وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

روزه، گرسنگي يا بندگي؟

0

روزه، گرسنگي يا بندگي؟

مهم اين است كه ما روزه بگيريم، نه اين‌كه فقط گرسنگي بكشيم، روزه يك نحوه صعود روحاني براي انسان است از دريچة بندگي خداوند، ولي گرسنگي يك عمل بدني است مثل ورزش كه يك عمل بدني است. شما در روزه به يك صعود روحاني نظر داريد منتها از طريق گرسنگي بدن. ولي گاهي ما به‌جاي اين‌كه در مغرب افطار كنيم، در مغرب روزه خود را خراب مي‌كنيم. فرق است بين افطار كردنِ روزه و خراب‌كردن آن. افطار كردن؛ يعني روزه را شكستن. ولي خراب و باطل‌كردن روزه ، يعني غذاهايي را كه در روز نخورده‌اي در فرصتي كه داري، جبران كني، و در واقع آن مقاومت و كنترل روحاني را كه در طي روز در خودت تقويت كردي از دست بدهي.

تقويت تقوي

شايد اسب‌هاي چموش را ديده باشيد كه چقدر سخت است اگر بخواهيم آنها را از جايي به جايي ديگر ببريم. اگر يك لحظه از كنترل آن‌ها غفلت كنيد از دستتان در رفته است، بايد با يك هوشياري و كنترلِ دائمي مواظب آن‌ها باشيد، اگر يك لحظه غفلت كنيد مي بينيد سرِجاي اول برگشته‌اند، و باز بايد از اول كار را شروع كنيد. بعضي‌ها از اول تا آخر ماه ‌رمضان يك روز هم روزه نمي‌گيرند، چون در جهت اصلاح تدريجي خود نيستند ، سي منزل بايد اين اسب چموش را ببري تا إن‌شاءالله در منزل سي‌اُم رام بشود. شهوات و نفسانيات نيز همين‌طور است، اگر سي روز كنترل شوند، آهسته‌آهسته رام مي‌شوند و زير فرمان عقل و شريعت قرار مي‌گيرند. حالا اگر در موقع افطار هوس‌ها را دوباره رها كني، مثل آن اسب چموشي است كه آن را در كنترل خود نياورده‌اي و لذا دوباره سر جاي اولش برمي‌گردد. اگر مقاومتي را كه در طول يك روز با روزه‌داري به‌دست آوردي در هنگام افطار رها كني از آن روزه چيزي عايدت نشده است. پس مواظب باشيد مقاومت شخصي‌تان كه عبارت است از «تقوي»، در موقع افطار گسسته نشود، چرا كه روزه، تقويت قدرت پرهيزكاري است. به‌همين جهت در آخر آيه 183 سوره بقره كه مربوط به روزه است، مي‌فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» يعني شايد بتوانيد از طريق روزه متّقي شويد و قدرت پرهيزكاري بيابيد.

به آية روزه نظر كنيد كه مي‌فرمايد:

«يا اَيُّهَاالَّذينَ امَنُواكُتِبَ عَلَيْكُمُ‌الصِّيامُ كَماكُتِبَ عَلَي‌الَّذينَ مِنْ قَبْلِكـُم، لَعَلَّكُـمْ تَتَّقُونَ»[1]

يعني: اي مؤمنان! بر شما روزه را واجب كرديم، همان طور كه بر امت‌‌هاي گذشته واجب نموديم شايد پرهيزكار شويد، و در نتيجه آن روحية مقاومت در مقابل هوس‌ها در شخصيت شما رشد پيدا كند.

ملاحظه كرده‌ايد؛ گاهي اوقات مي‌خواهيد كارهاي خوب و جدّي انجام دهيد ولي نمي‌توانيد. چرا؟ چون قدرت پرهيزكاري شما ضعيف است، مدتي كه روزه گرفتيد كاري را كه نمي‌‌‌‌‌‌توانستيد‌ انجام دهيد و هوس‌‌‌هايتان مانع مي‌‌‌شد، حالا همان كار را مي‌‌‌توانيد انجام دهيد. بعضي مواقع ديده‌ايد كه دلتان مرده است، اصلا معنويت در جانتان خشك شده است، با روزه كه «حيات قلب» است دوباره دل زنده مي‌شود. مولوي چه خوب مي‌گويد:

چشم بندِ آن جهان،‌حلق ‌و ‌دهان

اين ‌دهـان ‌بربند تا بيني‌عيان

تاهوي ‌تازه‌است،ايمان ‌تازه ‌نيست

اين‌دهان ‌جزقفل‌ آن دروازه نيست

يعني: تا هوس در صحنه است ايمان تحرك ندارد ولي اگر دهانت را كنترل كردي، دروازة ايمان بر جانت گشوده مي‌شود، چرا كه اگر دهان كنترل شد، دريچه‌ها‌ي غيب آهسته‌آهسته بر جان انسان باز مي‌شود. براي كساني كه جايگاه گرسنگي و كنترل دهان را در عمل شناخته‌اند، گرسنگي بسيار خوشمزه است. اگر كسي مزة گرسنگي را چشيد از سيري و پرخوري متنفّر مي‌شود. بيخود نيست كه در روايات داريم: خداوند از شكم سير بدش مي‌آيد. ما كساني را مي‌شناسيم، از روزي كه رياضتشان را شروع كرده اند تا آخر عمر يك روز سيرنبوده‌اند.

