وین دایر
وین دایر
میخواستم درباره زندگی «وین دایر» و گرایشهای او توضیح بدهید.
وین دبلیو دایر[296] در یکی از شهرهای آمریکا متولّد شد. کودکی دایر با سختیها و مشقّتهای فراوانی همراه بود. وی کودکی خود را در خانوادهای پُرجمعیت و پُرماجرا سپری نمود، او شیرخوار بود که پدرش خانواده 4نفره خود را رها میکند. وی بارها و بارها از اعتیاد و الکلی بودن پدر خود یاد میکند، فرد معتادی که فقط به فکر خوشگذرانی و عیش و نوش خود بود[297]، بهگونهای که فرزند 16 ماهه خود را به پسر 4 سالهاش میسپارد و زندگی و خانواده خود را رها میکند و با زنی دیگر پا به فرار میگذارد[298]. بالاخره پدر دایر در اثر افراط در نوشیدن مسکرات جان خود را از دست میدهد[299] و دایر از دیدن پدر محروم میشود. مادر وی بعد از جدایی از شوهر با مردی دیگر ازدواج میکند که از قضا وی هم الکلی و معتاد و بیمسئولیت بوده است.
وین دایر در پایینترین سطح اجتماع رشد کرد و در جوانی به مدّت 4 سال در نیروی دریایی آمریکا مشغول خدمت شد که البتّه با تلاش و زحمت توانست به دانشگاه راه یابد. در همین ایّام به علّت مشکلات عدیده اقتصادی، مشاغل مختلفی از جمله چمنزنی، پخش روزنامه[300]، صندوقدار و شاگردی سوپر مارکت را تجربه نمود.[301]
وین دایر در جوانی در حالی که اعتیاد به الکل و کافئین و مواد مخدر با زندگی او پیوند خورده بود[302] توانست در سایه مدیتیشین و بعد از تمرین و تلقینهای فراوان آن را ترک کند.[303] وی همینطور از یک ازدواج ناموفّق یاد میکند که باعث بههمریختگی زندگی دایر در مقطعی از زندگی شد.[304]
وین دایر از فردی به نام «رام داس» به نام استاد عرفان خود نام میبرد. لیست کارهای غیرعادی که وین دایر از زندگی خود برمیشمارد به دهها مورد میرسد. مواردی از قبیل: جان سالم به در بردن از تصادف،[305] موفقیت در دوی ماراتن در اثر مکاشفه معنوی،[306] دیدن رؤیای صادقه،[307] بهطور معجزهآسا موجب هدایت دیگران شدن[308]،[309] و سالم ماندن از سانحه هوایی[310] … داستان همگی آنها در آثارش منعکس شده است.
وین دایر در سن 34 سالگی به نویسندگی روی آورد و بیش از 20 کتاب از وی منتشر شده است.
بیشتر کتابهای وین دایر پیرامون «معنویت» و «عرفان» نگاشته شده است.
از نگاه دایر هرچه انسان بیشتر به خداوند شبیهتر و نزدیکتر شود موحدتر است و فقط انسان است که میتواند جهان را جلوه خدا ببیند و خدا را در همهچیز و همهجا مشاهده کند.[311]
باید اعتراف نمود بسیاری از صفات اخلاقی و ابعاد الهی وجود انسانی در نوشتههای وین دایر به صورت زیبایی انعکاس یافته است. مفاهیم مثل سعادت، کمال، عشق[312]، شکرگزاری[313]، قناعت و سادهزیستی[314]، گذشت و ایثار[315]، خدمت به دیگران[316]، راستگویی[317].
«دایر» صبحدم و زمان صبحگاهی را بهترین فرصت راز و نیاز با خدا میداند و این مطلب را بارها گوشزد میکند.[318]
او میگوید: انسان در درون خود دو شخصیت و دو حقیقت دارند؛ یکی «خود برتر» که همیشه آماده است تا انسان را به ورای احساسات بکشاند. در مقابل، خود نفسانی قرار دارد که از آن در لسان روانشناسان «ایگو» تعبیر میشود.
