وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا پیامبر حکومت تشکیل داد

0

آیا پیامبر حکومت تشکیل داد

 

آيا حكومت پيامبراعظم(صلى الله عليه وآله)، داراى ساختار خاص و منظمى بود؟

 

نکته:

 

بسيارى انديشمندان با رويكردى تاريخى معتقدند كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، نظام سياسى و ساختار ادارىِ كامل و پيشرفته اى، متناسب با مقتضيات آن زمان و متفاوت با ساير ساختارهاى سياسى موجود، پديد آورد[278]. تبيين دقيق اين مسئله، علاوه بر كاوش در لا به لاى صفحات تاريخى، نيازمند شناخت مفهوم صحيح ساختار و تطبيق آن با حكومت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و سازوكارى است كه وى براى اداره جامعه آن روزگار در نظرگرفتند.

 

الف) مفهوم ساختار

 

ساختار[279] در لغت به معنى  «سازه، تركيب، سازمان دادن، سازمان، تشكيلات و پى ريزى كردن» است و در فرهنگ علوم سياسى، «اين واژه براى مشخص نمودن طرز به هم پيوستگى يك مجموعه و ناهماهنگى آن با ساير مجموعه هاست و به عبارت ديگر، ساخت يا ساختار، بيان گر نظم و نسق مجموعه اى از اشيا، اجزا و نيروهايى است كه به نحوى كنار هم قرار گرفته اند كه كلى خاص را تشكيل مى دهند»[280]. چنين موضوعى در واقع، با مفهوم و كارويژه هاى سازمان[281]، مرتبط مى باشد كه عبارت است «از وجود هماهنگى معقول در فعاليت هاى گروهى، براى نيل به يك هدف و منظور مشترك، از طريق تقسيم كار و وظايف، از مجراى سلسله مراتب اختيار و مسئوليت قانونى»[282]. در يك جمله كوتاه، مى توان سازماندهى را ايجاد ساختار و سازمان دانست. مهم ترين اصول لازم سازماندهى، عبارتند از اصل تقسيم كار، اصل برقرارى روابط و هماهنگى، اصل اختيارات و مسئوليت، اصل حيطه نظارت و اصل سلسله مراتب[283]. در اين ميان، تقسيم كار، مهم تر از همه است كه داراى دو ركن، يعنى شرح وظايف روشن و معيارهاى گزينشى است[284].

 

نکته:

 

بر اين اساس، براى اثبات ساختار، تشكيلات و سازمان حكومتى پيامبر(صلى الله عليه وآله)، لازم است تا وجود اصول فوق در حكومت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، مورد تحقيق و بررسى تاريخى قرار گيرد. شواهد و اسناد متعدد و معتبر تاريخى، به خوبى بيان گر اين موضوع است كه اصول فوق، همگى به بهترين نحو، در حكومت پيامبر(صلى الله عليه وآله)موجود بوده است ; چنان كه جعفر مرتضى عاملى در اين زمينه، چنين مى نگارد : «تجربه آشكار حكومتى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)، سرشار از سازمان و نظم ادارى و نظامى و امنيتى است ; سازمان هايى كه اكثر آنها نزد امت هاى سابق، شناخته شده نبود و حتى امت هاى معاصر نيز هنوز به آنها دست نيافته اند»[285].

 

 

مؤلف كتاب الاسلام نظام، چنين معتقد است :

 

«اجماع تاريخ نويسان بر اين است كه اسلام، دولتى است كه از همان سال نخستى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در مدينه مستقر شد، به وجود آمد و رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)، دولتى با تشكيلات و عناصر كامل و داراى ساختار داخلى و خارجى بر پا كرد. وى استاندارانى تعيين كرد تا بين مردم مطابق دستورها و قوانين دولت مركزى عمل كنند و به مردم تعليم دهند كه اسلام دينى است حاوى عبادت، سياست و داراى ساختار تشكيلاتى. بعدها دامنه نفوذ اين دولت اسلامى، در زمان خلفا، تا شهرهاى دور گسترش پيدا كرد و پس از آن، امويان، عباسيان و عثمانيان، آن را ادامه دادند»[286]. از ديدگاه وى، ساختار ادارى اسلام، بر هفت ركن استوار بوده است ; خليفه، هيئت دولت (معاونين و هيئت تنفيذيه )، استانداران، نيروى نظامى، تشكيلات و سازمان ادارى، مجلس شوراى اسلامى و دستگاه قضايى[287].

