نیم نگاهی به هنر مديريتى مقام معظم رهبرى
نیم نگاهی به هنر مديريتى مقام معظم رهبرى
فهرست این نوشتار:
بدون شك نمى توان به آنچه كه شايع شده و فاقد هرگونه اساس و بنيانى مى باشد اعتماد و اعتنا نمود. بر اساس قانون اساسى (اصل يكصد ويازدهم) مرجع رسمى تشخيص صلاحيت رهبرى مجلس خبرگان مى باشد از اين رو هر گونه قضاوت و داورى در خصوص صلاحيت يا فقدان صلاحيت رهبرى نظام بايد از سوى اين مجلس كه نخبگان در اين امر هستند صورت بگيرد. در عين حال منافاتى با اظهار نظر منطقى، مستدل و منصفانه بر اساس عملكرد واقدامات رهبرى نظام از سوى ديگران ندارد ولى اين اظهار نظر تنها در حد يك تحليل شخصى يا گروهى قابل اعتنا و ارزيابى خواهد بود و لازم است جهت تاثيرگزارى به دبيرخانه مجلس خبرگان هبرى منتقل و از اين طريق مورد بررسى قرار گيرد. چه خوب بود مبانى و مستندات خود را براى اين پرسش مطرح مى نموديد اتا به صورت دقيق و شفاف به بحث و بررسى پيرامون آن مى پرداختيم. اما لازم به ذكر است مجلس خبرگان دربيانيه پايان ششمين اجلاسيه رسمى خود در دوره چهارم- باتوجه به حوادث اخير و القا برخى تشكيكها و شبهات در خصوص توانايى هاى مقام معظم رهبرى در رهبرى نظام كه عمدتا تحت تاثير تبليغات بدخواهان نظام و همسو با آنها خواسته يا ناخواسته در جهت تضعيف اين ركن اساسى نظام صورت گرفت- باتاكيد بر اينكه ولايت فقيه، ركن ركين نظام اسلامى، محور وحدت و مشروعيت بخش همهى اركان و قوانين آن است كه همواره حافظ اسلاميت و سلامت جمهورى اسلامى بوده و كشتى انقلاب را در برابر امواج طوفانى و پر تلاطم حوادث و دشمنىها، به خوبى سكاندارى كرده است، نظر خود را در مورد صلاحيت آيت الله خامنه اى اينگونه بيان نمود كه «ما ضمن بيعت مجدد با رهبر معظم انقلاب حضرت آيهالله خامنهاى مدّظلّه العالى بار ديگر پشتيبانى قاطع خود را از معظم له كه ادامه دهنده ى راه بنيانگذار انقلاب مقدس اسلامى حضرت امام خمينى رضوان الله تعالى عليه است اعلام مىداريم و همچنان معظمله را تنها گزينه اى مىدانيم كه لباس رهبرى امت بر قامتش زيبنده است.
بدون شك تدابير حكيمانه ى مقام معظم رهبرى در خاموش كردن آتش فتنه و حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهورى و مقاومت معظمله در برابر تشكيك بى اساس نسبت به صحت و سلامت انتخابات، ستودنى است و دليلى قاطع بر هوشمندى و تدبير ايشان مى باشد. در اين راستا هدايتهاى هوشمندانه، راهگشا، تاريخى و سرنوشتساز معظمله در خطبههاى 29 خرداد و 21 ماه مبارك رمضان تأثيرى شگرف در افشاى لايه هاى پنهان و آشكار توطئه داشت و روشنتر از هميشه، نقش بىبديل ولايت فقيه را در سكاندارى كشتى انقلاب اسلامى، به نمايش گذاشت.» (پايگاه اطلاع رسانى مجلس خبرگان، 1388/ 7/ 1) بنابر اين، اظهار نظر و داورى مجلس خبرگان به عنوان خبرگان، كارشناسان و مرجع قانونى رسيدگى به اين مساله فصل الخطاب در اين زمينه است. در عين حال نگاهى منصفانه و گذرا به دوران پربركت رهبرى مقام معظم رهبرى پس از ارتحال امام ره و مواضع هوشمندانه و تدابيرحكيمانه ايشان در برهه هاى مختلف و شرايط حساس كشور، بخوبى گوياى صلاحيت، شايستگى و ايشان در رهبرى نظام است (ر. ك به كتاب زندگينامه مقام معظم رهبرى تهران: موسسه فرهنگى قدر ولايت و آب، آينه، آفتاب، جلوه هايى از زندگى مقام معظم رهبرى، قم: موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى ره) براستى ايشان به عنوان ستون اصلى نظام اسلامى، نقش بى بديلى را در هدايت نظام ايفا نموده اند و دشمنان نظام نيز اهميت اين جايگاه رفيع و نقش او را در صلابت و استوارى نظام و ادامه حركت نورانى خود بخوبى تشخيص داده از اين رو همواره شاهد بيشترين حجم حملات به رهبرى نظام در جهت تضعيف اين ركن ركين نظام اسلامى بوده و هستيم و بسيارى از تشكيك ها وشبهات در اين راستا مطرح مى گردد. به عنوان نمونه در حوادث اخير مواضع و بيانات هوشمندانه و حكيمانه مقام معظم رهبرى در راستاى مديريت بحران، براستى تاثيرى مثال زدنى در فروكش نمودن بحران و ترميم شكافهاى شكل گرفته در ميان مردم داشت و اگر تدابير حكيمانه ايشان و هوشيارى مردم نمى بود، معلوم نبود كه با اين حجم گسترده تبليغات منفى و حمايت برخى از كشورهاى غربى چه سرنوشتى در انتظار كشور مى بود.