وین دایر برخلاف برخی عارفنماها – همچون اشو – که مروج سکساند و سکس و آزادی جنسی را راه رسیدن به حقیقت تصوّر کردهاند، آزادی جنسی را یک آزادی دروغین و جعلی میداند و آن را برآمده از نفس امّاره و خود کاذب (ایگو) میداند که این نوع آزادی خود ضدّآزادی است[319].
وی به حق تأکید میکند که «خداوند آزادی واقعی را میپسندد و نفس امّاره آزادی عاریتی را. لذّت بردن و خوشگذرانی کار بسیار خوبی است. امّا خوشگذرانی را با آزادی ناشی از خوشگذرانی نفسپسند (ایگوپسند) اشتباه نکنید… زیرا الهام نفس همیشه براساس احساس جعلی است که یک ایده قلابی است.»[320]
او فرهنگ غربی و نفس امّاره را همسو و همجهت معرفی میکند و میگوید: «نفس امّاره از شما میخواهد که جنس مخالف را از نظر بدنی و فیزیکی تجسم کنید، ولی خود برتر شما اصرار دارد که به جنس مخالف به عنوان صاحب یک روح بنگرید… سینماها، مجلّهها و… همه به ما یاد میدهند که به زنان به نظر فیزیکال نگریسته و ارتباط با آنها بدنی باشد و هدف را پیروزی بر جسم زنان معرفی میکنند… این کار باعث میشود که کل انرژی ذهنی ما صرف بدن و جنس مخالف شود نه وجود معنوی و روحانی او»[321].
نقد و کنکاش در اندیشه وین دایر
در ارتباط با اندیشه ویندایر نکات زیر باید به دقت مورد توجه قرار گیرد. در غیر اینصورت خواننده آثار ویندایر ممکن است با اندیشههای وی، «برخورد گزیدهای» کنند نه «مواجهه منظومهای».
به عبارت دیگر، ممکن است بهجای این که به نظام اندیشه و مبانی افکار وی بنگرند؛ به بعضی از آموزههای فردی در کتب وی دلخوش کنند و بهجای کلّینگری، فریب چند موضوع جزئی را بخورند و نتوانند حقیقت ایدههای وی را رصد کنند.
1. واقعیت این است که اندیشههای ویندایر – بهرغم نقاط قوّتی که بیان آن گذشت؛ ادامه همان معنویتهای دینستیز در دنیای امروز است که از پیش خود، نسخههای سعادت ابدی و سلامت روانی را به بشر سرگردان امروز عرضه میکنند. تفکر ویندایر نه یک اندیشه منسجم و برخوردار از جهانبینی منطقی، که ترکیبی از نظریات دیگر دانشمندانِ معنویتگراست.
سیری کوتاه در کتابهای دایر روشن میکند که ترکیبی از اندیشهها و عرفانها مجموعه افکار او را شکل داده است. برخی سردمداران عرفان و معنویت مانند: سایبابا و کریشنا مورتی،[322] دون خوان وکاستاندا[323]،پاتا نجلی، ماهارشی ماهش[324]، مایکل برگ کابالایی[325] تا روانشناسان، شخصیتها و دانشمندان علوم جدید، مثل انیشتاین، اریک فروم، شکسپیر، ویلیام جمیز، یونگ، نلسون ماندلا[326]، تا شخصیتها و عرفای اسلامی، مانند مولوی و خیام و حافظ[327] هر کدام در اندیشههای دایر سهمی دارند.
تحصیلات دایر روانشناسی است. او تا مرحله تدریس در دانشگاه و عضویت هیأت علمی هم پیش رفته، به همین جهت توصیهها و نظرات او بیشتر با رویکرد روانشناختی عرضه شده است.
توصیههای مکرّر در قالب عبارتهای «سعی کنید»، «تلاش نمایید»، «به خود بباورانید»، «احساس کنید که دارید…»؛ گویای ماهیت روانشناختی مکتب دایر است. تلقین محوری صرف، بدون پشتوانه علمی و دینی و جهانشناختی، عرفان وین دایر را به «عرفان توصیهای» تنزّل داده و ارزش علمی مکتب او را مخدوش نموده است.
