وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آزادی سیاسی از دیدگاه اسلام

0

آزادی سیاسی از دیدگاه اسلام

 

آزادى سياسى چه تعريفى دارد آيا در نظام اسلامى حق مردم است؟ و آيا مردم در استفاده از آن موظفند؟

براى آزادى سياسى تعريف هاى مختلف ارائه شده است از جمله:

1 آزادى سياسى اين نيست كه هركس هرچه دلش مى خواهد بكند، بلكه در جامعه و حكومتى كه قوانين حكمفرماست، آزادى معناى ديگرى دارد. آزادى آن است كه افراد آن چه را بايد بخواهند، بخواهند و بكنند و آن چه موظف به خواستن آن نيستند مجبور نباشند انجام دهند. 1

2 منظور از آزادى سياسى به طور ساده عبارت از آزادى انجام دادن انواع كارهاى مختلفى است كه حكومت مردمى اقتضا مى كند. اين كارها اصولا شامل آزادى استفاده از ابزارهايى است كه از طريق آن ها شهروند بتواند صداى خود را به گوش ديگران برساند، و در حكومت تاثير عملى داشته باشد. 2

3 آزادى سياسى حق فرد در مشاركت در كارهاى دولت است از طريق حق راى دادن و انتخاب شدن و آزادى بيان و روزنامه نگارى و اجتماع. 3

4 آزادى سياسى قسمتى از حقوق افراد است كه به موجب آن مى توانند حق حاكميت داشته باشند، خواه به طور مستقيم و خواه از طريق انتخاب نمايندگان. 4

5 آزادى هاى عمومى آزادى هايى است كه وسيله مقاومت مردم در برابر تجاوزهاى دولت است. با تضمين اين آزادى ها دولت نمى تواند به حقوق افراد تجاوز كند و در صورت تجاوز، مردم با استفاده از اين حقوق به مقاومت بر مى خيزند. مهم ترين اقسام اين آزادى ها عبارت است از: آزادى مطبوعات و بيان، آزادى تشكل حزب و جمعيت، آزادى تظاهرات، آزادى تشكيل سنديكاها و اتحاديه هاى صنفى، آزادى انتشار كتاب. 5 6 آزادى سياسى آن است كه فرد بتواند در زندگى سياسى و اجتماعى كشور خود از راه انتخاب زمامداران و مقامات سياسى شركت جويد و يا در مجامع، آزادانه، عقايد و افكار خود را به نحو مقتضى ابراز نمايد. 6

در تعريف اول، جمله آن چه افراد بايد بخواهند مبهم و محدود است و در تعريف چهارم، آزادى سياسى به حق حاكميت افراد منحصر شده است. تعريف هاى ديگر به نسبت، جامع است.

به نظر مى رسد آزادى سياسى، آزادى فرد در صحنه سياست و به بيان ديگر، نبود فشار سياسى است. حكمرانان، تنها محدود كنندگان آزادى سياسى مردم اند و سعه و ضيق دايره آن، بسته به ميزان اعمال قدرت آنان مى باشد. اگر قدرتمندان سياسى، مردم را در مواجهه و مقابله با خود رها كنند، آزادى سياسى به طور مطلق بر قرار مى شود، و اگر به تضييق اين دايره بپردازند، آزادى سياسى محدود مى شود. با تعيين گستره آزادى مردم در بيان و عمل خويش و محدوده مجاز اعمال قدرت حاكمان سياسى در حكومت اسلامى، قلمرو آزادى سياسى در نظام اسلامى مشخص مى شود.

دو. دليل ها

آيا آزادى سياسى در نظام اسلامى حق مردم است؟ و آيا در استفاده از آن موظفند؟ پاسخ به سوال اول وظيفه حكومت اسلامى را مشخص مى كند، و پاسخ به پرسش بعدى، تكليف حكومت و مردم را مى نماياند. براى اين دو مى توان به دو دليل كلى تمسك كرد:

1 اهتمام به امور مسلمانان 7

امور مسلمانان مراتب مختلف دارد اهتمام به بعضى از آن ها مستحب است و اهتمام به امور مهم آنان از جمله اموال، اعراض و نفوس- واجب است. حكومت، كه عهده دار رسيدگى به اين امور مهم است، از اهم مسائل مسلمانان به شمار مى رود و اهتمام به آن واجب است. اهتمام به حكومت هم به معناى تشكيل آن است و هم استمرار مشروعيت و كارآمدى آن را در بر مى گيرد. لازمه اين اهتمام، حضور مستمر مردم در صحنه سياست و استفاده درست از آزادى سياسى خويش است.

دلايلى كه اصلاح امر مسلمانان را لازم مى شمارد 8 نيز بيانگر اين است كه در بعضى از مراتب، اصلاح امور مسلمانان جز با بهره گيرى آنان از حق سياسى خود ميسرنيست.