و ناخودآگاه اين جمله مرحوم امام در باره ايشان براى انسان تداعى مى شود كه فرمودند: الحق ايشان شايستگى رهبرى را دارند (آب، آينه، آفتاب، ص 61) وفرمودند: اينجانب كه از سالها قبل از انقلاب با جنابعالى ارتباط نزديك داشته ام و همان ارتباط… بحمد الله تاكنون باقى است، جنابعالى را يكى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مى دانم و… و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلام از جمله افراد نادرى هستيد كه چون خورشيد روشنى مى دهيد. (صحيفه نور، ج 20، ص 173)
هنر مديريتى مقام معظم رهبرى
ارزيابى هنر مديريتى رهبر معظم انقلاب در طول سالهاى گذشته كه انقلاب اسلامى را به سلامت از دل طوفانها عبور داد اگر چه در دهها كتاب هم نمىگنجد اما در عين حال موضوع مهمى است كه نمىتوان از كنار آن به سادگى گذشت.
آنهايى كه از نزديك دستى بر تاريخ دارند، از يك بيمارى شايع به نام حجاب معاصرت در ميان راويان وتحليلگران تاريخ سخن مىگويند. چه بسيار تاريخ دانان وتاريخ نويسانى كه درپرده و حجاب معاصرت، از ضبط و تحليل مهمترين وقايع تاريخى هم عصر خود غفلت ورزيده اند اما رنجها و مشقتهاى طاقت فرسايى را براى ضبط و روايت برهههايى دور از يك دوره تاريخى متحمل شدهاند كه از ارزش و اعتبار چندانى برخوردار نبودهاست.
اين بيمارى، در عصر حاضر به تجربه در آمده و نه تنها گريبان اهل تاريخ، كه اهل سياست، فرهنگ، هنر، دانشگاهها، حوزه هاى علميه، عالمان دينى، رجال مذهبى واصحاب رسانه را نيز در برگرفته است. اين روزها درحالى بيستمين سال انتخاب حضرت آيت الله خامنهاى را به عنوان رهبر و سكاندار نظام اسلامى فرا روى داريم كه در كمتر برگه تقويم و يا رسانه ومطبوعهاى، از اين انتخاب هوشمندانه وسرنوشت ساز نام و يادى به ميان مىآيد. شايد از آن روست كه اهل شعر و ادب و غزل مى گويند هر چه ذوق هنرى است در توصيف و استعاره و كنايه وتشبيهى است كه از هلال و بدر و محاق و مهتاب و گيسوى شب و كمان ابروست و كمتر سخن از خورشيد و آفتابى به ميان رفته كه جهان در پرتو نور آن تجلى يافتهاست.
به جهت تقريب به ذهن و نه مشابهت، علماى فلسفه وعرفان، تعبيرى در توصيف واجب الوجود دارند كه مى گويند هو مستور لشده ظهوره و هو مخفى لشده وجوده يعنى ظهور و وجود بارى تعالى آن قدر آشكار و محسوس است كه از شدت ظهور، از ديدگان مخفى ماندهاست. به راستى چرا در اين سالها كه از ريز و درشت حوادث گفتهايم، از تهديدات بنيان برافكن سخن راندهايم و فراز و نشيب هاى انقلاب را به روايت و تحليل نشستهايم و بر عبور از اين طوفانها و تلاطمها باليده و افتخار كردهايم، كمتر از تدبير و هوشيارى و رهبرى داهيانه سكاندار نظام اسلامى در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به ميان آوردهايم، تهديداتى كه اگر تنوع و حجم آن بيشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگر چه معتقديم از رهبرى امام راحل و معمار اين انقلاب الهى نيز به مشتى از خروار بسنده كردهايم.
