آيا عقل دين را تأييد مى كند؟ پس چرا همه ديندار نيستند؟

آيا عقل دين را تأييد مى كند؟ پس چرا همه ديندار نيستند؟
عقلى بودن دين امرى روشن است و بسيارى از انديشمندان شرق و غرب بر آن صحه گذاشته اند آيات قرآن و روايات نيز بيانگر اين اعتقادند. اما دين گريزى برخى از انسانها علل مختلفى مى تواند داشته باشد از جمله:
1 برخى ممكن است با توجه به شرايط محيطى و خانوادگى، بعضى از نارسايىها را ناشى از قوانين دينى بدانند و در نتيجه اشكالات خويش را متوجه دين بكنند. البته كارآمدى دين بحثى است و كارآمدى برخى از مديران بحث ديگر.
2 روند تغيير ارزشها در ايران پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران باز سازى كشور، مدلى براى توسعه اقتصادى و اجتماعى در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاى ارزشى و فاصله گرفتن جامعه از شاخصهاى مطلوب گرديد به گونه اى كه توسعه، نتايجى از قبيل تغيير ارزشها را نيز در پى داشت. توضيح اينكه اقدامات اقتصادى نظير تغيير نرخ ارز و تورم موجب كاهش درآمد واقعى و قدرت خريد مردم گرديد. همچنين با ابزار مختلف (واردات، تبليغات، مراكز تجارى و…) فرآيند قوى توليد نياز در مردم، در پيش گرفته شد. در نتيجه سطح نيازهاى غالب مردم بالاتر از سطح درآمدشان قرار گرفت و مردم در ارضاى نيازهايشان، با موانع اساسى روبه رو شدند. از آنجا كه درآمد واقعى نيز كاهش يافت، دستيابى به درآمد بيشتر و پول بيش از حد معمول، با ارزش شد. از طرف ديگر، عواملى مانند نمايش ثروت قشر بالا و تسهيلاتى كه براى قشر بالا فراهم آمد، گرايش بارز مديران دولتى به تجملات و ظواهر و تغيير فضاى كل جامعه، موجب شد كه مردم ارزشهاى جديد را تأييد شده (هنجار) و جستوجوى پول براى ارضاى نيازهاى جديد را درست و مشروع ببينند بنابراين پولجويى به ارزش غالب تبديل شد و حداقل در مورد بيشتر كسانى كه پول و درآمدشان كم بود و كفاف ارضاى نيازهايشان را نمىداد، ارزشهاى ديگر را تحت الشعاع قرار داد. در نتيجه اين فرآيندها، ارزشهاى اجتماعى، از سنتى به سوى مدرن، از ساده زيستى به تجمل، از كمك و هميارى و ايثار و گذشت براى جامعه به سودجويى فردى و از ارزش قناعت به ارزش ثروت و از انسجام به فردگرايى و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا حركت كردهاند (فرامرز رفيعپور، توسعه و تضاد، فصل 4 8 3 آناتومى جامعه، ص 522. 2 مشكلات پس از انقلاب (مانند جنگ و توجه به مسائل امنيتى و دفاعى و…) كه نتيجه طبيعى آن، فقدان برنامهريزىهاى دقيق و كارشناسى شده براى نهادينه سازى و تثبيت ارزشها و معارف اسلامى است.
3 تبليغات سوء دشمنان و ايجاد و القاى شبهه درباره دين كه گاهى بى پاسخ مانده و در ذهن برخى جاى گرفته است. اين امر گاهى در غالب تهاجم فرهنگى و توليدات فرهنگى و فيلم و ماهواره و… بوده و گاهى نيز از طريق القاء شبهاتى كه به نظر آنها دين درباره آنها پاسخى ندارد و بلحاظ ايدئولوژيكى ضعيف است.
4 روشهاى نادرست در آموزش دينى در دوران كودكى و نوجوانى برخى از رفتارها و برخوردهاى ناصحيح و مخالف شرع در بيان احكام شرعى، موجبات بدبينى عدهاى از افراد به خصوص جوانان را فراهم آورده است. ضعف و سستى بنيانهاى دينى در برخى از خانوادهها كه منجر به عدم تربيت و پروش صحيح جوانان شده است.
5 گرايش به سوى تمايلات و هواهاى نفسانى، خواستههاى نا به جاى برخى و ناهنجارى عاطفى و روانى آنان و بىبند و بارى و گرفتارى در انواع دامهاى شيطانى و… موجب شده كه بسيارى به سستى و فساد و راحتى و سودجويى و… روى آورند و التزام به دين و چهارچوبهاى دينى را مزاحم خود ببينند.
