احادیث در مورد عجله
احادیث در مورد عجله
رذيلت ششم: عجله
عجله، ضد تأنّي است و در كتاب مفردات، معناي آن را، طلب شيء، پيش از وقت مناسب آن دانسته است. عجله، غالباً با حماقت همراه است و معمولاً اعمالي كه از روي عجله انجام ميگيرد، بدون فكر و تأمّل است. از اينرو، قرآنكريم سخن كساني را كه دنياي فراهم و عاجل را بر آخرت ترجيح دادند، چنين نقل ميكند:
«لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ.»[[1]]
اگر ما، گوش فرا ميداديم يا مي انديشيديم، از اهل دوزخ نبوديم.
عجله، صفتي ناپسند و نكوهيده است و آثار سوئي به دنبال دارد. عجله، نامي است كه هم بر اين صفت، و هم بر آثار و پيامدهاي آن، اطلاق ميشود. همچنين عجله به معنايي جز آنچه مورد نظر ماست، نيز به كار ميرود و آن معني، تقدّم و پيش گرفتن، برگرفته از عاجل در مقابل آجل است، كه مذموم و ناپسند نيست و آيات ذيل ناظر بر آن است:
«وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُه» [[2]]
… پيش از آنكه وحي خدا تمام شود، در [تلاوت و تعليم] قرآن، شتاب مكن.
«لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذاب» [[3]]
… اگر خدا آنان را به سبب آنچه كردهاند، مأخذه كند، همانا در عذابشان شتاب كند..
«أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوه»[[4]]
امر خدا (قيامت) آمدني است، پس تقاضاي تعجيل آن را مكنيد…
«فَإِنَّ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُون»[[5]]
پس به يقين، كساني كه ستم كردند، گناهاني مثل گناهان پيروانشان دارند، پس طلب تعجيل نكنند.
اما عجله به معنايي كه مورد نظر ماست، همان صفت مذموم و ناپسند است كه مانندِ كبر و حسد در غالب افراد، جز اشخاصي معدود و انگشت شمار، يافت ميشود، چنان كه گويي اين صفت با وجود انسان سرشته است:
«خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ » [[6]]
انسان از عجله آفريده شده است…
«وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً »[[7]]
و انسان همانگونه كه خير ميجويد، شر ميخواهد و انسان بسيار شتابآلود است.
اين آيه ی شريفه، دلالت بر آن دارد كه عجله سبب ميشود انسان همانگونه كه خير را ميخواهد، شر را نيز بخواهد، گويي شر براي او بهتر است. به علاوه، اين آيه حاكي از آن است كه عجله موجب رها كردن آخرت و روي آوردن به دنياي پست است:
«كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَة وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ»[[8]]
نه چنين است، بلكه شما دنياي شتابنده را دوست ميداريد و آخرت را رها ميكنيد.
«إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقيلاً»[[9]]
همانا اينان، دنياي شتابان را دوست ميدارند و پشت سرشان روزي سنگين را وامينهند.
«مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً»[[10]]
هر كس خواهان دنياي زودگذر باشد، به زودي در دنيا به او ميدهيم، البته چنان كه خواهيم و به هر كس كه اراده كنيم. سپس دوزخ را نصيب او كنيم كه با نكوهش و سرشكستگي وارد آن گردد. و هر كس طالب آخرت باشد وسعي خود را در راه آن به كار بندد و ايمان داشته باشد؛ پس تلاش آنان مقبول و مأجور است. ما به اينان و آنان از عطاي پروردگارت مدد ميرسانيم و از عطاي پروردگارت هيچ كس محروم نخواهد بود.
در اين آيات اشاره به كسي است كه آخرت را فرو ميگزارد و به دنيا رو ميكند و عجول و شتابزده است. از اينرو در آيات نيز، دنيا، «عاجله» ناميده شده است.
پر واضح است، كسي كه داراي تأنّي است و هر چيز را در موقع مقرر آن ميطلبد، خواهان لذّت دنيا نيست، زيرا آن را متاعي اندك و محدود به ظواهر ميداند:
«عْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون»[[11]]
آنان به ظاهر زندگاني دنيا آگاهند و ايشان از آخرت غافل و بيخبرند.
آري، انسان عجول و شتابزده، زندگاني دنيا را بر آخرت ترجيح ميدهد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليل»[[12]]
اي كساني كه ايمان آورديد، شما را چه شده است كه چون به شما گفته مي شود در راه خدا كوچ كنيد، بر زمين سنگيني ميكنيد؟ آيا زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح ميدهيد؟ پس [بدانيد كه] متاع دنيا در آخرت چيزي اندك است.