2. در آثار دایر، مدیتیشن، یوگا و مراقبههای معمول، جایگزین عبادت در ادیان الهی گردیده و اصولاً در نگاه او، مدیتیشن، همان عبادت است که به معرفت درونی منتهی میشود.
وی میگوید: «اگر میخواهید به تمرین مدیتیشن بپردازید، به تمام معنی آن را انجام دهید و سعادت و خوشی را در خلوت این عمل ببیند و اگر میخواهید نام دعا برآن بگذارید و آن را بهعنوان گفتوگو با خداوند تلقّی کنید، چنین نامی را بگذارید و با تمام وجود دعا کنید».[328]
وی موفقیتهای خود را مرهون مدیتیشن میداند[329] و بارها مدیتیشن و یوگا را به دیگران توصیه میکند[330].
گفتنی است، مدیتیشن از آیینهای شرقی به تمدّن غرب راه یافته است؛ پس از آنکه عدّهای خلاء بزرگ معنویت در غرب را دریافتند، در پی آن شدند از راه آیینهای معنویتگرای شرقی بخشی از معضلات روانی انسان ماشینی را کاهش دهند. عرفانی که دایر عرضه میکند همان عرفانهای هندی و خلوتنشینی مرتاضان است که متناسب با زندگی ماشینی طراحی شده و با فعالیتهای اجتماعی و زندگی جمعی سازگاری داده شده است. سرانجام چنین مراقبهای رشد معنوی نیست بلکه بیشتر سامان دادن به آشفتگی ذهن است.
وین دایر بر «تمرکز فکر» نام عبادت مینهد؛ چون وی عبادت را ارتباط با خدا نمیداند، بلکه عبادت را در توجّه استقلالی به نفس خلاصه میکند و کنار زدن تشویشهای ذهنی را خودسازی میپندارد؛ در حالیکه عبادت ارتباط آگاهانه با خالق است که البتّه این ارتباط، آرامش درون و پرورش نفس را به دنبال خواهد داشت.
باید دانست که در مدیتیشن تلاش مراقبهگر، تنها به تخلیه ذهن و از کار انداختن فعالیت ذهن متمرکز میگردد. نتیجه این که در این نوع مراقبه، سکون و رکود ذهن اتفاق میافتد تا به نحوی انسان از آشفتگی ذهن رها شود و در این فرایند، برنامهای برای هدایت و رشد معنوی ارائه نمیشود.
اما در مدل اخلاقی اسلام، قوای ذهنی تعطیل نمیشود، بلکه به شناسایی امیال منفی و پاک گرداندن آن از درون اقدام میکند و کار ذهن در مراحل ابتدایی سلوک، کمک به پیراستن درون است و در مراحل بالاتر کار سالک به آرایش روح میرسد و سالک به افزودن ذخایر معنوی خود اقدام میکند و در مقامات بالاتر با تأمّل در اسما و صفات حق به عروج روح کمک مینماید. در این روش، انرژی ذهن با جهتدهی مثبت بهکارگیری میشود و در یک فرایند پویا مورد استفاده قرار میگیرد.
امام علی(علیه السلام) فرموده است:
«طوبی لمن شَغَلَه عیبُِه عن عیوب الناس»[331]؛ «خوش به حال کسی که پرداختن به خود، او را از مشغول شدن به دیگران بازداشته است».
از آنجا که در مدیتیشن و خلوتگزینی هندی، باید با تمامی افکار و خیالات مزاحم، عادی برخورد کرد و فقط شاهد رفت و آمد افکار بود و به عملیات نظاره، بسنده نمود؛ نظارهگر باید همه چیز را غیرواقعی ببیند و همه امور را با خود بیگانه فرض کند و با «عینک وهم» به همه چیز بنگرد، چرا که اگر قرار باشد با اخبار و رویدادها، جدّی برخورد کرد و حساسیت به خرج داد؛ در آن صورت «نظارهگری محض» اتّفاق نمیافتد. هرچند آنچه از ناحیه شاهد اتّفاق میافتد، «بیتفاوتی» در برابر پدیدههای خارجی است، امّا در حقیقت، دادن رأی موافق به هر چیزی است که در عالم خارج اتفاق میافتد. چرا که ناظر قصد مقابله با هیچچیزی را ندارد و خوب و بد، همه میآیند و میروند و او فقط باید خود را دور نگهدارد و خویشتن را در معرض قرار ندهد. نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رأی ممتنع به همهچیز و کنار کشیدن از هرگونه رفتار اصلاحی در عرصه اجتماع است و آنچه در نهایت رقم میخورد؛ «عدم احساس مسئولیت» در برابر دیگر انسانها و از بین رفتن «روح همدردی» با دیگران است.
