چگونه تب را پایین بیاوریم +روایات

چگونه تب را پایین بیاوریم
فهرست این نوشتار:
آب سرد وسيب
1. در احاديث فراوانى از حضرات معصومين عليهم السلام مىخوانيم كه فرمايند: ما تب را جز با ريختن آب سرد بر بدن وخوردن سيب، معالجه نمىكنيم.[1]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «تب از بوى جهنّم است، آن را با آب سرد فرو نشانيد».[2]
3. در حديثى ديگر فرمود: «هيچ چيز براى از بين بردن تب، سودمندتر از دعا وآب سرد نيست».[3]
4. در حديث آمده است كه مُفضّل گويد: در ايّام تابستان خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم. آن حضرت تب داشت. ديدم ظرفى پر از سيب سبز نزد حضرت است. عرض كردم: مردم سيب را براى تب مفيد نمىدانند. حضرت فرمود: «سيب تب را برطرف مىكند وحرارت را فرو مىنشاند».[4]
قند آب
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «مقدار ده درهم قند با آب سرد قبل از صبحانه براى از بين بردن تب، نافع وسودمند است».[5]
2. در روايتى معتبر مىخوانيم كه حضرت صادق عليه السلام از كسى پرسيد: «شما بيمارانتان را با چه دارويى معالجه مىكنيد؟» عرض كرد: با داروهاى تلخ. حضرت فرمود: «هرگاه كسى از شما بيمار شد مقدارى قند سفيد بكوبيد وبا آب سرد مخلوط كنيد وبه بيمار بخورانيد، زيرا خداوندى كه با داروى تلخ شفا مىدهد، قادر است با داروى شيرين هم شفا دهد».[6]
3. در حديث است كه ابراهيم جعفى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم واز تب ربع شكايت كردم.[7] حضرت فرمود: «نبات يا قند را بساب ودر آب بريز وناشتا بخور وهر زمان تشنه شدى از آن استفاده كن». به اين دستور عمل كردم وزود شفا يافتم.[8]
آب باران و بنفشه
1. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «آب باران بخوريد كه بدن را پاك ودردها را برطرف مىكند».[9]
2. در روايتى ديگر فرمود: «گرمى تب را با بنفشه وآب سرد بشكنيد.[10] ودر
تابستان بر بدن بيمار تبدار، آب سرد بريزيد».[11]
سنجد وكباب
1. از حضرت رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله به ملاقات حضرت على عليه السلام كه تب داشت رفت وبه او فرمود: سنجد بخور».[12]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كباب، تب را برطرف مىكند».[13]
برنج
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه فرمود: «دو سال يا بيشتر از بيمارى شديدى رنج مىبردم، خداوند به من الهام كرد كه از برنج استفاده كنم. مقدارى برنج شسته، خشك كرده، سپس آن را بر روى آتش تافته، آسياب كردم، بعد مقدارى را به همان صورت ومقدارى ديگر را با آب مخلوط وتناول كردم»[14]
(ونتيجه گرفتم).
معالجه تب
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «تب در ميان اولاد پيامبران، دو برابر ديگران است».[15]
2. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «معالجه تب با سه چيز ممكن است: قى (استفراغ) كردن، عرق كردن، مسهل».[16]
معجون وپالوده مخصوص
1. در حديثى از امام کاظم عليه السلام مىخوانيم كه در مورد چگونگى معالجه تب غبّ كهنه[17] فرمود: «عسل وسياهدانه را با هم مخلوط كن و سه انگشت از آن را بخور كه اين هر دو مبارك است و خداوند در قرآن فرمايد: در عسل شفاست[18]
وحضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: سياهدانه شفاى هر دردى است جز مرگ».[19]
2. از امام هادى عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بهترين داروها براى تب ربع آن است كه پالودهاى[20] با عسل بسازى وزعفران فراوانى در آن بريزى ويك روز درميان ازآن بخورى ودرآن روزكه ازآن پالوده مىخورى چيزديگرى نخورى».[21]
روشهاى معنوى درمان تب
يادآورى: دعاها و ذكرها و روشهاى معنوى معالجه دردها و بيمارىها نبايد جايگزين عمل و مراجعه به پزشكان حاذق و متعهّد شود؛ بلكه هر دو در عرض هم مورد توجّه قرار گيرد.