به طور كلّي، انسان عجول، مقام لقاي پروردگار را از دست ميدهد و راه كمال را نميپويد، بلكه بقا را رها ميكند و به فنا چنگ ميزند، از ملك بيزوال روي گردانده، به دار غرور و ملك فناپذير روي ميآورد و سرگرم لذّتهاي آني و زودگذر شده و از لذّات باقي محروم ميگردد. چنين فردي در روز قيامت اين گونه مورد خطاب حق تعالي قرار ميگيرد:
«وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُون»[[13]]
… شما در زندگي دنيوي خود، لذايذتان را بُرديد و از آن برخوردار شديد، پس امروز به كيفر خواري و ذلّت، مجازات ميشويد، چون در زمين ناحق تكبّر كرديد و راه فسق و تبهكاري پيش گرفتند.
نتيجه آنكه، عجله، از فريبهاي شيطان و يوغ بندگي اوست. چنان كه روايت شده كه شيطان، سپاهيانش را سفارش كرده است كه فرزندان آدم را با عجله بفريبند و به دام اندازند.
سرعت گرفتن و پيشي جستن در كارهاي نيك
مشهوراست كه عجله در كارهاي خير، مذموم و ناپسند نيست و در اين مورد به آيات و رواياتي استناد شده كه برخي از آنها عبارتند از:«وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين»[[14]]
و به سوي آمرزش پروردگارتان و بهشتي كه پهناي آن به گستردگي همه ی آسمانها و زمين است، و براي پرهيزكاران مهيّا شده است، بشتابيد.
«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات»[[15]]
… در كارهاي خير سبقت بگيريد…
امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمود:
«من همّ بشييء من الخير فليعجّله، فانّ كلّ شييء فيه تأخير فانّ للشّيطان فيه نظرة»[[16]]
هر كه قصد كار خيري را دارد، پس بايد در آن شتاب كند، زيرا هر كاري كه در آن تأخير افتد، مورد توجّه شيطان است.
رسول گرامي اسلام «صلی الله عليه و آله و سلم» فرمود:
«انّ الله يحبّ من الخير ما يعجّل.» [[17]]
همانا خدا كار خيري را دوست دارد كه در آن شتاب شود.
امّا اين سخن نادرست است، زيرا تعجيل در امور خير به معني به تعويق نيانداختن كار نيك از وقت مناسب آن، و از دست ندادن فرصت است؛ نه به معناي خواستن چيزي در غير موقع مناسب آن و بدون تفكر و تأمل كه مصداق عجله، و طبعاً مذموم است و روايت نقل شده در اصول كافي بر آنچه گفتيم صراحت دارد. بنابراين، عجله به طور كلّي مذموم است، خواهد در امور خير باشد، خواه در امور شر و هر چه بر شدّتش افزوده شود، ناپسنديش بيشتر ميشود. عجله ی مذموم در كارهاي خير، مانند نمازگزاردن پيش از وقت نماز است، نه سرعت گرفتن در كارهاي خير؛ چه سرعت گرفتن در اقامه ی نماز پس از حلول وقت آن، از مواردي است كه در اسلام مورد تأكيد قرار گرفته و نه تنها در شمار عجله ی مذموم نيست، بلكه كاري نيكو و بجاست.
ظاهراً اين اشتباه، ناشي از واژه ی عجله است و چنانكه در اول بحث گفتيم، در بسياري از موارد، عجله به معناي تقدّم در برابر تأخّر به كار ميرود و به اين معني، مذموم نيست و با عجله ی مذموم، جز اشتراك در لفظ هيچ رابطهاي ندارد.
حاصل كلام آنكه، عجله در امور خير به معناي انجام به موقع كارهاي نيك است، زيرا چه بسا انسان پشيمان ميگردد و از انجام آن صرفنظر ميكند و يا آن را فراموش ميكند و يا مانع پيش ميآيد و فرصت از دست ميرودو در هر صورت، شيطان به هدف خود كه بازداشتن از كارهاي نيك است، ميرسد. از اينرو، قرآن و روايات، تعجيل در خيرات و به تأخير نيانداختن آنها را مورد تأكيد قرار داده و اين تعجيل، مصداق عجله ی مذموم نيست، زيرا چنان كه در تعريف آن گفته شد، عجله به معناي طلب شيء پيش از موعد مناسب است و به هر حال ناپسند است، خواه به صورت ملكه باشد يا عمل، گفتار باشد يا رفتار، حركت باشد يا سكون.
