وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات

كتاب المراقبات يكي از بهترين كتبي است كه سالكان الي الله از برنامه هاي عبادي آن – كه جمع آوري شده از آيات و روايات معصومين عليهم السلام است – استفاده و بهره خاص مي برند.

8

اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات

فهرست این نوشتار:

ماه رجب در كتاب المراقبات حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي 
كتاب المراقبات يكي از بهترين كتبي است كه سالكان الي الله از برنامه هاي عبادي آن – كه جمع آوري شده از آيات و روايات معصومين عليهم السلام است – استفاده و بهره خاص مي برند. بزرگاني چون امام خميني و مرحوم علامه طباطبايي عنايت خاصي به حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي این شخصيت ارجمند عرفاني داشته اند.
ما اعمال بخش ماه رجب را براي شما در اينجا آورده ايم به اميد آنكه از آن استفاده كنيد و ما را نيز از دعاي خير محروم نكنيد.

تقريظ مرحوم علامه طباطبائى (ره ) بر كتاب المراقبات

چند سطرى درباره كتاب اعمال سال تاءليف پيشواى طايفه ، حجت حق ، آيت الله ، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى – قدس الله روحه – مى نويسيم نه با اين هدف كه اين كتاب گرانسنگ يا مؤ لف بزرگ آن را بستايم ؛ زيرا اين كتاب درياى لبريزى است كه در سنگ و پيمانه نگنجد و مؤ لف آن پيشواى والا مقامى است كه بلنداى زياد شخصيت او را هيچ مقياسى قابل اندازه گيرى نيست ، و ناتوانى ، عذرى موجه ، و ياءس ‍ از رسيدن به مقصد، براى استراحت كافى است ؛
بلكه با هدف تذكر به برادران و دوستان و سروران صادق و با صفا. كه ((تذكر براى مؤمنين سودمند است )).ذاريات . آيه 55.
برادرانم ! زندگى دنيا بازيچه اى بيش نبوده و زندگى حقيقى سراى آخرت است . انسان در زندگى پست دنيا وظيفه اى جز آماده شدن براى زندگى آخرت ، پيمودن راه نزديكى به خداوند، پيشه كردن بندگى و تواضع در مقابل خدا ندارد. حجابى بين او و پروردگارش نيست . و چاره اى جز ايستادن در پيشگاه خداوند نمى باشد.
بنابراين انسان بايد در جايگاه نياز ايستاده و علامت بندگى را در خود آشكار نمايد؛ به پروردگار عزت روى نموده و متوجه ساحت بزرگى و عظمت او شود و با نامها و صفات نيكوى او و بوسيله دعا به او نزديكى جويد؛ و با مراقبت در روزها و شبهاى مختلف و ماهها و سالها به او متوسل و خود را در مسير وزش بادهاى انس و نسيمهاى قدس او قرار دهد. چنانكه فرمود (صلى الله عليه و آله و سلم ): در طول زندگانى شما نسيمهايى از رحمتهاى پروردگار مى وزد، بهوش باشيد! به آن رو كنيد و به آن پشت نكنيد.
بجان خودم سوگند، روش گذشتگان مقرب و روندگان راه بندگى ، يعنى محمد و آل پاك او و ساير پيامبران ، راستگويان ، شهدا و صالحين همين بوده است . و آنان چه همراهان خوبى هستند.
كتابى كه پيش رو داريد از بهترين كتابهايى مى باشد كه در اين زمينه نگارش يافته است . در اين كتاب لطايفى كه اهل ولايت خدا از آن مراقبت نموده و نكات ظريفى كه در دل سرگشتگان محبت خدا خطور نموده و تمام مطالبى كه مربيان درباره عبادت خدا فهميده اند، وجود دارد. خداوند مرقد مؤ لف بزرگ آن را نورانى ، از بارانهاى رحمت و بخشش ‍ خود بر آن سيراب و او را به پيامبر و آل پاك او ملحق نمايد.
محمد حسين طباطبائى
(برگرفته از مقدمه كتاب المراقبات-ترجمه ابراهيم محدث بندر ريگي) اصل كتاب را مي توانيد از اينجا دانلود كنيد.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :
1- از ماههاى حرام مى باشد.
2- از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.
3- اين ماه ، ماه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.
4- شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است .
5- درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ((استفتاح )) است كه بطور مفصل خواهد آمد.
6- روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد.
روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است . چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است .
اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم .

نداى ملك داعى و جواب آن

يكى از مراقبتهاى مهم در اين ماه به ياد داشتن حديث ((مَلَك داعى )) مى باشد كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((خداى متعال در آسمان هفتم فرشته اى را قرار داده است كه ((داعى )) گفته مى شود. هنگامى كه ماه رجب آمد، اين فرشته در هر شب اين ماه تا صبح مى گويد: خوشا بحال تسبيح كنندگان خدا، خوشا بحال فرمانبرداران خدا. خداى متعال مى فرمايد: همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند، فرمانبردار كسى هستم كه فرمانبردارم باشد و بخشنده خواهان بخشايش هستم . ماه ماه من بنده بنده من و رحمت رحمت من است . هر كسى در اين ماه من را بخواند او را اجابت مى كنم و هركس از من بخواهد به او مى دهم و هركس از من هدايت بخواهد او را هدايت مى كنم . اين ماه را رشته اى بين خود و بندگانم قرار دادم كه هركس آن را بگيرد به من مى رسد.))
افسوس از كوتاهى ما در طاعت خدا! كجايند شكرگزاران ! كجايند تلاشگران ! آيا عاقلان توان فهم حق اين نداى آسمانى را دارند! چرا جوابى نمى شنوم ! كجايند عارفانى كه مى دانند كسى توان شكر اين نعمت را ندارد! كجايند كسانى كه اقرار به كوتاهى و عجز دارند كه در جواب اين منادى آسمانى بگويند: اجابت كرده و ياريت مى كنيم درود و سلام بر تو اى منادى خداى زيبا و جليل ، شاه شاهان ، مهربانترين مهربانان ، خداى بردبار و كريم ، رفيق دلسوز، صاحب عفو بزرگ ، تبديل كننده بديهاى انسان به خوبيها، اينان بندگانى گناهكار و طغيانگر، پست و اسير شهوتها و غفلتها مى باشند! اى فرستاده بزرگ خدا مردگان بظاهر زنده را صدا مى كنى كسانى كه قلبهايشان مرده و عقلهايشان جدا و روحهايشان فاسده شده ! چرا مردگان را صدا مى زنى ! كسانى كه صداى تو سودى به آنان نمى رساند مگر اينكه با نداى تو قلبها زنده شده ، عقلها بازگشته و روحها بيدار شود و درباره ارزش و بهاى گران اين نداى آسمانى و بزرگى پروردگار و پستى نفس و سختى آزمايش و بدى حال خود بينديشند. آنان شايسته راندن و دور نمودن و لعنت و عذاب هستند؛ ولى وسعت رحمت پروردگار باعث اين دعوت بزرگ شده است ، آن هم با اين زبان و بيان لطيفى كه بالاتر از تصور انسان و خواسته و آرزوى او است . اكنون با واسطه قرار دادن اين نداى آسمانى و لطف بزرگ از خدا مى خواهيم ما را موفق به اجابت اين دعوت و كرامت بزرگ بدارد.
اى وعده دهنده سعادت ! با خوش آمدگوئى و كمال ميل و جانفشانى نداى تو را اجابت مى كنيم زيرا ما را به تسبيح كردن مالك كريم خود توجه دادى و ما را ترغيب به اطاعت از مولاى مهربان خود كردى و ما را به كرامت پروردگار رساندى . اى منادى ! زبان حال افراد پست پاسخت مى دهند كه ما را بهره مند ساخته و بزرگ داشتى و دعوت به بزرگترين سعادتها نمودى . پستى و فساد و كوچكى ما كجا و تسبيح و تمجيد خدايمان كجا! خاك كجا و خداى خدايان كجا! آلوده به پليديها كجا و مجلس پاكان كجا! و اسير در زنجير كجا و منزل آزادگان كجا؟ ولى لطف پروردگار باعث شده تا به ما اجازه تسبيح خود را بدهد. و حكمت او ما را مشرف به اين تكليف كرده است . چه رسوايى بزرگى اگر بعد از اين بخشش بزرگ در تسبيح او كوتاهى و در فرمانبردارى او سستى كنيم ! چه آقاى كريمى و چه بنده هاى پستى ، چه خداى بردبار و چه بندگان كم عقلى !
با گوش دل شنيديم آنچه را از پروردگار به ما رساندى كه ((من همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند)) در حالى كه بزرگى اين ابلاغ هر زبانى را در عالم امكان و در تكليف جواب آن ، لال كرده و عاقلان از زيبايى اين كرامت متحير شدند. اگر هر كدام از مشرف شدگان به اين خطاب داراى بدن تمام جهانيان و روحهاى تمام صاحبان روح بودند و تمام آن را در جواب و براى بزرگداشت اين خطاب فدا مى كردند، چيزى از حقوق آنرا ادا نكرده و شكر حتى جزيى از آن را نمى توانستند بجا آورند. پس چرا انسان بيكاره پست از اجابت اين دعوت غفلت مى كند و در استفاده از اين منزلت و مقام بزرگ كوتاهى مى كند و به اين هم بسنده ننموده و بجاى تمجيد و تسبيح خدا، كسى را تمجيد مى كند كه تمجيدش مستوجب آتش بوده ، و به جاى همراهى با فرشته هاى نزديك خدا و پيامبران ، در مجلسى كه پروردگار جهانيان حضور دارد، به قرين شدن با جن ها و شيطان ها در ميان طبقات جهنم راضى مى شود.
عجيب تر از اين ديده اى ! ديده اى كه خالق مخلوق را براى همنشين خود بخواند ولى مخلوق اجابت نكند و در حالى كه آقا مناجات بنده و انس او را دوست دارد، بنده از قبول عنايت او خوددارى كند! پس با تاءسف و اعتراف به غفلتهاى خود و با ناچارى جواب مى گوييم : بله ، اى پروردگار و آقا و اى مالك و مولا! اگر توفيق تو نصيب ما شده و در اين دعوت عنايت تو شامل حال ما شود و با اين دعوت ما را به كرامت برسانى – چنانچه از كرم تو جز اين انتظار نمى رود و از كمال و بخشش تو جز اين انتظارى نيست – چه سعادت بزرگى كه در اين صورت به بالاتر از آرزوى خود مى رسيم . ولى واى بر ما اگر جز اين باشد! در اين حالت چه كنيم با اين تيره روزى و مجازات دورى از رحمت حق ! پس مى گوييم : و هيچ خدايى جز تو نيست . تو را تسبيح و تمجيد مى كنيم . ماييم ستمگران . خدايا به خود ستم كرديم و اگر ما را نبخشى و به ما رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود. بلكه بناچارى بيشتر جسارت كرده ، ذلت و پستى خود را آشكار نموده ، با قسمهاى بزرگى نيز آنرا تاءكيد كرده و عرض ‍ مى كنيم : قسم به عزت و جلالت اى پروردگار ما! حتما از دستورات تو سرپيچى ، خود را هلاك كرده و بر تو مى شوريم و فاسد مى شويم ، اگر با توفيق خود ما را نگهدارى نكنى و با عنايت خود بر ما خوبى نكنى . زيرا توان و نيرويى نيست مگر با يارى تو.
پس از اين با توفيق تو بيشتر گفته و با يارى تو در خواستن خود پافشارى مى كنيم و به جناب قدس تو كه نه ، بلكه به حضرت رحمت و لطفت بخاطر جلب عطوفت آقاى خود و نازل شدن رحمت پروردگار خود عرضه مى داريم : اى كريمترين كريمان ! و اى بخشنده ترين بخشندگان ! اى كسى كه خود را لطف ناميده است ! اى منادى ما را در اين ماه بزرگ به كرم تو دعوت و به لطف و رحمتت اشاره و بزرگوارى و بزرگداشت تو را براى ما گفت (ماه ماه من است و بنده بنده من و رحمت رحمت من ) بنابراين با اين دعوت ما ميهمانان دعوت شده تو و درماندگان درگاهت گرديديم .

 