چه كسى مىتواند مدعى شود كه در ميان رهبران و روساى جمهور امروز دنيا، فردى خداترستر و باتقواتر از رهبر ايران اسلامى مىشناسد؟ كدام ناظر منصفى تاكنون ادعا كرده كه درميان حاكمان امروز، حاكمى را مى شناسد كه شجاعتر، با تدبيرتر، خلاقتر و هوشمندتر از رهبر ايران بر ملتى حكومت مىكند؟ آيا مىتوان رهبرى به جامعيت علمى، دينى و فقهى ايشان در دنياى اسلام پيدا كرد؟ كدام سياست ورزى است كه توانايى او همسنگ و همسان مديريت ايشان در بحبوحه بحرانها و فشارها و تهديدهاست؟ و كدام اهل سياستى با درك صحيح از بحران هاى 19 ساله نظام اسلامى كه از اين حيث در ميان حدود 200 كشور دنيا بىنظير است، مىتواند ادعا كند رهبرى را مىشناسد كه او در عبور كشتى انقلاب از دل طوفانها و امواج سهمگين، مدبرانهتر از او هدايت كشتى را مىتوانسته بر عهده بگيرد و به ساحل مقصود رهنمون سازد؟ كدام ملتى مىتواند چونان ملت لايق ايران، رهبرى را به دنياى بشريت عرضه نمايد كه از حيث ساده زيستى و پرهيز از زخارف دنيوى، در دنياى امروز به انگشت اشاره در آيد؟
* خورشيد در آينه خورشيد
امام بخشى از اين بار مسئوليت را در زمان حيات خويش بر دوش كشيد و با تعابيرى بلند و رسا در توصيف فرزند رعنا و برنايش فرمود: يكى از بازوهاى پرتوان جمهورى اسلامى… برادرى آشنا به مسايل فقهى و متعهد به آن… ازجمله افراد نادرى كه چون خورشيد روشنى مىبخشد…. متعهد و مبارز در خط مستقيم اسلام… عالم به دين و سياست… كسى كه آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين طنين انداز است… سربازى فداكار در جبهه جنگ و معلمى در محراب، خطيبى توانا درجمعه و جماعات و راهنماى دلسوز در صحنه انقلاب… در حكم آيه شريفه اشداء على الكفار و رحماء بينهم… من آقاى خامنهاى را بزرگ كردم… ايشان سرمايه انقلاب هستند… ايشان از اجتهادى كه لازمه ولايت فقيه مىباشد، برخوردارند… ايشان الحق شايسته رهبرىاند، با بودن آقاى خامنهاى شما خلا ء رهبرى نداريد و… و چنين بود كه سكاندار هدايت انقلاب، در اولين سخنرانى خود در ميان مردمى كه دست بيعت به سوى ايشان دراز كرده بودند، فرمود: ما با خدا پيمان بستهايم راه امام خمينى را كه راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمين است دنبال كنيم و از هيچ يك از آرمانهايى كه به وسيله امام ترسيم شده، چشم پوشى نخواهيم كرد. آرمانهايى چون پيگيرى سياست نه شرقى و نه غربى، حمايت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگى دنياى اسلام، وفادارى به اصل ولايت فقيه، استقلال و خود كفايى كشور، حركت به سمت استعدادهاى جوشان داخلى و ساختن جوانان و اصلى شمردن مسئله فلسطين.
* چالش هاى پس از رهبرى
جابه جايى ها در حوزه قدرت، همواره با مشكلات عديدهاى درنظامهاى سياسى رايج همراه بوده است، اما با ژرف نگرىهاى امام امت (ره) و درايت و اقتدار رهبر معظم انقلاب و حضور ميليونى مردم در مراسم تشييع بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، اين انتقال قدرت در نظام اسلامى با كمترين هزينه انجام شد. به اعتقاد بسيارى از تحليلگران سياسى، معدل عملكرد و هنر مديريتى و رهبرى امام (ره) در برهه زمانى 67 تا 68، كه آخرين سال حيات مادى ايشان بر اين كره خاكى بود را مىتوان با تمام دوران مبارزه و رهبرى امام (ره) مقايسه كرد و در واقع سال 1367، سال شكوفايى و اوج هنرنمايى آن قائد عظيم الشأن بود. در اين سال، امام ضمن ترسيم خطوط كلى سياستها و خط مشى جمهورى اسلامى ايران در عرصههاى سياسى، فرهنگى و بين المللى، بن بستهاى موجود در اداره كشور را كه جز با يد بيضايى و انگشت اشارت ايشان قابل گشودن نبود، گشود تا روند تكاملى انقلاب را تضمين نمايد. پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ تحميلى، عزل منتظرى از قائم مقامى رهبرى و انهدام باند مهدى هاشمى، تشكيل شوراى بازنگرى قانون اساسى و حذف مرجعيت از شرايط رهبرى، از جمله بن بستهايى بودكه مى توانست هر انقلابى را به زانو درآورد، علاوه بر آنكه با صدور حكم قتل سلمان رشدى و گشايش جبهه فرهنگى اسلام در برابر دنياى غرب، دعوت گورباچف و بلوك شرق به اسلام و تاكيد مجدد برصلاحيت هاى آيت الله خامنهاى، سياست هاى كلى نهال نوپاى انقلاب را ترسيم فرمودند.