2 مسئوليت حاكم در قبال مردم

مسئول بودن حاكم يك اصل از اصول قانونى كشور در عصر جديد است كه اسلام آن را ابداع كرده و كسى بر آن سبقت نگرفته است 1 فرمانروا مسئول است و مسئوليت كامل قانونى دارد، نه تنها در برابر انتخاب كنندگان خود و كسانى كه با او بيعت كرده اند بلكه در برابر آحاد مردم. امام سجاد (ع) مى گويد: فرمانروا به خاطر مسئوليتى كه در برابر مردمش بر دوش دارد و انجام كارهاى واجبى كه بر اوست آزموده مى شود هم چنين مردم به وسيله فرمانروا آزمايش مى شوند، زيرا آنان بر فرمانروا حقوقى دارند كه پاسدارى از آنها لازم است. بنابراين هريك به وسيله ديگرى آزموده مى شود و سستى در هريك از دو طرف، مايه واكنش منفى در برابر ديگرى مى گردد. 9 محمد بن ابابكر نيز كه از طرف حضرت امير (ع) والى مصر بود به مردم گفت: اگر ديديد كارگزارى ناحق و نادرست است او را به سوى من آوريد و مرا در مورد او سرزنش كنيد. همانا من به آن خوشحال مى شوم. 10

اين سخن پيامبر (ص) كه همه شما راعى هستيد و همه شما در مقابل رعيت خود مسئول مى باشيد، 11 مسئوليت همه نسبت به همه را اثبات نمى كند، ولى بر مسئوليت هر راعى نسبت به رعيتش دلالت دارد كه مصداق بارز آن مسئوليت حاكم در قبال مردم است. جمله (همه شما راعى هستيد) نيز نمى تواند مسئوليت همگانى را ثابت كند چون همه نسبت به هم راعى نيستند پدر نسبت به فرزندانش راعى است و حاكم نسبت به مردم. طبق اين روايت، مسوليت هر راعى نسبت به رعيتش مطلق است يعنى هم خدا از او سوال مى كند كه آيا وظيفه ات را نسبت به رعيتت انجام داده اى؟ وهم رعيت و ديگران مى توانند از او بپرسند. بنابر مبناى ولايت انتخابى ميتوان گفت: مردم راعيان حقيقى، و حكمرانان رعيت و خدمتگزار واقعى مردم اند همان طور كه حاكم بايد وظايفش را نسبت به مردم انجام دهد، آنان نيز از جانب خدا، حاكم و ديگران مورد سوال قرارمى گيرند كه آيا مواظب حكومت بوده اند و وظيفشان را در قبال او انجام داده اند؟ اين مسئوليت، آزادى حضور مستمر مردم در صحنه سياست و نظارت و عملكرد مناسب در قبال حكومت را مى رساند. اگر سخن پيامبر (ص) جمله اخبارى باشد بالملازمه بر آزادى سياسى مردم دلالت. دارد و اگر انشا در قالب اخباراست مردم را به سوال از حاكم موظف مى كند.

پى نوشت ها:

منتسكيو، روح القوانين، ص. 293

2 كارل كوهن، دموكراسى، ترجمه فريبرز مجيدى، ص. 184

3 كريم يوسف احمد كشاكش، الحريات العامه فى الانظمه السياسيه المعاصره، ص. 61

4 جعفرى لنگرودى، ترمينولوژى حقوق، ص. 31

5 مصطفى رحيمى، قانون اساسى ايران و اصول دموكراسى، ص. 190

6 طباطبايى موتمنى، آزاديهاى عمومى و حقوق بشر، ص. 96

7 علامه مجلسى، بحارالانوار (چاپ اسلاميه) ج، 74 ص 337 و. 116 عن النبى (ص): من اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم. نيز به همين مضمون ص 338 و. 339

8 نظير سخن خدا: واصلحوا ذات بينكم. و سخن پيامبر (ص): اصلاح ذات البين از اقامه نماز و دادن زكات فراتر است.

9 حسن سيدعلى القبانچى، شرح رساله الحقوق ج، ص. 375

10 تاريخ طبرى (دارالكتب العلميه، بيروت) ج، 3 ص: 68 وان رايتم عاملا عمل غير الحق زائغا، فارفعوه الى وعاتبونى فيه، فانى بذلك اسعد، وانتم بذلك جديرون

11 علامه مجلسى، بحارالانوار (بيروت) ج، 72 ص. 38 عن النبى (ص): كلكم راع وكلكم مسوول عن رعيته.

(منبع: آزادى سياسى، مهدى منتظر قائم، حكومت اسلامى شماره 3) پرسمان.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.