آنچه در فرایند تخلیه ذهن انجام میشود، راندن و پسزدن خطورات و وسوسههای ذهنی است. بنابراین در این نوع مراقبه، نیروهای مهاجم معدوم نمیشوند و اقدامی برای ریشهکنی اینگونه امواج مزاحم صورت نمیگیرد؛ بلکه عملیات تهذیب، تنها در «پس راندن افکار» خلاصه میشود.
نتیجه اینکه مشکل آشفتگی ذهنی از ریشه حل نمیشود و اینگونه افکار همچنان به سمت ذهن هجوم میآورند. البتّه در یک اقدام منفعل، با آنها مدارا میشود و با هل دادن ذهن به کناری، فقط جلوی صدمات آنی به ذهن گرفته میشود؛ به عبارت دقیقتر آنچه در حقیقت در مراقبه اتفاق میافتد رفع است نه دفع. بنابراین در مدیتیشن هرچند به طور موقت ممکن است انسان از ناحیه ذهن احساس آرامش کند، امّا از آنجا که ذهن از قوای مفید خالی میشود؛ توانمندی جدیدی به ذهن انسان اضافه نمیشود و اگر زمینهای پیش آید دوباره ذهن درگیر تنشها و پراکندگیها خواهد بود.
3. وین دایر در نوشتهها و گفتههایش دائماً به مخاطبین خود، برنامه زندگی و مدل زیستن توصیه میکند. این توصیهها هر چند به نام دین و به اسم «شریعت» عرضه نشدهاند؛ در حقیقت، بدعتی است که به رقابت با دین و شریعت برخاسته است و ادعای کارکرد شریعت را دارد و این چیزی غیر از تنه زدن به تنه شارع در حوزه «جعل و قانونگذاری» نیست.
دایر با تعبیراتی جذاب به معرفی ذات احدیت پرداخته؛ امّا لوازم این تعبیرات را نمیپذیرد. وی خدا را حکیم و توانا میداند؛ ولی از پذیرش این مطلب که این خدای حکیم، پیامبرانی را برای هدایت بشر گسیل کرده باشد، سر باز میزند.
وی علم بینهایت برای خداوند قائل است؛ امّا بشر را از این علم – که بهره تام از این علم، فقط از کانال رسالت میسّر است – محروم میداند.
وی جهان را بدون عیب و نقص و نظام احسن میداند؛ اما چرا پازل حکمت خداوند را که به گفته او از دوران جنینی آدمی شروع میشود؛ با قبول غایت و مقصد برای هستی تکمیل نمیکند[332]؟ مگر میتوان خداوند را حکیم و توانا دانست امّا او را از ارائه برنامه زندگی – که این برنامه همان طرح تکامل و تعالی انسان است – برکنار دانست؟
باور به زندگی پس مرگ، قدمتی برابر زندگی بشر دارد و پیامبران در این مسیر، معلمان بزرگ انسانها بودهاند؛ بهگونهای که باور به رستاخیز در تمام ادیان الهی مورد گوشزد قرار گرفته است؛ امّا چرا وی اساساً ایده رستاخیز را مطرح نمیکند و با ارائه تصویری مبهم از حیات روح، زندگی پس از مرگ را در هالهای از ابهام رها نموده، بهشت را امری درونی معرفی میکند؟[333]
وی با پذیرش فرضیه «تناسخ» که با معاد در تضاد است، مرتکب خطای بزرگ شده و معلوم است که با وجود این ایده، جایی برای بهشت و جهنم و رستاخیز باقی نمیماند و هدفمندی خلقت که وی مورد تأکید قرار داده است؛ مخدوش و بیاساس خواهد بود.