رهبر معظم انقلاب در شرايطى سكان هدايت انقلاب را به دست گرفتند كه فضاى پيش روى ايشان با دوران زعامت امام (ره) بسيار متفاوت بود. امام با مرجعيت علىالاطلاق و پشتوانه حوزه علميه قم، مشهد و نجف و با پشتوانه پنج دهه كار علمى، فقهى، آموزشى و پرورشى و با تشكيلاتى قوى و منسجم از روحانيون و دانشگاهيان قدم در راه مبارزه گذاشت و در طول مبارزه علاوه بر سود جستن از پشتوانه مرجعيت، از تلاشها و جانفشانىهاى مريدانى چون طالقانىها، بهشتىها، مطهرىها، خامنهاىها، هاشمى رفسنجانىها، مفتحها، باهنرها، رجايىها، سعيدىها، غفارىها، اندرزگوها، مدنىها، اشرفى اصفهانىها، دستغيبها و… بهره برد كه اين امتياز در سالهاى نخستين رهبرى آيت الله خامنهاى، به رغم تمامى شايستگى هاى ايشان، مهيا نبود و سالها به درازا كشيد تا بنمايههاى عميق علمى و قابليتهاى شگرف فقهى ايشان به رخ مدعيان كشيده شود.
* مديريت بحران
حضرت آيت الله خامنهاى در حالى توسط خبرگان اين ملت براى رهبرى نظام اسلامى برگزيده شد، كه كشور آبستن حوادث و مشكلات بسيار بود. رحلت امام يك شوك سهمگين به دولت و ملت ايران وارد ساخته بود و دشمنان و بدخواهان نظام، چنگ و دندانها سائيده و نشان مىدادند. تأسيسات زيربنايى كشور همچون آب، برق، گاز، مخابرات، راهها، فرودگاهها، خطوط راه آهن، پالايشگاهها و صنايع مادر، در دوران جنگ تحميلى خسارات فراوان ديده بودند، ذخاير ارزى كشور به پائينترين ميزان خود رسيده بود و تأمين نيازهاى اساسى و اوليه مردم، تبديل به يك دغدغه جدى شده بود.
تنظيم سياست ها و اولويت هاى باز سازى كشور با عنوان برنامه اول توسعه اقتصادى كشور از چالشهاى نفسگيرى بود كه در اولين سال رهبرى ايشان اتفاق افتاد. برنامهاى كه به دليل ماهيت ابزارى و سرمايهاى خود، موجبات بروز برخى ناعدالتىها و تبعيضها را فراهم مى ساخت اما اين امر دليلى بر سكوت و يا شانه خالى كردن ايشان از زير بار مسئوليت نبود و بارها ضمن هشدار نسبت به اتخاذ برخى سياستهاى اقتصادى، در مواردى از سرعت گرفتن برنامه هاى موسوم به توسعه اقتصادى به دليل فشارى كه برگرده اقشار آسيب پذير و محروم جامعه وارد مىآمد، جلوگيرى به عمل آوردند.
يكى از مهمترين ويژگى هاى مقام معظم رهبرى به اعتراف دوست و دشمن، مديريت عالى و خلاقانه ايشان در شرايط حساس و بحرانى است. اداره يك جامعه در شرايط عادى، شايد كار دشوارى نباشد خصوصاً براى مديران و رهبرانى كه از تجربه لازم براى اداره جامعه برخوردار باشند، اما توانمندى يك مدير و يك سكاندار كشتى در شرايطى ظاهر مىشود كه در لحظات بحرانى و در ميان توفان حوادث، كيان نظام را به سلامت به ساحل مقصود برساند. جنگ اول خليج فارس و حمله صدام به كويت، يكى از اين عقبه هاى سخت و سرنوشت ساز بود كه با تدبير وهوشمندى رهبر معظم انقلاب، از آن به سلامت عبور كرديم. در جريان تجاوز صدام به كويت و ورود نيروهاى غربى به خليج فارس و آغاز درگيرى ها، گروههايى كه خود را اهل تحليل و صاحب فهم و درك عميق مىدانستند، با مشاهده شليك چند موشك اسكاد به اسرائيل، از صدام به عنوان خالدبن وليد دوران ياد كردند و خواستار گشايش جبهه اى نظامى به نفع صدام در منطقه شدند تا ناخواسته كشور را درگير دامى از قبل پهن شده نمايند، اما با هوشيارى و تدبير رهبرى كه جنگ صدام و آمريكا را جنگ باطل با باطل ناميدند، انقلاب از دام درگيرى با دنياى غرب آن هم در جبهه حمايت از صدام () به سلامت عبور كرد تا هوشمندى و درايت ايشان به رخ مدعيان كشيده شود.
