وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

دیدار محمدتقی بهلول با سفیانی چقدر واقعیت دارد؟

0

دیدار محمدتقی بهلول با سفیانی چقدر واقعیت دارد؟

آيا حقيقت دارد كه سفيانى را چون شيخ بهلول و امام موسى صدر ديده اند و يا در ارتش سوريه يك افسر درجه دار است؟

در روايت‏هاى متعددى يكى از نشانه‏ هاى حتمى ظهور امام مهدى (عج)، خروج سفيانى ذكر شده است. (1) نام وى عثمان بن عَنبَسه و از فرزندان ابوسفيان مى‏باشد. (2) وى داراى رويى سرخ، پوستى سفيد و چشمانى زاغ مى‏باشد. (3) او از شهرهاى روم (شايد مراد اروپاى فعلى باشد) بپا مى ‏خيزد و بر گردن صليب دارد. (4) شايد او مسيحى يا مسلمان منحرفى باشد كه دشمنى اميرالمؤمنين (ع) را به دل دارد. زيرا در برخى روايت‏ها آمده كه وى در كوفه اعلام مى‏كند هر كه سر شيعه على بن ابيطالب عليه ‏السلام را بياورد، هزار درهم جايزه مى‏ گيرد. (5) امام صادق (ع) در روايتى، زمان خروج وى را ماه رجب مى ‏داند. خروج وى از آغاز تا انجام، 15 ماه مى‏باشد كه 6 ماه به نبرد مى‏پردازد و 5 مكان مهم: دمشق، حمص، فلسطين، اردن و حلب را اشغال مى‏كند و 9 ماه بر آن‏ها فرمان‏روايى مى‏كند. (6)

در بسيارى از روايت‏ها از نبردى در مكانى ميان مكه و مدينه بنام «بيداء» خبر داده شده است كه سپاه سفيانى با امام مهدى (عج) و لشكريانِ آغازينِ ايشان در آن مكان رو در رو مى‏شوند و سپاه دشمن در زمين فرو مى‏ رود.

در روايتى آمده است كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام در تأويل آيه شريفه «ولَو تَرى إذ فَزِعوا فَلافَوتَ» (7) مى‏فرمايند كه لشكر سفيانى به مدينه مى‏آيند تا به «بيداء» برسند، خدا آن‏ها را در زمين فرو مى‏برد. (8)

براى مطالعه بيشتر به كتاب تاريخ غيبت كبرى و تاريخ ما بعد الظهور اثر شهيد سيد محمد صدر به ترجمه دكتر سيد حسن افتخارزاده (پى‏نوشت شماره 8) مراجعه فرماييد.

پى ‏نوشت‏ها:

1 شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، ص. 650

2 همان، ص. 651

3 شيخ نعمانى، الغيبه، ترجمه جواد غفارى، چاپ اول، 1363، كتابخانه صدوق، تهران، ص. 435

4 شيخ طوسى، الغيبه، بصيرتى، قم، ص. 278

5 همان، ص. 273

6 شيخ نعمانى، الغيبه، ص. 426

7 سوره سباء، آيه. 51

8 سيد محمد صدر، تاريخ غيبت كبرى، ترجمه دكتر سيد حسن افتخارزاده، نيك معارف، تهران، 1371، ص. 648

حجه ‏الاسلام شيخ محمد تقى بهلول فرزند شيخ نظام الدّين گنابادى در هشتم جمادى الثّانى 1328 قمرى در شهر گناباد از شهرهاى خراسان در خانواده مذهبى و رو حانى چشم به جهان گشود. در شش سالگى به مكتب قرآن رفت و در هشت سالگى قرآن را به طور كامل حفظ نمود. او نزد پدرش مقدّمات علوم حوزوى را فرا گرفت و بعد به همراه پدرش به سبزوار رفت و در اين شهر به تحصيل خود ادامه داد. در اين وقت در سبزوار شايع شد كه رضا شاه مى خواهد علماى قم را به دريا بريزد و غرق كند. حجه ‏الاسلام بهلول براى مبارزه و ادامه تحصيل با پاى پياده به طرف قم حركت مى كند و پس از يك ماه و نيم وارد قم مى شود، ولى متوجه مى گردد كه شايعه غرق نمودن علما بى اساس بوده است. وى سپس مشغول تحصيل در قم مى گردد.

