وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

دلايل ايمان آوردن ابوطالب

0

دلايل ايمان آوردن ابوطالب

 دلايل ايمان آوردن ابوطالب به پيامبر چيست؟

 

نکته:

 

ابوطالب، عموى گرامى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و پدر بزرگوار اميرالمؤمنين(عليه السلام) را «مؤمن قريش» ناميده اند.

 

در اين جا فشرده اى از دلايل گوناگونى را كه به روشنى بر ايمان ابوطالب گواهى مى دهند، فهرستوار مى آوريم:

 

1. ابوطالب قبل از بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، به  خوبى مى دانست كه فرزند برادرش به مقام نبوت خواهد رسيد ; زيرا در سفرى كه ابوطالب با كاروان قريش به شام رفت، برادرزاده دوازده ساله خود، محمد را نيز با خويش همراه برد و در اين سفر، علاوه بر كرامات گوناگونى كه از او ديد، همين كه آنها با راهبى به نام «بحيرا» ـ كه ساليان درازى در صومعه مشغول عبادت بود و آگاهى از كتاب هاى مقدس داشت و كاروان هاى تجارتى در مسير خود به زيارت او مى رفتند ـ برخورد كردند، بحيرا در بين كاروانيان، محمد(صلى الله عليه وآله) را كه آن روز دوازده سال بيش نداشت، ديد و پس از اندكى خيره شدن و نگاه هاى عميقانه و پرمعنى به او، گفت: اين كودك، به كدام يك از شما تعلق دارد؟ جمعيت به ابوطالب اشاره كردند. ابوطالب اظهار داشت: برادرزاده من است. بحيرا گفت: اين طفل، آينده درخشانى دارد. او همان پيامبرى است كه كتاب هاى آسمانى از رسالت و نبوتش خبر داده اند و من تمام خصوصيات او را در كتاب هاى مقدس خوانده ام!

 

ابوطالب پيش از اين برخورد و برخوردهاى ديگر و از قرائن ديگر نيز به نبوت پيامبر اكرم و معنويت او پى برده بود. بر اساس گفته دانشمندان اهل تسنن، در يكى از سال ها كه آسمان مكه، بركتش را از اهلش بازداشت و خشك سالى سختى به مردم روى آورد، ابوطالب دستور داد تا برادرزاده اش محمد را كه كودكى شيرخوار بود، حاضر كردند ; پس از آن، كودك را در حالى كه در قنداقه اى پيچيده شده بود، به او دادند و او در برابر كعبه ايستاد و با تضرع خاصى سه مرتبه طفل شيرخوار را به طرف بالا انداخت و هر مرتبه مى گفت: «پروردگارا! به حق اين كودك، باران پربركتى بر ما نازل فرما»! چيزى نگذشت كه توده اى ابر از كنار افق پديدار گشت و آسمان مكه را فرا گرفت ; سيلاب چنان جارى شد كه بيم آن مى رفت كه مسجدالحرام ويران شود[83].

همين جريان كه دلالت بر آگاهى ابوطالب از رسالت و نبوت برادرزاده اش از آغاز كودكى دارد، ايمان وى را به پيامبر مى رساند. اين جريان را علاوه بر شهرستانى، بسيارى از مورخان بزرگ ديگر نقل كرده اند[84].

 

2. احاديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز نقل شده كه گواهى آن حضرت را به ايمان عموى فداكارش، ابوطالب روشن مى سازد. طبق نقل نويسنده كتاب «ابوطالب، مؤمن قريش»، چون ابوطالب درگذشت، پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از تشييع جنازه او ضمن سوگوارى در مصيبت از دست دادن عمويش، گفت:

واى پدرم! واى ابوطالب! چقدر از مرگ تو غمگينم؟ چگونه مصيبت تو را فراموش كنم؟ اى كسى كه در كودكى مرا پرورش دادى و در بزرگى دعوت مرا اجابت نمودى و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و روح در بدن بودم»[85]!

او پيوسته اظهار مى داشت: «قريش هيچ گاه نتوانست مكروهى بر من وارد كند ; مگر زمانى كه ابوطالب از جهان رفت»[86].

 

3. مسلم است كه سال ها قبل از مرگ ابوطالب، پيامبر(صلى الله عليه وآله) مأمور شد كه هيچ گونه رابطه دوستانه اى با مشركان نداشته باشد. با اين حال، اين همه اظهار علاقه و مهر به ابوطالب، نشان مى داد كه پيامبر او را معتقد به مكتب توحيد مى دانسته است وگرنه چگونه ممكن بود ديگران را از دوستى با مشركان نهى كند و خود با ابوطالب تا سر حد عشق، مهر ورزد؟

 

4. در طول تاريخ، بى مهرى هاى فراوانى از سوى برخى فرقه هاى اسلامى، نسبت به اين حامى بزرگ اسلام، رواداشته شده است و اين گروه، تا آن حد پيش رفته اند كه او را مشرك معرفى كرده، اخبارى را نيز در اين زمينه جعل نموده اند كه مى توان آن را ناشى از كينه آنان نسبت به فرزند اين رادمرد، يعنى على بن ابيطالب(عليه السلام)، دانست. آنها به هر وسيله، در مقام وارد آوردن ضربه به اين جانشين راستين رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بوده اند.