4. در شرایطی که سطحینگری و مصرفگرایی، بر زندگی بشر امروزی سایه انداخته[334]؛ تلاش دایر در معرفی خدا و وارد کردن خدا به فرهنگ منحط غربی، قابل تحسین است؛ اما نظام توحیدی وی، نظامی حداقلی است که فقط به قبول خداوند پرداخته؛ و روح بینهایت طلب و کمال طلب انسان را به اکتفا کردن به مراحل پایین ایمان ترغیب میکند[335] و انتظارات حداکثری را که البته منطقی هم هست، از زندگی توحیدی کنار میزند و از خدا فقط به قبول آن، در پارهای از ساحتهای وجودی انسان بسنده میکند. به همین جهت است که با اعتراف به این که «ما بخشی از سیستم هوشیار جهان هستی هستیم و برای منظور جهانی به اینجا آمدهایم[336]»؛ اضطراب و استرس را به عنوان درد بشر امروز معرفی میکند[337] و هدف را شادی و لذت و کامیابی میداند[338].
او درد معنوی بشر را تنها در مشکلات روانی انسان معاصر میبیند و تعالی روح و تحصیل فضایل اخلاقی را فراموش میکند. بنابراین، خدای دایر برای رفع استرس، نگرانی، خجالت، عصبانیت و ترس وارد زندگی میشود، نه برای پاسخ به نیاز خداجویی بشر و ارضای فطرت خداخواهی او[339].
به تعبیر دقیقتر، خدایی که دایر معرفی میکند، خدایی است که در خدمت انسان بحرانزده مدرن است، نه خدایی که بشر باید در خدمت او و در مسیر اطاعت از او قرار گیرد. البتّه روشن است که اگر انسان، در مسیر بندگی خداوند گام بردارد، خداوند نیز امکانات جهان را در خدمت تعالی او بسیج خواهد کرد[340]؛ امّا نگاه دایر، بیشتر «نگاه ابزارگرایانه» به خداست؛ نه «توحید محوری».
خوانندگان آثار دایر، باید این خطر بزرگ اعتقادی را درک کنند و اصطلاحاتی از قبیل اعتقاد به «علم بینهایت» خدا و «حکیم بودن» خدا در آثار دایر، آنان را فریب ندهد؛ چرا که این مفاهیم زیبا و البتّه صحیح، در حد «تصوّر ذهنی» و نقش آرامّبخشی آن، در آثار دایر مطرح شدهاند و دایر به نتایج درخشان معرفتی و این مفاهیم بلند نپرداخته است. مگر میتوان خدا را دارای تمامی صفات کمال فرض کرد، ولی به «نفی شریعت» قائل شد و فقط به مدیتیشن اکتفا کرد؟
فلاسفه، روانشناسان، متفکّرین و دانشمندان هرکدام از سعادت و کمال، تعریفی ویژه و بالتبع «برنامه» و «مدل زندگی» متفاوتی ارائه دادهاند. آیا پذیرفتنی است که هستی؛ هدفمند و خداوند؛ حکیم باشد، ولی خداوند بشر را در سردرگمی رها کند؟ آیا با رحمت و لطف خدا سازگار است که از انسان در این سرگردانی، دستگیری نکند؟
5. دایر کتابی مستقل با عنوان «ندای درونی» نگاشته است که پیام اصلی این کتاب «کافی بودن ندای درون برای سعادت» است. روشن است که با این ایده غلط پیامبران الهی از صحنه هدایت و ارشاد جامعه کنار گذاشته میشوند و صرفاً «پیامبری درونی» به صحنه میآید که خدا را هم در خدمت اهداف خود به کار میگیرد. البته در احادیث اسلامی از ندای فطرت و حکم عقل به پیامبر درونی تعبیر شده است؛ امّا این پیامبر درونی به تنهایی توان راهبری آدمی برای نیل به معرفت الهی را ندارد، بلکه در کنار این پیامبر درونی، راهنمایان الهی یعنی پیامبران بیرونی، به عنوان مرجع اصیل معرفی شدهاند و تشخیص ندای وجدان از خواستههای حیوانی و امیال درونی به عهده پیامبران گذاشته شده است.