 

ابن ادريس كتّانى، نويسنده كتاب نفيس تراتيب الاداريه:

 

ضمن پرداختن به تقسيم كار در حكومت نبوى، نظام و ساختار ادارى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را پيشرفته و كامل دانسته و معتقد است كه همه وظايف ادارى كه بعدها متداول شدند، در آن زمان وجود داشته اند و حتى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، دبيرخانه، رئيس دفتر، محافظ، خادم مخصوص، مستوفى، مصدق، موزع (تقسيم كننده بيت المال )، خارص (قيمت گذار )، كاتب صدقات، ديپلمات، مسئول تبليغات نظامى و حفاظت اطلاعات داشته است.

 

احمد حسن يعقوب، در پاسخ به على عبدالرازق ـ كه منكر وجود دولت پيامبر است ـ نشانه هايى از دولت و ساختار حكومتى حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) را چنين بيان مى كند : «از جمله مظاهر وجود دولت اوليّه اسلام، عبارتند از:

 

1. رئيس اين دولت، شخص نبى اكرم(صلى الله عليه وآله) است كه خداوند او را به عنوان نبى انتخاب كرده است و او را «ولى » ناميده است كه كلامش نافذ و اوامرش مطاع است و اختياراتش عبارتند از: نصب و يا عزل والى براى مناطق، فرماندهى لشكر و يا تعيين فرماندهان، رفع منازعات و خصومات و نصب جانشين براى خود در پايتخت و حكومت.

 

2. قانون و شريعت و برنامه براى اين دولت.

 

3. قواى مجريّه و مقنّنه.

 

4. ارتش و تحركات مختلف نظامى و منظّم (تعيين و هدايت اميران، افسران).

 

5. تنظيم عهدنامه ها (مثل معاهده صلح حديبيه و معاهده اهل مقنا ).

 

6. مكاتبات ديپلماتيك (مثل مكاتبه با قيصر كه دحيه كلبى واسطه بود ).

 

7. تعيين پايتخت دولت.

 

8. تبليغات دولت (كه عبارت بودند از شعرا و خطبا، مانند حسان بن ثابت، كعب بن مالك و عبداللّه بن رواحه ).

 

9. اجرا كنندگان احكام (مانند على بن ابى طالب، زبير، مقداد، عاصم بن ثابت و ضحاك بن ابى سفيان ).

 

10. كابينه و هيئت دولت (بزرگان اصحاب و عترت طاهره كه در عين حال، مجلس شورا هم محسوب مى شدند ).

 

11. ولايت عهد (على بن ابى طالب(عليه السلام)بود ).

 

12. محافظين رئيس دولت.

 

13. شهردارى (كه حسبه نام دارد و مسئول آن در مكّه، سعيدبن سعد بن العاص و در مدينه، عمر بن خطّاب ). امورى كه شمرده شد، نشانه هاى دولت اوليه اسلام بود و به جز از عهده يك دولت، بر نمى آيد و علائمى است كه جز بر يك دولت حقيقى، دلالت نمى كند»[288].

 

استاد جعفر سبحانى نيز مى نويسد :

 

«اين حكومت، هر چند از نظر سازمان و تشكيلات ادارى، همانند حكومت هاى جهان امروز نبود، ولى با يك تركيب ابتدايى كه به چهار ركن والى، عامل خراج، قاضى و اطاعت از مركز حكومت استوار بود، در حقيقت، نمونه يك حكومت كاملى بود ; البته سرعت تشكيل حكومت اسلامى به وسيله پيامبر(صلى الله عليه وآله)، ضرورت اين كار را در جوامع اسلامى در اولين فرصت نشان مى دهد. پس جامعه مسلمانان بايد در نخستين فرصت، نظام سياسى مستقل خود را متناسب با هر عصرى تأسيس كنند. همه اينها با مطالعه كتاب هايى در زمينه سيره و تاريخ زندگانى پيامبر(صلى الله عليه وآله) (سيره ابن هشام، تاريخ طبرى، تاريخ ابن اثير، ارشاد مفيد، كشف الغمه) و نيز تاريخ سياسى اسلام از دكتر حسن ابراهيم حسن و ديگر كتاب هاى تاريخى، به دست مى آيد»[289].