و تو كسى هستى كه دوست ندارى ميهماندار از ميهمان خود پذيرايى نكند؛ گر چه ميهمان بر اثر عدم پذيرايى از بين نرود و ميهماندار از كسانى باشد كه پذيرايى دارايى او را كم كند. و اگر از ما پذيرايى نكنى ، در پناه تو گرسنه مانده و از بين مى رويم در حالى كه پذيرايى و احسان دارائيت را بيشتر مى كند. اى كسى كه نيكوكارى چيزى از او كم نكرده و محروم نمودن چيزى به او اضافه نمى كند! ما را بخاطر بديمان مجازات مكن . كسى هستى كه بهاى بيشترى به من دادى و به كسانى كه مهمان نبوده ولى مضطر باشند، وعده اجابت دادى و در كتابت وعده برطرف كردن گرفتارى آنان را دادى و اكنون اى پروردگار! ما محتاج بخشايش تو و نجات از مجازات دردناكت مى باشيم و هيچ نياز و اضطرارى بالاتر از اين اضطرار نيست . پس كجاست اجابت و برطرف كردن گرفتارى ! اى بخشاينده ! دست ما را بگير و از ورطه هلاك شدگان و سقوط زيانكاران نجات ده . و چنانچه ماه ، ماه تو، بنده ، بنده تو و رحمت رحمت تو است ، دست زدن و گرفتن طناب نجات تو نيز تنها با توفيقى از جانب تو ميسر است . زيرا تمام خيرها از تو بوده و در غير تو يافت نمى شود. از كجا به خير برسيم در حالى كه خيرى يافت نمى شود مگر از ناحيه تو و چگونه نجات پيدا كنيم در حالى كه كسى نمى تواند نجات يابد مگر با كمك تو.
اى كريم ! اگر عدل تو ما را اجابت نموده ولى ترازوى حكمتت ما را رد كند و بگويد: فضل و بخشش بر شما خلاف حكمت و موفق نمودن شما خلاف عدالت در قضاوت است زيرا سزاوار فضل و بخشش نبوده و خوبى به شما كار درستى نيست به خاطر اينكه گناهان روى شما را سياه و غفلت از ياد من قلوب شما را تيره و دوستى دنيا نفس و عقل شما را مريض كرده و رحمت من گرچه شامل هر چيزى هست ولى مگر سخنم را در كتابم نشنيديد كه : رحمتم را براى متقين قرار مى دهم .(9) و من گرچه ارحم الراحمين و بخشنده مهربانى هستم ولى مجازاتم نيز سخت و شديد است و اگر حكمتم در ميان آفريدگانم نبود كه اهل عدل و فضل را از ديگران جدا نمايم در كجا زيبايى و بزرگى من به روشنى آشكار مى شد، ما نيز در جواب قضاوت حكمتت با آموزش و يارى تو مى گوييم : شكى نيست كه سزاوار فضل و بخشايش تو نيستم اما اى كريم اگر سزاوار فضل بودن شرط بهره مندى از فضل تو بود هيچگاه فضل تو در جهان آشكار نمى شد. زيرا غير تو بجز از جانب تو نه خيرى دارد و نه سزاوار چيزى است سزاوارى فضل تو نيز فضلى است از جانب تو و امكان ندارد فضل از سزاوار فضل بودن بوجود آيد. و در مورد سياهى چهره و تيرگى قلبهايمان نيز به همين صورت جواب مى دهيم زيرا تمامى نورها در تو و از جانب تو است . بنابراين اگر ما را نورانى نكنى چگونه نورانى شويم و اگر ذره اى از نور و روشنى خود را به ما عنايت فرمايى و ما را با دادن ذره اى از زندگى خود، بزرگ بدارى ما را زندگى و شفا داده و كامل و نورانى خواهى نمود. و آيه قرآن (رحمت خود را براى متقين قرار مى دهم )(10) نيز با اميدوارى و آرزوها و دعاى ما منافاتى ندارد. زيرا ما نيز توقع داريم از فضل خود به ما تقوى عنايت فرمايى . چنانچه به متقين عطا فرمودى و سپس رحمتت را نصيب ما سازى . وانگهى اين فرمايش تو فقط تصريح مى كند كه رحمت خود را براى افراد باتقوا قرار داده اى و نفرموده اى كه غير آنها را از رحمت خود بهره مند نمى سازى . و در جواب اينكه اگر اهل فضل و عدل را از ديگران جدا نكنم ، زيبايى و بزرگيم در كجا بروشنى جلوه مى كنند، مى گوييم براى آشكار شدن بزرگى ، عدل و مجازات تو كافى است ستيزه گران و كسانى را كه از روى تكبر تو را عبادت نمى كنند، مجازات نمايى و با عدلت با آنان رفتار نمايى تا بزرگى و عدل تو بخوبى آشكار شود، و غير از من افرادى دارى كه آنان را مجازات نمايى ولى من كسى را بجز تو ندارم كه به من رحم كند. اقرار كنندگان به آنچه مى خواهى و گدايان و دعا كنندگان و اميدواران و اهل ترس و حياى از تو كجا و آشكار شدن بزرگيت كجا؟ بخصوص كه ، اگر چه گناهكاريم ولى به اوليا و دوستان فرمانبردارت متوسل مى شويم و رويمان گرچه سياه است ولى با روى پاك دوستان پاكت كه نزد تو درخشان است به تو توجه مى كنيم و دلهاى ما گر چه تاريك است ولى از نور بندگان عارف به تو، روشنى مى گيريم . و اگر دوستى دنيا دلهاى ما را مريض و عقلهاى ما را نابود كرده ، ولى محبت اولياى تو آن را زنده كرده و اگر فضل تو در بندگان چنگ زننده به دستگيره فضل و دامن كرمت آشكار مى شود، چه اشكالى دارد كه فضل آنان نيز در اهل ولايت آنان كه به دستگيره محبت آنان چنگ زده اند، ظاهر شود.
و اگر عدل تو در مورد ثبوت ولايت آنان ، با ما بحث كند، گر چه معلوم نيست ولايت آنان در ما باشد، ولى شكى نيست كه دشمنان تو و دشمنان آنها فقط به خاطر ولايت آنان با ما دشمنى مى كنند. و مدت زيادى به خاطر اولياى تو ما را آزار دادند. و همين مقدار كافى است كه به دامن عفو و دستگيره فضل و كرمت و رشته اوليايت چنگ زنيم .
بنابراين بخاطر فضل و كرمت و بخاطر مقام اوليايت ، محمد و آل او، صلواتى بى پايان بر آنان فرست ؛ صلواتى كه با آن گناهان ما را آمرزيده عيبهاى ما را اصلاح و عقل و نور ما را با آن كامل كنى و خود و آنان را به ما بشناسانى و ما را به خودت و آنان نزديك نمايى و مقام ما را در همنشينى با آنان نزد خود بالا ببرى ؛ و با اين صلوات از ما خشنود شده آنچنانكه هيچگاه از ما خشمگين نشوى تا در حالى كه از تو راضى بوده و تو نيز از ما راضى باشى بر تو وارد شويم ؛ و ما را به آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) ملحق نمايى همراه با شيعيان نزديك و اولياى گذشته آنان در جايگاه راستى نزد پادشاه توانا – كه در آنجا از نعمتها بهره مندند – و بر محمد و آل پاك او صلوات فرست كه هر چه خدا خواهد، همان است و قدرتى جز او نيست .
از ديگر مراقبتها در اين ماه اين است كه سالك معنى ماه حرام را بداند تا مواظب تمام كارها و حالتها و حتى امورى كه وارد قلبش مى شود باشد. و بداند كه سه ماه رجب ، شعبان و رمضان ماه عبادت است . بنابراين سزاوار است طالبان علم در آن ماهها عبادت را مقدم بر تحصيل علم نمايند؛ گر چه تحصيل علم نيز از برترين عبادتهاست .

شب اول ماه

شب اول اين ماه يكى از چهار شبى است كه شب زنده دارى در آن تاءكيد شده است . يكى از مراقبتها اين است كه در هنگام ديدن ماه در شب اول دعايى كه روايت شده است را بخواند. و سزاوار است موقعى كه در اين دعا، به دعاى آمادگى براى آمادگى در شعبان و رمضان مى رسد آن را با توجه بخواند و در اوقات دعايش نيز آن را زياد بخواند تا با اين دعا آمادگى كاملى براى ورود به اين دو ماه پيدا كند. و مستحب است بعد از نماز عشا دعاهاى روايت شده در اقبال را بخواند.
در كتاب اقبال نمازهايى براى اين شب نقل شده كه من آسانترين آنها را براى افراد ضعيفى مانند خود مى گويم . در آن كتاب از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند، كسى كه بعد از بجا آوردن نماز مغرب شب اول رجب ، بيست ركعت نماز بجا آورده كه در هر ركعتى سوره ((فاتحه )) و ((اخلاص )) را يك مرتبه خوانده و براى هر دو ركعتى يك سلام بدهيد – در اينجا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آيا ثواب اين نماز را مى دانيد؟ اصحاب عرض ‍ كردند: خدا و رسولش داناترند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: روح الامين اين نماز را به من ياد دادند. و آستينهاى خود را بالا زدند – خود و خانواده و مال و فرزندانش محفوظ مانده و از عذاب قبر پناه داده مى شود و از صراط، بدون حساب ، مانند برق مى گذرد.
نماز آسانترى نيز در اين كتاب از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است : پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كسى كه دو ركعت نماز در شب اول ماه رجب بعد از نماز عشاء بخواند و در ركعت اول آن سوره ((فاتحه )) و ((الم نشرح )) را يك بار و ((قل هو الله احد)) را سه بار و در ركعت دوم سوره ((فاتحه )) و ((الم نشرح )) و ((قل هو الله احد)) و ((معوذتين )) را هر كدام يك بار بخواند سپس تشهد خوانده و سلام دهد و بعد از آن سى بار ((لا اله الا الله )) گفته و سپس سى بار بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) صلوات بفرستد، گناهان گذشته او آمرزيده شده و او را مانند روزى كه از مادر متولد شده از گناهان بيرون مى برد.
نمازى در تمام شبهاى اين ماه وارد شده كه در كتاب اقبال و از كتاب ((التحفه )) حلوانى روايت شده است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: ((هر كس در رجب شصت ركعت نماز بجا آورد؛ در هر شبى از اين ماه دو ركعت كه در هر ركعت آن سوره فاتحه را يك بار و قل يا ايها الكافرون را سه بار و قل هو الله احد را يك بار بخواند و هنگامى كه سلام نماز را داد، دستهاى خود را بلند كرده و بگويد: لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير و اليه المصير و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم اللهم صل على محمد و آل محمد و آل محمد النبى الاءمى و دستهاى خود را بصورت بكشد، خداوند متعال دعاى او را مستجاب و ثواب شصت حج و شصت عمره به او مى دهد.))
باقيمانده شب را تا فرا رسيدن وقت نماز شب مشغول به ذكر يا فكر يا مناجات به تناسب حال خود مى شود آنگاه نماز شب را بجا آورده و بعد از هشت ركعت نماز شب سجده نموده و در سجده خود آنچه از امام ابى الحسن اول (عليه السلام ) در اقبال روايت شده است را بخواند. و بعد از نماز وتر دو دعايى را كه در كتاب اقبال روايت شده است بخواند و بندهاى دعاى دوم را با توجه و حضور قلب بخواند تا بهره او از دعا تلفظ تنها به الفاظ نبوده و عبادت او مثل عبادت چهارپايان نباشد. و سعى كند كه در دعاى خود راستگو بوده و به خداى متعال در مجلس حضور او و در دعايش دروغ نگويد: زيرا اين كار براى كسى كه دعا مى كند خطر بزرگى است . و اگر حال او مطالبى را كه به خدايش مى گويد، تصديق نمى كند، بايد در گفتار خود بعضى از معانى مجازى را قصد كند. و اگر اين كار را نيز نمى تواند انجام دهد، الفاظ را بگونه اى تغيير دهد كه دروغ صريح و ادعاى باطلى در آن نباشد. زيرا كسى كه معنى محبت خدا را نمى داند، چگونه مى تواند در اين دعا ادعاى انس با او را داشته باشد. و كسى كه معنى نزديك گرداندن را نمى داند، چگونه مى گويد: ((مرا از ورطه گناهان خارج و به بلنداى نزديكى برسان )) و همينطور باقى عبارات . و مهم اين است كه مواظب قلبش باشد كه زنده با ذكر خدا و با حضور در مقابل او به مراسم بندگى كه موجب رضايت اوست مشغول باشد. زيرا مقصود از زنده داشتن شبها زنده نمودن قلب در آن است و زنده بودن قلب نيز فقط با ذكر و فكر است و قلب غافل مانند مرده است . و كسى كه مشغول به مكروهاتى كه مورد رضايت خدا نيست ، باشد، پايينتر از مرده است . و كسى كه مشغول به محرمات الهى در اين شبها باشد، بدتر از كسى است كه در غير اين شبها مرتكب حرام مى شود. و شايد همين كار باعث شود كه انسان عاقبت به خير نشود.
انسان بايد تلاش كند كه – در حالى كه خيال مى كند شب زنده دارى كرده و رستگار شده – از دسته سومى كه گفتيم نباشد. زيرا در اين صورت از كسانى خواهد بود كه خداوند متعال درباره آنها فرموده : ((از لحاظ عمل زيانكارترين (بدكارترين ) افراد هستند ولى خيال مى كنند كارهايشان خوب است .))(11) و فكر مى كنم از گناهان پنهانى خالى نباشى ، مثل تاءخير توبه از بعضى گناهان زيرا مشهور اين است كه سرعت در توبه واجب فورى است و ترك واجب نيز حرام است مانند تزكيه نفس از بعضى از اخلاق كه واجب عينى است و ترك آن و مشغول شدن به عبادات مستحبى حرام است . و همينطور گناهان ديگرى كه مانند اين دو گناه مخفى و پنهان هستند. و خلاصه اين كه سالك بايد قبل از فرا رسيدن اين شبها و اوقات شريف مواظب خود بوده و بيش از ساير وقتها حال خود را بررسى كند و بكوشد كه گناهى در او نباشد تا در تجارت با پروردگار ضرر و زيانى نديده ، نور عبادت كنندگان را از دست نداده و مانند بنده اى نباشد كه سلطان او را به مجلسش براى هديه دادن و بزرگداشت او، بلكه براى ماءنوس نمودن و مناجات و حالهاى عالى بهمراه اولياى بزرگوار خداوند، دعوت نموده و او در اين مجلس حاضر شده و در حضور سلطان به مخالفت او بپردازد و در خانه رحمان و آشكارا به عبادت شيطان بپردازد و با اين اعمال سزاوار خوارى بزرگى شده و به جاى بدست آوردن بزرگداشت خدا، ذلت و خوارى بدست آورد.
بهر صورت به حكم عقل واجب است در اين شب و امثال آن ، از هر چيز ممكن در بدست آوردن رضايت خداوند و سلامتى حالها و عملها از آفتها، كمك گرفت و با تمام توان بايد به اين مهم پرداخته تا عمل او خالص و خودش نيز مخلص براى خداوند متعال باشد. و در اين صورت است كه عمل كم نيز كافى است زيرا پاداش عمل خالص از بنده مخلص ‍ بدون حساب است ؛ و بنده اى كه نيت درستى داشته باشد، در معامله با مولاى خود فقط با خلوص صادق راضى مى شود؛ و تمام سعى خود را در اين جهت بكار انداخته و اين مطلب براى او از هر چيزى مهمتر است . زيرا اين مطلب با آرزو بدست نيامده ، و تنها با علاقه به آن ، نمى رسند. و كسى كه تفاوت اين حالتها را نبيند در ازياد عبادتهاى ظاهرى خيلى تلاش مى كند، در حالى كه در باطن و قلب خود مخالف پروردگار و داراى حالتهاى پست و اخلاق فاسدى از قبيل ترك واجب و انجام حرام بوده و عمل خود را با ريا و كسب شهرت و نفاق و عجب و نادانى و مخالفت با خدا انجام مى دهد.
همچنين بايد سعى او بر لطيف كردن عمل بيش از ازدياد عمل بوده و دعا و مناجاتى را انتخاب كند كه عبادتهاى آن مشتمل بر تملق و خضوع و اعتراف بيشتر به حق منت خداوند در مشرف كردن بندگان به تكليف باشد؛ حركات و حالات او بگونه اى باشد كه دل را نرم كرده و باعث تواضع و زهد بيشترى گردد، مثل پوشيدن لباسهاى مويين ، روى خاك و خاكستر نشستن ، گذاشتن خاك بر سر و با طناب و زنجير دستهاى خود را به گردن بستن و مانند انسان بى خبر و مست بودن كه گاهى نشسته ، گاهى ايستاده ، گاهى سجده نموده ، و گاهى راه رفته و گاهى سر را بر ديوار و گاهى چانه ها را بر خاك مى گذارد. در قديم ، اهل سلوك زنجير در گرده كرده وارد قبرهاى خود شده و دستور مى دادند آنها را با زنجير بسته و بسوى آتش برند و نيز قسمتى از لباس را كه روى دوش بود، پاره و طناب يا زنجير در آن وارد كرده و آن را به ستون بيت المقدس مى بستند. اين اعمال از حالتهاى قلب و شناخت ذلت نفس و عظمت خدا سرچشمه مى گيرد؛ گرچه خود اين عملها نيز باعث بهتر شدن و برترى حال قلب مى گردد. و چنين نيست كه اين كارها فقط براى آنان ميسر باشد بلكه كسانى هم كه اين صفات را ندارند با تمرين اين عملها مى توانند به آن حالت قلبى برسند.
بايد در تمام اين ماه و ماه شعبان و رمضان و تمام عمر، اهميت زيادى به دعا جهت توفيق اخلاص داده ، و توجه به خداى متعال با نامهاى او مانند كريم العفو و مبدل السيئات بالحسنات و توسل به او بوسيله محمد و آل او (عليهم السلام ) را زياد كند. زيرا روى ما لياقت توجه به حضرت قدس ‍ خدا را نداشته و براى جبران اين نقص بايد به اولياى آبرومند او متوسل شد. و آنگاه شب خود را با توسل به نگهبانان آن كه از معصومين عليهم السلام مى باشند، براى اصلاح حال و اعمال خدائيش به پايان برساند.

