وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

شفاعت از منظر وهابیت

0

شفاعت از منظر وهابیت

آیت الله حسینی قزوینی

اينها [وهابیت] معقتدند كه اگر كسي معتقد باشد و بگويد:

يا رسول الله! شَفِّع لي عند الله.

شرك است و در بعضي موارد، فتوا به ارتداد و قتل او داده اند. مي گويند كه فقط مي توانيم بگوييم:

أللهم! شَفِّع لي نبيك.

يعني از خدا بخواهيم و سراغ خدا برويم و بگوييم كه تو بيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را براي ما شفيع قرار بده.

من در يكي از اين جلسات گفتم:

يعني كسي كه مثلا بخواهد نزد رئيس جمهور برود، اول بايد برود نزد خود رئيس جمهور و بگويد كه شما به رئيس دفتر خود بگوييد تا اجازه ملاقات من با شما را بدهد.

اين را عقل نمي پذيرد. اگر من واقعا نزد خدا رفته ام و اين قدر نزديك شده ام كه با خدا حرف مي زنم، ديگر معنا ندارد از او درخواست كنم نبي خود را شفيع من كند. بله، به خاطر بعضي از گناهان و معاصي، يك دوري معنوي ميان ما و خداوند حاصل شده است و نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رويم از باب:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

سوره مائده/آيه35

و از حضرت مي خواهيم عوامل اين فاصله ميان ما و خدا را از ميان بردارد تا به خداوند نزديك شويم. وقتي به خدا رسيديم، نيازي نيست كه دور بزنيم و سمت نبي او برويم و اين يك أمر غير عقلائي است.

روايتي داريم كه خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده اند:

نحن الوسيلة إلي الله.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج25، ص23

در خود صحيح بخاري از أنس آمده است:

إن عمر بن الخطاب رضي الله عنه كان إذا قحطوا إستسقي بالعباس بن عبد المطلب، فقال: أللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلي الله عليه و سلم فتسقينا و إنا نتوسل إليك بعَمّ نبينا فاسقنا، قال فيسقون.

صحيح البخاري، ابواب الإستسقاء، ج2، ص16

اين روايت از صحيح بخاري است، نه از كافي و بحار الأنوار. همه اهل سنت و وهابيت هم اين روايت را قبول دارند. يك نكته ظريفي كه در اينجا هست و بايد دقت كنيد، اين است اينها معتقدند كه توسل به مرده، حرام و شرك است و توسل به زنده را جائز مي دانند و اين هم به خاطر اين است كه اين روايت جلوي آن را گرفته است.

 

 

اولين جمعه ماه رمضان بود و وقتي نماز عصر را در مسجد نبوي خوانديم، جواني در سمت راست من نشسته بود و شروع كرد به نصيحت كردن من كه:

دست از شرك برداريد، وگرنه پشيمان مي شويد. روزي چشم باز مي كنيد كه در داخل جهنم هستيد و راه فرار نداريد.

ديدم كه خيلي مشفقانه مرا نصيحت مي كرد و براي من محرز بود كه خالصا لوجه الله مرا موعظه مي كند. گفتم: شما از كجا فهميديد كه من مشرك هستم؟

چون معمولا لباس عربي مي پوشيم تا بيشتر با آنها كنار بيائيم، آن روز لباس عربي را بر تن نداشتم و دستم در هنگام نماز، پائين بود و مانند اهل سنت، دست بسته نبودم.

گفت: از اين نمازي كه خوانديد. شما متوسل به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي شويد و توسل به أنبياء شرك است.

گفتم: آيا اين آيه قرآن را خوانده اي كه برادران حضرت يوسف (عليه السلام) نزد پدرشان مي آيند و مي گويند:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ

سوره يوسف/آيه97

و حضرت يعقوب (عليه السلام) هم فرمود:

سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

سوره يوسف/آيه98

آيا برادران حضرت يوسف (عليه السلام) مشرك بودند؟

گفت: اين مربوط به زمان حيات است و مربوط به برزخ نيست.

گفتم: مراد از برزخ چيست؟

گفت: وقتي اينها مردند، ديگر هيچ قدرتي براي وساطت مردم با خدا ندارند.

گفتم: مقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بالاتر است يا مقام شهداء؟

گفت: پيامبر (صلي الله عليه و سلم).

گفتم: قرآن مي فرمايد:

وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

سوره آل عمران/آيه169

وقتي شهداء زنده هستند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم بايد زنده باشد.

گفت: هذه حيات برزخيه: اين، حيات برزخي است.

گفتم: حيات برزخي براي شهداء است يا عموم مؤمنين؟

گفت: خاصة للشهداء: مخصوص شهداء است.

گفتم: در مورد اين آيه چه مي گويي:

النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ

سوره غافر/آيه46

صبح گاهان و شام گاهان عذاب را در برزخ به آل فرعون عرضه مي دارند.

آنها كه مؤمن نبودند.

وقتي من اين را گفتم، چند نفر هم داشتند تماشا مي كردند. به اينجا كه رسيد، بلند شد و گفت:

أنت مشرك، أنت مشرك، أنت مشرك.

و از جلسه خارج شد. يك پيرمردي كه از دور حرف هاي ما را گوش مي كرد، جلو آمد و گفت:

شما قرآن را نمي خوانيد و تفسير بلد نيستيد.

گفتم: مراد شما چيست؟

گفت: شما در مورد تفسير اين آيه قرآن چه مي گوييد:

الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ

سوره نور/آيه26

گفتم:

النساء الخبيثات للرجال الخبيثين و الرجال الخبيثون للنساء الخبيثات و النساء الطيبات للرجال الطيبين و الرجال الطيبون للنساء الطيبات.

