آیا راه هاي رسيدن به خدا متعدد است
آیا راه هاي رسيدن به خدا متعدد است
آيا اين صحبت درست است كه «راه هاى رسيدن به خدا فراوان است»؟
گام نهادن در «صراط مستقيم» به معناى آن است كه در تمام ابعاد زندگى فردى يا اجتماعى و اعتقادى خود آراسته به نيكى ها و زيبايى ها شويم و از ناهنجارى ها و زشتى ها دورى گزينيم.
ويژگى صراط مستقيم نيز همين است چنان كه خداوند مهربان در قرآن كريم به آن اشاره فرموده: «قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا و ماكان من المشركين بگو خداوند مرا به راه مستقيم هدايت كرده، به دين استوار، همان آيين ابراهيم (ع) كه هرگز به خدا شرك نورزيد»(1)
يعنى صراط مستقيم دين قيمى است كه هم خود ايستا است وهم پيروان خود را به ايستادگى كه همان روش حنيف و متعادل و ميانه ابراهيم خليل (ع) باشد مى رساند. انسان موجودى پويا و سالك است و مقصد و غايت او در اين حركت و سفر، لقاى خداوند و رسيدن به او است: «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه اى انسان تو با رنج و زحمت به سوى پروردگارت روانى و سرانجام او را ديدار مى كنى»(2)
در روايات متعددى صراط مستقيم بر قرآن كريم و امامان معصوم (ع) تطبيق شده چون هر كس به دنبال اين دو حركت كند يقينا به سلامت به مقصد مى رسد.
حضرت صادق (ع) در حديثى مى فرمايد: «الصراط المستقيم اميرالمؤمنين (ع) راه راست، امير مؤمنان (ع) است»(3)
و در حديثى ديگر مى فرمايد: «والله نحن الصراط المستقيم به خدا سوگند ما راه راست و مستقيم هستيم»(4)
قرآن و اهل بيت (ع) هر دو صراط مستقيم هستند چون هر دو بيانگر دين و دعوت كننده به آيين توحيد و راه وصول به خداوند مى باشند. راه يافتن به صراط مستقيم و گام نهادن در راه راست تنها با ارتباط با خداوند و پيوند همه جانبه با حق امكان پذير است: «من يعتصم بالله فقد هدى الى صراط مستقيم هر كس به خداوند تمسك جويد، به راه راست هدايت شده است»(5)
بزرگترين خطر و مانع در مسير راهرو صراط مستقيم، شيطان و وسوسه هاى رنگارنگ است. او دشمن قسم خورده اى است كه در كمين مسافران كوى دوست نشسته آماده است با تور وسوسه و فريب انسان ها را شكار نمايد «لاقعدن لهم صراطكم المستقيم حتما در راه مستقيم تو در كمين بندگانت نشسته ام»(6)
خدايى كه ما را به پيمودن اين راه ترغيب و تشويق نموده، لوازم و اسباب اين سفر را نيز در وجود ما قرار داده و ما را با ابزارى كه طى اين مسير با آن ميسر است، مجهز نموده است. ابعاد مختلف انسان و قواى ظاهرى و باطنى و حواس و خيال و احساس و تعقل انسان هر كدام وسيله پيمودن اين راه ارزشمند است. اگر انسان بتواند ميان اين استعدادها و توانمندى هاى ظاهرى و باطنى تعادل ايجاد كند و هر كدام را در جايگاه مناسب خود به كار گيرد و بهره و حظ خويش را از هر كدام بگيرد، اين نيروها يار و ياور او در اين سفر خطير و ارزشمند مى باشند. اگر با احساسات و عواطفش بتواند كانونى از مهر و عشق و محبت به خداوند در درون خود به پا نمايد و دلش را لبريز از عشق و محبت حق نمايد و در پى آن اين محبت و عشق به همه عالم و نظام هستى كه همگى مظهر حق و ظهور خالقيت و كمالات او هستند سرايت نمايد و با نيروى تعقل و تفكر و انديشه هر چه بيشتر راه هدايت و تكامل را براى خود هموارتر و روشن تر نمايد و همه عالم را آيت و نشانه حق تعالى ببيند در اين صورت همه وجودش از لذت و شادى و محبت پر مى گردد و اين عشق و محبت بهترين ابزار و پرشتاب ترين وسيله براى پيمودن راه راست و جاده بندگى است.