او علت پياده سفر كردن را چنين بيان مى كند: سبب پياده رفتنم اين بود كه در آن زمان دولت قانونى وضع كرده بود كه بايد مسافرت از هر شهرى به شهر ديگر مثل مسافرت به كشور خارج با جواز سفر و گذرنامه باشد. اگر كسى مى خواست مثلاً از مشهد به تهران برود، لازم بود شناسنامه خود را با دو نفر ضامن به شهربانى ببرد و آن دو نفر ضامن مى شدند كه اين شخص بر خلاف امر دولت حركتى نخواهد كرد، بعد از آن رئيس شهربانى به او گذرنامه مى داد و بنده كه نمى خواستم چنين ضمانتى به دولت بدهم و تا آن روز سفر دورى هم نكرده بودم، مجبور بودم پياده بروم تا پليس از من جواز سفر نخواهد.

حجه ‏الاسلام بهلول در عين اشتغال به تحصيل در قم، شب‏هاى جمعه و شب‏هاى تعطيلى را براى موعظه به دهات اطراف قم مى رفتند و مردم روستاها را كه بعضاً اسلحه داشتند آماده مى كرد كه اگر در قم بين علما و حكومت اختلافى شد، آنان را به همراهش به يارى علما ببرد.

هنگامى كه مسئله تخريب قبرستان قم و به جاى آن ايجاد باغ ملى پيش آمد، حجه ‏الاسلام بهلول به مبارزه برخواست و تحت تعقيب قرار گرفت و بعد از چند ماه مجبور به خروج از شهر قم شد و به كربلا رفت. در آن جا ضمن ادامه تحصيل و در حضور آيت اللَّه العظمى مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا حسينى نائينى منبر مى ‏رفت. آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى كه مى بيند بهلول زبان گويا و بُرنده دارد و با مبارزاتش در ايران نيز آشنا بود، به او مى گويد:

به فتواى من درس خارج خواندن براى مجتهد شدن و كوشش كردن براى تو (بهلول) حرام است. منبر رفتن و بر خلاف مقرّراتى كه رضا شاه پهلوى در ايران بر خلاف قرآن اجرا مى كند، سخن گفتن، واجب عينى است. مجتهد زياد داريم، ولى منبرى كه بفهمد چه بگويد و با تقوا هم باشد، كم داريم. تا زمانى كه مجتهد شوى، رضا شاه، مسلمانى در ايران باقى نخواهد گذاشت كه از تو تقليد كنند.

پس از دستور آيت اللَّه اصفهانى مبنى بر ترك تحصيل و پرداختن به وَعْظ و تبليغ و بر ملا ساختن كارهاى خلاف شرع رضا شاه حجه‏ الاسلام بهلول اوّل به سفر حج مى رود و پس از انجام مناسك حج به ايران بر مى‏گردد و بر ضد رژيم رضا شاه به منبر مى رود. وى بارها از طرف عمّال رژيم تحت تعقيب قرار مى گيرد.

درسال 1314 مى شنود آيت اللَّه حاج حسين قمى ساكن مشهد كه براى جلوگيرى از مسئله كشف حجاب نزد رضاشاه رفته بود، دستگير شده است، فوراً خود را به مشهد مى رساند تا از ماجرا با خبر گردد، ولى در حرم حضرت رضا (ع) دستگير مى شود، و در حجره ‏اى از حرم بازداشت مى گردد، تا شب هنگام به دور از چشم مردم به زندان منتقل شود، ليكن مردم متوجه مى شوند و حجه ‏الاسلام بهلول را آزاد كرده و به مسجد گوهرشاد مى آورند و فرياد مرگ بر شاه، زنده باد اسلام، مرده باد كفر سر مى دهند.

