وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اشرف مخلوقات از دیدگاه قران

0

اشرف مخلوقات از دیدگاه قران

اشرف مخلوقات

 

چرا انسان به عنوان اشرف مخلوقات ذكر شده است؟

 

دلايل فراوانى براى برترى و شرافت انسان نسبت به ساير آفريده ها وجود دارد كه به سه مورد آن اشاره مى شود:

 

الف. دليل عقلى

موجودات جهان از يك نگاه به جمادات، گياهان، حيوانات و انسان ها تقسيم مى شوند. جمادات از مجموعه عناصر به هم پيوسته اى تشكيل شده كه فقط دربردارنده نيروهاى طبيعى يا پتانسيل ذخيره شده مى باشند. گياهان داراى سه اثر و ويژگى تغذيه، توليد و رشد هستند و براى رسيدن به كمال مطلوب خود از نيروهاى طبيعى در جمادات (خاك) بهره مى برند.

 

حيوانات علاوه بر تغذيه و توليد و رشد؛ برخوردار از نوعى ادراك و كُنش اختيارى در سطحى بسيار محدوداند.[6]

 

اما انسان علاوه بر بهره مندى از ويژگى ها و كمالات مراتب پايين تر از خود يعنى تغذيه، توليد، رشد، ادراك حسّى و كُنش اختيارى در سطح محدود، داراى دو ويژگى ممتاز و برتر است؛ يكى «عقلانيّت» و  انديشه ورزى و ديگر «كُنش اختيارى» در سطحى گسترده. از اين رو انسان به خاطر ظرفيّت نامحدود و استعدادهاى انسانى بى پايانى كه در او به وديعه نهاده شده، اشرف مخلوقات خوانده شده است. زيرا معيار شرافت بهره مندى از كمالات برترى مانند عقل و اراده است كه خاستگاه آن روح الهى است كه در انسان مى باشد.

 

پس انسان در دو جهت بر ساير آفريده ها برترى دارد: «عقل» و «كمال اختيارى».[7]

 

تجربه تاريخى نيز شاهد تحوّل و پيشرفت چشمگير در زندگى مادّى و معنوى انسان است در حالى كه در زندگى ساير موجودات مادّى، تحوّل چندانى مشاهده نمى كنيم، و آنچه هست به طور غريزى مى باشد. بنابراين دليل اصلى برترى و شرافت انسان بر ديگر مخلوقات را بايستى در ماهيّت و ساختار وجودى و استعدادهاى بى پايان نهفته در انسان جست و جو نمود.

 

ب. دليل عرفانى

 

اهل معرفت بر آنند كه از ميان آفريده ها تنها انسان مظهر و جلوه گاه كامل اسماء الهى است.

 

به بيان ديگر هر موجودى مظهر اسم و صفتى از اسماء و صفات حق تعالى است ولى انسان از چنان ظرفيت و استعدادى برخوردار است كه مى تواند جلوه گاه همه اسماء و صفات خداوند باشد. از اين رو انسان كامل به تنهايى مظهر همه اسماء و صفات حق تعالى است.[8]

 

خداوند تنها بر قلب و دل انسان كامل تجلّى و ظهور كامل دارد و تنها قلب انسان كامل است كه گنجايش حضرت حق را دارد و اين بهترين، دليل بر برترى و شرافت انسان مى باشد.

 

از اين رو در روايات آمده است كه «قلب انسان مؤمن عرش پروردگار است»[9]؛ «زمين و آسمان من گنجايش من را ندارند؛ بلكه تنها قلب و دل بنده مؤمن من گنجايش و ظرفيت من را دارد».[10]

 

ج. دليل قرآنى

 

قرآن مى فرمايد:

«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً»[11]؛ «و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا (بر مركب ها) بر نشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى آشكار داديم».

 

براساس اين آيه شريفه خداوند مهربان به انسان دو مدال افتخار داده؛ يكى «كرامت» و ديگرى «فضيلت».