6 ناكارآمدى برخى از مديران جامعه در اجراى برنامههاى اعلام شده حكومت دينى، و بىپاسخ ماندن نيازهاى اوليه اجتماعى جوانان (ازدواج، اشتغال، مسكن و…).. 9 عدم توزيع عادلانه امكانات و فرصتها در برخى از ادارات و دستگاههاى كشور.
7 درگيرى برخى گروهها و جناحهاى سياسى بر سر كسب، حفظ و استمرار قدرت سياسى و در نتيجه، ايجاد يأس و نااميدى جوانان براى نيل به خواستههاى مشروع خويش
8 عملكرد منفى و نامطلوب بعضى از دستگاههاى فرهنگى در سالهاى اخير و ميدان دادن به افراد و عناصر غير معتقد به نظام اسلامى، و ترويج فرهنگ غربى از سوى آنان.
9 عملكرد و رفتار ناشايست گروهى از شاغلان در دستگاهها و نهادهاى دولتى و حكومتى، باعث پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبينى به شعارهاى انقلاب گشته است.
10 كم كارى نيروها و دستگاههاى انقلابى در توليد برنامههاى سالم و جذاب و مفيدى كه بتواند اوقات فراغت جوانان را پر كند و آنان را از توجّه به برنامههاى ضد اخلاقى و فاسد فرهنگ بيگانه باز دارد.
11 مشكل انتقال ارزشها نسل اول انقلاب و دستگاههاى فرهنگى، در انتقال اين ارزشهاى انقلابى و دينى به نسل دوم و سوم انقلاب و حتى تعميق آنها براى خود نسل اول انقلاب، سهلانگارى و كمكارىهايى داشتهاند كه موجب فاصله گرفتن تدريجى برخى از افراد جامعه به خصوص جوانان از ارزشهاى اسلامى شده است.
12 مشكل ديگرى كه متاسفانه جامعه ما به آن دچار است بومى نشدن علوم مخصوصا علوم انسانى است و از آنجا كه آنچه كه هم ا كنون در دانشگاهها تدريس مىشود عمدتا ترجمه كتابها يا برگرفته از كتابهاى آنهاست و از طرفى مبانى جهان شناختى نويسندگان و پديد آورندگان اين علوم نيز خواه ناخواه در نوشته هاى آنها نقش دارد خواننده اين كتابها (كسانى كه سوالها را انباشته كرده و در پى پاسخ براى سوالهاى خود نيستند) ندانسته مبانى آنها را نيز قبول مىكند كه مهمترين آنها ماديگرايى و تجربه گرايى است و در نتيجه علوم و انديشه هاى وحيانى و ماورايى در نزد او بى معنا يا كم اهميت و يا داراى اشكالات فراوان به نظر مىآيد بنابراين مىبينيد احيانا جوانى متدين وارد دانشگاه مىشود و بى اعتنا به اعتقاد و باورهاى خود فارغ التحصيل مىشود.
در نهايت بايدبه اين نكته اذعان داشت كه على رغم تلاشهاى دشمن قسم خورده درونى يعنى شيطان و على رغم تلاشها و سرمايه گذاريهاى دشمنان بيرونى اسلام و انقلاب اسلامى از طريق اشاعه فرهنگ ابتذال، اعتياد، ترويج فرهنگ خوگذرانى، ماديگرايى و… و نيز على رغم كمبودهايى كه در حوزه ترويج و تبليغ معارف دينى و ارائه دين ناب به جوان وجود دارد مفاخر علمى اين كشور و توده جوانان با توجه به رشد روز افزون معنويت كه نماد آن را مىتوان برگزارى مراسم اعتكاف، روزه، و شبهاى قدر، و نمازهاى جماعت دانست روز به روز به طور علمى تر نه احساساتى به مبانى دينى آشنا شده و به آن عمل مىكنند و اگر ما توقعات خود را معقول كرده و چشمى نيز به موانع و مشكلات داشته باشيم مىبينيم جريان دين گرايى در طول تاريخ ايران رو به رشد بوده است با اين تفاوت كه دينداران كنونى بسيار داناتر عالمتر و آگاهانهتر از گذشته ديندارى مىكنند. درباره نخبگان علمى نيز اكثرى مبتكران و مخترعان و پيشتازان علوم مختلف در كشور به بركت انقلاب اسلامى از مبانى دينى استوار برخوردارند.
جهت كسب اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به كتابهاى:
1 نگاه نظام آموزشى به دين دين دانى يا دين دارى تجاسب كامياب، انتشارات مجد
2 دين گريزى چرا؟ دين گرايى چه سان؟ قرآن و نظام تربيتى نسل نو، ابوالفضل ساجدى، موسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى (ره)
پرسمان