 

ب) اصول ساختار حكومتى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)

 

پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) شهر مدينه را «ستاد» و شهرهاى ديگر را «صف» قرار داده بود. صفوف، اختيار كافى در تصميم گيرى و اجرا داشتند. سياست هاى كلى، از مدينه ابلاغ مى شد. برخى از سياست ها هنگام اعزام، به شكل شفاهى يا كتبى و برخى در حين مأموريت و به وسيله پيك ها بيان مى شد. جدايى صف از ستاد، به گونه اى نبود كه مانع نظارت و كنترل باشد. اطلاعات و گزارش ها از راه هاى گوناگون، به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى رسيد و آن حضرت، پس از تفحص و اطمينان، اقدام لازم را براى تشويق، تنبيه و يا عزل، اعمال مى كرد[290]. در ستاد مدينه، با توجه به بساطت سازمانى، خود آن حضرت، وظايف صف و ستاد را انجام مى داد ; يعنى هم برنامه ريزى، نظارت و پشتيبانى را كه وظايفى ستادى است، انجام مى داد و هم آنها را اجرا و فرماندهى مى كرد. به طور كلى، ساختارى كه آن حضرت در اداره حكومت خويش بنا نهاد و آن را متمايز از نظام هاى بعدى مديريتى و نظام هاى علمى ادارى كرد، مبتنى بر يكسرى اصول تأسيسى و اختصاصى برجسته و ممتاز و هماهنگ با بافت و ساخت جامعه اسلامى و برخاسته از مكتب اسلام بود.

 

اجزاى اين ساختار، عبارت بودند از:

 

1. مركزيت مسجد براى حكومت

 

مسجد، يگانه مقر عمومى دولت اسلامى بود. پيامبر(صلى الله عليه وآله)در سال هاى اقامت در مدينه، امور حكومتى و ادارى را در جايى جز مسجد انجام نمى داد. به استثناى مسجدالنبى، نُه مسجد در مدينه، در دوران حيات رسول الله(صلى الله عليه وآله)، ساخته شد. همه آن مساجد، مركز عبادت، آموزش و انجام امور مملكتى، ادارى و غيره بودند. از ميان اين مسجدها، مسجد النبى در مدينه، مقر مركزى حكومت اسلامى شد و در آن جا، پيامبر نمايندگان را به حضور مى پذيرفت وسفيران را از سوى خود به مأموريت هاى ادارى، سياسى، و نظامى روانه مى ساخت[291].

 

2. اتحاد امارت و امامت

 

در حكومت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، بيشتر استانداران و فرمانداران، موظف به اقامه نماز جمعه و جماعت و اداره ولايت خويش بودند و به شكل غالب، دو شأن موازى يا طولى امارت و امامت، به شكل جدا از هم وجود نداشته است. در برخى آيات قرآن دلالت دارند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به طور همزمان، هم امير و فرمانده نظامى بود و هم امام جماعت ; يعنى اين آيات، بر اتحاد امامت و امارت، در شخص رسول خدا دلالت دارند[292].

 

3. تقسيمات كشورى بر اساس ولايات حدوداً خودمختار

 

بر اساس دستورالعمل ها و شرح وظايف هاى كتبى و شفاهى و ساير منابع و اسناد معتبر تاريخى، در حكومت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، هر والى و حاكم اعزامى، به مثابه يك رئيس دولت محلى خودمختار، تحت نظارت حكومت مركزى عمل مى كرد[293].

 

4. سلسله مراتب ولايى

 

هر سازمانى طبعاً شكل و ترتيب معيّنى دارد كه به وسيله آن، روابط مشاغل بر پايه سلسله مراتب ادارى نشان داده مى شود. شبكه روابط نامبرده، تركيب سازمان را نشان مى دهد كه معمولاً به شكل هرم يا مثلث است ; زيرا تعداد مشاغل در رده هاى بالاتر، كمتر از رده هاى پايين است. در رأس هرم سازمان، رئيس و يكى از معاونان او قرار دارند[294] و به ترتيب سلسله مراتب قدرت، شاهد نزول قدرت هستيم كه بنا به اصل حاكم در سلسله مراتب، زير دست، بايد از زبردست ـ در ساختار ـ فرمان ببرد.