* عبور از دوران فتنه
دوران به قدرت رسيدن طيفى از تجديدنظر طلبان در دوره موسوم به توسعه سياسى را بايد جزو تلخترين و سخت ترين دوران حيات انقلاب اسلامى به شمار آورد. دورانى كه شاهد بروز و ظهور فتنههايى چون قتلهاى زنجيرهاى، شبه كودتاى 18 تير، يكه تازى مطبوعات زنجيرهاى و فضاى به شدت ملتهب سياسى كشور بوديم. قصه تلخ قتلهاى زنجيرهاى با هدف فرمان آتش به سوى نظام طراحى شده بود و تبليغات گستردهاى كه هيچ تناسبى با وزن واقعى آن نداشت و انسان را به ياد ماشين تبليغاتى گوبلز و هياهوى دروغين و غلوآميز تاريخ معاصر چون سوزاندن يهوديان در كورههاى آدم سوزى و قتل عام ارامنه توسط دولت عثمانى مىانداخت. واقعهاى كه به جاى ريشهيابى، توسط برخى گروههاى فرصت طلب و وابسته، به ريشه سازى كشيده شده بود و محورىترين شخصيتها و بنيادىترين نهادهاى نظام را با آتشبارى فريب و خدعه و نيرنگ به مسلخ كشانده بودند.
توطئهاى كه با هدف دامن زدن به تنازعات داخلى و فراگير نمودن آتش جنگ داخلى، اركان نظام اسلامى را نشانه رفته بود كه اين تهديد بنيان افكن، با سرپنجه تدابير رهبرى، به فرصتى براى پالايش نظام از نيروهاى نفوذى و موجب شكل گيرى صف بندى جديدى به نام نيروهاى خودى و غيرخودى درجريان هاى سياسى كشور گرديد. شكلگيرى مطبوعات زنجيرهاى كه درجهت اجراى پروژههايى چون نافرمانى مدنى، استحاله از درون، ديپلماسى مسير 2، براندازى خاموش، پروژه خندق، تعادل ويرانگر، مقاومت مدنى، مشروعيت دوگانه، فشار از پائين و چانهزنى در بالا، عبور از خاتمى و… تدارك ديده شده بود، با شجاعت و ميدان دارى رهبرى به تسخير نيروهاى نظام درآمدند تا يكى از مستحكمترين و موثرترين پايگاههاى دشمن كه عبدالله بن ابىها در آن موضع گرفته و فروپاشى نظام اسلامى را نشانه گرفته بودند، دچار اضمحلال و فروپاشى گردد.
برخورد هوشمندانه رهبر معظم انقلاب با پروژه هايى چون فشار از پايين و چانهزنى در بالا و يا پروژه فروپاشى از درون، گواهى ديگر بر برخورد امامگونه ايشان بامخاطرات پيش روى انقلاب است. معظم له در پاسخ به مدعيان پروژه فشار با صراحت اعلام كردند: اگر فشار بياوريد حادثه كربلا تكرار خواهد شد نه صلح امام حسن (ع) و در پاسخ به سردمداران پروژه فشار و استحاله از درون فرمودند: اصلاحات در ذات و هويت انقلاب است درحالى كه برخى به دنبال نقش آفرينى همزمان يلتسينى و گورباچفى هستند. اينها اشتباه اولشان اين است كه آقاى خاتمى، گورباچف نيست. اشتباه دومشان اين است كه اسلام، كمونسيم نيست. اشتباه سومشان اين است كه نظام مردمى جمهورى اسلامى، نظام ديكتاتورى پرولتاريا نيست. اشتباه چهارمشان اين است كه ايران يك پارچه، شوروى متشكل از سرزمينهاى به هم سنجاق شده، نيست و اشتباه پنجم شان هم اين است كه نقش بى بديل رهبرى در ايران شوخى نيست.
تدبير امام گونه رهبر معظم انقلاب در برخورد با شبه كودتاى 18 تير 78، تلولو ديگرى از هنر رهبرى و هدايت ايشان است. حادثهاى كه با طراحى نيروهاى خارجى و صحنه گردانى اپوزيسيون داخلى و بازيگرى گروهى از اراذل و اوباش و تعدادى دانشجونما كه بازيچه سياست بازان حرفهاى شده بودند، اتفاق افتاد اما با اقتدار و تدبير رهبرى، بساط آن برچيده شد تا آرامش و امنيت به جامعه اسلامىمان لبخند زند. حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمريكا به افغانستان و عراق هم از ديگر بحران هايى بود كه نظام ما به سلامت از آن عبور كرد. پس از حادثه 11 سپتامبر و تشكيل ائتلافى موسوم به ائتلاف ضد تروريست و تعيين محورهاى شرارت و شعار هر كه با ما نيست برماست كه با هدف ايجاد رعب و وحشت در ملل مسلمان و تغيير مرزهاى دنياى اسلام طراحى شده بود و در برههاى كه قدرتهاى بزرگى چون روسيه و چين نيز از ترس برخورد، راه مماشات و همراهى را با سواره نظامان صليبى در پيش گرفته بودند، غرش رعد آساى رهبرى در شكستن صفوف جبهه متحد غرب و نشان دادن ريشه تروريسم در زائده چركينى به نام رژيم صهيونيستى و دولت استكبارى آمريكا، بيدارى و خيزش دنياى اسلام را در برابر اين توطئه شوم به ارمغان آورده است. در آن روزها، چه بسيار افراد و جريان هاى سياسى بودند كه در مسير امواج اغواگرانه رسانههاى غربى، براى رفع اتهام از خود و پرهيز از درگيرى با آمريكا، پيشنهاد مذاكره وهمراهى با لشكركشىهاى آمريكا را مى دادند و امروز پس از شكستها و ناكامىهاى مستمر آمريكا در منطقه، سرافكنده از آن همه ترس و وحشت و تحليلهاى ناروا، سر در گريبان فرو بردهاند.