راه مستقيم از نظر قرآن پرستش خدا و تمسك به خداى سبحان و در راه اهل نعمت قرار گرفتن آمده است و اهل نعمت از ديدگاه قرآن و سنت همان انبياء و صديقين و شهدا و صالحين و امامان معصوم (ع) هستند(7)
و اما راه راست چگونه محقق مىشود و انسان چگونه مىتواند در آن راه بيافتد. در اين باره توضيح آيتالله جوادى آملى تقديم مىگردد (قرآن در قرآن، تفسير موضوعى قرآن، رسالت قرآن، ص 199- 203 و 214 تا 216).
صراط مستقيم، تنها راه هدايت: انسان موجودى ايستا و بىحركت نيست بلكه سالك و رونده است و مقصود اين حركت و سلوك نيز «لقاءالله» است. قرآن كريم خطاب به همه انسانها مىفرمايد: يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه. همه افراد بشر، مؤمن و كافر «مسافر الى الله» هستند و همگى آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسيد، با اين تفاوت كه مؤمنان، جمال و مهر حق را ملاقات مىكنند و كافران جلال و قهر او را. يكى خدا را به وصف «ارحمالراحمين» ملاقات مىكند و ديگرى او را به وصف «اشدالمعاقبين» مىيابد.
طريق و راه رسيدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهى كه برود به خدا مىرسد و اگر كسى هم نخواهد برود، او را خواهند برد كه فرمود: فاهدوهم الى صراط الجحيم.
در بين همه راههايى كه انسان مىتواند طى كند و به خداوند برسد، تنها يك راه «صراط مستقيم» و راه هدايت است و ديگر راهها، اعوجاجى و منحرفند. اگر كسى در راه درست و در صراط مستقيم حركت كند در پايان راه به خداى «ارحمالراحمين» مىرسد و اگر از بيراهه برود، باز هم به همان خدا مىرسد ولى با صفت «اشد المعاقبين».
صراط مستقيم و نيز راههاى انحرافى را كتب آسمانى و خصوصا قرآن كريم معرفى كردهاند «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» و اين انسان است كه بايد خودش راه مستقيم را انتخاب كند، يا از طريق نهر بزرگ صراط مستقيم به عمق دريا برسد و يا از طريق جويبارهاى پيچ در پيچ برود و در كنارههاى دريا بماند.
صراط مستقيم، نزديكترين و سالمترين راه رسيدن به خداوند است، بزرگراه آشكار هدايت است كه هيچگونه شك و ترديد و ابهامى در آن وجود ندارد و اگر انسانى از صراط مستقيم خارج مىشود به خاطر وجود نقص در اين راه نيست بلكه به دليل ضعف خود او و وسوسهى شيطان است.
«صراط» همان بزرگراه آشكار و روشن را مىگويند و «مستقيم» به چيزى گفته مىشود كه نقص و كجى و اعوجاج درونى نداشته باشد. اگر راهى هموار نباشد و بخشى از آن فراز داشته باشد و بخشى نشيب، برخى از مقاطع آن قابل رفتن باشد و برخى غير قابل رفتن، يك دست و يكسان نيست و نمىتواند صراط مستقيم باشد.
«صراط مستقيم» راهى است كه خداى سبحان براى هدايت انسان معين كرده و آغاز اين راه در درون فطرت الهى همه انسانهاست و پايان آن لقاى خداوند است. كلمه «صراط» در همه آيات قرآنى به صورت مفرد آمده و تثنيه و جمع ندارد كه اين خود قرينهاى بر يگانگى و وحدت صراط مستقيم است. خداى سبحان- چنان كه قبلاً گذشت- درباره اعجاز قرآن كريم فرمود: كتابى است كه اختلاف درونى و كثرت و ناهماهنگى در آن راه ندارد و سر آن را «من عندالله» بودن قرآن بيان فرمود: «افلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا». راهى كه از سوى خداوند براى هدايت بشر طراحى و تعيين شود، راهى كه از خداوند واحد است و به سوى خداوند واحد هدايت مىكند، چنين راهى تعددپذير نيست و لذا فرمود: «و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل» از اين صراط مستقيم من تبعيت كنيد و به دنبال سبل و راههاى ديگر نرويد. مقصود از «سبل» در اين كريمه، سبل اعوجاجى و انحرافى است يعنى راههايى كه برخلاف صراط مستقيم باشند.