 

هرم قدرت در ساختار نظام سياسى پيامبر(صلى الله عليه وآله):

 

از خداوند متعال شروع و با رسول او ادامه يافته، به اولى الامر و كارگزاران مى رسد ;

 (أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الاْمْرِ مِنْكُمْ )[295] و اصل اطاعت از ما فوق، بر آن حاكم مى باشد ; چنان كه

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد:

«مَن أطاعنى فقد أطاع الله و مَن عصانى فقد عصى اللهَ و مَن أطاع أميرى فقد أطاعنى و مَن عصى أميرى فقدْ عصانى[296] هر كس مرا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است و هر كس از من نافرمانى كند، از خدا نافرمانى كرده است و هر كس از فرمان منصوب من اطاعت كند، از من اطاعت كرده است و هر كس از فرمان منصوب من نافرمانى كند، از من نافرمانى كرده است». در سلسله مراتب ولايى، اطاعت از مافوق، كوركورانه نيست ; بلكه به دليل «دانايى و تخصص» بالا دست و ولى امر است و البته فرمان مافوق، بايد در چارچوب شرع ومبتنى بر اصول شناخته شده اسلام باشد ; 

«لا طاعةَ لمخلوق فى معصية الخالق».

 

5. وحدت دين و سياست

 

ساختار حكومتى پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله)، بر پايه آميختگى و وحدت دين و سياست استوار بود كه در واقع از راهبردهاى چهارگانه پيشين نشئت مى گرفت و بيان گر توانايى و ظرفيت دين اسلام و قرآن كريم، براى اداره دنيا و دين مردم بوده است. در حكومت دينى، امور سياسى، برخاسته از متن دين هستند و بخش بزرگى از فقه و احكام اسلام، مربوط به مسائل سياسى و اجتماعى است.

 

ادوارد گيبون در اين باره مى نويسد:

 

«قرآن، دستور عمومى و قانون اساسى مسلمين است كه شامل مجموعه قوانين دينى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضايى، جنايى و جزايى است. همين مجموعه قوانين، از تكاليف زند گى روزانه گرفته تا تشريفات دينى، از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت، از حقوق عمومى تا حقوق فردى، از منابع فردى تا منافع عمومى، از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده، همه را در بر دارد»[297].

 

6. انعطاف پذيرى و مقتضيات زمان

 

انعطاف پذيرى و استفاده از تجربيات و روش هاى مفيد و كارآمد، جهت پاسخ گويى به مقتضيات زمان و مكان، يكى ديگر از ويژگى هاى ساختار حكومتى پيامبر(صلى الله عليه وآله)است. وى به اخذ علوم از ديار كفار دستور مى داد و بعضى از امورى را كه سودمند بود، به كار مى گرفت ; مثل كندن خندق و روشنايى مسجد با آتش[298]. وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) خواست به هرقل، امپراتور روم نامه بنويسد، گفتند: عجمان، نامه بدون مُهر نمى پذيرد ; از اين جهت، براى پيامبر مُهرى از نقره ساختند كه نقش آن، «محمد رسول الله» بود[299]. مسلمانان، نظام ادارى خود را از ايران اقتباس كردند. دفاتر و ديوان هاى دستگاه خلافت آنها، به سبك دفاتر و ديوان هاى قديمى ايران تنظيم مى شد[300]. و حتى كارشناسان آنها استخدام مى شدند ; يا افرادى را براى كسب تجربيات ادارى به ايران مى فرستادند[301]. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمود: «اطلبو العلم ولو بالصين». بديهى است كه منظور حضرت، معارف الهى نبود ; بلكه علوم تجربى و تكنيكى بود[302]. پيامبر(صلى الله عليه وآله)، حتى نسبت به سنت هاى موجود در جزيرة العرب و قريش روحيه انعطافى داشت ; اگر سنت ها را خوب و مفيد تشخيص مى داد، آنها را زنده نگه مى داشت و به آنها احترام مى گذاشت ; اما اگر لازم مى ديد، آنها را نفى مى كرد[303].

