چرا امام حسین ابتدا از مدینه به مکه رفتند

چرا امام حسین ابتدا از مدینه به مکه رفتند
هجرت به مكّه
چرا امام حسين (عليهالسلام) در آغاز حركت، از مدينه به مكّه رفت؟
علّت خروج امام حسين (عليهالسلام) از مدينه آن بود كه يزيد در نامه خود به وليد بن عتبه (فرماندار مدينه) خواسته بود كه حتما از چند نفر مخالف خود ـ كه يكى از آنها امام حسين علیهالسلام بود ـ بيعت گرفته شود و بدون بيعت رها نشوند.[24]
وليد گرچه با خوى مسالمتجويانه خود حاضر به آغشته كردن دست خود به خون امام حسين (عليهالسلام) نبود؛[25] اما در مدينه افراد باند اموى ـ به ويژه مروان بن حكم كه وليد در موارد سخت و ازجمله اين مورد با او مشورت مىكرد ـ او را به شدّت تحت فشار قرار مىدادند تا خون امام علیهالسلام را بريزد؛ چنانكه در همان آغاز وصول نامه، وقتى وليد با مروان مشورت كرد، مروان گفت: نظر من آن است كه در همين لحظه به دنبال اين چند نفر فرستاده و آنان را ملزم به بيعت و اطاعت از يزيد كنى و اگر مخالفت كردند، قبل از آنكه از مرگ معاويه مطلع شوند، سرهاى آنها را از تن جدا كنى؛ زيرا اگر آنان از مرگ معاويه با خبر شوند، هر كدام به طرفى رفته و اظهار مخالفت كرده و مردم را به سوى خود دعوت مىكنند.[26]
بنابراين، امام حسين (عليهالسلام) با توجه به نامناسب بودن شرايط مدينه براى اظهار مخالفت علنى و قيام و نيز در خطر بودن جان خود در اين شهر بدون امكان حركتى مؤثر، تصميم به ترك آن گرفت و از آيهاى كه در هنگام خروج از مدينه قرائت كرد، اين نكته ـ كه ترك اين شهر به علّت عدم احساس امنيت بوده است ـ آشكار مىشود.
بنا به نوشته ابو مخنف اباعبداللّه (عليهالسلام) در شب 27 يا 28 رجب همراه با خاندان خود ـ در حالىكه آيهاى را كه قرآن از زبان موسى (عليهالسلام) در هنگام خروج از مصر به علّت عدم احساس امنيّت نقل مىكند ـ تلاوت كرد:[27]
«فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ»[28]؛ «موسى از شهر خارج شد، در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى عرض كرد: پروردگارا! مرا از اين قوم ظالم نجات بده».
انتخاب مكّه، در حالى بود كه هنوز مردمان شهرهاى مختلف از مرگ معاويه مطلع نشده بودند و تلاشهاى جدى مخالفان براى اظهار مخالفت با يزيد آغاز نشده بود و هنوز امام حسين (عليهالسلام) دعوتى از شهرهاى ديگر و از جمله كوفه نداشت. بنابراين امام (عليهالسلام) بايد مكانى را براى هجرت خود انتخاب مىكرد كه اوّلاً بتواند آزادانه و در كمال امنيّت در آنجا ديدگاههاى خود را ابراز كند. ثانيا بتواند آنجا را محلّى براى انتقال ديدگاههاى خود به سرتاسر مملكت اسلامى قرار دهد.
شهر مكّه هر دو ويژگى را داشت؛ زيرا طبق آيه صريح قرآن «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»[29] حرم امن الهى بود و نيز با توجه به وجود كعبه در اين شهر و سرازير شدن مسلمانان از سرتاسر مملكت اسلامى براى انجام اعمال عمره و حجّ، امام حسين (عليهالسلام) به خوبى مىتوانست با گروههاى مختلف ديدار كرده و علّت مخالفت خود با دستگاه اموى و يزيد را براى آنها تبيين كند و نيز گوشههايى از معارف اسلامى را براى آنها بيان نمايد. در ضمن با گروههاى مختلف شهرهاى اسلامى ـ از جمله كوفه و بصره ـ[30] در ارتباط باشد.
امام (عليهالسلام) شب جمعه سوم شعبان سال 60 ق وارد مكّه شد و تا هشتم ذىحجه همان سال، در اين شهر به فعاليت مشغول بود.[31]
[24]. وقعة الطف، ص 75: «اما بعد فخذ حسينا و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن الزبير بالبيعة اخذا شديداليست فيه رخصة حتى يبايعوا و السلام».
[25]. ابن اعتم، الفتوح، ج 5، ص 12؛ وقعة الطف، ص 81.
[26]. وقعة الطف، ص 77.
[27]. همان، ص 85 و 86.
[28]. قصص 28، آيه 21.
[29]. آل عمران 3، آيه 97.
[30]. وقعة الطف، صص 103 ـ 107.
[31]. همان، ص 88: «فاقبل اهلها يختلفون اليه و يأتونه و من كان بها من المعتمرين و اهل الآفاق».
منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسش ها و پاسخ ها «ویژه محرم»