اما در مقابل راههاى كج، «سبل الله» نيز هست يعنى راههايى فرعى كه به صراط مستقيم منتهى مىشوند.
صراط مستقيم مانند خورشيد است و سبل الهى نورهايى كه از جهات و زواياى گوناگون به صراط مستقيم متصلند و به همين جهت مىفرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا كسانى كه در راه ما و براى رسيدن به لقاى پروردگارشان به مجاهده مىپردازند به يقين آنان را به سبل و راههاى فرعى خود هدايت مىكنيم.
صرف اين كه كلمه صراط در قرآن به طور «نكره» ياد شده دليل تعدد صراط مستقيم نيست و هر پيامبر، صراط مستقيم خود را دارد، بلكه همه مكاتب و همه آورندگان آن مكاتب بر يك صراط مستقيماند.
تصوير صراط مستقيم در قرآن: قرآن كريم «صراط مستقيم» را به دو گونه ترسيم كرده در برخى از آيات آن را به صورت راهى افقى تصوير نموده است و در برخى ديگر به صورت راهى عمودى.
در كريمهاى مىفرمايد: «و ان الذين لايؤمنون بالاخره عن الصراط لناكبون آنان كه به قيامت ايمان ندارند از صراط مستقيم منحرفند».
و در كريمه ديگرى مىفرمايد: «قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا».
«حنيف» در مقابل «جنيف» است. اگر كسى در راهى كه مىرود تمام تلاشش اين باشد كه به سمت چپ و راست جاده گرايش داده باشد، او را جنيف مىگويند. يعنى اهل جنف و گرايش به انحراف است و چنين شخصى اگر مراقب نشود، منحرف خواهد شد. اما روندهاى كه تمام تلاشش اين است كه در وسط جاده حركت كند و اين حالت را حفظ كند او را «حنيف» مىگويند.
اين آيات كريمه، صراط مستقيم را به صورت راهى افقى ترسيم كرده كه دو طرف آن انحراف است و تنها راه وسطى راه هدايت است و لذا از حضرت اميرالمؤمنين (ع) آمده است: «اليمين والشمال مضله والطريق الوسطى هى الجاده عليها باقى الكتاب و آثار النبوه… چپ و راست گمراهى است و راه وسطى همان جاده و صراط مستقيم است و دو طرف آن ضلالت است و تمام كتابهاى آسمانى و آثار نبوت پيامبران بر همان صراط است».
و در سوره «طه» به جاى صفت «مستقيم» صفت «سوى» را براى صراط ذكر مىفرمايد: «قل كل متربّص فتربصوا فستعلمون من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى اى پيامبر بگو به مخالفان كه: مترصد و منتظر باشيد كه به زودى خواهيد دانست چه كسى از اصحاب صراط سوى است و چه كسى هدايت يافته است».
«صراط سوى» يعنى بزرگراه هدايتى كه در حالت توسط و اعتدال قرار دارد و عارى از هرگونه انحراف است.
در كريمه ديگرى نيز مىفرمايد: «افمن يمشى مكبا على وجهه اهدى امن يمشى سويا على صراط مستقيم آيا آن كه بيراهه مىرود و افتان و خيزان و بر روى خود حركت مىكند هدايت يافتهتر است يا آن كه به صورت سوى و در صراط مستقيم حركت مىكند؟».
قرآن كريم تصوير دقيقترى را نيز از صراط مستقيم ارائه كرده كه همان تصوير «عمودى و صعودى» آن است. در آيهاى مىفرمايد: طغيان و تجاوز نكنيد زيرا هر كس طغيان كند، غضب من بر او حلال مىگردد و در او حلول مىكند و هر كس كه مستحق عذاب من گردد، سقوط خواهد كرد «ولا تطغوا فيه فيحل عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى».
