وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

ستارالعیوب بودن خدا و چشم بصیرت خواص

0

ستارالعیوب بودن خدا و چشم بصیرت خواص

 

پرسش:خداوند ستار العيوب است و در اين شکي نيست. سوال بنده اين است که چرا با اين حال خداوند به بعضي از بندگان خوب خود چشم بصيرت عطا مي کند؟ آيا اين باعث نمي شود که شخص به ماهيت شخص ديگر پي ببرد؟ اين درست که خداوند عيوب او را آشکار نکرده اما براي افراد با بصيرت نيز ماهيت شخص گناهکار پنهان نمي ماند. در اين مورد توضيح دهيد.

پاسخ(حجت الاسلام ایمانی):

1ـ محدوده و متعلّق ستّاریّت خدا

انسان از نقايص و عيوب خود ناراحت و غمگين مي شود چرا که فطرتاً کمال طلب است و نقص و عيب در مقابل کمال است؛ لذا انسان فطرتا دوست دارد که کامل باشد و ديگران نيز او را به وصف کمال بشناسند ؛ و چون اين حس فطري ، ريشه در روح دارد در همه ی عوالم، وجود خواهد داشت. در عالم طبيعت بسياري از نقايص و عيوب روحي و اخلاقي انسانها در پشت پرده ی عالم ماده پنهان است و خداوند متعال آن را از بسياري از مردم پنهان کرده است؛ حتي از برخي از روايات استفاده مي شود که بسياري از قبايح انسان مؤمن از برخي از فرشتگان نيز مستور است.

 

امام صادق(ع) فرمودند: « هيچ مؤمني نيست مگر اينکه صورتی مثالی در عرش دارد وقتی شخص مشغول رکوع وسجود و مانند آن می شود صورت مثالي او نيز در عرش مشغول همان اعمال مي شود و در اين هنگام ملائک او را در عرش مي بينند و بر او صلوات مي فرستند و استغفار مي کنند و زماني که بنده ی مؤمن مشغول گناه مي شود، خدا بر صورت مثالي او پوششي مي افکند تا ملائک مطلع نشوند و اين است تأويل « يا من اظهر الجميل و ستر القبيح» » (بحارالانوار، ج54 ص354)

همين طور از روايات استفاده مي شود که خداوند متعال گناهان توبه کنندگان را ، هم در دنيا و هم در آخرت ، مي پوشاند. امام صادق(ع) فرمودند: « زماني که بنده توبه نصوح کند خدا او را دوست مي دارد ؛ پس عيوب او را در دنيا و آخرت مي پوشاند. راوي از امام مي پرسد: خدا چگونه مي پوشاند؟ امام مي فرمايند: خدا گناهان او را از ياد دو ملکي که گناهان او را مي نويسند، مي برد و به اعضاء او وحي مي کند که گناهان او را کتمان کنيد و وحي مي کند به اماکن زمين که کتمان کنيد آنچه را که از گناه در شما انجام مي داد، پس او خدا را ملاقات مي کند در حالي که هيچ چيزي نيست که بر گناه او گواهی دهد.»(کافي، ج2، ص430 و 431)

از اين گونه روايات استفاده مي شود که خداوند متعال نسبت به مؤمنان، هم در دنيا و هم در آخرت ستّارالعيوب است ؛ امّا نسبت به غير مؤمنين خداوند متعال چنين تعهدي نداده است. خداوند متعال بسياري از قبايح غير مؤمنين را در دنيا مخفي مي کند ولي آنگاه که بنده ی خدا از ستّاريت خدا مغرور شود و حرمت شکني را از حدّ بگذارند و به خصوص شروع به ريختن آبروي بندگان کند، در اين حالت بعيد نيست که خدا نيز پرده از کار او بردارد و او را رسوا نماید ؛ و البته در آخرت به طور حتم پرده از کارش گشوده خواهد شد؛ و در واقع اين خود شخص است که با کناره گيري کامل از عبادت خدا پرده ی ستّاريّت خدا را کنار مي زند ؛ و خود را رسوا مي سازد. بنابراين در عين اينکه آخرت يوم تبلي السرائر است و اسرار در آن روز فاش مي شوند ولي گناهان مؤمنان مکتوم مي ماند و خدا آن را حتّي از ملائک نيز مخفی مي کند واین خود پاداشی برای مومنان است. حتي از برخي روايات استفاده مي شود که خداوند متعال بعد از ورود مؤمنان به بهشت، گناهان گذشته ی آنها را از ياد خودشان نيز مي برد تا از شرمندگي آن آزار نبينند.