عمل ((ليلة الرغايب ))

چنانچه شب اول ماه مصادف با شب جمعه بود، سزاوار است عمل ((ليلة الرغائب )) را نيز انجام دهد. از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند: از اولين شب جمعه در ماه رجب غافل نشويد. زيرا شبى است كه فرشتگان آنرا ((ليلة الرغائب )) مى نامند. اين نامگذارى به اين جهت است كه هنگامى كه يك سوم از شب گذشت هيچ فرشته اى در آسمانها و زمين نمى ماند مگر اين كه در كعبه و اطراف آن جمع مى شوند. آنگاه خداوند بطور غيرمنتظره اى بر آنان وارد شده و مى فرمايد: اى فرشتگانم ! هر چه مى خواهيد از من درخواست كنيد. فرشتگان عرض مى كنند: حاجات ما اين است كه از روزه داران رجب درگذرى . خداوند مى فرمايد: اين كار را انجام دادم . بهتر است كسى كه اين حديث را مى شنود، در اين شب ، زياد بر فرشتگان صلوات فرستاده تا تكليفى را كه آيه تحيت (12) به عهده ما گذاشته باندازه توانايى انجام داده باشد – سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: كسى كه روز پنجشنبه اول رجب را روزه گرفته و سپس بين نماز مغرب و عشا دوازده ركعت نماز بجا آورده هر دو ركعت به يك سلام و در هر ركعتى سوره فاتحه يك بار، انا انزلناه فى ليلة القدر سه بار و قل هو الله احد را دوازده بار خوانده ، و هنگامى كه نماز تمام شد، هفتاد بار بر من (با اين الفاظ) صلوات بفرستد: اللهم صل على محمد النبى الاءمى و على آله ، سپس سجده كرده و در سجده هفتاد بار بگويد: سبوح قدوس رب الملائكة و الروح ؛ سپس سر خود را بلند كرده و بگويد: رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلى الاءعظم آنگاه بار ديگر به سجده رفته و در سجده همان چيزى را بگويد كه در سجده اول گفت ، سپس حاجت خود را از خدا بخواهد، ان شاءالله تعالى برآورده مى شود. سپس رسول خدا فرمودند: قسم به كسى كه جانم در دست اوست ؛ هيچ بنده يا كنيزى – از بندگان و كنيزان خدا – اين نماز را به جا نمى آورد، مگر اين كه خداوند گناهان او را مى بخشد گرچه گناهان او مثل كف دريا و بعدد شن و بوزن كوهها و بعدد برگهاى درختان باشد و روز قيامت هفتصد نفر از خويشاوندان خود را كه همگى سزاوار آتش ‍ باشند شفاعت مى كند. و در شب اول قبر خداوند ثواب آن را به بهترين صورت ، با روى گشاده و خندان و زبان فصيح براى او مى فرستد كه مى گويد: اى محبوب من ! مژده بده ؛ از هر سختى نجات پيدا كردى . مى پرسد: تو كيستى ؟ رويى بهتر از روى تو نديده و بويى به خوشبويى تو مشامم نرسيده . جواب مى دهد: اى محبوب من ! من ثواب آن نمازى هستم كه در فلان شب ، فلان منطقه ، فلان ماه و فلان سال بجا آوردى ؛ امشب آمده ام تا حقت را ادا كرده ، مونس تنهايى تو بوده و وحشتت را از بين ببرم ؛ و زمانى كه در شيپور دميده شود، در عرصه قيامت بر سرت سايه افكنم . و تو هرگز هيچ خيرى را از جانب مولايت از دست نخواهى داد.
در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه : ظاهر روايت اين است كه ((ليلة الرغائب )) اولين شب جمعه ماه رجب است ؛ و اگر اعمالى كه در اين روايت ذكر شده از اعمال اين شب بوده و شب جمعه اول ماه ، مصادف با اول ماه شد، چگونه مى توان اين عمل را بجا آورد؟- زيرا در اين صورت پنجشنبه قبل از جمعه اول ، جزء ماه رجب نيست – جواب اين است كه اگر بخواهيم به ظاهر روايت عمل كنيم ، بايد بگوييم اين اعمال در صورتى است كه شب اول ماه شب جمعه نباشد؛ و اگر شب جمعه بود، شب جمعه دوم اين اعمال انجام مى شود؛ گرچه ليلة الرغائب نباشد. چون در روايت تصريح نشده كه اين اعمال حتما بايد در ليلة الرغائب باشد. ولى راه دوم و سومى هم هست كه صحيحتر به نظر مى رسد. راه دوم اين است كه اين اعمال را بدون روزه انجام دهيم و راه سوم اين است كه روزه را هم بگيريم گرچه روزه در رجب نباشد.

روز اول ماه

از كارهاى مهم در اين روز، روزه ، نماز سلمان و دعا در اول آن با دعايى كه در اقبال سيد قدس سره روايت شده ، مى باشد.
درباره روزه اين ماه روايات معتبرى داريم كه يكى از آنها را نقل مى كنيم : شيخ صدوق مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: رجب قطعا ماه استوار خداوند است كه هيچ ماهى به احترام و فضل آن نزد خدا نمى رسد. در زمان جاهليت نيز مردم آن را بزرگ مى دانستند و هنگامى كه اسلام آمد، بزرگى و فضيلت آن را بيشتر نمود. رجب قطعا ماه خدا، شعبان ماه من ، و رمضان ماه امت من مى باشد. بدانيد كه اگر كسى يك روز رجب را بخاطر ايمان و پاداش الهى روزه بگيرد، سزاوار رضايت بزرگتر خداوند مى شود و روزه او در اين روز خشم خدا را خاموش كرده و درى از درهاى آتش را را به روى او مى بندد. و اگر به اندازه پرى زمين طلا بدهد، بهتر از روزه اش نخواهد بود. و اگر روزه اش ‍ را براى خدا خالص نمايد هيچ خيرى از دنيا مگر نيكى هايش پاداش او را كامل نمى كند. و موقعى كه شب شد، ده دعاى مستجاب دارد. اگر خواسته دنيايى داشته باشد، خدا به او مى دهد والا خيرهايى براى او ذخيره مى كند كه از بهترين چيزهايى است كه اوليا و برگزيدگان خدا آن را در دعاى خود خواسته اند. روايات بسيارى براى روزه روزهاى رجب وارد شده و ثوابهاى بسيار زياد و گرانقدرى را به كسى كه يك روز، دو روز، يا سه روز و به ترتيب تا تمام ماه را روزه بگيرد، وعده داده اند. بنابراين كسى كه مى خواهد تمام سعى خود را بكار گيرد، بايد تمام ماه را روزه بگيرد تا به سعادت تمام ثوابهاى وارد در هر روز برسد. ولى اگر ماه مصادف با فصل گرما باشد و مزاج و حال او با روزه سازگار نبوده يا عذر شرعى مانند مسافرت يا ميهمانيى كه روزه او براى ميهمان سخت است يا غير اينها، براى او پيش آمد بايد به جايگزين روزه كه در روايتى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده ، عمل كند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: كسى كه سى روز از ماه رجب را روزه بگيرد، مناديى از آسمان صدا مى زند: اى بنده خدا! گذشته ات بخشيده شد؛ در بقيه عمر خود عمل خود را از نو شروع كن . و خداوند متعال در تمام بهشتها در هر بهشتى ، چهل ميليون شهر از طلا به او مى دهد؛ در هر شهر، چهل ميليون كاخ ، در هر كاخ چهل ميليون خانه ، در هر خانه ، چهل ميليون سفره از طلا، بر هر سفره يك ميليون سينى بزرگ ، در هر سينى چهل ميليون رنگ غذا و نوشيدنى ، با رنگ جداگانه هر كدام از غذاها و نوشيدنى ها مى باشد؛ و در هر خانه اى چهل ميليون تخت از طلا هست كه هزار ذراع در هزار ذراع (13) است ؛ بر هر تختى كنيزى از حورالعين هست كه هر كدام سيصد هزار زلف نورى دارند و هر كدام از اين زلفها را يك ميليون دختر خدمتكار خردسال حمل نموده و با مشك و عنبر پوشانده اند تا روزه دار رجب پيش او بيايد. اينها براى كسى است كه تمام رجب را روزه بگيرد. روزه بگيرد. عرض ‍ شد: اى پيامبر خدا! كسى كه بعلت ضعف يا مرض ، يا زنى كه پاك نباشد و نتواند روزه بگيرد، چه كارى انجام دهد تا به آنچه فرمودى برسد؟ حضرت فرمودند: براى هر روز قرص نانى صدقه بدهد. قسم به كسى كه جانم بدست اوست ، اگر هر روز اينطور صدقه بدهد، به آنچه گفتم و بيش ‍ از آن مى رسد. زيرا اگر جميع مخلوقات آسمانها و زمين همگى جمع شوند تا مقدار ثواب اين عمل را معين كنند، به يك دهم فضائل و درجاتى كه در بهشتها به آن مى رسد، نمى رسند. عرض شد: اى رسول خدا! كسى كه نتواند صدقه بدهد چه كارى انجام دهد تا به آنچه فرمودى برسد؟ حضرت فرمودند: با اين تسبيح در هر روز ماه رجب صد بار خدا را تسبيح مى كند تا سى روز تمام شود: سبحان الاله الجليل سبحان من لا ينبغى التسبيح الا له سبحان الاعز الاءكرم سبحان من لبس العز و هو له اءهل .

مطالبى درباره روزه

همانگونه كه در روايت آمده ، همين مقدار كه روزه براى خدا باشد كافى است . ولى سزاوار است وقتى سالك روزه مى گيرد، اعضاى بدن او نيز روزه باشند، همانطور كه از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده : ((هنگامى كه روزه گرفتى ، گوش ، چشم ، مو و پوست تو نيز بايد روزه بگيرند.)) – امام (عليه السلام ) غير از اين ، اعضاى ديگرى را نيز شمردند – ولى همين كه پوست و مو را ذكر فرمودند، كافى است بدانيم لازم است تمام اعضاى بدن روزه بگيرند. و خلاصه اينكه روزه خواص ‍ تنها روزه شكم و فرج نيست ، بلكه ساير اعضا را نيز شامل مى شود. چنانچه روزه خواص خواص ، روزه تمام اعضاى بدن به اضافه روزه قلب است .
و معنى روزه اعضاى بدن خوددارى اعضاى بدن از مخالفت خواسته هاى الهى است ؛ و روزه قلب عبارت از نگهداشتن آن از خواسته هاى پست و خطورات دنيوى و بازداشتن كامل آن از غير خدا مى باشد.

روزه و همينطور هر عبادتى را عوام تكليفى بيش نمى دانند و لذا با زحمت آن را انجام مى دهند؛ ولى خواص آن را بزرگداشت و لطفى از جانب خداوند دانسته و قرار دادن عبادات و واجب نمودن آن را منت بزرگى براى خدا و نعمت بزرگى براى بندگان مى بينند. و بگونه اى كه شايسته بزرگداشت آن است . با نشاط، خوشحالى و سرور از آن استقبال مى كنند نه با حالتى كه انسان با تكليف روبرو مى شود. بلكه بالاتر، از خطاب تكليف لذت برده و شادمان مى شوند. از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه درباره اين آيه : ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شد.)) فرمودند: ((لذت خطاب (خداوند به مؤ منين ) سختى عمل را از بين برده است .)) بنده عارف به خدا و به حق او بايد هم چنين باشد. زيرا هنگامى كه بنده پروردگار را شناخت ، او را دوست مى دارد؛ و بدين ترتيب تمام معاملات او با خدا معامله محبوب با محبوب مى گردد. و آيا محبوبى را مى شناسى كه خدمت به محبوب براى او سخت باشد؛ بخصوص موقعى كه خدمت به محبوب بزرگداشت و لطفى از طرف او بلكه بالاتر، دعوت به مجلس انس و كرامت باشد. و نه تنها سخت نيست بلكه از خطابى كه تكليف در آن است ، لذت مى برد و به اندازه محبت و دوستى جان خويش را فدا مى كند؛ و دقت مى كند كه تمام منظور او را انجام دهد؛ و در بدست آوردن تمام محبت او كوشش مى كند؛ گرچه از او نخواسته باشد و بكارگيرى تمام نيروى خود را در اين راه لذت و سعادت مى داند؛ و به اين ترتيب انجام چيزهاى مورد علاقه خدا از محبوبترين چيزها و خواسته هاى او مى شود. و با شوقى كامل و با قبول منت خدا – در اين كه به او اجازه اين كار را داده است – به آن عمل مى كند و در قصد او چيزى غير از خدا و رضايت او پيدا نمى شود. و اين نيت را با نيت بدست آوردن ثواب و پاداش و بهشت و نعمتى از نعمتهاى خداوند مخلوط نمى كند؛ چه رسد به اين كه ريا، كسب شهرت و اطلاع و رضايت غير خدا را با نيت رضايت خدا همراه كند.

 

اهميت اخلاص

اى عاقل درباره روزه اى كه مى گيرى بينديش كه اگر با اين نيتى كه گفتيم روزه بگيرى به تمام كرامتها و مقامهاى عالى روزه داران و مخلصين و بيش از آن رسيده و فرشتگان خدا به خدمتت در آمده و حتى خدا در خواب قيلوله ات به تو آب و غذا مى خوراند و كسى توان بيان تعداد فضل و كرامت خدا را ندارد. ولى اگر به خاطر ريا و كسب شهرت روزه بگيرى ، خوار و از عبادت كنندگان شيطان شده و با چهار اسم خوانده مى شوى : اى حيله گر! اى فاجر! اى دروغگو! اى رياكننده ! و به اين ترتيب سزاوار آتش مى گردى . و اين اختلاف زياد بخاطر اختلاف نيتهاست .
و اگر مسئله قلب و نيت به اين اهميت نبود، خداوند در قرآن ، در سوره شمس يازده قسم به رستگارى كسى كه آن را تزكيه كرده ، و بدبختى كسى كه آنرا آلوده نمايد، ياد نمى كرد. به همين جهت انسان بايد با تمام توان سعى كند كه نيت خود را خالص نموده تا جايى كه به مقام صدق در اخلاص برسد.

