وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

رتبه بندی گناهان

0

رتبه بندى گناهان

پرسش 2 . آيا درست است كه بگوييم گناهان با توجه به آثار آنها رتبه بندى مى شوند به طور مثال دروغ گناه كبيره است و دروغگو دشمن خداست اما اگر دروغ جزيى بود اين طور نباشد و يا يكى از شخصيت هاى اجتماعى اگرچه گناه كوچك انجام دهد اما به دليل تأثير زياد آن، گناه كبيره به شمار آيد؟
از آيات و روايات استفاده مى شود كه در چند مورد، گناه صغيره، تبديل به كبيره مى شود و حكم گناهان كبيره را پيدا مى كند از جمله:

 

اول. اصرار بر صغيره

تكرار گناه صغيره، آن را تبديل به گناه كبيره مى كند، و اگر انسان حتى يك گناه كند، ولى استغفار نكند، و در فكر توبه هم نباشد، اصرار به حساب مى آيد. صغيره همچون نخ نازك و باريكى است كه اگر تكرار شود، طناب و ريسمان ضخيم و كلفتى مى گردد كه پاره كردنش مشكل است.
قرآن درباره پرهيزكاران مى فرمايد: «وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»36؛ «آنان آگاهانه بر گناهانشان، اصرار نورزند».
امام باقر عليه السلام در شرح اين آيه فرمود: اصرار، عبارت از اين است كه كسى گناهى كند و از خدا آمرزش نخواهد و در فكر توبه نباشد.
امیرمؤمنان على عليه السلام فرمود: «ايّاك و الاصرار فانه من اكبر الكبائر و اعظم الجرائم»37؛ «از اصرار بر گناه بپرهيز، چرا كه از بزرگ ترين جرايم است».

 

از گناهان كوچك غافل نشويم

امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه ياران (در سفرى) در سرزمين بى آب و علفى فرود آمد، به يارانش فرمود «ائتوا بحطب»38؛ «هيزم بياوريد كه از آن آتش روشن كنيم تا غذا بپزيم». ياران عرض كردند: اينجا سرزمين خشكى است و هيچ گونه هيزم در آن نيست! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

برويد هر كدام هر مقدار مى توانيد جمع كنيد آنها رفتند و هر يك مختصرى هيزم يا چوب خشكيده اى با خود آورند و همه را در پيش روى پيامبر صلى الله عليه و آله روى هم ريختند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هكذا تجتمع الذّنوب»؛ «اين گونه گناهان، روى هم انباشته مى شوند».

سپس فرمود: «ايّاكم و الُمحقّرات من الذّنوب»؛ «از گناهان كوچك بپرهيزيد كه همه آنها جمع و ثبت مى گردد…».
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا صَغيرة مع الاِصرار»39؛ «در صورت اصرار، گناه صغيره اى نباشد».

 

دوم. كوچك شمردن گناه

كوچك شمردن گناه، آن را به گناه بزرگ تبديل مى كند، براى روشن شدن موضوع، به اين مثال توجه كنيد:
اگر كسى سنگى به سوى ما پرتاب كند، ولى بعداً پشيمان شده و عذرخواهى كند، ممكن است او را ببخشيم، ولى اگر سنگ ريزه اى به ما بزند، و در مقابلِ اعتراض بگويد: اين كه چيزى نيست، بى خيالش. او را نمى بخشيم، زيرا اين كار، از روح استكبارى او پرده برمى دارد و بيانگر آن است كه او گناهش را كوچك مى شمرد.

به اين روايات توجه كنيد:

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: «من الذّنوب التّى لا يغفر ليتنى لا يؤخَذُ الاّ بهذا»40؛ «از گناهان نابخشودنى اين است كه انسان بگويد: كاش مرا به غير از اين گناه مجازات نكنند يعنى آن گناهِ مورد اشاره را كوچك بشمرد».

امیرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد: «أَشَدِّ الذنوب ما استهان بِه صاحبُه»41؛ «بزرگ ترين گناهان آن معصيتى است كه گناهكار آن را كوچك بشمارد».