آبِ آية الكرسى وياد اهل بيت :
1. در حديث است كه كسى از تب به امام صادق عليه السلام شكايت كرد كه بسيار طولانى شده است. حضرت فرمود: «آية الكرسى را در ظرفى بنويس وبا آب حل كن وبخور».[22]
2. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «ياد ما اهل بيت، شفاى تب وهمه دردها ووسوسههاى شيطان است».[23]
هفتاد مرتبه سوره حمد وده مرتبه ياالله
1. در چندين حديث معتبر آمده است كه: «بر هيچ بيمار وصاحب دردى هفتاد مرتبه سوره حمد خوانده نمىشود، مگر آنكه دردش آرام مىگيرد».[24]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس مبتلا به بيمارى شد، هفت مرتبه سوره حمد بخواند اگر برطرف نشد هفتاد مرتبه بخواند، من ضمانت مىكنم كه برطرف شود».[25]
3. در روايتى ديگر آمده است: «يكى از فرزندان حضرت بيمار شد، فرمود: ده مرتبه «ياالله» بگو؛ هيچ مؤمنى آن را نمىگويد مگر آنكه خداوند فرمايد: «لبّيك، حاجتت را بگو».
[26]
اذان واقامه وسوره حمد
1. در حديثى مىخوانيم كه كسى خدمت امام صادق عليه السلام رسيد وعرض كرد : يك ماه است كه تب مىكنم، آنچه اطبّا گفتهاند به كار بستم امّا نتيجه نداشت. حضرت فرمود: «دكمههاى پيراهنت را باز وسر را در گريبان پيراهنت كن واذان واقامه بگو وهفت مرتبه سوره حمد بخوان». راوى مىگويد: به دستور حضرت عمل كردم، گويا از بندى رها شدم.[27]
2. در حديثى ديگر فرمود: «بيمار سر در گريبان خود كند، اذان واقامه بگويد، سپس هر يك از سورههاى حمد، (قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد)، (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق)، (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس) را سه مرتبه بخواند وپس از آن بگويد: اُعيذُ نَفْسي بِعِزَّةِ اللهِ وَقُدْرَةِ اللهِ وَعَظَمَةِ اللهِ وَسُلْطانِ اللهِ وَبِجَمالِ اللهِ وَبِجَمْعِ اللهِ وَبِرَسُولِ اللهِ وَبِعِتْرَتِهِ، صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ وَبِوُلاةِ اَمْرِ اللهِ، مِنْ شَرِّ ما اَخافُ وَاَحْذَرُ وَاَشْهَدُ اَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ. اَللّهُمَّ اشْفِني بِشِفائِکَ وَداوِني بِدَوائِکَ وَعافِني مِنْ بَلائِکَ».[28]
صدقه ودعاهاى مخصوص
1. در حديث است كه داوود بن زربى مىگويد در مدينه مبتلا به بيمارى شديدى شدم. هنگامى كه خبر به امام صادق عليه السلام رسيد، براى من چنين نسخه نوشت: «سه كيلو گندم بخر وبر پشت بخواب وگندمها را بر روى سينهات بگذار وبگو: اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذي اِذا سَأَلَکَ بِهِ الْمُظْطَرُّ كَشَفْتَ ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَمَكَّنْتَ لَهُ فِىالاْرْضِ وَجَعَلْتَهُ خَليفَتَکَ عَلى خَلْقِکَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِهِ وَاَنْ تُعافِيَنِى مِنْ عِلَّتي[29] ، سپس بنشين وگندمها را جمع كن، دوباره آن دعا را بخوان. بعد گندمها را چهار قسمت كن وهر قسمت آن را به يك فقير بده وبراى بار سوم آن دعا را بخوان».