«دایر» پیامبر انسانها را «فرمان درون» میداند و راهنمای سالک را ندای درونی معرفی میکند؛ اما اینکه این ندا چگونه راهبری میکند و مرز تشخیص نداهای واهی از نداهای حقیقی کدامند؛ پاسخ را به سکوت و ابهام میگذراند؛ غافل از اینکه بعد از ارجاع آدمی به ندای درون، تشخیص ندای اصیل، اولین مشکل راه سلوک است.
به عبارتی دیگر؛ ندای درون هم به مرجع تعیینکننده و اطمینانبخش نیاز دارد اگر مرجع ندای درون، ندای درونی دیگری باشد، آن ندای درونی دوم از کجا اطمینانبخش است؟ واقعیت آن است که تلقی ویندایر از دین، همان تلقی رایج برخی غربیان است که دین را پدیدهای شخصی و سلیقهای میدانند و آن را یک تجربه درونی میدانند؛ نه راه بیان واقعی برای نیل به سعادت[341]».
6. وین دایر احساس تقصیر و احساس گناه را نکوهیده و منافی معنویت میشمارد.[342] وی بر این باور است که اگر کسی نسبت به گذشته خود احساس تقصیر کرد، درون خود را آشفته نموده و انرژی خود را هدر داده است.[343]
وی عفو و بخشش خویشتن را تنها راه نجات معرفی میکند.[344] چرا نتوان تصوّر کرد که «چون انسان از ظرفیتهای وجودی خود، برای رسیدن به خدا بهره کامل نگرفته است»؛ خود را مورد نکوهش قرار دهد؟ واقعیّت این است که برخلاف گمان دایر، احساس قصور نه فقط مانع معنویت نیست؛ بلکه خود یک عامل محرّک بهشمار میآید.
در متون اسلامی، وجود عاملی که انسان را در تقصیرها، مورد خطاب و عتاب قرار میدهد و به آن «نفس لوّامه» تعبیر شده است؛ از موهبتهای خداوند متعال برای تحرکِ سریعترِ موتور معنویت و خداخواهی در وجود انسان شمرده شده است و تا زمانی که این میل در انسان سوسو میکند و توان عرضاندام دارد، گویای بهرهمندی انسان از حیات معنوی است، نه زوال معنویت؛ چنانکه دایر خیال کرده است.
یادآور میشویم این ایده ویندایر از نگرش اومانیستی حاکم بر فرهنگ غرب نشأت گرفته است. در این نگاه، انسان باید بیشترین کامیابی را داشته باشد و اگر در موردی از سر قصور، بخشی از این لذّت را از دست داد و نتوانست حداکثر بهره را ببرد باید خود را ببخشد و با آرامش وجدان، لذت خود را بازیابد!!
7. از دیگر اشتباهات وین دایر، ایده «حمایت از صلح، نه مخالفت با جنگ» است. در نگاه دایر، زندگی باید با تفکّر مثبت اداره شود، نه تفکّر منفی؛ به همین جهت توصیه میکند: «به جای این که علیه تروریسم و جنگ اعلام انزجار کنید، طرفداران صلح باشید… اگر شما علیه چیزی باشید و با آن دشمنی نمایید، نفاق و اختلاف در ضمیر شما نقش خواهد بست… علیه هرچه بایستید، همان چیز علیه شما خواهد ایستاد. به جای ابراز انزجار نسبت به مواد مخدر و مبارزه علیه آن، کودکان را در انتخاب راه صحیح زندگی یاری دهید[345]».
شعار مذکور، خواسته یا ناخواسته، انسانهای معنویتگرا را ظلمپذیر و بسترساز تداوم بیعدالتی موجود خواهد نمود.
روشن است که ثمره معنویت فردی و «عرفان عاری از رسالت اجتماعی» که دایر ارائه میکند، جز این نخواهد بود. این ایده که «بر ضدّ هیچچیز جبههگیری نکنید[346]»؛ دست تبهکاران را در چپاول و ظلم بازتر خواهد کرد و زمینه نظام جور موسوم به «دهکده جهانی» را فراهم خواهد کرد.