امام صادق عليه السلام فرمود: «از گناه حقير و ريز، بپرهيز (سبك مشمار) كه آمرزيده نشود». عرض كردم: گناهان حقير چيست!؟ فرمود آن است كه: «الرّجل يَذنب فيَقول طُوبى لى لو لم يَكن لى غير ذلك»42؛ «كسى گناه كند و بگويد خوشا به حال من اگر غير از اين گناه نداشتم».

 

سوم. اظهار خوشحالى هنگام گناه

لذت بردن از گناه و شادمانى هنگام انجام گناه، از امورى است كه گناه را بزرگ مى كند و موجب كيفر بيشتر مى شود.

در اينجا به چند روايت توجه كنيد:
امیرمؤمنان على عليه السلام فرمود: «شر الاشرار من يتبجح بالشّر»43؛ «بدترين بدها كسى است كه به انجام بدى خوشحال گردد».

و نيز فرمود «مَن تَلذّذ بمعاصِى الله اورثه الله ذلا»44؛ «كسى كه از انجام گناه، لذت ببرد خداوند ذلّت را به جاى آن لذّت به او مى رساند».

امام سجاد عليه السلام فرمود: «إيّاك و ابتهاج بالذنب فان الابتهاج به اعظم من ركوبه»45؛ «از شاد شدن هنگام گناه بپرهيز، كه اين شادى بزرگ تر از انجام خود گناه است».

و نيز فرمود: «حلاوة المعصية يفسدها اليم العقوبة»46؛ «عذاب دردناك گناه شيرينى آن را تباه مى سازد».

 

چهارم. گناه از روى طغيان

يكى ديگر از امورى كه موجب تبديل گناه كوچك به گناه بزرگ مى شود، طغيان و سركشى در انجام گناه است؛ در قرآن كريم مى خوانيم: «فَأَمّا مَنْ طَغى. وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا. فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى»47؛ «و اما آنها كه طغيان كردند و زندگى دنيا را مقدم شمردند، بى گمان جايگاهشان دوزخ است».

 

پنجم. مغرور شدن به مهلت الهى

ديگر از امورى كه گناه كوچك را به گناه بزرگ تبديل مى كند، آن است كه گنهكار مهلت خدا و مجازات نكردن سريع او را دليل رضايت خدا بداند و يا خود را محبوب خدا بداند؛ «وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ»48؛ «گناهكاران در دل مى گويند: چرا خداوند ما را به خاطر گناهانمان عذاب نمى كند؟ جهنم براى آنها كافى است، وارد آن مى شوند و بد جايگاهى است».
وعده عذاب جهنم براى چنين افرادى، دليل آن است كه گناه افرادى كه مغرور به عدم مجازات سريع خداوند هستند، گناه كبيره است.

 

ششم. تجاهر به گناه

آشكار نمودن گناه نيز، گناه صغيره را تبديل به گناه كبيره مى كند، شايد از اين نظر كه آشكار نمودن گناه حاكى از تجرّى و بى باكى بيشتر گنهكار است، و موجب آلوده كردن جامعه، و عادى نمودن گناه مى گردد.
اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود: «ايّاك و المجاهرة بالفُجور فانّه من اشدّ المَأثِم»49؛ «از آشكار نمودن گناهان بپرهيز، كه آن از سخت ترين گناهان است».

و حضرت رضا عليه السلام فرمود: «المستتر بالحسنة يعدل سبعين حسنة و المذيع بالسيّئة مخذول»50؛ «پاداش پنهان كننده كردار نيك، معادل هفتار كار نيك است، و آشكار كننده گناه، خوار مى باشد».

 

هفتم. گناه شخصيت ها

گناه آنان كه در جامعه، داراى موقعيت خاص هستند، با گناه ديگران يكسان نيست، و چه بسا گناه صغيره آنها، حكم گناه كبيره را داشته باشد، زيرا گناه آنها داراى دو بُعد است: بعد فردى و بعد اجتماعى.
گناه شخصيت ها و بزرگان از نظر بعد اجتماعى مى تواند زمينه اغوا و انحراف جامعه و موجب سستى دين مردم شود.
بر همين اساس، حساب خداوند با بزرگان و شخصيت ها، غير از حساب او با ديگران است.