داوود مىگويد: به دستور حضرت عمل كردم، گويا از بندى رها شدم. وبسيارى از افراد ديگر نيز به آن عمل كردند، شفا گرفتند.[30]
2. در روايتى معتبر آمده است كه يكى از فرزندان امام صادق عليه السلام بيمار شد. حضرت فرمود: «اين دعا را بخوان: اَللّهُمَّ اشْفِني بِشِفائِکَ وَداوِني بِدَوائِکَ وَعافِني مِنْ بَلائِکَ، فَإنِّى عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ».[31]
3. در حديث است كه سلمان فارسى؛ مىگويد ده روز پس از رحلت حضرت رسول صلى الله عليه و آله از خانه بيرون آمدم. در راه حضرت على عليه السلام را ملاقات كردم. فرمود: «به نزد فاطمه سلام الله عليها برو كه تحفهاى از بهشت برايش آمده، مىخواهد به تو عطا كند». با عجله خدمت آن حضرت رسيدم، فرمود: «روز گذشته همين جا نشسته بودم، درِ خانه بسته بود ومن غمگين بودم؛ در مورد قطع وحى الهى ونيامدن فرشتگان به سوى ما، فكر مىكردم كه ناگهان در گشوده شد وسه دختر وارد شدند؛ دخترانى كه به آن زيبايى وجمال وطراوت ونزاكت وخوشبويى، هرگز كسى نديده است. هنگامى كه آنان را ديدم برخاستم وپرسيدم: شما از اهالى مدينه هستيد؟ گفتند: اى دختر رسول خدا، ما از ساكنان زمين نيستيم،
پروردگارت ما را از بهشت جاويد به سوى تو فرستاده است وما بسيار مشتاق ديدار تو بودهايم. از يكى از آنها كه از همه بزرگتر بود پرسيدم: نام تو چيست؟ گفت: مقدوده. گفتم: چرا اين نام را براى تو انتخاب كردهاند؟ گفت: زيرا براى مقداد بن اسود آفريده شدهام. از ديگرى نامش را پرسيدم. گفت: من ذرّه هستم. گفتم: علّت نام تو چيست؟ گفت: زيرا براى ابوذر غِفارى خلق شدهام. نام سومين آنها را پرسيدم: گفت: سلمى هستم. گفتم: راز نام تو چيست؟ گفت: زيرا براى سلمان فارسى، آزادكرده پدرت آفريده شدهام. سپس پرسيدم: براى من چه آوردهايد؟ مقدارى رطب بيرون آوردند كه مانند گردههاى نان بزرگ واز برف سفيدتر واز مشك خوشبوتر بود». سلمان گويد: حضرت زهرا سلام الله عليها يكى از آن رطبها را به من داد وفرمود: امشب با اين رطب افطار كن وفردا هسته آن را براى من بياور. رطب را گرفته، از خانه آن حضرت خارج شدم و به سوى منزل حركت كردم. در بين راه به هر يك از اصحاب پيامبر رسيدم مىپرسيدند: سلمان، مگر مشك همراه دارى (كه چنين بوى خوشى از تو به مشام مىرسد)؟ مىگفتم : آرى. به هنگام افطار آن خرما را خوردم، امّا هيچ هستهاى نداشت. روز بعد خدمت حضرت زهرا سلام الله عليها رسيدم وعرض كردم: آن خرما هسته نداشت. حضرت فرمود: «چگونه چنين خرمايى هسته داشته باشد در حالى كه خداوند متعال به سبب دعايى كه پدرم به من آموخته وهر صبح وشام آن را مىخوانم، آن درخت را در بهشت كاشته است». سلمان گفت: اى سيّده من، آن دعا را به من بياموز. فرمود: «اگر مىخواهى در دنيا مشكلات تب را نبينى، بر اين دعا مواظبت كن :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمـنِ الرَّحيمِ. بِسْمِ اللهِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلى نُورٍ، بِسْمِ اللهِ الَّذي هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُورِ، بِسْمِ اللهِ الَّذي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ. اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فى كِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبِىٍّ مَحْبُورٍ. اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلَى السَّرّاءِ
وَالضَّرّاءِ مَشْكُورٌ وَصَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِينَ».[32] سلمان مىگويد
اين دعا را به بيش از هزار تن از اهالى مكّه ومدينه كه تب داشتند تعليم كردم، همه از تب نجات يافتند.[33]
تعويذ تب
1. در بعضى از كتابهاى معتبر آمده است كه براى (معالجه) تب اين تعويذ را بر بازوى راست بيمار ببنديد: سوره حمد كاملاً نوشته شود، سپس بنويسد :
«بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، اَعُوذُ بِكَلِماتِ اللهِ التّامّاتِ كُلِّها، الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَلا فاجِرٌ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَذَرَأَ وَبَرَأَ وَمِنْ شَرِّ الْهامَّةِ وَالسَّامَةِ وَالْعامَّةِ وَالْلامَّةِ وَمِنْ شَرِّ طَوارِقِ الَّيْلِ وَالنَّهارِ وَمِنْ شَرِّ فُسّاقِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطانِ وَشَرَكِهِ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ وَمِنْ شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها، اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ. (رَبَّنا عَلَيْکَ تَوَكَّلْنا وَاِلَيْکَ اَنَبْنا وَاِلَيْکَ الْمَصيرُ).[34]