حاصل کلام آنکه:

اوّلاً ستّاریّت خدا اختصاص به عالم دنیا ندارد ، بلکه در برزخ و آخرت نیز جاری است.

ثانیاً این ستّاریّت برای مومنان تضمینی است ؛ امّا برای غیر مومنان تضمینی نبوده مشروط است.

2ـ ستّاریّت خدا و چشم بصیرت خواصّ

باید دانست که شهود باطن افراد توسط بعضی اولیای الهی به معنی دریده شدن پرده ستّاریت نیست ؛ چون اولیای خدا با چشم الهی می نگرند و دیدن آنها عین دیدن خداست. اینها خودی ندارند تا ببینند ؛ بلکه اینها ـ اگر صاحب مقام قرب نوافل باشند ـ با چشم خدا می نگرند ؛ و اگر صاحب مقام قرب فرائض باشند ، خدا با چشم آنها می بیند. مقام عرفا، قرب نوافل است؛ و مقام معصوم، قرب فرائض.

چشم بصيرت يافتن، معلول نوعي تکامل برزخي و اشتداد يافتن روح است و چنين تکاملي ناشي از تخلّق به اخلاق الهي و به معني مظهر اسماء الهي شدن است. شخص زماني داراي چشم بصيرت مي شود که از يک جهت مظهر اسمائي چون بصير و عالم السّر و الخفيّات و امثال آن باشد و از جهت ديگر مظهر اسم ستّارالعيوب گردد. وقتي شخص به چنين مرحله اي از تکامل رسيد، ديدن او با چشم الهي خواهد بود. چنين کسي مي بيند ولي با بصيرت خدا؛ و مي شنود با سمع خدا و عيب پوشي مي کند با ستّاريت خدا. از اين مقام تعبير مي شود به قرب نوافل. پيامبر(ص) فرمودند: همانا خداوند متعال مي فرمايد: « بنده ی من با نوافل (مستحبات ) و از سر اخلاص به من تقرّب مي جويد تا اينکه من او را دوست می دارم؛ پس زماني که او را دوست داشتم شنوايي او مي شوم که با آن مي شنود و بينايي او مي شوم که با آن مي بيند و دست او مي شوم که با آن مي گيرد؛ اگر از من چيزي بخواهد به او مي دهم و اگر از من پناه خواهد او را در پناه خود می گیرم .»(ارشادالقلوب، ج1، ص91) و بالا تر از این مقام ،مقام قرب فرائض است که مختصّ به معصومين(ع) می باشد.

در آن مقام، انسان چشم و زبان و دست خدا مي شود ؛ يعني خدا با چشم او مي بيند و با گوش او می شنود نه اينکه او با بينايي خدا نظاره کند و با سمع الهی بشنود. اميراالمؤمنين(ع) فرمودند: « أنا عين الله و أنا يدالله و أنا جنب الله و أنا باب الله ـــ منم چشم خدا و منم دست خدا و منم جنب الله و منم درب خدا. » (کافي، ج1، ص145) ديدن چنين کسي ديدن خداست و شنديدن او شنيدن خداست؛ کما اينکه رضايت او رضايت خدا و غضب او غضب خداست.

