آيا شكافتن دريا توسط عصاى موسى در قرآن به عنوان معجزه ياد شده است يا تكنيك؟

آيا شكافتن دريا توسط عصاى موسى در قرآن به عنوان معجزه ياد شده است يا تكنيك؟
آيا شكافتن دريا توسط عصاى موسى در قرآن به عنوان معجزه ياد شده است يا تكنيك؟
امور صادره از عصاى حضرت موسى (ع)، كه به امر خدا بوده، معجزه بوده اند نه تكنيك. چون عصاى آن حضرت عصاى معمولى بيش نبوده.
«وَ ما تِلْكَ بِيَمينِكَ يا مُوسى (17) قالَ هِىَ عَصاىَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمى وَ لِىَ فيها مَآرِبُ أُخْرى (18) قالَ أَلْقِها يا مُوسى (19) فَأَلْقاها فَإِذا هِىَ حَيَّهٌ تَسْعى (20) قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعيدُها سيرَتَهَا الْأُولى و آن چيست در دست راست تو، اى موسى؟ (17) گفت: «اين عصاى من است بر آن تكيه مىكنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومىريزم و مرا با آن كارها و نيازهاى ديگرى است. (18) گفت: «اى موسى آن را بيفكن.» (19) پس موسى آن (عصا) را افكند، كه ناگهان مارى شد كه به هر سو مىشتافت. (20) گفت: «آن را بگير و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمىگردانيم» (سوره طه)
اين آيات نشان مى دهند كه عصاى حضرتش چوبى معمولى بيش نبوده و خودش نيز انتظار نداشته كه تبديل به مار شود لذا ابتدا از ديدن اين صحنه ترسيد. پس مار شدن آن عصا با تكنيك نبوده بلكه به خواست مستقيم خداوند متعال بوده است. ديگر امور خارق العاده اى هم كه از اين عصا صادر مى شد، همه به امر خداوند متعال بود و تكنيكى در كار نبوده. لذا زمانى كه عصاى حضرت مار شد و ابزارهاى ساحران را بلعيد، ساحران كه اهل تكنيك بودند فهميدند كه كار آن حضرت از راه سحر و شعبده و امثال آن نيست لذا بلافاصله ايمان آوردند و در همانجا توسّط فرعون به شهادت رسيدند. در اين جريان فرعون خيال مى كرد آن حضرت نيز ساحر است و با تكنيكهايى كارهاى عجيب مى كند لذا صاحبان تكنيك (ساحران) را فراخواند تا حضرتش را رسوا كنند امّا آنها تصديق نمودند كه كار حضرتش از راه تكنيك نيست.
خداوند متعال فرمود:
«و موسى گفت: «اى فرعون من فرستادهاى از سوى پروردگار جهانيانم. (104) سزاوار است كه بر خدا جز حق نگويم. من دليل روشنى از پروردگارتان براى شما آوردهام پس بنى اسرائيل را با من بفرست» (105) (فرعون) گفت: «اگر نشانهاى آوردهاى، نشان بده اگر از راستگويانى» (106) (موسى) عصاى خود را افكند ناگهان اژدهاى آشكارى شد (107) و دست خود را (از گريبان) بيرون آورد سفيد (و درخشان) براى بينندگان بود (108) اطرافيان فرعون گفتند: «بىشك، اين ساحرى ماهر و دانا است (109) مىخواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند (نظر شما چيست، و) در برابر او چه دستورى داريد؟» (110) (سپس به فرعون) گفتند: «(كار) او و برادرش را به تأخير انداز، و جمعآورى كنندگان را به همه شهرها بفرست… (111) تا هر ساحر دانا (و كارآزمودهاى) را به خدمت تو بياورند» (112) ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آيا اگر ما پيروز گرديم، اجر و پاداش مهمى خواهيم داشت؟» (113) گفت: «آرى، و شما از مقربان خواهيد بود» (114) (روز مبارزه فرا رسيد. ساحران) گفتند: «اى موسى يا تو (وسايل سحرت را) بيفكن، يا ما مىافكنيم» (115)
گفت: «شما بيفكنيد» و هنگامى (كه وسايل سحر خود را) افكندند، مردم را چشمبندى كردند و ترساندند و سحر عظيمى پديد آوردند. (116) (ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمىگرفت. (117) (در اين هنگام،) حق آشكار شد و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. (118) و در آنجا (همگى) مغلوب شدند و خوار و كوچك گشتند. (119) و ساحران (بىاختيار) به سجده افتادند. (120) و گفتند: «ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (121) پروردگار موسى و هارون» (122) فرعون گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟ حتماً اين نيرنگ و توطئهاى است كه در اين شهر (و ديار) چيدهايد، تا اهلش را از آن بيرون كنيد ولى بزودى خواهيد دانست (123) سوگند مىخورم كه دستها و پاهاى شما را بطور مخالف [دست راست با پاى چپ، يا دست چپ با پاى راست] قطع مىكنم سپس همگى را به دار مىآويزم (124) (ساحران) گفتند: «(مهم نيست،) ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم (125) انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش- هنگامى كه به سراغ ما آمد- ايمان آورديم. بار الها صبر و استقامت بر ما فرو ريز (و آخرين درجه شكيبايى را به ما مرحمت فرما) و ما را مسلمان بميران»» (سوره اعراف)
«فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظيمِ و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود» (الشعراء: 63)
«وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِى الْأَرْضِ مُفْسِدينَ و (به ياد آوريد) زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد آن گونه كه هر يك (از طوايف دوازدهگانه بنى اسرائيل)، چشمه مخصوص خود را مىشناختند (و گفتيم:) «از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد»» (البقره: 60)
همانگونه كه ملاحظه مى فرماييد اين عصا تنها يك كار نمى كرد بلكه امور متفاوتى از آن صادر مى گشت كه ربطى به هم نداشتند كه خود اين مطلب نيزبا تكنيكى بودن اين امور سازگارى ندارد.
پرسمان