(يَا نَارُ كُونِى بَرْدًا وَسَلاَمًا عَلَى إِبْرهِيمَ * وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الاَْخْسَرِينَ)[35] بَرْدآ وَسَلامآ عَلى فُلانِ ابْنِ فُلانَةِ (به جاى فلان نام بيمار وبه جاى فلانة نام مادر بيمار نوشته شود) (رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَاْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَمَوْلَـنَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ)[36] حَسْبِىَ اللَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَلِيًّا وَتَوَكَّلْ
عَلَى الْحَىِّ الَّذِى لاَ يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا لاَ اِلَـهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيکَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الاَْحْزابَ وَحْدَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ (كَتَبَ اللَّهُ لاََغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِى إنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ)[37] (إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ)[38] (وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ اِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)[39] وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ».[40]
2. در حديث است كه براى معالجه تب اين آيه شريفه را نوشته، بر بدن بيمار تبدار ببنديد: (يَا نَارُ كُونِى بَرْدًا وَسَلاَمًا عَلَى إِبْرهِيمَ).[41]
3. در روايتى ديگر آمده است كه اين دعا را نوشته، بر بازوى راستش ببنديد :
«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، (وَلَوْ أَنَّ قُرْءَانًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاَْرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ للهِِ الاَْمْرُ جَمِيعًا).[42]
يا شافى يا كافى يا مُعافى، (وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ)[43] بِاسْمِ فُلانِ بْنِ فُلانٍ
(نام بيماروپدرش نوشته شود)بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَنِ اللهِ وَإِلَىاللهِ وَلاغالِبَ اِلاَّ اللهِ».[44]
وبراى معالجه تب وسوز اين آيات را بنويسند وبر بازوى بيمار ببندند: بِسْمِ اللهِ (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ يَبْغِيَانِ)[45] (وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا)[46] (يَا نَارُ كُونِى بَرْدًا وَسَلاَمًا عَلَى إِبْرهِيمَ)[47] ، (أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ)[48] ،
(وَلَقَدْسَبَقَتْ كَلِمَتُنَالِعِبَادِنَاالْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُالْمَنْصُورُونَ * وَإِنَّ جُنْدَنَالَهُمُالْغَالِبُونَ).[49]
نشانههاى فشار خون
امام کاظم عليه السلام فرمودند: «علامتهاى فشار خون چهار چيز است: اوّل خارش بدن، دوم جوشهاى پوستى، سوم خوابآلودگى، چهارم سرگيجه».[50]
دعاى عيادت از بيمار
در حديثى صحيح ومعتبر مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هنگامى كه به عيادت بيمار مىرويد، اين جمله را هفت مرتبه بخوانيد: اُعيذُکَ بِاللهِ الْعَظيمِ، رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ، مِنْ شَرِّ كُلِّ عِرْقٍ نَقَّارٍ وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ».[51]
[1] . محاسن، ص 551، ح 890؛ مكارم الأخلاق، ص 173.
[2] . طبّ الأئمّه، ص 49.
[3] . همان، ص 50.
[4] . محاسن، ص 551، ح 893؛ كافى، ج 6، ص 355، ح 3.
[5] . طبّ الأئمّه، ص 50.
[6] . محاسن، ص 501، ح 626.
[7] . «تب ربع» تبى است كه يك روز عارض مىشود ودو روز رها مىكند، سپس در روز چهارم بازمىگردد.
[8] . طبّ الأئمّه، ص 51.
[9] . كافى، ج 6، ص 387، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 156.
[10] . خصال، ج 2، ص 411؛ بحارالأنوار، ج 62، ص 97، ح 13 وص 415، ح 197.
[11] . خصال، ج 2، ص 415؛ بحارالأنوار، ج 62، ص 97، ح 13.
[12] . مكارم الأخلاق، ص 176.