ملاكهاى تشخيص روزه خالص از روزه ريايى

مولاى ما الگوى اهل مراقبت در كتاب اقبال ملاكهايى جهت شناخت روزه خالص و تميز آن از روزه ريايى و شبهه دار بيان نموده كه بجهت تيمن و تبرك آنها را نقل كرده و سپس آنچه را كه خداوند بر زبانم جارى كند خواهم گفت .
1- اگر موقعى كه روزه مستحبى گرفته و در حضور جمعى از نيكان روزه دار قرار دارد، ببيند از شكستن روزه خود شرم مى كند، بداند كه در روزه او شبهه اى است كه همان نزديك شدن به دلهاى مردم است .
2- اگر دوست داشته باشى غير خدا نيز از روزه تو آگاه شود كسانى كه گمان مى كنى اگر اطلاع پيدا كنند خير دنيايى براى تو دارند؛ اگر چه اين خير، مدح و ستايش و احترام بيشتر آنان به تو باشد يا اين كه ميل به اطلاع ديگران باندازه اى نباشد كه در رغبت به روزه تاءثير بگذارد ولى در عين حال دوست دارى علاوه بر خدا مردم هم از روزه تو آگاه شوند در هر دو صورت روزه تو بيمار و بنده پستى خواهى بود.
3- اگر هنگامى كه با روزه داران زيادى روزه مى گيرد، به نشاط مى آيد و هنگامى كه به تنهايى روزه مى گيرد، كسل مى شود، معلوم مى شود زيادى روزه داران در قصد و عمل او تاءثير دارد. بنابراين بمقدار تاءثير آن در قلب ، اخلاص تيره شده و روزه بيمار مى گردد.
4- قصدت از روزه ، بدست آوردن ثواب است يا به خاطر اينكه خدا مى خواهد؟ اگر بخاطر ثواب باشد، بدان كه با اين عمل مى گويى خداوند سزاوار نيست كه بخاطر فرمانبرداريش روزه بگيرم و خداوند بخاطر بزرگيش شايسته عبادت نيست و اگر رشوه او نبود او را عبادت نمى كردم ، حق خوبيهاى گذشته او را رعايت نكرده و احترام مقام بزرگ او را نگه نمى داشتم .
5- اگر رنگين بودن افطار و زيادى غذا و لذت آن نشاط تو را در روزه افزون كرد، معلوم مى شود بمقدار زيادى نشاط روزه از اول تا آخر براى غير خدا بوده است .
تا اينجا ملاكهاى شروع روزه را با اخلاص گفتيم ، اكنون چند ملاك نيز براى تشخيص به پايان رساندن روزه همراه با اخلاص مى گوييم .
1- اگر در اثناى روزه به غذاى خوشمزه يا همسر زيبا يا سفرى كه در آن نفعى باشد، برخورد كردى و نشاط روزه در تو كم و روزه برايت سنگين شده و انتظار رهايى از روزه را كشيدى ، باز هم خالص نيستى . زيرا تو نيز از بنده ات خدمتى را كه بر خود سنگين بداند، قبول نمى كنى بلكه به خاطر آن او را طرد و ترك مى كنى .
2- اگر اتفاقى بيفتد كه شكستن روزه ات ، نزد خدا بر گرفتن آن برترى داشته باشد ولى از شكستن روزه در نزد مردم خجالت كشيدى بدان كه مخلص نيستى . زيرا اگر در عمل و قصد خود مخلص براى خواسته خدا بودى ملاحظه هيچكس را نمى كردى .
3- اگر در اثناى روزه ديدى كه روزه تو را از انجام بعضى از واجبات يا امورى كه نزد خدا اهميت بيشترى دارد ناتوان نموده است ولى با اين حال روزه خود را نشكستى ، وارد دسته رياكاران در عبادت شده و عبادت تو جزو گناهان كبيره مى شود. وظيفه تو در اينجا انجام عملى است كه نزد خدا مهمتر است و نبايد ملاحظه اين كه مردم عذر تو را نمى دانند، داشته باشى . زيرا اين مطالب روزه يا اخلاص تو را از بين مى برد؛ گرچه در اول روزه تو صحيح و مورد رضايت خداوند بود. در صورت پيش آمدن چنين مطلبى بايد فورا آنچه را كه نزد خدا مهم است انجام داده و عدم آگاهى مردم به عذر را نبايد ملاحظه كرد. و اگر چنين مساءله اى اخلاص را از بين برد، بايد فورا از آن توبه نمود. آنچه تو را از خدمت مولا و انجام اعمالى كه موجب خشنودى پروردگارت است ، باز مى دارد، مانند دشمن براى تو و مولايت مى باشد و چگونه تو دشمن خود و او را بر او مقدم مى كنى در حالى كه در حضورش بوده و تو را مى بيند. و هنگامى كه غير خدا را بر او مقدم داشتى چه كسى احتياجات تو را در دنيا و آخرت برطرف مى كند؟
اين بود خلاصه سخنان صاحب كتاب اقبال كه مطالب را به خوبى بيان كرد – خداوند به او جزاى خير دهد – ولى مراتب اين آفات را بيان ننمود. بعضى از اين آفات موجب بطلان روزه و بعضى ديگر موجب از بين رفتن اخلاص و بعضى باعث نابودى صدق و اخلاص مى شود و بعضى فقط مانع رسيدن روزه به عالى ترين درجه مى شود، در عين اين كه صدق و اخلاص آن در درجه عالى است .
براى توضيح مراتب آفات مى توان گفت :
اگر انسان از آغاز عبادت – روزه يا ساير عبادات – يا در اثناى آن غير خدا را در قصد خود وارد كند عبادت او باطل مى گردد. و سه مورد از مواردى كه صاحب كتاب اقبال فرمود از همين قبيل است :
الف – اگر به جهت عذرى در اثناى روزه ، گشودن روزه برتر از ادامه آن شود ولى بخاطر جهل مردم به عذر، روزه خود را ادامه داده و مرتكب رياى حرام گردد.
ب – جايى كه انسان عمل خود را با نيتى الهى آغاز نمايد ولى بر اين قصد باقى نماند. يعنى صورتى كه در آن گفت : آن مانند دشمن تو و پروردگارت مى باشد. حق همين است و بلكه در واقع عبادت دشمن خدا را بر عبادت او برگزيده اى . چون اين كار با دستور شيطان مى باشد، و در حقيقت عبادت دشمن خدا و و بمنزله كفر به خداوند مى باشد؛ و در حقيقت عبادت دشمن خدا و بمنزله كفر به خداوند مى باشد؛ گرچه خداوند بخاطر بردبارى و سهل گيرى ، آن را كفر نشمارد.
ج – جايى كه از شكستن روزه خود در ميان ساير روزه داران ، بگونه اى شرم دارد كه در روزه او مؤ ثر است . يعنى اگر اين شرم نبود روزه را مى شكست . – گرچه ممكن است بگوييم بخاطر چنين روزه اى مجازات نخواهد شد.
اگر از شكستن روزه خود در ميان روزه داران شرم نموده و اين شرم در روزه او بى تاءثير باشد، روزه او صحيح است ؛ گرچه اين مطلب باعث مى شود روزه او به درجات عالى نرسد – اين عمل با چنين شرايطى مانند انجام عمل بقصد رسيدن به پاداش و دورى از مجازات است كه گرچه عمل صحيح و نيت نيز عالى است ولى اگر آن را با عمل كسانى كه خداوند را بخاطر شايستگى اش براى عبادت و براى بدست آوردن رضايت و نزديك شدن به او عبادت مى كنند، بسنجيم اين عمل مانند كار بردگان و مزدوران خواهد بود. و گرچه بدست آوردن رضايت و نزديك شدن به خداوند نيز نوعى پاداش هستند ولى اين پاداش با پاداشهاى ديگر تفاوت دارد. زيرا اين دو نيت شبيه عبادت براى شايستگى خداوند است .
آرى ، بيشتر اعمال آزادگان عارف از روى طمع و ترس نيست ، بلكه بخاطر عظمت و بزرگى پروردگار و نور و زيبايى اوست كه كارهايشان را بخاطر او انجام داده ، براى او فروتنى نموده و او را عبادت مى كنند. و بدون تفكر، ترديد و اختيار اين امور را انجام مى دهند. بلكه اعمال آنها شبيه به عمل ناچاران است . همانگونه كه على (عليه السلام ) در حديث همام درباره آنان مى فرمايد: بل خامرهم من عظمة ربهم ما طاشت به عقولهم از بزرگى پروردگارشان بى فكر شده اند. يا شبيه عمل كسانى كه بخاطر آشكار شدن زيبايى خدا و جلوه گر شدن نورهاى جمالش ‍ مجذوب و متحير شده اند مى باشد؛ آنانى كه مجذوب و سرگردان شده ، در مقابل خداوند تضرع نموده و تملق مى گويند؛ در تاريكى شب و هنگامى كه پرده ها كشيده شده و هر دوستى با دوست خود خلوت كرد، در مقابل او ايستاده و پيشانيها را بر خاك مى گذارند و به گريستن ، ناليدن ، تضرع و شكوه مى پردازند. و خداوند سختيهايى را كه آنان تحمل مى كنند ديده و شكايتهاى آنان را از دوستى خود مى شنود؛ آنان را به گرمى پذيرفته جمال خود را به آنان مى نماياند. و با آنان رفتارى بسيار شايسته خواهد داشت .
ولى كسانى كه از خدا جز بهشت و جهنم او نمى دانند، كارهايشان بخاطر ترس از آتش و براى رسيدن به بهشت است و نمى توانند مانند عارفان دوستدار و مشتاق عمل نمايند؛ ولى مى توانند درباره عظمت آفريدگار و نعمتهاى فراوان و بيشمار او انديشيده و خود و دل خود را از ياد آتش و بهشت خالى نمايند و بدين ترتيب براى اينكه بدون ترس از جهنم و اشتياق بهشت و فقط بخاطر شايستگى خداوند او را عبادت كنند، به تمرين بپردازند. و براى بدست آوردن انگيزه و اشتياق به نزديك شدن و ديدار خداوند مى توانند گاهى پيرامون رواياتى كه از پيامبران و اوليا بدست ما رسيده و در آنها فرموده اند: ((چيزى بالاتر از نزديك شدن به خدا و ديدار او نيست )) انديشه نموده و براى آن معناى صحيحى در ذهن خود تصور نمايند.
عارفان فقط گاهى اين نيت در آنها وجود دارد نه هميشه . و از هيچكدام از پيامبران و اوليا نقل نشده است كه هميشه اين نيت را داشته باشند جز از اسوه عارفان و الگوى مشتاقان ، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آنجا كه به درگاه خدا عرضه مى دارد:
ما عبدتك خوفا فى نارك و لا طمعا فى جنتك ؛ بل وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك ؛ ((از ترس آتشت يا بطمع بهشتت تو را عبادت نكردم ، بلكه تو را شايسته عبادت يافته و عبادتت نمودم )) و اين مطلب از خصوصيات او و برادرش ، رسول خدا و حبيب خدا و سرور تمام مخلوقات است . و شايد در ميان فرزندان معصوم او يا ساير پيامبران نيز كسانى مانند آنان باشند. از شعيب پيامبر (عليه السلام ) روايت شده است كه در پاسخ خداوند كه از علت گريه او پرسيد، گفت : ((من از ترس آتش يا براى بهشت گريه نمى كنم و گريه من از شوق ديدار تو است .)) او در اين گفتار خود تصريح نمى كند كه تمام عباداتش از شوق ديدار خدا باشد.
بهر حال اين مطلبى است كه اغلب علما توان فهم و تصديق آن را ندارند؛ چه رسد به ديگران . بنابراين مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد اين است كه نيت خود را از ريا پاك نموده تا گرفتار رسوايى روز قيامت و شرمسارى عرضه اعمال به خداوند نشده و او را با اين نامها صدا نزنند: اى بدكار! اى حيله گر! اى رياكار! خجالت نكشيدى طاعت خدا را به كالاى دنيا فروختى ! در پى بدست آوردن دل بندگان بوده و به خداوند بى اعتنا بودى ! با دشمنى با پروردگار با آنان دوستى نمودى ! و با عملى كه بظاهر براى خدا بود خود را در ميان آنان آراسته و با دورى از خدا خود را به آنان نزديك مى كردى ! رضايت آنان را خواسته و خداى را به خشم مى آوردى . آيا كسى را ذليلتر از خدا نيافتى !
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند: اگر روز حساب ترسى نداشت جز شرمسارى عرضه اعمال به خداوند و رسوايى رو شدن بديها، سزاوار بود انسان از قله كوهها پايين نيامده و در آباديى ساكن نشود، نخورده ، نياشامد و نخوابد مگر زمانى كه مضطر شده و مشرف به مرگ شود. پناه بر خدا از اين كه حقيقت عبادات انسان در روز قيامت براى انسان آشكار شود! و اهل محشر ببينند كه او در آن عبادات مراقب نظر آفريده هاى خدا بوده و با آن اعمال براى ضعيفان همانندش خود را مى آراسته و با كسب دشمنى خداوند در پى بدست آوردن دوستى مردم بوده است ؛ بخصوص اگر واعظ مردم بوده و مردم را از ريا نهى مى كرده است . بجان خودم سوگند كه اين سخت تر از جهنم و عذاب آتش است . بخصوص اگر خداى بزرگ به او بگويد: بنده ام ! آيا من آفريدگار، روزى رسان ، نعمت دهنده ، مراقب و محافظ تو نبودم ! در حالى كه نسبت به من نافرمان بودى ، مى خوابيدى ولى من در همين خواب تو را از شر تمام دشمنان و چيزهايى كه از آن بدت مى آمد حفظ مى كردم ! با نعمتهايى كه به تو داده بودم به نافرمانى من پرداختى و من با نافرمانيهايى كه نسبت به من داشتى به تو نعمت مى دادم . پس چرا ديگران را بر من برگزيدى ! آيا ديگران نعمتهايى بيشتر و بهتر از من به تو مى دادند كه بخاطر سود خود آنان را انتخاب كردى ! يا قويتر از من بودند و من غايب كه بخاطر حضورشان از آنان خجالت مى كشيدى ! آيا بزرگى ، رداى من ، عظمت ، پوشش من ، و تمامى نعمتها از من نيست ! آيا من غنى ترين اغنيا نيستم ! آيا غير از من غنيى هست ! آيا همه مخلوقات فقير نيستند! و در عالم وجود، غير از آنان فقيرى هست !
آيا نيرويى به تو ندادم كه با آن خطا را از درستى تشخيص دهى ! آيا رسولانى انذارگر و مژده دهنده و اوليايى هدايتگر، يكى پس از ديگرى ، برايت نفرستادم ! آيا كتابى را براى هدايتت فرو نفرستاده و تو را از دشمنت ، ابليس پرهيز ندادم ! يا حسرة على العباد ما ياءتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤ ون (14) واى بر اين بندگان (گمراه لجوج ) كه هيچ رسولى براى هدايت آنها نيامد مگر آنكه او را مسخره كردند. آيا همه اينها مرا نزد تو محبوب نساخت و تو را از من خشنود نكرد! و باعث نشد كه از من اطاعت كنى ! آيا ذليلتر از من پيدا نكردى كه با همان نعمتهايى كه به تو دادم و در حضور من ، با دستوراتى كه بصلاح تو و سعادت تو در آن بود مخالفت كرده ، و از دستورات دشمنم كه مايه بدبختى و هلاكت تو بود پيروى كردى ! واى از تيره روزى كسانى كه از رحمتم محروم شدند! واى از دورى كسانى كه با سرپيچى از من از ديگران فرمانبردارى كردند! (و او در آن هنگام بگويد:) افسوس از اينكه دستورات الهى را رعايت نكردم ! آه از بيچارگيم ! آه از رسواييم ! كاش آسمان بر زمين فرود مى آمد ولى اين سخنان را نمى شنيدم ! كاش كوهها خراب گرديده و بر دشتها مى ريختند اما پستى را با بزرگوارى عوض نكرده بودم ! و امروز از ميان عالم طبيعت و از ميان اين ذلتها صدا مى زنم : خداى من ! پروردگار و سرور من ! به عزت ، جلال ، زيبايى و جمالت سوگند، اگر پوست من توان عذاب و تحمل انتقام تو را داشت از تو نمى خواستم كه بعد از اين رسواييهاى بزرگ و زشتيهاى فراوان از من درگذرى ، بلكه – بخاطر خشمى كه بر خود دارم كه چگونه با خود بدى نموده ، بدنبال خواهشهاى نفسم بوده و بخاطر فرمانبردارى از آن به تو پشت نمودم – از تو مى خواستم مرا شكنجه و عذاب نمايى و به سيه روزى و بدبختى خود رضايت مى دادم . ولى ، مولاى من ! عفو تو آنقدر طولانى و پوشش دادن تو، به زشتيهاى ما آنقدر زيباست كه شورشگران پستى مثل من را عادت داده كه بعد از اين جرايم ، توقع نجات و پوشش اين جرايم را داشته باشند. از اينكه در اين دنياى تنگ و دور از لطف و عوالم نزديكى خود اين همه بردبارى ، پوشش ‍ و كرم گسترده دارى – تا اين حد كه شامل ما نيز شده است – مى فهميم اين امور در عوالم آخرت – كه آن را سراى كرامت خود قرار داده نشانه هاى عظمت تو در آن آشكار بوده و نورهاى جمالت در آن درخشيده اند – خيلى بيش از اين دنيا وجود دارد. پس تو را به عفو بزرگ ، رحمت گسترده و چشم پوشى زيبايت سوگند مى دهيم ما را از اين گرفتاريها و مهلكه ها نجات دهى .
گرچه گناهان ، ما را نزد تو بى آبرو و عيبها روسياهمان كرده است ، ولى به سوى تو توسل مى جوييم كه با ما با عفو بزرگ و فضل قديم خود رفتار نموده و در ميان مردم ما را رسوا نسازى . و همانگونه كه در دنيا، با پوشانيدن زشتيهاى ما از بندگان صالح خود به ما نيكى نمودى ، اين پوشش را براى ما نگهدار. زيرا در تفسير اين صفت تو: ((جميل الستر؛ پوشش زيبا)) آمده است كه اعمال زشت بندگانت را از آنها مى پوشانى تا مبادا بر اثر شرمسارى استفاده از نعمتهايت براى آنان گوارا نباشد. و درباره معنى اين صفت تو، ((كريم العفو؛ عفو عالى )) شنيده ايم كه گناهان را بخشيده و آنان را تبديل به چند برابر نيكى مى نمايى . پس بخاطر كرم و عفوت به تو اميدواريم و بخاطر پوشش ‍ زيبايت آرزومندت مى باشيم . و تو نزد خوش گمانى بنده ات به خودت مى باشى ، پس ما را از رحمتت ماءيوس نفرما و اميدم را از راءفتت قطع نفرما. و اگر حياى من در مقابل تو كم است ، تو به من رحم كن . دردى در قلبم است كه كسى جز تو دواى آن را ندارد و به همين جهت مضطر به تو هستم ! و چه كسى جز تو مضطر را اجابت كرده و گرفتارى او را برطرف مى كند! كه جز با يارى خداى بلند مرتبه و بزرگ توان و نيرويى نيست . خداوندا! بر محمد و آل پاك او درود فرست .

