وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

تشخیص حق از باطل

0

تشخیص حق از باطل

حضرت آيت الله جوادي آملي

حضرت آيت الله جوادي آملي

ما هر مشكلى كه داشته باشيم مشكل اصلى خود را نبايد فراموش كنيم. مشكلات فرعى در كوتاه مدت حل مى گردد. خواه مشكل عملى باشد خواه علمى؛ اما بعضى از امور است كه به آسانى حل نمى شود، تا انسان نميرد و نشئه عوض نشود و وارد ملكوت و عالَم برزخ نگردد مشكل براى او حل نمى شود. زمانى هم حل مى شود كه ديگر قابل علاج نيست.

بنابراين درباره دو مطلب بايد بينديشيم و بحث كنيم: يكى مطلب فرعى كه در كوتاه مدت يا دراز مدت حل مى شود، و ديگرى مطالب اصلى و اساسى كه در اين مورد اگر به مشكلى برخورد كرديم نه تنها به آسانى حل نمى شود بلكه بعد از مرگ تازه مشكل روشن مى شود كه ديگر راه براى معالجه نيست.

در جريان هاى فكرى كه نمى دانيم چه كسى درست مى گويد چه كسى باطل، پس از مدتى مشاوره فكرى، بالاخره مى فهميم چه كسى حق است و چه كسى باطل. قرآن كريم فرمود: «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ ».1 آيا كسانى كه قلبشان بيمار است نمى ترسند كه به وسيله زبان خود، قلم خود، دست خود، فكر خود و… خود را لو دهند و ديگران بفهمند.

بعضى ها نسبت به حق كينه دارند. هر قدر هم قدرتمند باشند نمى توانند اين كينه را بيش از چند سال مخفى كنند، بالاخره روشن مى شود. بنابراين اگر ما چنين مشكلى نسبت به ديگران داشته باشيم يا آنها نسبت به ما داشته باشند، مهم است ولى به هر حال ظرف مدت دو تا ده سال قابل حل است. 

                   خَلَد گر به پا خارى آسان برآرم                       چه سازم به خارى كه در دل نشيند

اگر خارى يا تيغى به دست يا پا يا حتى به چشم فرو رفت قابل علاج است. اما اگر خار در دل نشست چه بايد كرد؟ ما تا زمانى كه قدرت فهم داريم مى توانيم بفهميم كدام گروه حق است كدام باطل، ولى اگر دستگاه فهم ما آسيب ديد چه كنيم؟ اگر هر چيزى را با ساعت تشخيص دهيم، و ساعت خراب شود چه كنيم؟

بنابراين هميشه با دو امر مواجه هستيم، يكى اين كه بفهميم كدام جريان حق و كدام باطل است. دوم اين كه بفهميم خودمان كجاييم و اين دومى نسبت به مورد اول بسيار با اهميت تر است. يعنى بايد مراقب باشيم ترازويى كه افراد، اعمال و عملكردها را با آن مى سنجيم خراب نشود.
در اوايل انقلاب براى بعضى معلوم نبود چه كسى درست مى گويد و چه كسى غلط؛ انفجارها و ترورهايى پيش آمد، ده ها نفر به شهادت رسيدند، و سرانجام خون هاى پاك شهدا مشخص كرد حق با كيست و خيلى از اشخاص آمدند طرف امام و انقلاب.

بعضى ها، حتى با انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى، نخست وزيرى و دادستانى هم نيامدند و هنوز هم كه هنوز است نمى فهمند و نيامده اند. سِرَّش اين است كه در وجود اين ها ترازوى حقيقت سنج خراب شده است. ترازوى خراب، كاه و آهن را مساوى نشان مى دهد.

حال مطلب اساسى اين است كه ما چه كنيم ترازو و ساعت وجودمان به هم نخورد، قرآن كريم صريحاً از ذات اقدس اله نقل مى كند كه از نظر علمى امكان به هم خوردن ترازوى وجود اشخاص هست و عملاً هم ديده ايم و مى بينيم. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»2 عده اى به طرف فساد مى روند و در حال انجام كار بد هستند و خيال مى كنند كار خوب انجام مى دهند.

جريان كربلا مصداق بارز همين اشخاص است. 30 هزار نفرى كه از كوفه و اطراف كوفه آمدند همان هايى بودند كه ساليان متمادى پاى منبر حضرت امير (علیه السلام) بودند. اين ها به زعم خود براى رضاى خدا آمدند و امام حسين (علیه السلام) را در كربلا شهيد كردند: «كُلٌّ يَتَقَرَّبونَ اِلى اللّهِ بِدَمِ الحُسَين (علیه السلام) »

فقط سران آنها كه مى دانستند چه خبر است، براى حكومت رى و امثال آن آمده بودند و گرنه اين جمعيت عظيم، فقط براى رضاى خدا و رفتن به بهشت، امام حسين (علیه السلام) و يارانش را شهيد كردند. در وجود اين ها ترازو به هم خورده بود، يعنى واقعاً قدرت تشخيص حق از باطل را از دست داده بودند.