بهلول از مردم مى خواهد كه براى مقابله با نيرهاى دولتى مسلّح شوند. صدها نفر داوطلبانه به حرم حضرت رضا (ع) مى آيند. وقتى مى بينند شهربانى با توپ و تانك سنگر گرفته و در صدد كشتن مردم است، خود را براى جنگ نبرد آماده مى كنند در 19 تيرماه 1314 كشتار مردم توسط شهربانى آغاز مى گردد. با شهيد كردن حدود چهار هزار نفر و دستگيرى هزار و پانصد نفر مقاومت مبارزان را در هم شكستند.

پس از تار و مار شدن مبارزان حجه ‏الاسلام بهلول فرار مى كند و چون شنيده بود كه امان اللَّه خان، شاه افغانستان و دوست صميمى رضا شاه سرنگون شده، به افغانستان مى رود و تا بتواند با تحريك مردم و دولت جديد افغانستان با رضا شاه به مبارزه بپردازد، اما وقتى وارد افغانستان مى شود و خود را به استاندارى هرات معرّفى مى كند، دستور دستگيرى و زندانى كردنش صادر مى شود. بدين وسيله سى و يك سال در افغانستان زندانى مى شود. پس از 31 سال روابط پاكستان و افغانستان تيره مى گردد و پاكستان از زندانى شدن بدون علت حجه ‏الاسلام بهلول توسط دولت افغانستان انتقاد مى كند و مدّعى مى شود كه افغانستان حقوق بشر را زير پا مى گذارد. اين امر موجب شد نمايندگان شيعه افغانستان مسئله زندانى شدن بهلول را پى گير شدند و بالاخره ايشان از زندان آزاد شد. وى چون شنيده بود جمال عبدالنّاصر رئيس جمهور مصر با رژيم ايران مخالف است، به مصر رفت تا مبارزه عليه رژيم ايران را ادامه دهد. در مصر نزديك يكسال و نيم رئيس راديو شرق الاسط شده، بعد به عراق رفت، ولى بر اثر فشار رژيم عراق ناگزير آن جا را به طرف ايران ترك كرد. در سال 1348 وارد ايران شد و خود را به شهربانى معرّفى نمود. شهربانى تهران چهل روز ايشان را زندانى و بازجويى نمود و بعد آزاد كرد. ايشان پس از آزادى از زندان مشغول وعظ و منبر شدند.

پس از زلزله شهر  بم براى ابراز همدردى با مردم به آن سامان سفر مى كند، ليكن متأسفانه در آن جا مريض مى شوند و در بستر بيمارى افتاداند.

او مى گويد كه موارد زير را حفظ است:

1 قرآن با معنايش.

2 بسيارى از خطبه‏ هاى نهج‏ البلاغه.

3 بسيارى از خطبه ‏هاى امامان (ع).

4 خطبه فدك.

5 بسيارى از دعاهاى صحيفه سجاديه.

6 دعاى ابوحمزه ثمالى.

7 دعاى عرفه.

8 پنج هزار حديث.

9 دويست هزار شعر خودش.

10 پنجاه هزار شعر شعراى ديگر.

11 متن كتاب مطول.

12 كتاب تهذيب المنطق.

13 الفيه ابن مالك.

14 تلخيص المفتاح. (1)

ايشان با كسى به نام سفيانى (عثمان بن عنبسه) در سوريه ديدار كرده ‏اند ولى خود ايشان اظهار داشته ‏اند كه مطمئن نيستند او دقيقا همان شخصى باشد كه در روايات ذكر شده بلكه چه بسا صرفا يك تشابه اسمى باشد.

پى نوشت‏ها:

1 روزنامه اطلاعات، سال يا دوره 19960،. 29/ 4/ 1372 به نقل از اداره پاسخگويى آستان قدس رضوى

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.