البتّه دایر میگوید که «منظور من، توجیه گناه ظالمان نیست[347]»؛ امّا پایبندی به این ایده، امور خطیری همچون اصلاح اجتماع و رفع ظلم را حوزه مطالبات انسان خارج کرده و معدود افراد خداگرا هم که انگیزه مبارزه با ظلم و بیعدالتی دارند با این اندیشه، میدان را برای جولان سرمایهداران و متجاوزان خالی خواهند نمود و آنگاه همه موانع از سر راه نظام سلطه کنار خواهد رفت و ظلم و ظلمپذیری به طرز وحشتناکی نهادینه و مستقر خواهد شد. با تأسف، وی این ایده خطرناک را بارها تکرار و به طرز ناصوابی توجیه و تفسیر میکند. درک ناصحیح دایر که جمع بین «مبارزه با مواد مخدّر» و «راهنمایی کودکان» را «اجتماع نقیضین» میداند، هیچ محملی برای توجیه و دفاع ندارد[348].
در خصوص «ذهن معجزهگر» که در آثار وین دایر بسیار مورد تأکید است و امروزه از آن به «قانون جذب» یاد میشود، باید اذعان داشت که اینگونه قدرتهای شگرف مخصوص ذهن نیست و بعضی دیگر از اعضا مانند چشم و زبان و… در حیطه کارکرد خود، قدرتهای شگرف مخصوص به خود دارند و به علاوه این «قدرت خالقگونه»، برای ذهن که ذهن یک خدا در بدن فرض شود و هرچه تجسّم کند، همان خلق میشود؛ بسیار جای تردید و تأمل دارد؛ چنانکه از ناحیه بسیاری از متفکّرین این گستردگی قدرت ذهن مورد تردید قرار گرفته است.
8. وین دایر به گونهای وانمود میکند که گویی دستیابی به قدرتهای غیرعادی (مکاشفه و کرامت)، برای سالک هدف است و این معنا از نقل کرامتهای مختلف در کتابهایش به خوبی پیداست. در حالیکه نزد عارفان راستین اسلامی کشف و شهود هدف و خواسته اصلی سالک نیست بهگونهای که حتّی اهلمعرفت از بازگو کردن آن نزد دیگران خودداری میکنند.
چنانکه علامه طباطبایی صاحب تفسیر بزرگ المیزان، میگوید: استاد ما (مرحوم قاضی) به ما توصیه میکردند که در سیر و سلوک به کرامات توجهی نکنید؛ زیرا شما را از ادامه مسیر باز میدارد.
مرحوم علامه محمّدحسین تهرانی، از عرفای بزرگ معاصر، مکاشفه را به پنج مرحله تقسیم و تصریح میکند که سه مرحله اوّل قبل از ورود به عالم الهی و توحید محقق میشود و مشترک بین کافر و مؤمن است:
مشاهدات طبیعیه و مادیه: در این مرحله، انسان امور مخفی درباره امور طبیعی و ریاضی و… را مشاهده میکند.
مشاهدات قلبیه: در این مرحله، سالک از عالم طبیعت عبور کرده و وارد عالم مثال شده است. در این مرحله، تجسّم بعضی از معانی را میبیند و میتواند در بیداری همانند خواب، عالم مثال را ببیند.
مشاهدات روحیه: در این مرتبه، انسان از عالم مثال عبور کرده و به عالم روح و عقل وارد میشود. در این مرحله است که فرد میتواند طیّالارض کند و افکار دیگران را بخواند و… .
مشاهدات سرّیه: این مکاشفات به عالم خلوص مربوط است و در اینجا رویت اسما و صفات محقق میشود.
مشاهدات ذاتیه: این مکاشفات به عبور از مراتب خلوص و وصول به مراتب توحید مطلق مربوط است[349].
بنابراین، آنچه وین دایر به عنوان نشانه عرفان آورده است، دلیلی بر توحید و ایمان واقعی نیست، بلکه نه فقط برای برخی انسانهای دیگر نیز قابل دسترسی است، بلکه معیاری صحیح بر سلوک به سوی خدا و کسب فضایل اخلاقی نیست.
