعادت بخش است.
خداوند متعال، در سوره «بقره»[312] نقش نیّت را در انفاق چنین بازگو میکند:
«داستان کسی که در انفاق خود ریا میکند، داستان کسی است که تخمی را روی سنگی صاف میکارد، آن گاه بارانی تند بر آن میبارد که پس از شست وشو، صاف و پاک باقی میماند و هیچ محصولی از آن به دست نمیآورد. در برابر، مَثَل صدقات کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق میکنند؛ همچون باغی است که بر فراز پشتهای قرار دارد که اگر رگبار به آن برسد، دو چندان محصول برآورده و اگر رگباری هم به آن نرسد، ریزش باران آن را بسنده است».
این نیت نیکو و خالص، تنها در سایه ایمان پدیدار میگردد؛ ولی ایمان هم دارای مراتب بوده و شدت و ضعف میپذیرد. ازاینرو، ممکن است با ظهور آفاتی؛ (چون غفلت، کمبود و نقصان آگاهی، تعلّقات و…)، متزلزل گشته و آدمی از راه مستقیم منحرف شود.
علاوه بر آنکه هوای نفس، به عنوان عاملی مهم برای سقوط اخلاق، در راه انسان قرار دارد و این عامل چنان قوی است که گاه خداوند متعال، به پیامبران خود خطر فرمانبری از آن را خاطرنشان ساخته است. خداوند در آیهای به داود فرمان میدهد: در میان مردم به حق حکم کند و از هوا و خواهشهای نفس پیروی نکند که او را از راه خدا گمراه خواهد ساخت.[313] در این میان نقش شیطان و راهکارهای او برای انحراف آدمی، بسیار برجسته است و چه بسا عابدان و عالمانی که به رغم سالیان سال عبادت، در دام او افتادهاند.[314]
به هر حال باید توجه داشت که خداوند متعال، خواهان فرجام نیک برای بندگان خویش است و این خود ما هستیم که راه انحراف را طی کرده و از راه مستقیم گریزانیم.
[307]. طه (20)، آیه 50.
[308]. لیل (92)، آیه 7.
[309]. محمد (47)، آیه 17.
[310]. توبه (9)، آیه 115.
[311]. اسراء (17)، آیه 8.
[312]. بقره (2)، آیات 264 و 265.
[313]. ص (38)، آیه 26.
[314]. نگا: اخلاق در قرآن، ج 1، صص 65 – 132.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، خداشناسى / مؤلف محمدرضا كاشفى