 

گناه بزرگان از ديدگاه قرآن

در آيات 44 تا 47 سوره حاقّه درباره عالمان بدعت گذار مى خوانيم: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ. فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ»؛ «و اگر او (پيامبر) سخن دروغ بر ما مى بست، ما او را با قدرت مى گرفتيم، سپس شاهرگش را قطع مى كرديم، و احدى از شما قادر نيست مانع شود و از او حمايت كند».

در قرآن افراد بدعت گذار و تحريف گر بسيارى مطرح شده اند اما خدا درباره ى هيچ كدام از آنها اين گونه سخن نگفت كه: رگ گردنت را مى زنيم، ولى به پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر عصمت و مقام علم و آگاهيش چنين مى فرمايد، زيرا او شخص بزرگى است كه گناهش نيز بسيار بزرگ است. بنابراين آنان كه داراى شخصيت علمى و دينى هستند و انتسابشان به دستگاه دين بيشتر است، مسئوليت بيشترى دارند.

 

مَثَل دانشمند غير متعهّد در قرآن

در قرآن دانشمندان بى عمل به الاغ و سگ، تشبيه شده اند.
در مورد بلعم باعورا دانشمند گنهكار مى خوانيم: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ»؛ «مثال او همانند سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى دهانش را باز و زبانش را از دهانش بيرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مى كند. (آن چنان تشنه دنيا است كه هميشه دهانش باز است».
گناه بزرگان از ديدگاه روايات

امام صادق عليه السلام در ضمن گفتارى فرمود: «يغفر للجاهل سبعون ذنباً قبل ان يغفر للعالم ذنب واحد»51؛ «هفتاد گناه از جاهل، بخشيده مى شود قبل از آنكه يك گناه از عالم، بخشيده گردد».

رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ضمن گفتارى فرمود: «اگر عالمان دين و زمامداران، فاسد شدند، مردم نيز فاسد شوند».
و در سخن ديگر فرمود: عوام امّت من اصلاح نمى شوند مگر با اصلاح خواص امّت من! شخصى پرسيد: خواص امت چه كسانى هستند؟ فرمود: «خواص امتى اربعة: الملوك و العلماء و العبّاد و التّجّار» خواص امت من چهار دسته اند: 1. زمامداران، 2. دانشمندان، 3. عابدان، 4. تاجران.

 

شخصى ديگر پرسيد: چگونه؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: زمامداران چوپانان مردمند، وقتى چوپان گرگ شود، گوسفندان چگونه بچرند؟ و علما طبيبان مردمند، وقتى طبيب بيمار باشد، بيماران را چه كسى درمان كند، بندگانِ عابد خداوند راهنماى مردمند، اگر راهنما گمراه شد، چه كسى راه رونده را هدايت مى كند؟ و تاجران امين مردمند، وقتى كه امين خيانت كرد، به چه كسى بايد اطمينان نمود؟

بنابراين گناه مسئولين، چهره ها، علما، نهادها، نويسندگان، بزرگان و سادات بيشتر به حساب مى آيد.

  • 36. آل عمران 3، آيه 135.
  • 37. محقق نورى طبرسى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 11، ص 368، بيروت: آل البيت لاحياء التراث، سنه 1408.
  • 38. اصول كافى، ج 2، ص 288.
  • 39. اصول كافى، ج 2، ص 288.
  • 40. ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 486، قم: انتشارات اسلامى.
  • 41. نهج البلاغه، ص 533، قم: دارالهجره.
  • 42. اصول كافى، ج 2، ص 287.
  • 43. على بن محمد الليثى الواسطى، عيون الحكم والمواعظ، ص 294، قم: دارالحديث، 1376.
  • 44. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 2، ص 994.
  • 45. بحارالانوار، ج 75، ص 159، بيروت: الوفاء، 1403.
  • 46. ميزان الحكمه، ج 2، ص 994.
  • 47. نازعات 79، آيات 39 – 37.
  • 48. مجادله 58، آيه 8.
  • 49. على بن محمد الليثى الواسطى، عيون الحكم والمواعظ، ص 95، قم: دارالحديث، 1376.
  • 50. اصول كافى، ج 2، ص 428.
  • 51. اصول كافى، ج 1، ص 47.
  •  منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، گناه و توبه.

حتما بخوانيد

ویژه نامه آداب و اعمال اسلامی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.