كميت و كيفيت افطار و سحرى

مطلب ديگرى كه سالك بايد در روزه خود رعايت كند، كميت و كيفيت افطار و سحرى است كه بايد چند مطلب را رعايت كند:
(1) در سحر و افطار به اندازه لازم و ضرورت بخورد. و در اين مطلب خود را گول نزند.
(2) براى خدا تواضع نموده و از لذت بردن از غذاهاى خوشمزه اجتناب نموده و هدفش از خوردن و آشاميدن فقط كسب نيرو براى عبادت باشد.
(3) بيشتر يا كمتر از آنچه شرع گفته گوشت نخورد زيرا زياده روى در خوردن آن موجب سنگدلى شده و كم خوردن آن نيز موجب تقويت قوه غضب در انسان مى شود. اندازه شرعى خوردن گوشت اين است كه بيش ‍ از سه روز خوردن گوشت را ترك نكند و هر روز نيز گوشت نخورد.
(4) آداب غذا خوردن را رعايت كند.
مطلب ديگرى كه در روايت داشتيم اين بود كه كسى كه نمى تواند روزه بگيرد بدل آن صدقه يا تسبيح است . ظاهر اين مطلب اين است كه اگر نتوانست روزه بگيرد صدقه مى دهد و اگر نتوانست صدقه بدهد تسبيح مى گويد. ولى سيد (ره ) تسبيح را براى فقر و صدقه را براى غنى قرار داده است . بنابراين بهتر است فقير علاوه بر تسبيح ، در صورت امكان صدقه نيز بدهد و شخصى كه فكر مى كند فقير است ولى در عين حال صدقه مى دهد بهتر است تسبيحها را نيز بگويد.

نماز سلمان

سيد (ره ) در اقبال روايت نموده است كه سلمان فارسى گفت : روز آخر جمادى الاخرى در وقتى كه پيش از آن هيچگاه در آن وقت به ديدن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نرفته بودم ، به ديدنش رفتم . حضرت فرمودند: سلمان تو از ما اهل بيت هستى . نمى خواهى تو را از چيزى آگاه نمايم ؟ گفتم : چرا، مى خواهم ، پدر و مادرم فداى تو، اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )!
– اى سلمان هيچ مرد مؤ من يا زن مؤ منى در اين ماه (ماه رجب ) سى ركعت نماز نمى گزارد كه در هر ركعتى فاتحه الكتاب را يك بار، قل هو الله احد را سه بار و قل يا ايها الكافرون را سه بار بخواند مگر اينكه خداوند متعال هر گناهى را كه در خردسالى يا بزرگسالى مرتكب شده ، براى او پاك كرده و مانند پاداش كسى كه تمام اين ماه را روزه گرفته به او عطا مى كند، در نزد خداوند تا سال آينده از نمازگزاران نوشته شده و هر روز عمل شهيدى از شهداى بدر براى او بالا مى رود. و در عوض هر روز از آن كه روزه مى گيرد، عبادت يك سال براى او نوشته شده و هزار درجه بالا مى رود. و اگر تمام ماه را روزه بگيرد خداوند او را از آتش نجات داده و بهشت را براى او قرار مى دهد. اى سلمان ! اينها را جبرئيل به من اطلاع داد. و گفت : اى محمد اين علامتى بين شما و منافقين است زيرا منافقين اين نماز را نمى خوانند.
– اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مرا از چگونگى خواندن و زمان آن آگاه كن !
– سلمان ! در اول آن (رجب ) ده ركعت بجا مى آورى ؛ در هر ركعت سوره ((فاتحه )) يك بار و ((قل هو الله احد)) سه بار و ((قل يا ايها الكافرون )) را سه بار مى خوانى و هنگامى كه سلام – نماز را – دادى ، دستهايت را (به دعا) بلند مى كنى و مى گويى : لا اله الا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شيى ء قدير اللهم لا مانع اما اعطيت و لا معطى لما منعت و لا ينفع ذالجد منك الجد سپس دستهايت را به صورتت بكش .
دنباله روايت در هنگام بيان اعمال وسط و آخر ماه خواهد آمد.
كسى كه اسلام را تصديق نموده و به پيامبر راستگو (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايمان دارد، حتما مشتاق عمل با مثال اين عبادات – كه اخبار رسالت پرده از ثوابهاى زياد آن كه عقل از آن به شگفت مى آيد، برداشته – مى گردد.

پرسش و پاسخ

اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه آيا مى توان در مورد عدم صحت سند اين روايت بحث كرد يا نه ؟
جواب اين است كه به دو جهت درست نيست در مورد عدم صحت سند آن بحث نمود:
(1) چيزى كه اين اندازه بزرگ و مهم باشد احتمال آن كافى است در حالى كه صادر شدن اين اخبار مظنون و مورد گمان بوده و از احتمال بالاتر است .
(2) در روايات معتبر بسيارى آمده است كه اگر كسى ثواب عملى را بشنود و بخاطر ثوابش آن را انجام دهد، خداوند آن ثواب را به او عطا مى كند گرچه آن گونه نباشد كه او شنيده است . بنابراين ، اين اخبار معتبر هر عذرى را از جهت سند قطع مى كند.
و اى عاقل ! نهايت سعى و كوشش خود را بكار گير. زيرا عقلا در بدست آوردن فوايد بزرگ كسالتى از خود نشان نمى دهند. در مقابل تو روز بسيار ترسناكى است ؛ با ترسها و خطرهاى بزرگ كه در اين روز نيازمندترين افراد خواهى بود! و چه مى دانى شايد در اين روز به يك كار خوب احتياج داشته باشى تا در موقع حساب كارهاى خوب تو بيشتر بوده و با فضل خدا وارد بهشت شوى ولى همين يك كار خوب را نيافته و پدر و فرزندانت نيز كه عمر و مال و حتى دين خود را فداى آنان نمودى آن را به تو نمى دهند. ((روزى كه مال و فرزندان سودى نمى رسانند.))(15)

مقدار ثواب اعمال نمايانگر ارزش آن اعمال است

ثوابهايى كه در اين روايات آمده سبب نمى شود كه اهل فضل نتوانند در نيت خود، فقط شايستگى خداوند را در نظر گرفته و يا براى اين دسته گفتن اين ثوابها بى ثمر باشد. زيرا كسى كه بخاطر شايستگى خداوند عبادت مى كند، نه بخاطر پاداش ، با شنيدن اين روايات مى تواند مقدار محبوبيت اين اعمال را نزد خداوند فهميده و براى بدست آوردن رضايت او بيشتر تلاش كند.

 

ذكرها و دعاهاى اين ماه

از كارهاى مهم در اين ماه ذكرها و دعاهاى وارد در اين ماه است :
(1) در تمام ماه هزار بار بگويد: استغفر الله ذالجلال و الاكرام من جميع الذنوب و الآثام . شيخ صدوق رحمه الله روايت كرده است : اگر كسى اين ذكر را در رجب هزار بار بگويد، خداوند متعال مى فرمايد: اگر – گناهان شما را – نبخشم ، پروردگار شما نيستم پروردگار شما نيستم پروردگار شما نيستم .
(2) در تمام ماه سوره توحيد را ده هزار بار بخواند. همچنين روايت شده كه هزار بار بخواند. و روايت شده : ((كسى كه هزار بار آن را بخواند روز قيامت عمل هزار پيامبر و هزار فرشته را مى آورد. و هيچكس نزديكتر از او به خدا نيست مگر كسى كه بيشتر از او آن را خوانده باشد. و ثواب خواندن اين سوره در رجب چندين برابر است .)) در روايت ديگرى آمده : ((اگر كسى در رجب صد بار آن را بخواند خداوند در بهشت دوازده كاخ با ((ياقوت )) و ((درّ)) براى او ساخته و يك ميليون عمل خوب براى او مى نويسد. سپس مى فرمايد: بنده ام را ببريد و آنچه را كه براى او مهيا نموده ام نشانش دهيد – در اينجا – ده هزار نفر از كسانى كه خانه هاى اين شخص در بهشت به آنان سپرده شده مى آيند و يك ميليون كاخ از ((درّ)) و يك ميليون كاخ از ياقوت سبز را براى او باز مى كنند؛ كاخهايى كه تمام آنها با ((درّ)) و ياقوت و زيورآلات و پارچه هاى زيبا زينت داده شده بگونه اى كه كسى نمى تواند آن را توصيف كند و جز خدا كسى نمى تواند آن را تصور كند. هنگامى كه آن را مى بيند مات و مبهوت مى شود و مى گويد: اين براى كيست آيا براى پيامبران است ؟ به او گفته مى شود اينها مال تو است بخاطر خواندن ((قل هو الله احد)).
(3) در اين ماه هزار بار خدا را تسبيح كند. در روايت آمده است كسى كه چنين عملى را انجام دهد خداوند صد هزار عمل خوب براى او نوشته و صد كاخ در بهشت براى او مى سازد.
(4) در تمام اين ماه هزار بار ((لا اله الا الله )) بگويد. روايت شده است كسى كه در اين ماه اين عمل را انجام دهد، خداوند براى او صد هزار حسنه نوشته و صد شهر براى او در بهشت مى سازد.
(5) در اين ماه صد بار بگويد استغفر الله الذى لا اله الا هو وحده لا شريك له و اتوب اليه و اگر پس از آن صدقه بدهد خداوند او را مورد رحمت قرار داده و گناهان او را مى آمرزد. و كسى كه چهارصد بار بگويد خداوند پاداش صد شهيد را براى او مى نويسد.
(6) در تمام ماه با پيروى از امام سجاد (عليه السلام ) در سجده خود اين ذكر را بگويد: عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك .
(7) صبح و شب و بعد از هر نمازى بگويد: يا من ارجوه لكل خير و آمن سخطه عند كل شر، يا من يعطى الكثير بالقليل يا من يعطى من سئله يا من يعطى من لم يسئله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة اءعطنى بمسئلتى اياك جميع خير الدنيا و جميع خير الآخرة واصرف عنى بمسئلتى اياك جميع شر الدنيا و شر الآخرة فانه غير منقوص ما اءعطيت و زدنى من فضلك يا كريم سپس با دست چپ محاسن خود را گرفته و انگشت سبابه دست راست خود را حركت داده و گريه كند و بگويد: يا ذالجلال والاكرام يا ذالنعماء و الجود يا ذالمن حرم شيبتى على النار.
در اول اين دعا مى گويى : ((از خداوند اميد هر چيزى دارى . و از خشم او نزد هر شرى در امانى )) و از جمله اين خشمها مكر خداوند است و ايمنى از مكر خدا از گناهان بزرگ است . بنابراين از اين مطلب غافل مشو و قصد تو از عبارت اين باشد كه بشرط ((توبه )) اميد خير داشته و خود را از خشم او در امان مى دانى و گويا مى گويى : اى كسى كه براى بندگان خود راهى قرار داده كه اگر از آن راه بروند از خشم او در امان مى مانند. و آن راه همان توبه است . و اين فراز دعا امنيت بالفعل از مكر خدا نيست . و همچنين گفتار تو كه مى گويى ((اميد هر خيرى را از او دارم )) گويا مى گويى : اى كسى كه براى بندگان خود راهى قرار داده است كه اگر از آن راه بروند به هر چيزى كه بخواهند مى رسند. و اين راه همان دعاست .
اگر انسان در اين باره كه چرا در اين عبارت دعا ((اعطنى جميع خير الدنيا و جميع خير الآخره )) كلمه جميع تكرار شد ولى در اين عبارت ((واصرف عنى جميع شر الدنيا و شر الآخره )) اين كلمه تكرار نشده است بينديشد، شايد به اين نتيجه برسد كه اين اختلاف عبارت به اين مطلب اشاره دارد كه شر امرى عدمى است – كه همان دورى از رحمت خدا و محروميت از بخشايش الهى است – ولى چون خير امرى وجودى مى باشد، گويا انواع آن بيشمار است . ولى اينكه چرا ((جميع شر الدنيا؛ تمامى شرهاى دنيا)) در دعا آمده گويا به اين جهت است كه شرهاى دنيا براى همه مردم معلوم نيست .