خلاصه اینکه باید توجه داشت؛ عرفانی که وین دایر تبلیغ میکند معنویتی شخصی است و محدود به اخلاقیات فردی و تهی از رسالت اجتماعی، فاقد نظام اعتقادی منسجم، به دور از پشتوانه عقلی و فلسفی صحیح میباشد و آنچه ویندایر پیرامون آموزههای اخلاق فردی مثل قناعت، راستگویی، محبّت به دیگران و… گفته است فقط بخشی از آموزههای اخلاق در ادیان الهی است که تنها در سایه نظام اعتقادی صحیح میتواند به صورت یک پازل جا داده شوند، در غیر اینصورت نگاهی ناقص و ناپایدار به انسان و نیازهای او خواهد بود.
[297]. وین دایر، ندای درونی، ص 39.
[298]. ندای درونی، ص 184.
[299]. خود حقیقی، ص 75.
[300]. عرفان، ص 204.
[301]. معنویت، ص 122.
[302]. وین دایر، اعجاز واقعی، صص32، 108، 147، 345.
[303]. خود حقیقی، ص 148.
[304]. اشراق در 60 روز، ص 18.
[305]. اعجاز، ص 113.
[306]. عرفان، ص 340.
[307] . عرفان، ص 81.
[308]. عرفان، ص 348.
[309]. خود حقیقی، ص 66.
[310]. خود حقیقی، ص 104.
[311]. ندای درونی، ص 247.
[312]. راه حل معنوی، صص 38و 47 ؛ معنویت، ص 92 ؛ ندای درونی، ص 9؛ خود حقیقی، صص 124 و 226 و 295.
[313]. معنویت 2، ص260.
[314]. عرفان، صص 243 و 245.
[315]. عرفان، ص 390.
[316]. ندای درونی، صص 232و 236.
[317]. معنویت، 2، ص 95.
[318]. ندای درونی، ص 11.
[319]. خود حقیقی، ص 179.
[320]. همان، ص 180.
[321]. همان، صص298 و 297.
[322]. اعجاز واقعی، ص 190 و 285 ؛ راه حل معنوی، صص 31 و 86.
[323]. خود حقیقی، 291 ؛ عرفان، ص 280.
[324]. راه حل معنوی، صص 26 و 50 و 32 و 33 ؛ ندای درونی، ص 68.
[325]. معنویت، ص 17.
[326]. ندای درونی، صص 230- 241 – 167 – 181 – 279 ؛ عرفان، ص 312 ؛ معنویت، ص 61 ؛ راه حل معنوی، صص 46 – 41.
[327]. راه حل معنوی، ص 38 و 47 ؛ ندای درونی، صص 9 و 113 ؛ معنویت، ص92 ؛ خود حقیقی، ص124.
[328]. خود حقیقی، ص 159.
[329]. عرفان، ص 373.
[330]. ندای درونی، صص 147 – 270 ؛ خود حقیقی، ص 160 ؛ عرفان، ص66.
[331]. نهج البلاغه، خطبه 176.
[332]. معنویت، ص 29.
[333]. عرفان، ص 59.
[334]. کیم وو چونگ، سنگ فرش هر خیابان از طلاست، ترجمه: محمد سوری، ص36.
[335]. محمد تقی مصباح یزدی، به سوی او، ص 218.
[336]. خود حقیقی، ص 26.
[337]. راه حل معنوی، ص 41.
[338]. معنویت، ص 104 ؛ ندای درونی، صص 137 و 165.
[339]. معنویت، ص 54 و 56.
[340]. «من جاهد فینا لنهد ینهم سبلنا».
[341]. محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرتگرایی دینی، ترجمه: نرجس جواندل، ص85.
[342]. راه حل معنوی، صص63- 66 ؛ معنویت 2، صص 172، 196، 294، 297.
[343]. خود حقیقی، صص 201 و 204.
[344]. عرفان، ص 429.
[345]. عرفان، ص 228.
[346]. عرفان، ص 233.
[347]. عرفان، ص 406.
[348]. اعجاز واقعی، صص 74، 189، 401، 403 ؛ عرفان، صص 227، 406، 109.
[349]. رساله سیر و سلوک، ص 218.
منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسشها و پاسخها «عرفان و سراب» .