«هُوِى» كه مصدر فعل «هوى» است، به معناى سقوط و فرو افتادن است و سقوط در مسير و طريق عمودى رخ مىدهد نه در راه افقى. مثلاً وقتى كه انسان از طنابى بالا مىرود اگر رها شده بيفتد مىگويند سقوط كرده و آنگاه كه بر جاده افقى حركت مىكند، رهايى و جدايى وى را انحراف مىگويند.
قرآن كريم، انسان را در حال صعود به سوى خداوند مىداند لذا مىفرمايد: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» چون خداوند عَلىّ و متعالى است و طنابى كه از طرف او آويخته شده از بالا به پايين است، اعتصام به آن طناب براى صعود به بالاست. البته در طناب صاعد نيز انحراف به چپ يا راست مطرح است، ليكن انحراف از آن همراه با سقوط است.
تعبير قرآن درباره كلمه طيبه نيز همين است كه صعود مىكند و به سوى خدا بالا مىرود «من كان يريد العزه فلله العزه جميعا اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه» يعنى اگر كسى عزت و بزرگى را مىخواهد بايد بداند كه همه عزت از خدا و نزد خداست و اگر كسى مىخواهد به اين عزت برسد، عقايد پاك و طوبى و عمل صالح است كه راه تكامل عمودى را مىتوان با آن طى كرد و بالا رفت تا عنداللهى شد و به نزد خداوند رسيد و آنگاه جلوهاى از عزت خداوند نصيب او مىشود.
قرآن وعترت، دو ظهور صراط مستقيم: قرآن كريم، صراط مستقيم را دين قيمى مىداند كه خود ايستاده و پيروان خود را به ايستادگى مىرساند. خداى سبحان به پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد: «قل انى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا اى پيامبر بگو به درستى كه پروردگارم مرا به صراط مستقيمى دعوت نموده كه دين قيم است به دينى كه خود ايستاده و هم پيروانش را به ايستادگى مىرساند كه همان روش حنيف و متعادل و ميانه ابراهيم خليل (س) باشد».
همه اديان الهى صراط مستقيم هستند، ليكن چون برجستهترين روش را ابراهيم خليل (ع) نشان داده، قرآن كريم دين را به روش او نسبت مىدهد و چون صراط مستقيم دين الهى است. قرآن كريم كه بيان كننده دين الهى است، و امام معصوم (س) كه قرآن ناطق و قرآن ممثّل است هر دو صراط مستقيماند وازاينرو در روايات، صراط مستقيم بر قرآن و بر امام تطبيق شده است.
همانطور كه گفته شد، صراط مستقيم بزرگراه آشكار و نزديكترين راه حنيف و متعادل به سوى خداوند است و اگر بر قرآن و امام معصوم تطبيق شده براى آن است كه هر كس به دنبال اين دو حركت كند، يقينا با سلامتى به مقصدش مىرسد.
از امام صادق (ع) درباره صراط سؤال شد. آن حضرت فرمودند: «هو الطريق الى معرفه الله و هذا صراطان صراط فى الدنيا و صراط فى الاخره و اما الصراط الذى فى الدنيا فهو الامام المفترض الطاعه، من عرفه فى الدنيا و اقتدى بهداه مر على الصراط الذى هو جسر جهنم فى الاخره و من لم يعرفه فى الدنيا ضلّت قدمه عن الصراط فى الاخره و تردى فى جهنم صراط راه رسيدن به معرفهالله است. صراطى در دنيا داريم و صراطى در آخرت. آن صراطى كه در دنياست، همان امام واجبالاطاعه است كه هر كس در دنيا او را بشناسد و به هدايت او اقتدا كند، در آخرت از روى صراطى كه پلى است بر روى جهنم عبور مىكند و كسى كه امام را در دنيا نشناسد، پايش از صراط آخرت مىلغزد و به جهنم مىافتد».
صراط در قيامت به صورت پلى در خواهد آمد كه بر روى جهنم قرار دارد و انسان به ناچار بايد از روى آن عبور كند. آن كس كه در دنيا صراط مستقيم را به آسانى و با رغبت در درون خود پيمود، پيرو قرآن و مطيع امام و از اصحاب صراط السوى بود، آنجا هم «كالبرق الخاطف» (برق جهنده) از اين پل مىگذرد و مشكلى ندارد ولى اگر در دنيا گاهى اهل ديانت بود و گاهى اهل انحراف نتيجهاش، اين است كه در آن صراط هم گاهى مىافتد و گاه برمىخيزد. در دنيا چنين است، تا رحمت الهى در آخرت با او چه كند.