دعا با تمام وجود

بدان كه به كمال اجابت و خير دعا نمى رسى مگر اينكه باطن و روح و قلب تو نيز متصف به صفات دعا باشد و اتصاف به صفات دعا اين است كه باطن و روح و قلب تو دعا كند مثلا وقتى مى گويى : ارجوك لكل خير (اميد به تمام خيرات از جانب تو دارم ) با باطن و روح و قلبت اميدوار به خدا باشى . و هر كدام نيز آثارى دارند كه بايد در عملت نمودار شوند. كسى كه اميد در باطن و روح او بوجود آمده باشد گويا تمامى وجودش ‍ اميد و زندگيش همراه با اميد است . و كسى كه با قلبش اميدوار باشد اعمالى كه با اختيار و تصميم انجام مى دهد بهمراه اميد خواهد بود. بنابراين بپرهيز از اين كه اميد در هيچ جنبه اى از جنبه هايت پيدا نشود. اگر مى خواهى ببينى كه رجاء و اميد در تو هست به كارهايت نگاه كن ببين آيا در حركاتى كه از تو سر مى زند، اثر آن كه همان طلب و خواستن است را مى بينى يا نه . فرمايش معصوم (عليه السلام ) را نشنيده اى كه فرمود: ((كسى كه اميد به چيزى داشته باشد آن را طلب مى كند)) و واقعا چنين است زيرا اگر در حالات اميدواران اهل دنيا در امور دنيوى بنگرى ، مى بينى آنها اگر از شخص يا چيزى اميد خيرى داشته باشند، به اندازه اميدشان آن را از آن شخص يا آن چيزى كه به آن اميد دارند، طلب مى كنند. مثلا تاجرى كه تجارت كرده و كارگرى كه كار مى كند همه و همه به اين جهت است كه خير و خوبى را در تجارت و كار مى بينند. و همچنين هر گروهى خواسته هاى خود را از جايى كه اميد دارند طلب مى كنند و تا رسيدن به آن از پاى نمى نشينند. ولى اكثر اميدواران بهشت و آخرت و فضل و كرامت خدا چنين نيستند و بهمين علت هيچگاه هم به آرزوى خود نمى رسند. زيرا اگر اميد به اين امور داشتند، طبق قانون فوق در پى آن مى رفتند. و بهر اندازه اميد در انسان پيدا شود، به همان مقدار نيز اثر آن كه همان طلب است بوجود مى آيد.
ساير مضامين دعا مثل تسبيح ، تهليل ، تحميد، تضرع ، خضوع ، ترس ، استغفار و توبه نيز همينطور است . زيرا گاهى حقيقت اين صفات در انسان بوجود مى آيد و گاهى فقط آن را ادعا مى كنيم ولى فقط زمانى آثار آنها آشكار مى شود كه حقيقت آنها بوجود آمده باشد. و اگر اثر آنها محقق نشد بايد بدانيم كه ادعايى بيش نبوده است مثلا اگر گمان مى كنى در باطن و با روح و قلبت خدا را تسبيح مى كنى و او را نيز از تمام نقائص منزه مى دانى ، چرا به وعده او در مورد رزق خود مطمئن نيستى در حالى كه او رزق تو را تضمين نموده است . و زمانى كه او را از شريك منزه مى دانى چرا از اطاعت او از ديگران مى ترسى ؟ و در طاعت ديگران و سرپيچى از فرمان او، از او نمى ترسى ؟
بلكه اگر واقعا مى دانستى كه خداوند دعاى تو را شنيده و باطن تو را مانند ظاهرت مى بيند و تو پرورش يافته و تحت اراده او هستى و او مى تواند تو را پاداش داده يا مجازات نمايد، تو را نجات داده يا هلاك كند و تو را قبول يا رد كند، حداقل از گفتن دروغ و ادعاهاى پوچ مى ترسيدى . بنابراين كسى كه مراسم بندگى را اظهار مى كند ولى در باطن اينگونه نباشد و خودش هم اين را بداند، مردم مى گويند، او مشغول مسخره كردن است نه عبادت ولى غالبا چنين نيست زيرا عبادت كننده معمولا از باطن خود غافل بوده و بهمين جهت عبادت خود را عبادتى واقعى و غير صورى پنداشته و نمى داند كه فريب خورده است . بهمين جهت از دسته مسخره كنندگان خارج و وارد گروهى مى شود كه خداوند درباره آنان فرموده است : ورشكسته ترين افراد از حيث عمل كسانى هستند كه مى پندارند كارشان خوب است .
(8) از دعاهاى هر روز ماه رجب دعايى است كه در اقبال از امام صادق (عليه السلام ) روايت نموده است كه حضرت در جواب معلى – كه از او درخواست كرد دعايى به او بياموزد كه جامع تمام چيزهايى باشد كه شيعه در كتب خود گرد آورده است – فرمودند: اى معلى ! بگو: ((اللهم انى اسئلك صبر الشاكرين لك …))
(9) دعايى ديگر دعايى است كه باز هم در اقبال از شيخ طوسى در باب دعاهاى هر روز ماه رجب روايت كرده است و آن دعا اين است : ((يا من يملك حوائج السائلين …))
(10) اين دعا را نيز در اقبال روايت نموده است : ((اللهم انى اسئلك بمعانى جميع ما يدعوك به ولاة امرك …)) و اين دعايى است با مضامين عالى كه درهايى از علم براى اهلش از آن گشوده مى شود.
(11) و از دعاهاى مهم دعايى است كه بنابر روايت شيخ ، امام و آقاى ما – جان ما و تمام جهانيان فدايش و درود خدا بر او باد – آن را در مسجد ((صعصعة )) خوانده است . دعاى گرانقدرى كه با ((اللهم يا ذالمنن السابغة )) شروع مى شود.
(12) از دعاهاى مهم دعاهايى است كه ((ابن ابى عياش )) بنابر آنچه در اقبال است از توقيع مبارك امام عصر (عج ) روايت نموده است .
(13) نيز از كارهاى مهم در اين ماه زيارت امام حسين (عليه السلام ) در اول و وسط ماه است .

نمازهاى اين ماه

نمازهايى كه در شبهاى اين ماه وارد شده است را نبايد بطور كلى ترك نمود بلكه نمازهاى آسان آن را كه وقت زيادى نمى گيرد و انسان را از تحصيل علم و ساير اعمال باز نمى دارد بايد خواند. و سالك به همين منوال عمل كند تا ايام بيض . و در شبهاى ((ايام بيض )) باندازه نشاط و حال خود نمازها را زياد كند.
در شبهاى ايام بيض نمازى را كه در آن سوره ((يس ))، ((تبارك )) و ((قل هو الله احد)) خوانده مى شود بخواند. اين نماز در اقبال از ((احمد بن ابى العينا)) از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده و فضيلت زيادى نيز براى آن نقل شده است .
و بهتر است در دو شب اول ايام بيض بعضى از نمازهاى مختصرى را كه براى اين دو شب روايت شده است ، خوانده و در شب پانزدهم نمازى را كه در اقبال از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است بخواند. امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((در شب نيمه رجب ، دوازده ركعت نماز مى خوانى در هر ركعت حمد و سوره اى خوانده و موقعى كه از نماز فارغ شدى سوره ((حمد))، ((معوذتين ))، ((اخلاص )) و ((آية الكرسى )) را هر كدام چهار بار مى گويى : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر سپس مى گويى الله الله ربى و لا اشرك به شيئا ما شاء الله و لا قوة الا بالله العلى العظيم .
اگر توقيفى بود در شب سيزده و چهارده ماه نيز به عبادات هميشگى خود اضافه كرده و همانگونه كه درباره احياى شب اول گفتيم ، بخاطر مراقبت اين شب را تا صبح به عبادت بپردازد و سه روز ((ايام بيض )) را روزه بگيرد.

سيزده رجب

بزرگى اين روز بخاطر ولادت خاتم الاولياء و سرور اوصيا، برادر رسول ، همسر بتول و شمشير كشيده خدا، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى باشد. و عقل حكم به مقام بسيار بزرگ اين روز مى كند كه با هيچ زبان و قلمى نمى توان آن را بيان نمود. حق اوقات و روزها و بزرگى آن با مقدار ظهور الطاف خدا در آنها اندازه گيرى مى شود. نور ولايت خاتم اولياء كه شرط و ركن ايمان بلكه روح و خود ايمان و مانند جزء آخر علت تامه ايمان و اسلام است در اين روز ظاهر شد و اين نعمتى است كه عقلهاى معمولى نمى تواند ارزش آن را درك كنند. زيرا نمى توانند همه نور و كرامت و درجات قرب سراى جاويد آخرت و لذت لقاء و همنشينى با ساكنين ((ملاء اعلى )) و تمام نعمتهاى سراى باقى را كه خداوند آنها را براى اهل ولايت و ايمان آماده نموده است را بفهمند.

گوشه اى از فضايل اميرالمؤ منين (عليه السلام )

اگر شمشير اميرالمؤ منين نبود، كفار، مسلمين را از بين برده ، و ستونى براى اسلام باقى نمى ماند. كارهاى او در روز بدر و حنين را به ياد آورده و درباره فرمايش رسول راستگو و امين بيانديش آنجا كه فرمودند: ((تمامى اسلام به جنگ تمامى كفر رفته است )).
دوست ، فضايل او را به خاطر تقيه و دشمن به خاطر بخل پنهان داشت ولى با اين وجود فضايل او در شرق و غرب عالم پخش شد. اوست ((نباء عظيم ))، ((صراط مستقيم ))، ((قرآن كريم ))، ((امام مسلمين ))، ((اميرالمؤ منين ))، ((جانشين رسول پروردگار جهانيان ))، ((پيشواى رو سفيدان ))، ((نور آشكار خدا))، ((درِ درخواست از خداى جهانيان ))، ((سيماى خدا در ميان تمام اوليايش ))، ((نشانه بزرگ ))، ((درياى بزرگ ))، ((بت شكن ))، ((شكافنده سرهاى دشمنان ))، ((نور كامل خدا))، ((نابود كننده كفار))، ((در هم كوبنده بدكاران ))، ((معدن اسرار))، ((نور انوار))، و ((مولود كعبه ))، و اوست ((اصل قديم ))، و((فرع كريم )) و ((امام بردبار)) و اوست ((رشته محكم خدا)) و ((سرپرست دين )) اوست ((صاحب نشانه هاى روشن و معجزه هاى آشكار و درخشان )) و ((نجات دهنده از نابودى )) كسى كه خداوند در آيه صريح خود از او ياد نموده است : و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم اوست ((برادر تنى رسول ))، ((همسر بتول ))، ((شمشير كشيده خدا))) و ((گوش شنواى او)) اوست ((نگهدارى شده از گناهان ))، ((پاك شده از بدى و از عيب و تهمت ))، ((برادر و جانشين رسول (صلى الله عليه و آله و سلم )))، ((كسى كه شب در بستر او بسر برد (و جان خود را براى او بخطر انداخت )))، ((كسى كه با جان خود او را يارى مى كرد)) و ((كسى كه اندوه را در چهره او از بين مى برد)).
كسى كه خداوند او را شمشير نبوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نشانه اى براى رسالتش و شاهدى بر امتش و بردارنده پرچم لشكرش و حافظ جانش و دستى پرتوان براى او و تاجى براى سر او و درى براى سرّ او و كليدى براى پيروزى او قرار داد. و اوست ((اسم اعظم خدا))، ((قرآن اكرم ))، ((خانه كعبه ))، ((صفا)) و ((زمزم ))، ((صاحب عصا و نشانه ))، ((مظهر عجايب و غرايب )))، ((ستاره درخشان ))، ((پراكنده كننده لشكر)) و ((مركز دايره مطالب علمى )) اوست ((پدر امامان ))، ((احياگر دين ))، ((از بين برنده غصه ها))، ((سرور امت ))، ((همت بلند))، ((مالك برگزيدگان ))، و ((پنجمين نفر اصحاب كساء))، ((حمل كننده بيرق ))، ((نقطه باء بسم الله …)) و ((رفيق پيامبران )) اوست ((معلم جبرئيل ))، ((امير ميكائيل )) و ((حاكم عزرائيل )) اوست ((تقسيم كننده طوبى و سقر)) و ((پدر شبير و شبر)) اوست ((سرور بشر و كسى كه نپذيرد كافر است )). اوست ((پناهگاه پناه جويان ))، ((فريادرس بيچارگان و حاجتمندان ))، ((حاكم روز قيامت ))، ((محبوب پروردگار))، ((حجت خدا بر اولين و آخرين ))، ((زندگى جهانيان و نور آنان )). اوست ((سرّ اسرار))، ((نور انوار))، ((امام پاكان و امير مومنان ))، ((ولى جبار))، ((نعمت خدا بر نيكوكاران و انتقام او از بدكاران ))، ((مانند پهلوى خدا و صورت نورانى و نفس وفادار او)) و ((امام ابوالحسن على (عليه السلام ))). بنابراين دوستان او بايد روز ميلاد او را از شريفترين روزها دانسته و آن را عيد بزرگ قرار دهند و بگونه اى شكرگزارى نمايند كه هيچكس از امت پيامبران گذشته و دوره هاى سابق چنين شكرگزارى ننموده باشد. زيرا آنان هيچگاه چنين نعمتى را نداشته اند. و شيعيان نيز بايد با شكرى به استقبال اين روز بروند كه بالاتر از آن شكرى نباشد زيرا نعمتى در اين روز آمده كه تمام نعمتها در مقايسه با آن كوچك است اگر انسان عقل را از حكم كردن و حاكميت بيندازد، ديگر براى او هيچ چيزى حكمى ندارد و تكليفى براى او نخواهد بود. و انسان مانند چهارپايان خواهد بود كه مى خورد، لذت مى برد و مواد زائد بدن را دفع مى كند تا مرگ او فرا برسد. اما اگر عقل را حاكم حركات و سكنات خود قرار دهد، عقل او در مورد هر چيز و هر مطلبى حكمى واقعى يا فرضى دارد. و هميشه همينطور است . و ذره اى نيز از حكم كردن نمى ماند. هر چيزى را كه بفهمد نيز از اين جهت كه آن را نمى فهمد در مورد آن حكمى دارد. بنابراين اگر عاقل بفهمد كه سرورى از اولياء خدا باعث شده كه او از عذاب و مجازات بزرگى نجات پيدا كند، عقل حكم مى كند كه باندازه اين فايده از او تشكر كند. در حالى كه در دنياى قبل از بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نورهاى هدايت در درياى گمراهى محو شده ، آفتاب دين در تاريكيهاى گمراهى ، گرفته شده و ماههاى نورانى دين پشت ابرهاى گمراهى قرار گرفته بود و بازار علم كساد و عقلها فاسد شده بود تا جايى كه بازارى برپا كرده و بزرگان به داشتن صفات و حالات چهار پايان افتخار كرده و دروغ و ادعاهاى بى اساس و پوچ را از كارهاى بزرگ و عالى مى دانستند. كارشان به جايى رسيده بود كه چوبهايى تراشيده و سنگهايى ساخته ، آنها را عبادت كرده و آنها را به منزله پروردگار عالم و خالق مخلوقين قرار داده بودند. و براى عبادت به آن سجده مى كردند و از روى نادانى پرستشگاههائى را براى آن بوجود آورده بودند و با اين كارها سزاوار نابودى دائمى و شكنجه جاويد شده و با كفر خود به آتش جهنم و عذابى دردناك نزديك شده بودند و با انحراف و پيروى از هواى نفس ، باعث خشم خداى رحمان شده و با ستم و كوريشان آتش جهنم را برافروخته بودند، و چه آتشهايى كه بر قبرهايشان روشن ننموده و چه نورهايى را كه براى خود به تاريكى تبديل نكرده و چه ستمهايى را كه به خاطر نادانى جزو عادات و رسوم قرار ندادند. و چه آسيبهايى را كه بخاطر حماقت خود متحمل نشدند.
با ستم خود شهرها را خراب و بندگان را هلاك نمودند. از شهوات پيروى كرده و نماز را از بين برده ، از طاعت خدا خارج شده و دختران را زنده بگور، پيوندها را بريده و با مالك زندگى و مرگ دشمنى و با پيامبران مخالفت كرده و سزاوار بدترين هلاكتها شده بودند. و در چنين شرايطى خداوند متعال رسولش را فرستاد تا پرچمى براى هدايت بوده و كتاب را بر او فرستاد و او نادانى ها را با آن از بين برده و هدايتها را انتشار داد و كمالات را با آن كامل و نماز را با آن زنده و گمراهيها را با آن از بين برده و عقلها را با آن جمع و علوم را با آن كامل و نور را با آن تمام كرد؛ تا جايى كه مردم را به راه راست هدايت كرده و آنان را در مسير هدايت قرار داد. رسولى كه نور و كتابى آشكار از جانب خدا آورد؛ كتابى كه ((خداوند با آن كسانى را كه در پى بدست آوردن رضايت او باشند، به راههاى سلام هدايت نموده ، با اذن خود آنان را از تاريكيها به نور برده و به راه راست هدايت مى كند.)) شريعت كاملى را ايجاد و حكمت نافذى آورد تا جايى كه براى تمام حركات و سكنات انسان احكام خاصى را كه انواع حكمتها و مصالح در آن لحاظ شده بود، بيان كرد. و براى امت خود تمام چيزهايى را كه آنها را به خدا و بهشت نزديك و از جهنم دور مى كند، حتى ((ديه خراش )) را بيان كرد. و از هيچ چيزى و هيچ حالى خواه كلى باشد يا جزئى پست يا مهم ، بزرگ يا كوچك نگذشته ، مگر اينكه براى آن احكامى مطابق با حكم خداوند حكيم با اقتضاى حكمت نافذش – كه عقل و انديشه حكيمان به كنه آن نمى رسد – قرار داده است . و بدين ترتيب شريعت كامل و تمام و جامعى شامل حكم ظاهر و باطن و تدبير دين و دنيا آورده است تا جايى كه براى پست ترين حالات انسان كه تخلّى است نيز احكام و مصالح و پندها و ذكرها و دعاهايى بيان كرده كه عاقل در حيرت فرو رفته و عقلها در شگفتى مى افتند مثلا در هنگام ورود به مستراح حكم كرده است كه اول پاى چپ را گذاشته – زيرا در جايى وارد شده كه مناسب با پاى چپ است – و هنگام خروج پاى راست را مقدم كند – زيرا خروج از جاى پست با پاى راست مناسب است .
و خلاصه در زمان او و جانشينانش علومى پخش شد كه شرق و غرب را پر مى كند. علومى از قبيل فقه ، اخلاق و معارف و حكمت را در ميان امت خود در مدت كمى كامل نمود بطورى كه حكمت كسانى كه قبل از او و در زمان طولانى بودند به آن مقدار نمى رسد. و شريعت و حكمت و نورى آورد كه جهانيان را در مدت كوتاه عملهايشان به بالاترين درجات كمال و زيباترين جلوه هاى دوستى با خداوند متعال مى رساند.
و اگر انسان نعمت بعثت را بهمين مقدار كه بيان كردم ، بفهمد – گرچه آنچه را كه گفتيم قطره اى از درياى حقايق بعثت نيز نيست – و بداند كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) برادر و وزيرى بود مانند نسبت هارون به موسى – مگر اين كه بعد از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيامبرى نيست – و درِ شهر علم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود و اسلام با شمشير او برپا و هدايت با تعاليم او ميسر بود و خداوند در كتابش او را به منزله نفس ‍ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) معرفى نموده و ولايت او را پايه اى براى اسلام و شرطى براى ايمان قرار داده بود، گوشه اى از بزرگى اين روز را فهميده و رايحه اى از بلندى مقام آن را استشمام مى نمايد. بنابراين باندازه شناخت نعمت شكر آن واجب مى شود. از كارهايى كه موجب شكر است بزرگداشت اين روز با قلب و روح است . و كسى كه مكانى را داراى مقام بلند يا زمانى را شريف بداند بايد با او به اندازه شرفش معامله كند و اولين كارى كه مى كند اين است كه آن را ضايع نكرده و مهمل نگذارد. بلكه با تمام شرافتى كه براى آن معتقد است با آن روبرو شود. و شرافتى بالاتر از شرف عبادت خدا همراه با اخلاص نيست ؛ كه اين عبادت شامل روزه ، نماز، انفاق در راه خدا بزرگداشت حرمات و گراميداشت شعائر الهى و زينت كردن با ذكر و فكر در باطن ، و شادى و سرور در صورت ، و لباس تميز در پوشش ، و زيارت آن حضرت (عليه السلام ) و عرض تبريك به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و به امامان بطور عمومى و به صاحب الزمان – ارواحنا و ارواح العالمين فداه – بطور مخصوص و ذكر گوشه اى از فضايل آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد.
و اين روز را با آنچه درباره بپايان بردن روزهاى شريف گفتيم يعنى تسليم اعمال به حاميان و نگهبانان روز براى اصلاح آن ، به پايان برساند.