گفت: شما چرا عايشه را لعن مي كنيد؟ مگر عايشه همسر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نبود؟ مگر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) طيّب نبود؟

گفتم: اولا: اين افتراء است و ما كسي از علماء شيعه را نداريم كه عايشه را تكفير و لعن كند.

 

 

ثانيا: مگر حضرت نوح (عليه السلام) و حضرت لوط (عليه السلام) مؤمن نبودند كه قرآن مي فرمايد:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ و َامْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ

سوره تحريم/آيه10

وقتي اين را گفتم، عصباني شد و چند تا فحش نثار ما كرد و از مجلس خارج شد. يك ترفند عجيبي دارند كه وقتي به آخر خط مي رسند، حرف و شعارشان اين گونه است. من به كرّات اين را ديده ام. وقتي اينها رفتند، چند نفر از جوانان كه دور ما بودند، با آنها صحبت كردم كه اين افترائاتي است كه در طول اين 700 ، 800 سال به شيعه مي بندند و هيچ گونه مدركي ندارند. اين آقاياني كه اين همه افتراء مي بندند، يك مورد هم كتب شيعه را نخوانده اند.

جالب تر اين كه من در شب نيمه رمضان با شيخ محمد جميل زينو ـ مفتيان طراز اول عربستان سعودي ـ بحث مي كردم و در آنجا هم همين بحث پيش آمد و گفتند كه شما با توسط خود، شرك خودتان را ثابت مي كنيد. گفتم: شيخ! كتابي هم كه براي من فرستاده بوديد – در رابطه با توسل بود كه خودش نوشته بود – و به اين روايت صحيح بخاري استناد كرده ايد:

إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلي الله عليه و سلم فتسقينا و إنا نتوسل إليك بعَمّ نبينا فاسقنا.

صحيح البخاري، ابواب الإستسقاء، ج2، ص16

اطلاق دارد و اطلاق روايت، حيات و ممات را مي گيرد و ما قرينه اي بر تقييد نداريم. او آدم ملائي بود كه اگر بحث علمي مي كرديم، مي فهميد.

گفت: نه، ما بعد از ممات و فوت رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، هيچ دليلي نداريم كه صحابه به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) متوسل شده باشند. چون دليلي نداريم، قرينه است بر اين كه اين قضيه نبوده و اگر جائز بود، بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) يكي از صحابه به او متوسل مي شدند.

يكي از دانشجويان كه روبروي من نشسته بود، گفت:

ما حتي يك روايت هم نداريم كه كسي بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) گفته باشد يا رسول الله.

گفتم: شيخنا! اتفاقا ما يك روايتي داريم در كتاب هاي روائي اهل سنت كه متعدد نقل شده است و آمده است:

أصاب الناس قحط في زمن عمر، فجاء رجل إلي قبر النبي صلي الله عليه و سلم، فقال: يا رسول الله!استسق لأمتك، فإنهم قد هلكوا … .

فتح الباري لإبن حجر، ج2، ص412 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص 482 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1149 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص431 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص345 ـ الإصابة لإبن حجر، ج6، ص216 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص273 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص105

اينها آمدن كنار قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و يا رسول الله گفتن را شرك مي دانند.

به آنها گفتم: شما در مورد اين چه مي گوييد؟

شيخ گفت: كه اين روايت ضعيف است.

يعني بدون هيچ كنكاشي، همان طوري روي هوا مي گويد كه روايت ضعيف است. اين، يكي از حربه هاي اينهاست كه روايت را بررسي كرده باشد يا نه، مي گويد روايت ضعيف است. اگر كسي كار سندي كرده باشد و مسلط به رجال باشد، مي تواند به جنگ آنها برود.

گفتم: اتفاقا ابن حجر اين روايت را در فتح الباري آورده است و ابن كثير سني وهابي در البداية و النهايةآورده است و مي گويند روايت صحيح است. اهل سنت، هم ابن حجر را قبول دارند كه معاصر با ابن تيميه بود و رنگ و بوي وهابيت دارد و هم ابن كثير را قبول دارند كه قدم تا قلم او وهابي است.

وقتي اين را گفتم، همان طوري ماند.

گفت: فتح الباري را براي من بياوريد.

دانشجويان سريع رفتند و فتح الباري و البداية و النهاية را آوردند.

من يك تجربه اي داشتم كه شما تكرار نكنيد. من هر كجا كه مي روم، كامپيوترم را با خودم مي برم و هميشه حدود 6 هزار جلد كتاب از شيعه و سني – در برنامه نرم افزاريـ آماده دارم كه خيلي راحت مي شود آدرس ها را پيدا كرد. مضافا كه اين كتاب ها، چاپ مختلفي دارند. من صفحه اي از فتح الباري را يادداشت كرده بودم و آنها فتح الباري را به من دادند و آدرس من با آدرس اين كتاب تفاوت داشت. من از چاپ بيروت گرفته بودم و اينها از چاپ مصر داشتند. شما هم اگر آدرس كتاب را مي نويسيد، باب آن را هم يادداشت كنيد.

به آنها گفتم كه فردا كامپيوتر را مي آورم اينجا و آدرس كتاب را با باب آن نشان مي دهم. وقتي من به هتل رفتم، سريع فتح الباري را پيدا كردم و باب آن را يادداشت كردم و بردم نشان دادم.

گفت: من قبول دارم.

اگر عوام الناس بود، شروع مي كرد به اعتراض كردن و فحش دادن و جسارت كردن. ولي كساني كه فرهنگي و فاضل هستند، در اين طور موارد، معقول برخورد مي كنند.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.