نمى از يم
صيانت از آراى مردم و حفاظت از حقوق و آزادىهاى مشروع آنان در برابر خود محورىها و خودكامىهاى گروههاى سياسى و دفاع از اقليت در برابر سلطه گرى اكثريت، از ديگر هنرهاى بى بديل رهبرى است كه مانع تمركز قدرت در يك شخص يا نهاد يا جريان خاص سياسى شده است، حادثهاى كه بنيان آن دربرهه هايى از تاريخ انقلاب توسط حزب كارگزاران و سپس حزب مشاركت پيچيده شد، اما با انگشت اشاره رهبرى در هم پيچيد. ارائه تعاريف جديدى از دمكراسى، مردمسالارى، حقوق بشر، جامعه مدنى و…، كه در سايه هوشمندى رهبر معظم انقلاب به دست آمده است، هجمه نظرى و ايدئولوژيك شيفتگان نظام ليبرال دمكراسى را به يك فرصت تازه براى نظام اسلامى تبديل كرد تا از بطن آن مفاهيم بلندى چون مردمسالارى دينى، جامعه مدنى نبوى و اصولگرايى اصلاح طلبانه، در خدمت تحكيم مبانى انقلاب اسلامى خلق شود. مرورى گذرا برفراز و نشيبها و تهديد و توطئههاى صورت گرفته در هجده سال گذشته، گواهى براين مدعاست كه حجاب معاصرت باعث گرديده تا تنها نمى از يم ويژگىها و ظرفيتهاى شگرف حضرت آيت الله خامنهاى را با پوست و گوشت خود احساس كرده باشيم.
تسلط و احاطه بى نظير معظم له برامورى همچون مسايل نظامى، تهديدات دشمنان، تهاجم فرهنگى، ناتوى فرهنگى، نيازهاى نسل جوان، مطالبات و نيازهاى دانشگاهها، بايستههاى حوزههاى علميه، شناخت دغدغههاى نيروهاى انقلاب و درك شايسته از بايستههاى نظام اسلامى و… باعث گرديده تا حتى بدخواهان نظام نيز از اين همه وسعت و جامعيت و احاطه ايشان بر امور، گاه ناخواسته لب به تمجيد و تجليل بگشايند. هيچ فرد منصفى نمى تواند منكر اين مهم شود كه دستاوردهاى نظام درعرصههايى چون پيشرفتهاى هستهاى، موشكى، سلولهاى بنيادى، توليد داروها و واكسنهاى مهاركننده بيمارىهايى چون ايدز و برخى سرطانها، ترميم ضايعات نخاعى، دستيابى به فناورى شبيه سازى، به راه افتادن نهضت توليد علم و جنبش نرم افزارى در حوزه و دانشگاه، دميده شدن روحيه اعتماد به نفس درجوانان و جوان گرايى و… در گرو دغدغهها و پيگيرىهاى مستمر ايشان صورت گرفته است. معظم له در جمع دانشجويان كشور به صراحت فرمودند: اگر بودجهبندى كشور در دست من بود، مهمترين چيزى كه من به عنوان اولويت اول به آن نگاه مىكردم، همين مسئله پژوهش بود. امروز دنيا به پژوهش به عنوان زيربناى پيشرفت وتعالى يك جامعه نگاه مى كند.
از زمان فروپاشى ساختار نظام بين الملل بواسطه سقوط و اضمحلال اتحاد جماهير شوروى، منطقه خاورميانه و رخدادهاى جهانى تحولات پرآشوبى را پشت سر گذاشت. در اكثر اين تحولات، ايران، يكى از حلقههاى كليدى آن محسوب مىشد. عبور از گردونههاى بسيار سخت تحولات مرهون تدابير بسيار هوشمندانه نظام جمهورى اسلامى ايران بود. در واقع بحرانها و رخدادهاى متوالى كه در طى اين سالها براى جمهورى اسلامى ايران رخ داد فوق العاده قابل توجه و بسيار حساس بود. اگر فضاى تصميم گيرى را در سه دسته الف) سازمان يافته و برنامه ريزى شده، ب) استراتژيك، ج) بحرانى تقسيم بندى كنيم، جمهورى اسلامى همواره در فضاى بحرانى بسر مىبرد. بنابراين تصميم گيرى در چنين شرايطى بسيار حساس و نيازمند تصميم گيران آگاه، هوشمند، مدبر و جامع نگر و شجاع مىباشد.