لازم است توجه شود كه صراط مستقيم بيش از يكى نيست، ليكن آن واحد حقيقى گاهى به صورت كتاب تدوينى ظهور مىكند مانند قرآن و زمانى به صورت كتاب تكوينى جلوهگر مىشود، مانند عترت، چون معصومين (ع) يك نورند و حقيقت قرآن هم خلق رسول اكرم است، پس حقيقت قرآن همان خلق اهل بيت عصمت (ع) خواهد بود و عصاره آن در قيامت ظهور ويژه اى دارد كه براى اهل محشر متمثل مىشود.
قرآن و عترت، حبل الهىاند: سير تكاملى انسان به سوى خداوند سيرى صعودى است، از همينرو خداى سبحان مىفرمايد: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا همه با هم به حبل خدا معتصم شويد. كوهنوردان براى صعود بر صخرههاى بلند، نيازمند طناب و دستگيره هستند تا سقوط نكنند».
در آيه كريمه ديگرى مىفرمايد: «و من يعتصم بالله فقد هدى الى صراط مستقيم هر كس به خداوند و به حبل و دين او اعتصام جويد به طور قطع به صراط مستقيم هدايت مىشود».
«حبلالله» همان دين خداست كه از عقايد و اخلاق و احكام تشكيل شده است و دين، حقيقت واحدى است كه در قرآن و عترت ظهور كرده و قرآن و عترت بيان تفصيلى رسول اكرم (ص) هستند در بعضى از نقلهاى حديث متواتر و مشهور «ثقلين» آمده است كه «هما حبلان» يعنى اين دو، كتاب و عترت، حبل الهى هستند.
بيشتر مفسران، معتقدند كه منظور از كسانى كه خداوند به آنان نعمت داده (انعمت عليهم) افرادى هستند كه داخل در «صراط مستقيم» اند اين اشخاص پيامبران، صديقين، شهيدان و صالحاناند كه خداوند لزوم دوستى و وجوب متابعت از آنان را در پيمودن راه به مسلمانان گوشزد كرده است: و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين وحسن اولئك رفيقا كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، [در روز رستاخيز [همنشينى كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمامكرده است از پيامبر و صدّيقان و شهيدان و صالحان و آنان رفيقهاى خوبىاند،(8).
از كلمه «مع» و حسن اولئك رفيقا استفاده مىشود كه مرتبه آنان، بالاتر از مرتبه مؤمنان است زيرا امر به متابعت مؤمنان از ايشان، بدون علوّ درجه آنها، امكانناپذير است. بنابراين جا دارد دينداران، از خدا بخواهند كه آنان را به مسير رهروان راه راست، هدايت فرمايد،(9).
اين حديث از رسول اكرم (ص) است و در كتاب (جامعالاسرار و منبعالانوار، ص 8 و ص 121) و كتاب (نص النصوص، ص 23 و 400) سيد حيدر آملى آمده است متن حديث ياد شده چنين است: الطرق الى الله بعدد انفاس الخلايق. اين حديث اشاره دارد به راههاى معرفت و خداشناسى، چون عقول و فهم انسان در قبول مراتب عرفان و شناخت متفاوت است. هر چند كه راههاى اصلى وصول به معرفت اللّه را چهار راه مىدانند: الف) راه عقل، ب) راه دل و فطرت، ج) راه طبيعت، د) راه دين.
اما تحصيل معرفت و حصول اطمينان از نظر كميت و كيفيت و شدت و ضعف مختلف است و هركس به اندازه استعداد و ظرفيت خود از معرفت برخوردار است.