روز پانزدهم و قسمت دوم نماز سلمان رحمه الله

از كارهاى بسيار مهم در اين روز خواندن ده ركعت از نماز سلمان محمدى (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . كيفيت اين نماز همانطور است كه در روز اول ماه خواند؛ ولى فرقش با روز اول اين است كه بعد از سلام هر دو ركعت نماز، دستهاى خود را به دعا بلند كرده و بجاى دعايى كه در روز اول ماه گفتيم اين دعا را مى خواند لا اله الا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير الها واحدا اءحدا فردا صمدا لم يتخذ صاحبة و لا ولدا سپس دستهاى خود را به صورتش مى كشد.
اين روز از روزهاى مخصوص و شريف است : سرور ما در اقبال با استناد به ((ابن ابى عياش )) روايت كرده است كه گفت : ((حضرت آدم (عليه السلام ) عرضه داشت خداى من ! چه روزها و و اوقاتى را بيشتر دوست دارى ؟ خداوند متعال به او وحى كرد: اى آدم ! محبوبترين اوقات پيش من روز نيمه رجب است . اى آدم ! در اين روز با فرمانبردارى و ميهمانى كردن ، روزه ، دعا، استغفار و گفتن ((لا اله الا الله )) به من به نزديكى بجوى . اى آدم ! مشيت من بر اين تعلق گرفته است كه يكى از فرزندان تو را – كه مهربان ، كريم ، دانا، بردبار و بزرگ بوده و از بداخلاقى ، خشونت و تندخويى بدور است – به پيامبرى برانگيخته و روز نيمه رجب را به او و امتش اختصاص دهم . در اين روز چيزى از من نمى خواهند مگر اين كه به آنها عطا مى كنم و از من بخشش گناهان نمى خواهند مگر اينكه آنان را مى بخشم . روزى از من نمى خواهند مگر اين كه آنها را روزى مى دهم . از من نمى خواهند جلو لغزششان را بگيرم مگر اين كه اين كار را انجام مى دهم . از من بخشش نمى خواهند مگر اين كه آنها را مى بخشم . اى آدم كسى كه روز نيمه رجب را روزه گرفته و ذاكر و خاشع بوده و از فرج خود محافظت نمايد و از مال خود صدقه دهد، پاداشى جز بهشت نزد من ندارد. اى آدم به فرزندانت بگو خود را در رجب حفظ كنند زيرا گناه در آن بزرگ است .

 

بعد از اينكه عاقل فهميد اين روز در نزد خدا چه ارزشى دارد، بايد به خود رحم كرده و نگذارد اين سرمايه بزرگ براى جبران حالتهاى سابق و كوتاهيها و تقصيرات گذشته ، از دستش برود. زيرا مى تواند در يك روز گذشته و آينده خود را اصلاح كند. و بايد مانند دوستى دلسوز به خود بگويد: چرا در اين اندرز و نصيحت الهى تاءمل نمى كنى ! اندرزى كه اگر به آن عمل كنى ، تو را از آتش جهنم و شكنجه دردناك رها و از تاريكيها به نور مى برد. متوجه باش خداى بزرگ تو را به مجلس رحمت و امان و بخشش پادشان و سلطان و عطاى خلعتها و هدايا و اسناد فضل و امتياز فرا خوانده و تو را در مجلس دوستان خود حاضر كرده و تو را براى رفاقت دوستان صميمى و برگزيدگان خود برگزيده و در وعده هاى خود تصريح كرده كه با استغفار تو را مى بخشد. پس در استغفار كوتاهى نكن و بكوش در استغفارت صادق بوده و بپرهيز كه استغفار را تبديل به استهزاء نمايى . براى دعاى تو وعده اجابت داده است . بنابراين به خواندن الفاظ و كلمات دعا بسنده نكرده و حال دعا را نيز در خود به وجود آور. زيرا گاهى انسان فقط الفاظ دعا را مى خواند و خيال مى كند واقعا دعا كرده است .
مهمترين چيز در دعا شناخت خدايى كه به درگاه او دعا مى كنيم و اميدوارى به اجابت اوست . اغلب مردم در شناخت خداوند دچار تنزيه صرف مى شوند كه ملازم با انكار خداوند است . عده اى نيز خيال مى كنند خداوند چيز توخالى است كه بر همه چيز احاطه داشته و در بالاى ستارگان قرار دارد و بهمين جهت خدايى را كه در مكان بالايى قرار دارد مى خوانند يا گمان مى كنند كه خود و عالم بى نياز و قائم به نفس هستند. خلاصه اين كه مهمترين چيز در دعا كامل نمودن شرايط آن است و كمال شرايط به اين است كه خداوند متعال را به طور اجمال و بگونه اى شناخته كه در خور دعاكننده باشد. و اين شرط را حتما بايد دارا باشد. و هنگام دعا او را حاضر ببيند بلكه دعاى خود را هم كه بر زبانش جارى شده است از ناحيه خدا بداند؛ به او خوش گمان بوده و به اجابت او در صورتيكه مضمون دعا بصلاح باشد اميدوار باشد.
در اول دعاى خود تعدادى از اسامى جماليه خدا يا آنچه با دعايش ‍ مناسب است را بگويد؛ مدح و ثناى الهى را بجا آورده و سپس هفت بار ((يا ارحم الراحمين )) گفته و به گناهان و عيوب خود و سزاوار نبودنش براى اذن در دعا و اجابت آن اقرار كند. سپس بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) صلوات بفرستد؛ به آنها متوسل شده و خداوند را در اجابت دعا به حق آنان قسم بدهد. و نيز مطلوب خود را جداگانه نگفته و آن را شرط يا قيد يا صفتى براى صلوات آنان قرار دهد. بهتر است مثلا بگويد: بر آنها صلوات بفرست صلواتى كه گناهان مرا بخاطر آن ببخشى . سپس دعايش را با صلوات و با گفتن ((ما شاء الله لا قوه الا بالله )) به پايان برساند. نيز هنگام دعا گريه كند گرچه اشك او به اندازه سر سوزنى باشد. و حتما تمام اين مطالب را چهار بار تكرار كند. زيرا خدا گداى لجوج را دوست دارد. و براى دعا شرايط ديگرى نيز هست كه در جاى خود گفته شده .
خلاصه سالك بايد اعتقاد به راستى وعده هاى خداى متعال را در خود تقويت نمايد. و در مورد اين وعده ها و بزرگى اين سعادت فكر كند. و متوجه اين باشد كه اين روز و اين مقام محال است كه دو بار در سال بوجود بيايد. و هيچ اطمينان و گمانى نيست كه در سال آينده چنين روزى را درك كرده و بتواند تقصيرات خود در اين روز را جبران نمايد. و هنگامى كه اين توجه را در خود بوجود آورد، نخواهد گذاشت اين روز بدون بهره از دست برود. بخصوص كه شدت احتياج خود را به مانند آن در بامداد فردا مى بيند هنگامى كه در پيشگاه پادشاه جبار براى حساب حاضر شود. روزى كه بزرگتر از آن ، نيست . و اگر توانست بايد دعاى استفتاح را با شرايط آن بجا بياورد و اگر نتوانست حتما دعاى تنها را بخواند و امام حسين (عليه السلام ) را زيارت كند.
بهتر است چهار ركعت نماز و دعاى پس از آن را كه اميرالمومنين خواند، بخواند. دعايى كه اول آن چنين است : ((يا مذل كل جبار!)) و سپس ‍ حاجات خود را بخواهد. و در طول روز بياد داشته باشد كه اين روز از امورى است كه مخصوص به اين امت بوده و بخاطر اين اختصاص و كسى كه به خاطر او اين اختصاص بوجود آمده است ، خداى را شكر نمايد و بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل او بسيار صلوات فرستاده و دعاى زيادى به آنها بكند. و روز خود را با آنچه روزهاى شريف را با آن به پايان مى رساند و بارها گفته شد، به پايان برساند.
سرور مراقبين (قدس سره ) در اينجا توضيحاتى در مورد روايت دعاى استفتاح داده و عنايات اين رويداد مبارك و مراقبات با ارزشى را در اين زمينه ذكر كرده است . براى توضيح بيشتر مى توانيد به كتاب اقبال مراجعه نماييد. و حتما مراجعه نماييد زيرا فوايد زيادى براى اهل آن دارد. گرچه براى غافلين بى ارزش است .

بيست و هفتم رجب

بعد از روز پانزدهم به منزل ديگرى از منازل رجب و شريفترين آنها بلكه شريف تر از تمام روزها و شبها، يعنى روز و شب بيست و هفتم رجب مى رسيم .

شب بيست و هفتم

در كتاب اقبال از ((محمد بن على الطرازى )) در كتابش از امام جواد (عليه السلام ) روايت نموده كه فرمودند: ((در رجب شبى است كه براى مردم بهتر است از هرچه كه خورشيد بر آن تابيده است و آن ، شب بيست و هفتم است كه پيامبر در صبح آن به پيامبرى برانگيخته شد. اگر كسى از شيعيان ما در اين شب عامل باشد مانند پاداش عمل شصت سال براى او خواهد بود – خداوند به تو شايستگى دهد گفتند: عمل در آن چيست ؟ فرمود: هنگامى كه نماز عشا را بجا آورده و خوابيدى و بيدار شدى – قبل از نيمه شب باشد يا بعد از آن – دوازده ركعت نماز – بصورت نمازهاى دو ركعتى – بجا مى آورى و در آن دوازده سوره از سوره هاى كوچك مفصل (از سوره محمد تا پايان قرآن ) مى خوانى و هنگامى كه دوازده ركعت نماز را خواندى و سلام دادى هفت بار سوره ((حمد))، هفت بار ((معوذتين ))، هفت بار ((قل هو الله احد))، هفت بار ((قل يا ايها الكافرون ))، هفت بار ((انا انزلناه ))، و هفت بار ((آية الكرسى ))، مى خوانى و بعد اين دعا را مى خوانى : الحمد لله الذى لم يتخذ صاحبة و لا ولدا… و سپس هرچه مى خواهى از خدا بخواه – زيرا چيزى نمى خواهى مگر اين كه اجابت مى شود مگر اين كه گناه يا قطع رحم يا هلاك گروهى از مومنين را بخواهى .
و فرداى آن را روزه مى گيرى زيرا روزه اين روز ثواب يك سال روزه را دارد. و اگر مانعى پيش آمد كه او را از اين عمل باز داشت نمازى را كه در شب نيمه رجب روايت كرديم بخواند زيرا آن نماز در اين شب هم وارد شده است .

درك حق شب و روز مبعث

و مهمترين مطلب ، فهميدن حق اين شب و روز است . و اين مطلب از آنچه درباره نعمت وجود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نعمت بعثتش ، در روز ولادت اميرالمومنين (عليه السلام ) گفتيم ، فهميده مى شود زيرا كسى بالاتر از رسول خدا نيست . او سرور تمامى مخلوقات و شريفترين و نزديكترين آنها به خدا و محبوبترين آنها نزد خداست . اوست ((نور اول ))، ((حجاب اقرب ))، ((عقل اول ))، و ((اسم اعظم )) و هيچ پيامبر و فرشته نزديكى به خدا، نمى توانند به اين صفات برسند و اوست رحمتى براى جهانيان . بنابراين باندازه شرف وجود او كه شريفترين موجودات است و باندازه خيرات مبعث شريفش ، شرف اين روز و نور و خير و بركات آن بيشتر مى شود. و بهمين اندازه حق شكر آن براى امت و شيعيانش در نزد عقل بيشتر مى شود. اى عاقل ! فكر كن آيا آنچه را گفتيم قبول دارى ؟ اگر قبول دارى بايد جديت كنى و احتياج به تشويق ندارى . زيرا خير خود بخود انسان را مجذوب مى كند و اگر قبول ندارى يا بايد از عقايد اهل اسلام خارج شده يا خود و قلبت را اصلاح كنى تا ايمان پيدا كنى ولى گمانم اين است كه كوتاهى اغلب مسلمين در اين موارد به جهت قبول نداشتن و بى ايمانى نيست – پناه بر خدا – بلكه بخاطر غوطه ور شدن در زيباييهاى اين دنياى پست و فريب خوردن از آن است . آنقدر سرگرم رقابت براى بدست آوردن ماديات شده اند كه از اين امور غافلند و تا ديدار قبر از اين سرگرمى باز نمى ايستند. ياد دنيا دلهاى آنان را از ياد خدايشان و فهم مبداء و معادشان باز داشته است .
خلاصه سالك بايد با تمام توان سعى كند اين روز آنچنانكه بايد بزرگ داشته شود و نعمت بعثت و نور و بركات و بزرگترين سعادتها و خيراتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آورده است را آنگونه كه بايد، بفهمد. و اگر ببيند خوشحالى او در جشن و سرور دنيايى بهمين اندازه يا بيشتر است ، بايد پستى نفس و وارونگى قلب خود را اصلاح نموده و از صفات حيوانى و عالم طبيعت فاصله گرفته و خود را به عالم نور نزديك نمايد.