 

5. در احاديثى كه از اهل بيت رسيده است، مدارك فراوانى بر ايمان و اخلاص ابوطالب وجود دارد. يكى از ياران امام رضا(عليه السلام)، روزى سخن جعل شده اى را شنيد كه در آن ابوطالب به عنوان فردى جهنمى معرفى شده بود. او از اين گفتار متعجب شد و نامه اى براى امام رضا(عليه السلام) نوشت و ضمن نقل سخن فوق، نظر حضرت را جويا شد. امام رضا(عليه السلام) پس از دريافت نامه، اين جواب را براى او ارسال داشت:

«بسم الله الرحمن الرحيم ; اما بعد، فانّك ان شككت فى ايمان ابى طالب كان مصيرك الى النار»[87] ; به نام خداوند بخشنده مهربان. اگر تو درباره ايمان ابوطالب شك كنى، سرانجام راه تو، دوزخ است».

 

 

چنين روايتى از امام چهارم(عليه السلام) نيز نقل شده است كه حضرت پس از اين كه در پاسخ سؤالى اظهار داشت كه ابوطالب مؤمن بود، فرمود: راستى در شگفتم كه چرا برخى مى پندارند كه ابوطالب كافر بوده است! آيا نمى دانند كه با اين عقيده، بر پيامبر و ابوطالب طعنه مى زنند؟ مگر نه اين است كه در چندين آيه از آيات قرآن، از اين موضوع منع شده است كه زن بعد از اسلام آوردن، در قيد زوجيت شوهر كافر خود نماند و اين مسلم است كه فاطمه بنت اسد، از پيشگامان در اسلام است و تا پايان عمر، ابوطالب همسرش بود[88].

 

6. خدمات بىوقفه ابوطالب ـ در سال هاى نخستين بعثت ـ به اسلام و كمك بى شائبه اش به حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)، كتمان شدنى نيست و همه بر اين مهم اعتراف كرده اند. در اين حقيقت، هيچ كس نمى تواند ترديد كند كه ابوطالب از حاميان درجه اوّل اسلام و پيامبر بود. او حتى در جمع خويشاوندان نيز نقش حمايت گرى خود را ايفا كرد و در ماجراى دعوت خويشاوندان توسط پيامبر (يوم الدار )، در برابر ابولهب ايستاد و ضمن خاموش كردن فتنه گرى او، به پيامبر(صلى الله عليه وآله) گفت: بلند شو آقايم و درباره آن چه كه مى پسندى، سخن بگو و رسالت خدايت را ابلاغ كن. همانا تو، راستگو و تصديق شده اى[89].

 

حمايت او از پيامبر و اسلام، به حدى بود كه هرگز نمى توان آن را با علايق و پيوندهاى خويشاوندى و تعصبات قبيله اى تفسير كرد ; نمونه زنده آن، داستان شعب ابوطالب و ماجراى محاصره اقتصادى بنى هاشم است.

 

7. تاريخ زندگى ابوطالب و فداكارى عظيم او نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و علاقه شديد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان نسبت به او، به حدى بود كه پيامبر سال مرگش را «عام الحزن» (سال اندوه ) نام نهاد، و اينها همه نشان مى دهد كه او به اسلام عشق مى ورزيد و دفاعش از پيامبر(صلى الله عليه وآله)، به عنوان دفاع از يك خويشاوند نبود ; بلكه به صورت دفاع يك مؤمن مخلص و يك عاشق پاكباخته و سرباز فداكار بود[90].

 

[83]. تاريخ يعقوبى، ج 1 ص 334 .
[84]. بحارالانوار، ج 18 ; السيرة النبويه، ج 1، ص 272 .
[85]. شرح نهج البلاغه، ج14، ص 76 .
[86]. الكامل فى التاريخ، ج2، ص 21 .
[87]. بحارالانوار، ج 15، ص 111 ; محمدبن محسن بن مرتضى كاشانى، معادن الحكمه، ج 2، ص 176 ; محمدرضا طبسى، منية الراغب فى ايمان ابى طالب، ص 45 ; به نقل از كراچكى، كنزالفوائد .
[88]. شرح نهج البلاغه، ج14، ص 69 .
[89]. ابن منظور، لسان العرب، ج3، ص 319 .
[90]. در طول تاريخ، كتاب هاى بسيارى در دفاع از ابوطالب و پاسخ گويى به شبهات وارده، نوشته شده است. براى آگاهى از منابع، ر.ك: ناصرالدين انصارى، مجله آينه پژوهش، شماره 21، مقاله كتاب شناسى حضرت ابوطالب، ص 89 ـ 96 .

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسش ها و پاسخ ها  «پیامبراعظم – سیره و تاریخ».

حتما بخوانيد

ویژه نامه امامت پژوهی

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.