 

پیامبر (ص) فرمودند : « إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا. ــــ خدا به خاطر غضب فاطمه غضب می کند و به خاطر رضایش راضی می شود.» (بحار الانوار ،ج21،ص279) البته اين نکته نيز گفتني است که صاحبان بصيرت ـ از گروه اوّل ـ همه چيز را نمي بينند ؛ و اگر خدا اموري را به آنها نشان مي دهد حکمتي دارد و بسياري از اوقات اين امر به نفع خود صاحب عيب است ؛ چون در این حالت آن ولیّ خدا ، از آن جهت که طبیب نفوس است وی را درمان می کند ؛ حال یا با اطّلاع خود شخص یا بی اطّلاع او. همچنین گاه اولیاء از باطن افراد خبر می دهند تا مردم بدانند که در مرتبه ی بالاتر، خدا ناظر آنهاست. نیز این خبرها را می دهند تا برای شخص یقین حاصل گردد که امور غیبی حقّ است ؛ و … .

پس دیدن امام(ع) عین دیدن خدا ، و دیدن خدا عین دیدن امام است. کما اینکه پذیرش امام عین پذیرش خدا و پذیرش خدا عین پذیرش امام است. اینان مظاهر تامّ اسماء الهی هستند و ستّاریّت خدا نیز در وجود این بزرگواران ظهور و بروز دارد. لذا با اینکه می بینند ولی کسی را رسوا نمی کنند مگر آنگاه که خود خدا اراده ی رسوا شدن کسی را کرده باشد. چرا که ستّاریّت خدا برای همه نیست؛ بلکه حدّ نصابی دارد که وقتی آن حدّ نصاب حاصل شد، خداوند متعال پرده از راز شخص برمی دارد. گاه برای مجازات شخص و گاه برای اینکه تنبیه شود و دست از عمل زشت خود بردارد.

آری امام مظهر اسماء الهی و چشم خداست؛ لذا فرمودند: « نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَيْه ــــ ماییم اسماء حسنای خدا ، که خدا عملی را از بنده ای نمی پذیرد مگر به سبب معرفت ما ؛ و به خدا سوگند ماییم آن کلماتی که آدم (ع) آن را از پروردگارش دریافت نمود ، پس به سوی پروردگارش بازگشت.» (بحارالأنوار،ج 25 ،ص4 ) ؛ همچنین فرمودند: « نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ  ـــــ  ماییم حجّت خدا؛ و ماییم درب خدا؛  و ماییم زبان خدا؛ و ماییم وجه الله؛ و ماییم چشم خدا در میان خلقش؛ و ماییم والیان امر خدا در میان بندگانش» (الكافی ،ج1 ، ص143 ) . و امیرالمومنین (ع) نیز فرمودند: « أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ ــــ  منم چشم خدا؛ و منم دست خدا؛ و منم همسایه ی خدا؛ و منم باب الله»(الكافی ،ج1 ، ص143 )

در آخرت نیز معیار ثواب و عقاب و میزان اعمال، وجود امام معصوم می باشد ؛ لذا وجود مبارک امیر مومنان را قسیم النّار و الجنّة گفته اند. امیر مومنان (ع) خطاب به سلمان و ابوذر فرمودند: « … يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالَا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ قَالَ ع أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِكُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِي ع يَعْلَمُونَ وَ يَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا لِأَنَّا كُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ كُلُّنَا مُحَمَّدٌ فَلَا تَفَرَّقُوا بَيْنَنَا وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا كَرِهْنَا كَرِهَ اللَّهُ  ـــــــ  اي سلمان و يا اباذر! من زنده مى‏کنم و مى‏ميرانم به اجازه ی پروردگارم . من به شما خبر مي دهم که چه مي خوريد و چه ذخيره در خانه‏هاى خود کرده‏ايد به اذن پروردگارم. من از دلهاى شما مطلعم و ائمه از اولادم نيز همين کارها را مي کنند و اين اطلاعات را دارند هر وقت بخواهند و اراده کنند. چون ما همه يکى هستيم اوّل ما محمّد ، آخر ما محمّد و وسط ما محمّد است و همه ي ما محمّديم ؛ بين ما جدايى نيندازيد! ما وقتى بخواهيم ، خدا مي خواهد و وقتى نخواهيم خدا نمي خواهد. پس واى بر کسى که منکر فضل و امتيازات و الطافى که خدا به ما عنايت کرده باشد » (بحارالأنوار ، ج26 ، ص6)

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.