[13] . كافى، ج 6، ص 319، ح 4.
[14] . بحارالأنوار، ج 62، ص 98، ح 17.
[15] . بحارالأنوار، ج 62، ص 99، ح 19.
[16] . طبّ الأئمّه، ص 50.
[17] . «غَبّ» دير به دير ملاقات كردن، يك روز در ميان كارى را انجام دادن و«حُمّى الغِبّ» تب نوبه، تب هر سه روزيك بار، تب يك روز در ميان است (فرهنگ معاصر).
[18] . سوره نحل، آيه 69.
[19] . بحارالأنوار، ج 62، ص 100، ح 23.
[20] . پالوده حلوايى است كه از عسل و بادام و نشاسته درست مىكردند و با شربت قند مىخوردند. (فرهنگمتوسّط دهخدا).
[21] . طبّ الأئمّه، ص 51.
[22] . مكارم الأخلاق، ص 370.
[23] . خصال، ج 2، ص 418، ح 220.
[24] . طبّ الأئمّه، ص 53.
[25] . مكارم الأخلاق، ص 363.
[26] . طبّ الأئمّه، ص 121.
[27] . طبّ الأئمّه، ص 52؛ مكارم الأخلاق، ص 370.
[28] . ترجمه: «خود را پناه مىدهم به عزّت وقدرت وعظمت وسلطنت وجمال وجلال خدا وبه رسولخدا 9 وعترت او واولياى خدا (ائمّه 🙂 از شرّ آنچه در بيم وهراسم. وگواهى مىدهم كه خدا، توانا برهمه چيز است وهيچ قدرتى نيست مگر از خداى علىّ عظيم ودرود خداوند بر محمّد وخاندان او. خدايا، بهشفاى خود شفايم ده وبه داروى خود درمانم كن واز بلاى خود عافيتم بخش». مكارم الأخلاق، ص 427؛بحارالأنوار، ج 95، ص 24.
[29] . ترجمه: «بار خدايا، به آن نامى تو را مىخوانم كه اگر شخص مضطر به آن نام تو را بخواند مشكل او را برطرفخواهى كرد واو را پيروز و مسلّط و خليفه بر خلق خويش خواهى نمود، بر محمّد وخاندان او درود فرست وازبيماريم عافيت بخش».
[30] . طبّ الأئمّه، ص 53.
[31] . ترجمه: «خدايا، به شفايت شفايم ده وبه دوايت مداوايم كن واز بلايت عافيتم بخش، زيرا من بنده تووفرزند بنده توام». كافى، ج 2، ص 565، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 392.
[32] . ترجمه: «به نام خداوند بخشنده مهربان. به نام خداى نور، به نام خداوندى كه نورِ ما فوق نور است، به نامخداوندى كه تدبيركننده امور است. به نام خداوندى كه نور را از نور آفريده است. حمد وسپاس مخصوصخدايى است كه نور را از نور آفريد ونور خود را بر (كوه) طور تابيد. در كتابى كه نوشته شده، در صفحهاىگسترده، به اندازهاى معيّن، بر پيامبرى عالم و آگاه. حمد وسپاس ويژه خداوندى است كه به عزّت يادمىشود وبه فخر مشهور است ودر خوشىها وتنگدستىها سپاسگزارى مىشود ودرود خدا بر آقاى مامحمّد وخاندان پاك او».
[33] . مهج الدعوات، ص 5؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 66، ح 59.
[34] . سورهممتحنه، آيه 4 .
[35] . سوره انبياء، آيات 69 و70.
[36] . سوره بقره، آيه 286.
[37] . سوره مجادله، آيه 21.
[38] . سوره مائده، آيه 56.
[39] . سوره آل عمران، آيه 101.