گرسنگي؛ پذيراييِ مقدّس خدا!

در خبر داريم كه در زمان يكي از پيامبران گذشته، سه نفر از مؤمنين در مسافرتي در محلي شب‌گير شدند، و راه به جايي نبردند، نه محلي براي استراحت و نه قوت و غذايي. بالاخره يكي از آنها گفت،‌ من اينجا يك آشناي دوري دارم مي‌روم شايد بتوانم امشب سربار او شوم. ديگري هم فكر كرد و به يادش آمد يك همكاري اينجا دارد‌، گفت مي‌روم شايد بشود امشب را مهمان او بشوم. سومي هر چه فكر كرد چيزي به‌يادش نيامد. گفت: ما هم مي‌رويم مسجد و مهمان خدا مي‌‌شويم. فردا صبح كه آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر كدام از خوبي‌‌‌‌هاي طعامي كه در شب خوردند و از نوع پذيرايي‌‌ها صحبت كردند ولي سومي گفت: حقيقتش ما مهمان خدا شديم ولي تا صبح گرسنگي كشيديم. به پيامبر آن زمان ندا رسيد برو و به اين مؤمن بگو ، حقيقتاً ما ميزباني تو را پذيرفتيم، و پذيرفتيم كه تو مهمان ما باشي، ولي هر چه گشتيم خورشت و طعامي بهتر از «گرسنگي» نبود كه با آن از تو پذيرايي كنيم.

يعني گرسنگي يك پذيرايي مقدّس است و براي همين هم طعام رمضان گرسنگي است و نتيجة اين گرسنگي «قرآن» است. سفره گرسنگي را پهن مي‌كنند تا قرآن را به قلب‌ها برسانند، آن وقت آيا مي‌شود گرسنگي را چيزي نگرفت و به سادگي از آن گذشت؟‌

يكي از عرفا به شاگردش مي‌گويد‌:

«نفسِ خود را از چه مي‌ترساني، مي‌ترسي گرسنه بماني؟ مترس، زيرا كه تو در نزد خدا خوارتر از آني كه تو را گرسنه دارد، خداوند، محمدصلوات الله علیه و اله و يارانش را گرسنه داشت».

بزرگي مي‌گويد: « هرگز نشد سير شوم و معصيتي مرتكب نشوم و يا قصد معصيت نكنم».

شايد گمان كنيم ما چنين نيستيم كه سيري موجب معصيت برايمان شود، آخر مگر ما قلبمان را مي شناسيم؟ آن بزرگاني كه اين‌ها را مي گويند ، لايه‌لاية تارهاي قلبشان را مي‌شناسند. مي‌فهمند كجا و چطوري هستند، دانه دانه نَفَس‌‌‌هايشان را مي‌‌‌توانند تفسير كنند.

بزرگي مي‌گويد: «اول بدعتي كه پس از پيامبرصلوات الله علیه و اله حادث شد، سيري بود.» مي‌فرمايد: «چون شكم مردمان سير شد نَفْسِ آنها سركشي كرد و به سوي دنيا متمايل شد.» شما اين را بدانيد اول چيزي كه با گرسنگي مرتفع مي‌شود و شما از دست آن آزاد مي‌‌شويد «شهوت» است، هم شهوت فَرْج و هم شهوت سخن. در آن حال، نه ميل افراطي به جنس مخالف داريم كه همة فكر و ذكرمان را خرج اين مسئله كنيم، و نه مايليم اين قدر پرحرفي كنيم. البته اين به شرطي است كه خودتان متوجه حساسيت اين مسأله باشيد و طالب آن بشويد، تا انجام آن برايتان آسان شود. شهوت در غذا خوردن اين طوري است كه گاهي بدنتان نياز به غذا ندارد و احساس گرسنگي هم نمي‌كنيد ولي مايليد غذا بخوريد، اين ديگر نياز نيست، بلكه شهوت است. يكي از كارهاي مذموم هم همين است كه انسان سير باشد و غذا بخورد، چرا كه در اين حال به جاي اين‌كه نياز بدني‌اش را برآورده باشد شهوت غذا خوردن را تقويت كرده است.

پی نوشت:

[1] – سوره بقره، آيه 183.

منبع:هدانابرگرفته از کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.