عده اى از بزرگان اهل فن نيز گفته اند چنين حديثى در منابع روايى وجود ندارد. البته سخنان حكيمانه فراوانى وجود دارد كه هر چند از معصوم (،) صادر نشده است ولى با احاديث معصومين (ع) و اصول قرآنى هيچ گونه منافاتى ندارد و گاه با آنها كاملا هماهنگ و سازگار است. در مورد اين حديث گفته شده مراد از انفاس خلايق، جمعيت مردم و تعداد آنهاست و معناى اين عبارت بنابراين احتمال اين است كه به تعداد فرد فرد مردم به سوى خداوند راه وجود دارد. يعنى راهى كه هر فرد با آن به خدا مى رسد ويژه خود او است و با راه رسيدن ديگران به خداوند متفاوت است. دليل اين امر اين است كه خداوند هر انسانى را با ويژگى هاى ظاهرى و باطنى و جسمانى و روحانى ويژه خود آفريده و راهى كه او به سوى خدا مى پيمايد متناسب با اين ويژگى هاى منحصر به فرد اوست. معناى ديگرى كه براى اين عبارت شده اين است كه انفاس برخلاف معناى اول كه جمع نفس به معناى فرد و شخص بود، جمع نفس است و معناى آن اين است كه به تعداد نفس هاى مردم راه به سوى خداوند وجود دارد. اين حديث با آيات قرآنى نه تنها منافاتى ندارد بلكه با آنها هماهنگ و هم جهت است. چون آيات قرآنى دلالت دارد كه عده اى از مردم خداوند را با آيات و نشانه هاى او در پهنه آفرينش و ديدن عجايب خلقت وضع ربوبى مى شناسند. گروهى با چراغ عقل و استدلال و برهان هاى عقلى و فلسفى راه خود به سوى خداوند را هموار مى سازند و به خداوند مى رسند. گروهى ديگر از راه دل و اشراقات باطنى و درونى و با مشاهده جلوه هاى جمال و جلال ربوبى حضور او را در همه عرصه وجود و آفرينش مى يابند. خداوند در آيه پايانى سوره مباركه فصلت مى فرمايد:
«سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق به زودى آيات خود را در پهنه هستى و در درون جانشان به آنها مى نمايانم تا براى آنها روشن گردد كه او حق است».
از نظر قرآن كريم و روايات پيشوايان دين، بهترين و سودمندترين راه شناخت خداوند، راه شناخت نفس است: «من عرف نفسه عرف ربه هر كس خود را بشناسد، خدايش را شناخته است» و يا «معرفه النفس انفع المعارف شناخت خويشتن، سودمندترين شناخت است»(10)
قرآن كريم نيز مى فرمايد: «عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم»(11)
ملازم و مراقب نفس خود باشيد اگر چنين كنيد و از راه نفس خود هدايت شويد، گمراهى ديگران به شما ضررى نمى رساند. پس هر كس از راه نفس خود با خداوند ارتباط دارد و از اين راه مى تواند به خداوند برسد و نفس هر كس با ديگرى متفاوت و مختلف است پس تعداد راه هاى وصول به خداوند به تعداد نفس هاى انسان ها است.
در عين حال صراط مستقيم يكى بيش نيست كه هر كس به طريقى به اين صراط مستقيم مى رسد و روايت يا عبارت نقل شده هم تعبير طرق دارد. راه هاى رسيدن به صراط مستقيم متعدد است.
البته از اول سلامت راه ها بايد معلوم باشد و اينكه اين مسيرى را كه انسان را به صراط مستقيم مى رساند در نتيجه درست است كه هر كسى مى تواند از راهى به خدا برسد لكن بايد طريق بودن آن به سوى خدا معلوم باشد و در نهايت همه به يك راه كه صراط مستقيم است مى رسند زيرا اگر آن راه ها تضمين شده باشند قطعا در آخر به يك نتيجه مى رسند گرچه درجات معرفت و ايمان متفاوت باشد.
(1) (انعام، آيه 161).
000 (2) (انشقاق، آيه 6).
000 (3) (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 21، ح 94).
000 (4) (همان، ح 89).
000 (5) (آل عمران، آيه 101).
000 (6) (اعراف، آيه 16).
000 (7) (سوره فاتحه/ 6 و 7- آل عمران/ 51 و 101- نساء/ 69- انعام/ 126).
000 (8) (نساء، آيه 69)
000 (9) (ر. ك: علامه طباطبايى، تفسير الميزان، ج 1، ص 28، مجمع البيان، ج 1، ص 70)
000 (10) (از على (ع) در غررالحكم).
000 (11) (مائده، آيه 105). پرسمان/.