[40] . ترجمه: «به نام خدا وبه ذات (پاك) او (شروع مىكنم.) پناه مىبرم به تمام كلمات كامل خدا كه نيكوكاروبدكار از آنها نمىتواند بگذرد. از شرّ آنچه آفريده وخلق كرده وپديد آورده است واز شرّ هر گزنده وهرجانور زهردار وهر سوءِ نيّت دار واز شرّ حوادث روزگار كه هنگام شب يا روز فرود آيد واز شرّ فاسقان عربوعجم واز شرّ فاسقان جنّ وانس واز شرّ شيطان ودامش واز شرّ هر شرورى واز شرّ هر جنبندهاى كه زماماختيارش به دست اوست، (امر) پروردگار من بر راه راست است. پروردگارا! ما بر تو توكّل كرديم وبه سوى توبازگشتيم وبازگشت همه به سوى تو است. «اى آتش، بر ابراهيم سرد وسالم باش. آنها مىخواستند ابراهيم رابا اين توطئه نابود كنند، ولى ما آنها را زيانكارترين مردم قرار داديم». اى تب، بر فلانكس فرزند فلانكسسرد وسالم باش! «پروردگارا، اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن». «پروردگارا، تكليف سنگينىبر ما قرار مده، آنچنان كه (به خاطر گناه و طغيان) بر كسانى كه پيش از ما بودند قرار دادى». «پروردگارا، آنچهطاقت تحمّل آن را نداريم بر ما مقرّر مدار؛ وآثار گناه را از ما بشوى ؛ وما را ببخش ودر رحمت خود قرار ده.تو مولا وسرپرست مايى، پس ما را بر جمعيّت كافران پيروز گردان». خداوند مرا بس است، معبودى جز اونيست، او را وكيل خويش برگير وبر زندهاى كه نمىميرد توكّل كن وبه حمد او تسبيح گوى وكافى است كه اوبه گناهان بندهاش آگاه وبينا باشد وهيچ معبودى جز الله نيست. يكتاست وشريكى براى او نيست. وعدهاشراست است وبنده خود را يارى كرد وبه تنهايى گروههاى مشرك را شكست داد. آنچه را خدا مىخواهد انجامخواهد شد. هيچ نيرويى نيست جز براى خدا. «خداوند چنين مقرّر داشته كه من ورسولانم پيروز مىشويم،چرا كه خداوند قوى وشكستناپذير است»، «به راستى حزب خدا پيروز است»، «وهر كس به (ذيل عنايت)خدا چنگ زند به راهى راست هدايت شده است»، ودرود خدا بر محمّد وخاندان طاهرينش». مكارمالأخلاق، ص 403.
[41] . مكارم الأخلاق، ص 372.
[42] . ترجمه: «به نام خداوند بخشنده مهربان. اگر با قرآن، كوهها به حركت درآيند، يا زمينها قطعه قطعه شوند،يا با آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ايمان نخواهند آورد.) ولى همه كارها در اختيار خداست». سورهرعد، آيه 31.
[43] . سوره اسراء، آيه 105.
[44] . ترجمه: «اى شفادهنده، اى كفايتكننده، اى تندرستىبخش. وقرآن را به حق نازل كردهايم وبه حق نازلشد. به نام فلانى فرزند فلانى (اين دعا را مىنويسم) به نام خدا وبه ذات پاك (خدا) شروع مىكنم. واز خداوبه سوى خدا (باز مىگردم) وهيچ غلبهكنندهاى جز خداوند نيست». مكارم الأخلاق، ص 371.
[45] . ترجمه: «به نام خدا، خداوند دو درياى مختلف (شور وشيرين، گرم وسرد) را در كنار هم قرار داد در حالىكه با هم تماس دارند، در ميان آن دو برزخى است كه يكى بر ديگرى غلبه نمىكند و به هم نمىآميزند». سورهرحمن، آيات 19 و 20.
[46] . ترجمه: «ودر ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گويى هر يك به ديگرى مىگويد:) دور باشونزديك نيا». سوره فرقان، آيه 53.
[47] . ترجمه: «اى آتش، بر ابراهيم سرد وسالم باش». سوره انبياء، آيه 69.
[48] . ترجمه: «حزب وجمعيّت خدا پيروز است». سوره مائده، آيه 56.
[49] . ترجمه: «وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پيش مسلّم شده، كه آنان يارىشدگانند ولشكر ماپيروزند». سوره صافّات، آيات 171 ـ 173.
[50] . خصال، ج 1، ص 229، ح 102؛ بحارالأنوار، ج 62، ص 97، ح 12 .
[51] . ترجمه: «به خداوند بزرگ، پروردگار عرش بزرگ تو را پناه مىدهم، از شرّ رگ بيمارىزا واز شرّ آتشسوزان». كافى، ج 2، ص 566، ح 12؛ مكارم الأخلاق، ص 392.