 

نکته:

 

در هر صورت، بررسى اصول فوق و ساير متون و نصوص تاريخى معتبر، اثبات كننده و مبين وجود ساختار خاص و متمايز حكومت رسول خدا مى باشد[304] و بر اين اساس، تفكرى كه معتقد است با اوضاع صدر اسلام، نمى توان تشكيلاتى را تصور كرد و در نتيجه، بر طبل جدايى دين از سياست مى كوبد، با چالش و بطلان مواجه مى شود[305].

 

 

[278]. ر.ك : ابن ادريس كتّانى، تراتيب الاداريه، ج1، ص 14 ; ر.ك : المحامى احمد حسين يعقوب، النظام السياسى فى الاسلام، ج 1، ص 6 ; به نقل از سيدصمصام الدين قوامى، ساختار حكومت اسلامى، ديدگاه ها و نظريه ها، فصلنامه حكومت اسلامى، سال چهارم، ش اول، ص 19 .
[279]. Structure.
[280]. ر.ك: على آقا بخشى، مينو افشارى، فرهنگ علوم سياسى، تهران: چاپار، 1383، ص 662 .
[281]. Organization.
[282]. سيدرضا تقوى دامغانى، نگرشى بر مديريت اسلامى، ص 84 ; نظريه جديد سازمان مديريت و علم مديريت، ص 67 .
[283]. آشنايى با برنامه هاى آموزش كوتاه مدت مديريت، مركز آموزش مديريت دولتى، ص 84 .
[284]. ر.ك : سيدصمصام الدين قوامى، ساختار حكومت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، فصلنامه حكومت اسلامى، شماره 23 .
[285]. موسوعة الاستخبارات الامن، ج2، ص8 .
[286]. سميح عاطف الزين، الاسلام نظام، ج1، ص11 .
[287]. همان .
[288]. النظام السياسى فى الاسلام، ج 1، ص 6 .
[289]. جعفر سبحانى، مبانى حكومت اسلامى، ج 1، ص 2221 .
[290]. سيدصمصام الدين قوامى، مديريت از منظر كتاب و سنت، قم : دبيرخانه مجلس خبرگان، 1383، ص 376 .
[291]. در منابع متعدد مساجد دوران حيات پيامبر را بيست باب ذكر كرده اند; ر.ك : التراتيب الاداريه، ج 1، ص 349 ـ 350 .
[292]. جمعه (62 )، آيه 9 ـ 11 ; نساء (4 )، آيه 101 ; بقره (2 )، آيه 142 ـ 150 .
[293]. ر.ك : مديريت از منظر كتاب و سنت، ص 383 .
[294]. على محمد اقتدارى، سازمان و مديريت، ج 1، ص 106 .
[295]. نساء (4 )، آيه 59 ; ر.ك: آيات 80 و 83 همين سوره .
[296]. تقى الدين النبهانى، نظام الحكم فى الاسلام، ص 237 .
[297]. ديون پورت جان، عذر تقصير به پيشگاه محمد(صلى الله عليه وآله) و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، قم: دارالتبليغ اسلامى، صص 98ـ99 .
[298]. تراتيب الاداريه، ج 1، ص 13 .
[299]. حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ج 1، ص 464 .
[300]. مرتضى مطهرى، خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 383 .
[301]. تراتيب الإدارية .
[302]. منصورى لاريجانى، مديريت اسلامى، ج 1، ص 28 .
[303]. خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 383 .
[304]. جهت آشنايى بيشتر و توضيحات كامل در اين زمينه ر.ك: سيدصمصام الدين قوامى، ساختار حكومت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، فصلنامه حكومت اسلامى، شماره 23 و 24 ; ساختار حكومت اسلامى، ديدگاه ها و نظريه ها، شماره 11 .
[305]. ر.ك : حميد رضا شاكرين، سكولاريسم، تهران : كانون انديشه جوان، 1384، ج 2، صص72ـ79 .

 

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسش ها و پاسخ ها  «پیامبراعظم – سیره و تاریخ».

حتما بخوانيد

ویژه نامه امامت پژوهی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.