مطلب دوم اين است كه محور جنگ ما با شيطان كجاست؟ در جنگ ما با اهريمن درون، خاكريز مقدم كجاست؟ چه كسى با ما مى جنگد و از ما چه مى خواهد؟

كسى به جنگ ما مى آيد كه در بين مخلوقات خدا از او عصبانى تر و خشمگين تر نيست. خشم هيتلر و چنگيز و امثالهم مشخص است. اين ها يك ميليون نفر يا دو ميليون نفر را بيشتر نكشته اند، به هر حال به چهار نفر هم رحم كرده اند. همين صدام ملعون، گر چه نسبت به ايران تهاجم وحشيانه داشت ولى نسبت به خيلى از خودى ها ترحم داشت، نسبت به خود (به خيال خام خودش) رحم داشت. هيچ چنگيزى، هيچ صدامى مثل شيطان نيست.

وجود مبارك اميرالمؤمنين (علیه السلام)  فرمود: شيطان شش هزار سال خدا را پرستش كرد به گونه اى كه در رديف فرشته ها و تا مقام آن ها صعود كرده بود «وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْ آخِرَةِ»3 معلوم هم نيست كه اين شش هزار سال از سال هاى دنيا است (كه هر روزش 24 ساعت است) يا از سال هاى آخرت (كه هر روزش 50 هزار سال دنيا است). «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ»4. اگر حداقل از سال هاى دنيا باشد حساب كنيد چقدر مى شود.!

شيطان با چنين خوى استكبارى كه در جريان امتحان سجده بر آدم ظهور كرد، شش هزار سال عبادت خود را سوزاند، يك چنين موجود عصبانى با چنين خشمى با ما چه خواهد كرد؟!

شيطان سوگند ياد كرده است كه من فرزندان آدم را احتناك مى كنم: «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاّ قَلِيلاً»5 احتناك يعنى زير گلوى كسى را گرفتن، سوار كار مسلط كه بر اسب سوار مى شود و زمام و حنك اسب را در اختيار مى گيرد، اين كار را مى گويند احتناك.

شيطان گفت: من بر فرزندان آدم سوار مى شوم و بر حَنَكِ آنها افسار مى زنم و لجام آنها را به دست مى گيرم. كسى كه محصول شش هزار سال عبادت خود را اين گونه به آتش كشيده با ما چه مى كند؟! شيطان نه جان از ما مى خواهد نه خاك، جان و خاك گرفتن كار دشمن بيرونى و مربوط به جهاد اصغر است. شيطان از ما ايمان و آبرو مى خواهد.

تمام تلاش او اين است كه اولاً انسان را اسير بگيرد و ايمان را از كف او بربايد تا كافر شود. ثانياً او را بى آبرو و بى حيثيت كند. بالاخره انسان كافر آبرويى هم دارد و با آن آبرو زندگى مى كند. شيطان مى خواهد اين آبرو را هم از بين ببرد.

شيطان براى اينكه دين و آبرو را از ما بگيرد چه مى كند؟ كارش اين است كه آن دستگاهى كه حق و باطل را ارزيابى مى كند خراب كند و از ما بگيرد. يعنى انسان قدرت تشخيص حق از باطل را از دست بدهد. تمام تلاش او اين است كه به جاى اصلى ما بنشيند و هر چه خواست انجام دهد.

انبيا و اوليا (علیهم السلام)  در صددند كه خودشان بيايند و  جاى اصلى را بگيرند و حرف هاى الهى را به زبان ما جارى كنند تا ما را سخن گوى فرشته ها قرار دهند، و شيطان را خارج كنند. اين است كه به ما گفته اند هميشه مراقب باشيد.

 

1. سوره محمد47: آيه 29.

2. سوره كهف 18: آيات 104-103.

3. نهج البلاغه، خطبه 109.

4. سوره معارج 70: آيه 4.

5. سوره اسراء 17: آيه 62.

منبع : هدانا برگرفته ازپرسش ها و پاسخ ها «توصیه ها،پرسش ها و پاسخ ها».

حتما بخوانيدویژه نامه اخلاق و کلام علما

تشخیص حق از باطل معیار تشخیص حق از باطل راه تشخیص حق از باطل تشخیص حق و باطل تشخيص حق و باطل روش تشخیص حق از باطل تشخیص حق باطل ملاک های تشخیص حق از باطل حدیث در مورد تشخیص حق از باطل حدیث تشخیص حق از باطل

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.