عبور موفقيت آميز از اين بحرانها و تبديل كردن آنها به فرصت هاى مغتنم از شاخصهاى بارز ديپلماسى جمهورى اسلامى ايران بوده است. كنكاش در خصوص اين مديريت موفقيت آميز نشان مىدهد كه رهبر معظم انقلاب مهمترين و بيشترين نقش را داشته است. امروز كسى ترديدى ندارد كه مواضع و رويكردهاى رهبر معظم انقلاب در خصوص رويدادهاى مهمى مانند 11 سپتامبر، حمله آمريكا به افغانستان و عراق، مقدمه سازى براى حمله و سرنگونى جمهورى اسلامى ايران، تحريمها و فشارهاى ارعاب آميز و دهها رخداد ديگر، نه تنها جمهورى اسلامى ايران را از تهديدات بالقوه و بالفعل دور ساختند بلكه موقعيت و جايگاه ايران را در مراتب قدرت و ثبات چه در بعد داخلى و خارجى به شدت افزايش دادهاند.
سبك هدايت و مديريت تحولات
با نگاهى به ويژگىها و مختصات واكنشهاى رهبر معظم انقلاب نسبت به رويدادها و تحولات منطقهاى و بين المللى مىتوان رمز موفقيتهاى جمهورى اسلامى ايران در حوزه خارجى و بويژه عبور پيروزمندانه از بحرانها را دريافت. در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود:
1- واكنش واقع گرايانه:
يكى از ويژگى هاى رهبر معظم انقلاب در واكنش به تحولات منطقه اى و جهانى واقع گرايى معظم له است. نمونه ها و مصاديق مختلفى از تحولات در طى اين دوران رخ داد كه در واكنش به آن ديدگاه و مواضع مختلفى از سوى گروهها و شخصيت هاى سياسى مطرح گرديد. اكنون كه فارغ از فضاى پيچيده زمانى آن تحولات شده ايم، آشكار شده است كه در صورت عدم تدبير هوشمندانه رهبر فرزانه و اتكا به مواضع برخى از شخصيت ها و گروههاى سياسى، معلوم نبود كه چه پيامدهاى منفى متوجه جمهورى اسلامى ايران مىگرديد. يكى از اين نمونهها حمله آمريكا به عراق براى آزادسازى كويت بود كه در آن هنگام برخى از سياسيون چپ سياسى كشور پيشنهاد همراهى با صدام عليه آمريكا مىدادند. در چنين شرايطى رهبر معظم انقلاب با درك صحيح تحولات منطقه و با معيار اصول گرايى موضع بى طرفى ايران را رسما اعلام كرد. البته اين بى طرفى به معناى سكوت در برابر جنايات ناشى از جنگ نبود بلكه در عين حال بى طرفى انتقادى را برگزيد. بعدها اسنادى كه منتشر شد نشان داد كه اين جنگ سناريوى تعريف شده آمريكا براى اهداف چند منظوره بود.
نمونه ديگر حادثه 11 سپتامبر بود. اكنون كه مواضع اتخاذ شده از سوى گروهها و شخصيت هاى مختلف در آن زمان مورد بررسى قرار مى گيرد كاملا نشان مى دهد كه رويكرد رهبر معظم انقلاب چقدر مدبرانه بوده است. جريانات سياسى به اصطلاح اصلاح طلب اصرار داشتند كه ايران از اين فرصت استفاده كند و وارد گفتگو با آمريكا شده و در ائتلاف بزرگ ضد تروريستى شركت نمايد. در حالى كه رهبر معظم انقلاب از ظاهر اين تحول گذشته و درونى ترين انگيزه اين تحولات و روندهاى آن را هدف قرار داده بودند و بر اين اساس سكان سياست خارجى كشور را به سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سياست هاى تهاجمى پس از 11 سپتامبر هدايت كردند. اكنون همه افكار عمومى جهان و حتى در داخل آمريكا نيز به رويكردى كه ايران انتخاب كرده بود رسيدند و اين نشان دهنده تدبير و آينده نگرى در حوزه ديپلماسى است.
در همين راستا اقدام آمريكا عليه افغانستان و سپس عليه صدام نيز جالب توجه است بسيارى در داخل به اين اقدامات مثبت مىنگريستند و برخى از اصلاح طلبان افراطى نيز پا را فراتر گذاشته و جنگ جديد آمريكا را جنگ تمييز ياد مىكردند. با اين حال در جريان جنگ آمريكا در خاورميانه سه پيشنهاد مورد توجه بود: 1- تعقيب استراتژى انزواطلبى 2- مدل الحاق و پيوستن به ائتلاف بزرگ 3- رويكرد بى طرفى مثبت وفعال. در شرايط چنين گفتمانهايى رهبر معظم انقلاب راهبرد دو لايه اى را اتخاذ كردند كه از يك سو به لحاظ ديپلماتيك بى طرف مثبت و فعال اتخاذ شد و از سوى ديگر راهبرد فرصت سازى براى ارتقاى منافع ملى مورد توجه قرار گرفت كه اكنون آثار و بركات آن را بوضوح مشاهده مىكنيم. آنچه در نمونههاى بالا ملاحظه شد دقيقا بيانگر واكنشها و رويكردهاى واقع گرايانه نسبت به تحولات منطقه اى و جهانى بوده است.