روز بيست و هفتم

از كارهاى مهم در اين روز، روزه ، غسل ، زيارت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و زيارت اميرالمومنين با زيارت مخصوص و ارزنده اى كه براى اين روز وارد شده است مى باشد.
و همينطور نمازى كه در كتاب اقبال روايت شده كه قبل از ظهر خوانده مى شود. اين نماز دوازده ركعت است در هر ركعت حمد و هر سوره اى كه توانستى مى خوانى و بين هر دو ركعت مى گويى : الحمد لله الذى لم يتخذ… و هنگامى كه از نماز و دعا فارغ شدى ((حمد))، ((قل هو الله ))، ((قل يا ايها الكافرون ))، ((معوذتين ))، ((انا انزلناه فى ليلة القدر)) و ((آية الكرسى )) را هر كدام هفت بار مى خوانى سپس هفت بار مى گويى : لا اله الا الله و الله اكبر و سبحان الله و لا حول و لا قوة الا بالله و هفت بار مى گويى : ((الله الله ربى لا اشرك به شيئا)) سپس براى هرچه خواستى دعا مى كنى .
و نيز از اعمال مهم در اين روز خواندن دعاهاى زير مى باشد. كه يكى با اين عبارت ((يا من امر بالتجاوز)) و دومى با اين عبارت ((اللهم انى اسئلك بالتجلى الاعظم )) شروع مى شود.
سيد قدس سره در كتاب اقبال درباره ارزش نعمت بعثت توضيحاتى داده است كه مى توان به آن كتاب مراجعه نمود.
انسان بايد در مورد ايام جاهليت و دوره قبل از بعثت انديشه كند و ببيند مردم به كجا رسيده بودند. عده اى يهودى ، عده اى مسيحى و عموم مردم بت پرست بودند. احكام اسلام را ترك كرده ، از اخلاق انسانى جدا شده و با خلق و خوى درندگى و صفات حيوانات خو گرفته بودند. كارشان به جايى رسيده بود كه دختران را زنده بگور كرده و بدين طريق پيوندها را مى بريدند. به چيزهاى باطل افتخار كرده ، از عدل جدا شده و حقوق يكديگر را از بين مى بردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده انسانهاى شريف را از بين برده ، با علماء دشمنى كرده و از حكيمان وحشت داشتند. بساط علم را برچيده ، خوبى بردبارى و علم را انكار كرده ، قطع رحم نموده و شبيه چهارپايان شده و قمار مى كردند؛ شراب نوشيده عقل خود را زير پا گذاشته و فرزندان خود را مى كشتند. شهرها را خراب كرده نيكيها را فراموش نموده ، شريعتهاى الهى را از بين برده ، سرمايه ها را نابود كرده و مرتكب كارهاى زشت مى شدند.
خودپسندى و تكبر در ميان آنها رواج پيدا كرده و به بى صبرى افتخار مى كردند. فحشاء و منكرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ ، شهادت ناحق ) مى گفتند پيامبران را كشته و اولياى خدا را از ميان خود بيرون مى كردند. بدكاران را حاكم بر خود نموده و كسانى را كه اصل و نسب درستى نداشتند اطاعت مى نمودند. شيطان را عبادت ، خدا را بخشم آورده و آتش دوزخ را بر افروخته بودند. و در اثر اين امور امواج خشم و غضب پروردگار به تلاطم آمده و نزديك بود عالم نابود شده و تازيانه غضب خدا آنها را به جهنم براند. يا همانطور كه مشغول كارهايشان هستند آنان را در هم كوبيده و نابود كند. چيزى نمانده بود كه آتش بر آنان فرود آمده و آنان را بسوزاند. يا در زمين فرو روند يا باران سنگ بر آنها ببارد يا تبديل به خوك شده يا به عذاب و مجازات و بلا و بدبختيهاى ديگرى گرفتار شوند كه عنايت پروردگار براى تمام كردن حجت و كامل كردن رحمت شامل حالشان گرديده و خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با فضايلى كه گفتيم برانگيخت تا رحمتى براى جهانيان و نشانى براى هدايت باشد. آنها را از تاريكيها خارج كرده و به نور رساند. نادانى آنان را به علم ، گمراهيشان را به هدايت ، هلاكتشان را به نجات ، ستم آنان را به عدل و كم خرديشان را به عقل ، نياز آنان را به بى نيازى ، ذلتشان را به عزت ، خرابيشان را به آبادانى و خوارى آنان را به سلطنت مبدل نموده و كفرشان را به ايمان ، جهنمشان را به بهشت ، تاريكى آنان را به نور و ترسشان را به امنيت ، نوميديشان را به اميدوارى ، اسارت آنان را به رهايى و بندگى آنان را به آزادگى تبديل نمايد.
در يك كلام براى آنها رسولى درس نخوانده و از خودشان بر انگيخت تا آيات الهى را بر آنان خوانده ، آنها را تزكيه نموده و كتاب و حكمت را به آنان آموزش داده و آنان را از اين گمراهى سخت نجات دهد.
مردم بعد از بعثت او چند دسته شدند:
گروهى برسالت و دعوت او كافر شده و سزاوار جنگيدن ، كشتن و شكنجه جاويد شدند.
گروهى نيز در ظاهر اسلام را قبول نموده ولى در دل اسلام را نپذيرفته و منافق شدند. با اسلام ظاهرى خون آنها محفوظ شده و احكام اسلامى در مورد مسلمانان در اين دنيا در مورد آنان جارى شد. ولى در آخرت بجهت نفاق در پائين ترين طبقات جهنم جاويد هستند.
و گروهى در ظاهر و باطن مسلمان شده و هم كار خوب و هم كارهاى بد انجام دادند. اين دسته ممكن است بدون رفتن به جهنم به بهشت بروند.
گروهى هم ، علاوه بر داشتن صفات گروه فوق عمل صالح انجام داده و كارهاى خير زيادى انجام دادند. پروردگار به اين دسته بهشتيهائى كه در آن نهرهايى جريان دارد، وعده داده است . اينان هيچ عذاب و مجازاتى نمى بينند. خداوند گناهان آنها را بخشيده و بديهايشان را به چند برابر خوبى تبديل مى كند.
و عده اى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل به منظور نزديكى به خداى متعال به تزكيه نفس از اخلاق رذيله و آراستن آن به اخلاق عالى پرداخته كه خدا نيز آنها را به خود نزديك و مقام ارجمندى به آنان عنايت مى كند.
و گروهى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل ، با فكر و ذكر و تلاش ‍ بسيار زياد پروردگارشان را شناخته و آنگاه خالص از هر گونه شركى ، او را يكتا دانسته ، او را دوست داشته و با بذل هر چه غير اوست به او نزديك شدند. و مشتاق ديدار او گرديدند. خداوند نيز آنان را بخوبى قبول و به خود نزديك و تمامى حجابها را از آنها برداشت . جمال خود را به آنان نشان داد و آنان نيز با ديده و قلب بدون هر گونه حجابى آن را ديدند. آنان را به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل او (عليهم السلام ) ملحق نموده و در جايگاه صدق در كنار آنان و در نزد پادشاه مقتدر جاى داد. آنانند سبقت گيرندگان و نزديك شدگان ؛ دوستان پيامبران و شهدا.
بهر صورت كسى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را شناخته و نعمت بعثت و فوايد و انوار و بركات و خيرات آن را درك كرده باشد، اين روز را روز بزرگى دانسته خوشحالى و سرور و شكر او بخاطر آن بيشتر مى شود. و كسى را كه در اين روز مبعوث شده زياد ستايش نموده و بر او درود مى فرستد و اعمالى را كه لايق اوست به او هديه مى كند.
در آخر اين روز نيز با تسليم عمل و خواهش اصلاح آن ، به نگهبان اين روز متوسل شده و با لطافت ، با آنان مناجات مى نمايد. زيرا لطافت سخن و عمل تاءثير آن را افزايش مى دهد.

روز آخر رجب و قسمت سوم نماز سلمان رحمة الله

مرحله مهم ديگرى كه در اين ماه براى سالك وجود دارد روز آخر اين ماه است .
از مهمترين اعمال اين روز خواندن قسمت سوم نماز سلمان رحمة الله – كه در مطالب روز اول شرح آن گذشت – مى باشد. قسمت سوم آن نيز مانند دو قسمت پيشين ده ركعت است جز اين كه بجاى دعاهاى قبل بين هر دو ركعتى اين دعا را مى خواند: لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
در اين روز بايد در عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهى خود تلاش ‍ نموده و همراه با اعتراف صادقانه و حيايى خالص و با وارد شدن از در فضل بزرگ او براى تمام حالات و اعمال خود چاره جويى نموده و آنان را اصلاح نمايد. و با دوستان رو سفيد خداوند به او متوسل شود. كه او كريم بوده و كرامت را براى اوليا و بندگانى كه بدنبال وسيله اى به در او آمده و محتاج به رحمت او هستند، دوست دارد. در كتاب خود آورده است : ((امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء؛ اى كسى كه وقتى او را بخوانند بيچارگان را اجابت نموده و گرفتاريشان را برطرف مى نمايد.)) و باين جهت كه او ((كريم العفو)) مى باشد. و ((كريم العفو)) را به كسى كه گناهان را بخشيده و آنها را تبديل به چند برابر نيكى مى كند تفسير كرده اند. و بايد در توسل و عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهيها لطافت بخرج داده و مراقب باشد كه مبادا با پايان ماه از حمايت مولاى خود خارج شود. و به درگاه خداى متعال تضرع نمايد كه او را براى هميشه در حمايت خود قرار دهد و حمايت او در ماه يا حالت يا مكان خاصى نباشد. و بايد در اين جهت اهتمام داشته و از اهل غفلت نباشد.

حتما بخوانيد

 -*ويژه نامه ماه رجب

اعمال مخصوص روزها و شبهای ماه رجب

اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات

كيفيت نماز سلمان در ماه رجب

احاديث ماه رجب

اعمال ايام البيض رجب

كليد: اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقباتاذکار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب  اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب     اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب     اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب   اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب   اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب اذكار ماه رجب   اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب در كتاب المراقبات اعمال ماه رجب

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.

8 نظرات
  1. علی می گوید

    سلام
    در دعای یا من ارجواه لکل خیر….. که در مفاتیح امده حتی مفاتیح نوین به همین شکل امده که حضرت بعد از اینکه فرمودند چه دعایی بعد هر نماز خوانده شود خودشان با دست چپ محاسن شریفشون رو گرفتنو انگشت سبابه دست راست رو تکان دادند و خواندند این دعا، و سپس بعد ان فرمودند یا ذاالجلال و الکرام…..
    پس چرا همه فقط در این تیکه اخر محاسن رو میگیرن؟
    درحالی که طبق این متن در کل دعا باید این کار رو انجام داد

    1. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

      سلام علیکم
      پس از بررسی که کردیم در قدیمی ترین نسخه که کافی هست، قسمت انتهایی دعا نیامده است. كافي (ط – دار الحديث)، ج‏۴، ص: ۵۵۹
      شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه نیز قسمت انتهایی را نقل نکرده است. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏۱، ص: ۳۵۷
      در قدیمی ترین نسخه که مربوط به سید بن طاووس هست، آمده است: ثُمَّ مَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ الْيُسْرَى فَقَبَضَ عَلَى لِحْيَتِهِ وَ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ يَلُوذُ بسباحته [بِسَبَّابَتِهِ‏] الْيُمْنَى ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ حَرِّمْ [شبابي و] شَيْبَتِي عَلَى النَّارِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى لِحْيَتِهِ وَ لَمْ يَرْفَعْهَا إِلَّا وَ قَدِ امْتَلَأَ ظَهْرُ كَفِّهِ دُمُوعاً.
      آنچه که هست این هست که بر اساس مفاتیح که بر گرفته از اقبال سید هست، حضرت در انتهای دعای ماه رجی محاسن شریف را گرفته و دعای دیگری را در ادامه دعای اول قرائت کرده اند، به عبارت «ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِكَ» دقت کنید موید گفتار ماست. جایی در روایات نیامده که از اول دعا حضرت چنین کاری را انجام داده باشند، البته باید دانست چنین حالتی، همان حال تضرع است و ظاهرا ارتباطی به دعای ماه رجب از نظر ما ندارد، هر چند که از باب رجا و تشبه به معصوم علیه السلام می توان چنین حالتی را ما نیز انجام بدهیم و اشکالی ندارد.
      وفقکم الله لکل الخیر

      1. علی می گوید

        سلام
        حقیقتش این متن عربی هم داره همین مطلبی که عرض کردم را میگه مخصوصا ثم قال بعد ذلک!
        ترجمش اینطوریه که حضرت با دست چپ خودشون محاسن مبارک رو گرفتن و این دعا رو خواندند (که منظور از هذا الدعا همون یا من ارجوا…. هست) در حالی که انگشت سبابه دست راست خودشون رو تکان میدادند و و از آن ( که منظور از بعد ذلک، خواندن دعای یا من ارجوا…. با کیفیت مذکور است) دعای یا ذا الجلال و الاکرام… را خواندند.
        پس حضرت از همان اول دعا محاسن خودشون رو گرفتن
        اگر بگیم منظور از هذا الدعا، دعای یا ذا الجلال و الاکرام هست که با ثم قال بعد ذلک نمیخوره چون معنیش این میشه: حضرت محاسن خودشون رو گرفتن و دعای یا ذا الجلال و الکرام را خواندند در حالی که انگشت سبابه دست راست را تکان می دادند و سپس بعد از آن خواندند یا ذا الجلال …..
        یعنی باید دو بار در این دعا یا ذا الجلال و الکرام…. گفت.

        1. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

          سلام علیکم
          عنایت لازم را داشته باشید، خود سید هم همین را دیده اند، کلام را پس از اتمام بخش اول می فرمایند، محدث قمی و سایر بزرگان هم همین را می فرمایند که حضرت پس از اتمام فقره اول دعا محاسن شریف را گرفته اند نه از ابتدا!.
          در عبارت کافی که این گرفتن نیست در بخش اول دعا، در عبارت سید بن طاوس هم توضیحات ایشان کاملا گویاست که برداشت شما صحیح نیست. ثُمَّ مَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّه، پس از اینکه فقره اول را خواندند «عبارت ثم، سپس» آمده و بعد هذا الدعا، لذا این اشاره ظهور در عبارت دوم دارد.
          وفقکم الله لکل الخیر

          1. علی می گوید

            خیلی ممنون از وقتی که میذارید
            این مساله واقعا برای من سواله
            اگه منظور از هذا الدعا، دعای یا ذا الجلال و اکرام… هست پس چرا بعدش عبارت “ثم قال بعد ذلک یا ذا الجلال و الاکرام…” امده؟
            طبق این فرمایش شما حضرت دوبار باید بخش دوم دعا رو خوانده باشند، نمیگم این اتفاق افتاده فقط میگم معنیش اینطوری میشه، درسته؟
            این قسمتش برام حل نمیشه
            ممنون میشم بیشتر راهنمایی کنید

          2. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

            سلام علیکم برادر گرامی
            ظاهر دعا و عبارت همین هست که شما می فرمایید، اما تناسب با دعا و حتی الفاظ به کار گرفته شده و مهمتر از همه اینکه در نقل کافی در قسمت اول نیامده که دست به محاسن بگیرید و حتی متن عبارت سید همه و همه به ما کمک می کند که بگوییم که از قسمت دوم و اضافه ای که سید نقل کرده حضرت دست به محاسن شریف گرفته است. اگر از اول دعا بود همین عبارت هذا الدعا را اول دعا می آوردند، اما به نظر ما خود سید هم متوجه بوده اند که قسمت دوم جداگانه است و به دست گرفتن هم برای قسمت دوم هست لذت آنجا نقل کرده اند. امیدوارم این توضیحات و قراین کمک کننده باشد.
            وفقکم الله لکل الخیر

          3. علی می گوید

            تعلیم حضرت هم به این صورت بوده که گفتن بنویس،
            بعد متن دعا رو فرمودند

          4. علی می گوید

            خیلی ممنون