 

كرامت مربوط به ارزش و شرافت ذاتى انسان است كه ويژه اوست و ديگر موجودات در آن سهيم نيستند. فضيلت، آن كمالات مشترك ميان  انسان و ساير آفريده هاست كه انسان نسبت به ديگران سهم بيشتر و كامل ترى دارد. بنابراين در تفضيل، انسان با آفريده هاى ديگر مقايسه و سنجيده مى شود.[12]

 

شايان توجّه اين كه قرآن كريم برترى انسان بر بسيارى از آفريده ها را بيان مى كند؛

«وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً»[13]؛ «و آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى آشكار داديم».

 

در ذيل به برخى از «جلوه هاى كرامت» انسان از نظرگاه قرآن اشاره مى شود:

 

1. علم به اسماء

 

انسان تنها موجودى است كه شايسته و مستعدّ شناخت اسماى الهى است:

«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ. قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا»[14]؛ «سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست مى گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد. گفتند: منزهى تو! ما را جز آنچه (خود) به ما آموخته اى هيج دانشى نيست».

 

و انسان به جهت برخوردارى از همين ظرفيت علمى گسترده، آموزگار  فرشتگان نيز هست:

«قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»[15].

بنابراين انسان كامل نه تنها آموزنده اسماء الهى ـ كه حقايقى غيبى و داراى شعورند ـ مى باشد، بلكه آموزگار و ياد دهنده آنها به فرشتگان نيز مى باشد و اين بهترين گواه برترى انسان بر فرشتگان است.

 

2. خلافت الهى

 

انسان از ديدگاه قرآن وجودى جامع و قابليتى نامحدود دارد كه او را شايسته جانشينى خداوند قرار داده است. همين خلاف الهى، جايگاه والاى انسان را در هستى رقم مى زند:

«إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»[16].

كرامت انسان مرهون خلافت الهى اوست كه بهره غير انسان نيست. در احاديث رسيده از معصومين (علیهم السلام) ، تعبير ممتاز و منحصر به فردى در مورد جايگاه برجسته انسان به كار رفته كه درباره هيچ موجود ديگرى ذكر نشده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»[17]؛ «كسى كه خود را شناخت پس پروردگار خود را شناخته است». يعنى، شناخت جان آدمى از آن جهت كه خليفه خداست، حتما به شناخت خدا مى انجامد.»[18]

 

3. سجده فرشتگان بر انسان

 

يكى از بهترين دلايل بر شرافت انسان آن است كه خداوند به همه فرشتگان دستور مى دهد تا انسان را سجده كنند.

 

«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا»[19]؛ «و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس همه آنها سجده كردند».

 

اگر انسان موجودى كامل تر از فرشتگان و برتر از آنها نباشد، صحيح نيست كه وجود كامل وجود ناقص را سجده كند. البتّه سجده و كُرنش ملائكه بر حضرت آدم (علیه السلام)  به خاطر ساختار خاص وجودى او بود؛ چون روح الهى در آدم (علیه السلام)  دميده شد، فرشتگان مأمور به سجده گرديدند:

«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ».

خداوند به خاطر ويژگى ها و استعدادهاى سرشار و فراوانى كه در روح انسانى قرار داده، به خود آفرين گفته؛ «فَتَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ»[20].

و به همين دليل است كه آفرينش انسان را به «أحسن تقويم» مى ستايد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»[21].

 

4. حيات و مرگ يك انسان برابر است با حيات و مرگ همه انسان ها

 

براى ارزش و جايگاه برجسته انسان در نظام آفرينش همين بس كه حيات يك انسان مساوى با حيات و زندگى همه انسان ها، و مرگ  يك انسان برابر است با مرگ همه انسان ها است.