روايات مربوط به آرامش و عجله
اميرمؤمنان حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«العجل يوجب العثار.» [[18]]
عجله موجب بدبختي و هلاكت است.
اميرمؤمنان علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«الزّلل مع العجل.» [[19]]
عجله با لغزش همراه است.
اميرمؤمنان«سلاماللهعلیه» در وصيتش به هنگام مرگ، فرمود:
«انهاك من التّسرّع في القول و الفعل.» [[20]]
تو را از شتاب كردن در گفتار و رفتار نهي ميكنم.
امام باقر«سلاماللهعلیه» فرمود:
«انّما أهلك النّاس العجلة، و لو انّ الناس تثبّتوا لم يهلك احد.»[[21]]
همان شتابزدگي، مردم را به هلاكت افكنده است و اگر مردم شتاب نميكردند، هيچكس هلاك نميشد.
اميرمؤمنان علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«العجول مخطيء و انّ ملك، المتأنّي مصيب و انّ هلك.»[[22]]
انسان عجول، خطاكار است، هر چند كارش به نتيجه برسد و انسان متين و باوقار، درستكار است، هر چند به هلاكت افتد.
اميرمؤمنان علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«اصاب متأنّ او كاد، اخطأ مستعجل اوكاد.»[[23]]
فرد متين، دير يا زود به نتيجه ميرسد و فرد شتابكار، دير يا زود به خطا ميافتد.
حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«التأنّي في العقل يؤمن الخطل، التروّي في القول يؤمن الزلل.»[[24]]
متانت و وقار، به گاهِ تفكر و انديشه، مانع از خطا ميشود و متانت و دقّت در گفتار، انسان را از لغزش ايمن ميگرداند.
امام باقر«سلاماللهعلیه» فرمود:
«إلاناة من الله و العجلة من الشيطان.»[[25]]
متانت و آرامش از خدا، و عجله از شيطان است
امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمود:
«مع التثبّت تكون السلامة و مع العجلة تكون الندامة و من ابتدأ بعمل في غير وقته كان بلوغه في غير حينه.»[[26]]
سلامت در گرو ثبات و آرامش، و پشيماني ثمره ی شتابزدگي است و كسي كه پيش از وقت به كاري دست بزند، موجب بلوغ نابهنگام آن ميشود.
اميرمؤمنان حضرت علي«سلاماللهعلیه» در وصيّت فزرند گرامياش امام حسن مجتبي –عليه السلام- فرمود:
«اخرّ الشرّ فانّك اذا شئت تعجّلته.»[[27]]
بدي را به تأخير انداز، زيرا هر زمان كه آن را خواستي در واقع شتاب كردهاي.
اميرمؤمنان حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«تأخير الشرّ افادة» [[28]]
به تأخير انداختن بدي، سودبخش است.
در قسمتي از نامۀ حضرت علي«سلاماللهعلیه» به مالكاشتر آمده است:
«و لا تعجلن الي تصديق ساع، فانّ السّاعي غاشّ و انّ تشبّه بالنّاصحين.»[[29]]
در تأييد سخنان كسي كه بدگويي ديگران را ميكند، شتاب مكن، زيرا فرد بدگو و سعايت كنده، پوشاننده ی حقيقت است، گرچه به ناصحان شباهت داشته باشد.
اميرمؤمنان علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«من كمال الحلم تأخير العقوبة»[[30]]
به تأخير انداختن عقوبت و كيفر، نشانه ی كمال حلم است.
امام صادق«سلاماللهعلیه» به نقل از پدر گرامياش فرمود:
«اذا هممت بخير فبادر، فانّك لا تدري ما يحدث.»[[31]]
چون آهنگ كار خير كردي، به آن اقدام كن، زيرا تو نميداني كه چه پيش ميآيد.
اميرمؤمنان علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«اذا عرض شيء من امر الاخر فابدأ به، و اذا عرض شيء من امر الدّنيا فتأنّه حتّي تصيب رشدك فيه.»[[32]]
چون كاري اخروي پيش آمد، به آن اقدام كن و چون كاري دنيوي پيش آمد، درنگ كن تا آنكه به راه راست آن دست يابي.
حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«التؤدّة ممدوحة في كلّ شيء الاّ في فرص الخير.»[[33]]
درنگ كردن در هر كاري پسنديده است، جز در فرصتهاي نيك [كه بايد در آن شتاب كرد].
حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«التثبّت خير من العجلة الاّ في فرص البّر، العجلة مذمومة في كلّ امر الا فيما يدفع الشّرّ»[[34]]
درنگ كردن بهتر از عجله كردن است، به جز در مورد فرصتهاي كار نيك، شتاب كردن در هر كاري ناپسند است، جز آنگاه كه به دفع شر ميانجامد.
اميرمؤمنان حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«لا يستقيم قضاء الحوائج الاّ بثلاث: باستصغارها لتعظم، و باستكتامها لتظهر، و بتعجيلها لتهنؤ.»[[35]]
حوايج به سه صورت برآورده ميشوند: با كوچك شمردن آن، تا آنگه كه بزرگ شود، و با پنهان داشتن آن، تا آشكار شود،و با شتاب كردن در آن، تا آسان گردد.
اميرمؤمنان حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«ايّاك و العجلة بالامور قبل اوانها التّساقط فيها عند زمانها.»[[36]]
بپرهيز از عجله در كارها، پيش از فرارسيدن وقت آنها و رها كردن آنها در زمان مقرّرشان.
حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«من الخرق العجلة قبل الامكان و الأناة بعد الفرصة»[[37]]
عجلۀ نا به هنگام و آرام نشستن از پي از دست رفتن فرصت، از حماقت است.
اميرمؤمنان حضرت علي«سلاماللهعلیه» فرمود:
«العجل قبل الامكان يوجب الغصة»[[38]\
عجله پيش از فراهم شدن امكان عملي، موجب غصّه است.
اميرمؤمنان حضرت علي«سلاماللهعلیه» به محمدبنابيبكر، هنگامي كه او را به فرمانداري مصر منصوب كرد، فرمود:
«صلّ الصلاة لوقتها الموقّت لها و لا تُعجّل وقتها لفراغ، و لا تؤخّرها عن وقتها لاشتغال.»[[39]]
نماز را در وقتي كه برايش معين شده، به پا دار و به خاطر فراغت و بيكاري، آن را پيش از وقت به جا مياور و به خاطر اشتغال به كار، آن را به تأخير ميانداز.
حضرت علي«سلاماللهعلیه» در خطبهاي با اشاره به فتنهها و سختيها فرمود:
«فلا تستعجلوا ما هو كائن مرسد، و لا تستبطئوا ما يجئ به الغد، فكم من مستعجل بما انّ ادركه ودّ انّه لم يدركه»[[40]]
شتاب نداشته باشيد نسبت به آنچه واقع ميشود و انتظار وقوع آن ميرود، دير مشماريد آنچه را كه فردا ميآيد چه بسيار شتاب كنندهاي كه در پي چيزي است و چون به آن دست مييابد، آرزو ميكند كه كاش به آن نرسيده بود.
[1] . ملك / 10.
[2] . طه / 114.
[3] . كهف / 58.
[4] . نحل / 1.
[5] . ذاريات / 59.
[6] . انبيا / 37.
[7] . اسرا / 11.
[8] . قيامت / 20ـ21.
[9] . انسان / 27.
[10] . اسرا / 18ـ20.
[11] . روم / 7.
[12] . توبه / 38.
[13] . احقاف / 20.
[14] . آلعمران / 133.
[15] . مائده / 48.
[16] . اصول كافي، ج2، ص143، باب تعجيل در كار خير، ح9.
[17] . همان، ص142، ح4.
[18] . غررالحكم.
[19] . همان.
[20] . بحارالانوار، ج71، ص339، ح5.
[21] . همان، ص340، ح10.
[22] . غررالحكم.
[23] . همان.
[24] . همان.
[25] . بحارالانوار، ج71، ص340، ح10.
[26] . همان، ح3، ص338.
[27] . نهجالبلاغه، نامه ی 31.
[28] . غررالحكم.
[29] . نهجالبلاغه، نامه ی 53.
[30] . غررالحكم.
[31] . اصول كافي، ج2، ص142، ح3.
[32] . بحارالانوار، ج71. ص215، ح16.
[33] . غررالحكم.
[34] . همان.
[35] . نهجالبلاغه، حكمت 101.
[36] . بحارالانوار، ج71، ص341، ح14.
[37] . همان، ج71، ص341، ح14.
[38] . غررالحكم.
[39] . نهجالبلاغه، نامه 27.
[40] . نهجالبلاغه، خطبه ی 150.
سایت حضرت آیت الله مظاهری.