آيا عشق در همه عالم جريان دارد يا مختص به آدمى است؟
آيا عشق در همه عالم جريان دارد يا مختص به آدمى است؟
آيا عشق در همه عالم جريان دارد يا مختص به آدمى است؟
از آنجا كه همه هستى داراى حيات و شعور و كمالجو است، عشق در تمام عالم وجود، سريان دارد. اين عشق در انسان- كه داراى حيات و شعور برتر است- از شدّت بيشترى برخوردار است ولى بر اساس ارتباط معرفت و عشق و اسباب آن، عشق در همه عالم جريان دارد.(1)
آتش نى، جوشش مى، بدايع طبيعت، كشش اجزاى هم جنس به يكديگر و پيوند و تركيب اضداد از جلوههاى عشق است جاذبهاى كه جزء را به سوى كل مىراند و ميان اشيا و پديدهها، تناسب، هم سنخى و انضمام مىآفريند.
عشق جوشد بحر را مانند ريگ
عشق سايد كوه را مانند ريگ
عشق بشكافد فلك را صد شكاف
عشق لرزاند زمين را از گزاف
(2)
داستان عشق انسان، داستان ديگرى است زيرا به رغم ژرفا و گستردگى ادراكش، داعيه هاى خيالى و وهمى او همواره با عقل و ذات او درگير است و مزاحمانى از قواى شهوى و غضبيه برسر راه قرار دارد. بايد دستى از غيب برون آيد و عشق انسان را هدايتكند و راه وصول عشق را به او بنماياند. فرستادن رسولان و كتابهاى آسمانى براى همين جهت است تا عشق حقيقى و راستين را از عشق مجازى و دروغين باز شناساند و آدمى را در عشق و عاشقىاش مدد رساند.(3) كلام پيامبران، بوى گلى است كه انسان را به سمت گلستان مىبرد.
اين سخن هايى كه از عقل كل است
بوى گلزار و سرو و سنبل است
بوى گل ديدى كه آنجا گل نبود
جوش مل ديدى كه آنجا مل نبود
(4)
(1) ر. ك: اسفارالاربعه، ج 7، فصل. 15
000 (2) مثنوى معنوى، دفتر 5، ابيات 2735 و. 2736پرسمان