 

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النّاسَ جَمِيعاً»[22]؛ «هر كس فردى را بدون آنكه كسى را كشته باشد يا فسادى در زمين انجام داده باشد، بكشد چنان است كه تمام انسان ها را كشته است و هر كس فردى را زنده بدارد چنان است كه همه انسان ها را زنده كرده است».

 

چنين توصيفى از ارزش انسان و جايگاه والاى او، درباره هيچ آفريده اى در قرآن ذكر نشده است.

 

5. تسخير آسمان و زمين براى انسان

 

خداوند، آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست را مسخّر جانشين خود در زمين ساخته است:

«وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ»[23].

 

خداوند نخست سفره جهان آفرينش را گسترانيد و سپس ميهمان را دعوت نمود، يعنى چنين نيست كه ابتدا انسان را آفريده باشد آن گاه آب، هوا، غذا و امكانات را فراهم نموده باشد.

 

6. انسان امانتدار خدا

 

تنها موجودى كه بر اساس استعداد و قابليت ذاتى خود توانست امانت الهى را به دوش بكشد انسان است:

«إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاْءِنْسانُ»[24]؛

«ما امانت (الهى و بار تكليف) را بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناك شدند ولى انسان آن را برداشت».
                                                                       آسمان بار امانت نتوانست كشيد

                                                                            قرعه فال به نام من ديوانه زدند

 

مفسّران منظور از «امانت» را «تكليف الهى»، «معرفت خداوند»، «عقل»، «اختيار و آزادى اراده»، و «ولايت الهيّه» تفسير نموده اند.[25]

 

خلاصه آن كه علّت خاستگاه برترى انسان از ديدگاه عقل و نقل همان ساختار وجودى و ذات و سرشت بى نظير انسان است. اساساً تعيين جايگاه هر موجود منوط به تبيين حقيقت و هويّت اوست تا هويّت و چيستى چيزى شناخته نشود، جايگاه او در نظام آفرينش آشكار نخواهد شد.

 

انسان تنها موجودى است كه از نيروهاى گوناگون مادى و معنوى، جسمانى و روحى تشكيل شده و در لابه لاى تضادها مى تواند پرورش پيدا كند و استعداد تكامل و پيشروى نامحدود دارد.

 

امام على (علیه السلام)  مى فرمايند: «خداوند خلق عالم را به سه گونه آفريد، فرشتگان و حيوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حيوانات مجموعه اى از شهوت و غضبند ولى عقل ندارند، اما انسان تركيبى از عقل و شهوت و غضب است، تا كدامين غالب و چيره شود؛ اگر عقل او  بر شهوتش غالب شود؛ از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چيره گردد از حيوانات پست تر است.[26]

 

[6]. تفسير الميزان، ج 7، ص 80.
[7]. تفسير الميزان، ج 13، ص 156.
[8]. محمدداود قيصرى، شرح فصوص الحكم، ص 363، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
[9]. بحار الأنوار، ج 55، ص 39.
[10]. همان.
[11]. اسراء 17، آيه 70.
[12]. تفسير الميزان، ج 13، ص 156.
[13]. اسراء 17، آيه 70.
[14]. بقره 2، آيات 32 ـ 31.
[15]. بقره 2، آيه 33.
[16]. بقره 2، آيه 30.

[17]. بحارالأنوار، ج 2، ص 32.
[18]. عبداللّه  جوادى آملى، تفسير انسان به انسان، ص 219، قم: اسراء.
[19]. بقره 2، آيه 34.
[20]. مؤمنون 23، آيه 14.
[21]. تين 95، آيه 4.
[22]. مائده 5، آيه 32.
[23]. جاثيه 45، آيه 13.
[24]. احزاب 33، آيه 72.
[25]. تفسير الميزان، ج 16، ص 242.
[26]. تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 188.

 

منبع: انسان شناسی – قسمت دوم (دفتر 42 پرسش ها و پاسخ ها).

حتما بخوانيد

ویژه نامه دین پژوهی و اعتقادات

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.