2- تشخيص به موقع رويدادها و روندهاى سياسى
دومين ويژگى مهم در مديريت رهبرى معظم انقلاب در حوزه سياست خارجى است. گفته مى شود درك تهديد نقش محورى در نوع واكنش و تصميم دارد و در واقع درك تهديد متغيرى ميانجى بين حادثه يا رويداد و واكنش نسبت به آن به شمار مىآيد. هر قدر درك و تشخيص رويدادها و روندها واقعى تر و هوشمندانهتر باشد واكنشهاى اتخاذ شده درست تر و مثبت خواهد بود. رهنمودها و هشدارهاى به موقع رهبر معظم انقلاب نسبت به تهديدات و روندهاى سياسى نقش حياتى در عبور موفقيت آميز از بحرانها داشته است. اين موضوع در داخل و هم در خارج مصداق دارد.
هشدار رهبرى در خصوص شبيخون فرهنگى در اوايل دهه 1370، افشاى سناريوى يلتسينى كردن ايران (فروپاشى از درون)، افشاى سياست هاى پنهان آمريكا در خاورميانه، هشدار نسبت به سناريوى اختلاف افكنى بين اقوام و مذاهب ايرانى از يك سو و راه انداختن جنگ شيعى و سنى از سوى ديگر. بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلام هراسى و اسلام ستيزى غرب و… نمونه هايى از درك سريع و به موقع تهديدات و واكنش مناسب نسبت به آن بوده است.
3- هدايت ديپلماسى هوشمندانه
شاخص ديگرى از مديريت رهبر معظم انقلاب، هدايت ديپلماسى هوشمندانه در عرصه سياست خارجى است. در ديپلماسى هوشمندانه، درك صحيحى از تهديدات و فرصت ها و قوت ها و ضعف ها وجود دارد. در مواجهه با بحرانها و تهديدات همواره ديدگاههاى مختلفى از سوى جريانات سياسى وجود داشته و اصرار بر اجرايى شدن آن ديدگاهها بوده است لكن پس از گذشت سالها اكنون به خوبى مى توان ملاحظه كرد آن ديدگاهها تا چه ميزان ضعيف و غير عالمانه و عاقلانه بوده است در حالى كه اگر هدايت هاى هوشمندانه مقام رهبرى نبود خساراتى جدى بر منافع و مصالح كشور وارد مىشد. يكى از مهمترين عرصههاى تجلى اين ديپلماسى در موضوع هستهاى ايران است. همه متفق القولند كه سكان دار اصلى تحولات هستهاى ايران چه در بعد فنى و چه در ابعاد سياسى و ديپلماتيك آن رهبر معظم انقلاب بوده است. در ابتداى بحران هستهاى كه جامعه دو قطبى شده و يك طرف بحث واگذارى و تسليم را مطرح و ديگرى مقابله و جنگ را پيشنهاد مىداد، رهبر معظم انقلاب مسير عقلانى و هوشمندانهاى را اتخاذ كردند كه ايران را از آن فضاى سنگين بين المللى خارج ساخت. معظم له با پرهيز از افراط گرى و تفريط گرايى، متناسب با شرايط كه شامل چهار عنصر تهديد، فرصت، قوت و ضعف بوده است، رويكردهاى معقولانه و هوشمندانهاى را تجويز مىكردند.
اكنون ترديدى نيست كه چنانچه مشى و رويكرد و هدايت هاى معظم له نبود، پرونده هستهاى ايران از دو حال خارج نبود يا كاملا تسليم محض مى شد و يا منهدم مىگرديد. اما در حال حاضر، نه تنها تسليم نشديم بلكه مقاومت بىنظيرى را برجاى گذاشتيم و به ميزان زيادى خصم را از بعد سياسى و حقوقى و فنى خلع سلاح كرديم و همه اينها مرهون هدايت صحيح و شجاعانه رهبر معظم انقلاب بود.
4- تركيب آرمانگرايى و واقع گرايى
مقام معظم رهبرى همچون امام راحل آرمانگرايى و واقع بينى را با هم مد نظر قرار مى دهد، توانست در عرصه عمل اين دو را با هم تلفيق نمايد. در سالهاى گذشته متاسفانه عدهاى عرصه اجرايى كشور را برعهده گرفته بودند كه بواسطه ضعف باورها و شدت فشارهاى بيرونى آرمانها را فداى واقعيات آن هم واقع گرايى از نوع رئاليستى محض كردند. در همين حال برخى افراد نيز بودند كه توجهى به واقعيات نداشتند و به هر قيمتى و على رغم شرايط و بسترها، تاكيد بر آرمانها مىكردند اما رهبر معظم انقلاب فارغ از چنين گفتمانهايى كه هر يك به نوبه خود فشارهاى سنگينى را وارد مىكردند، موضع اعتدال و نگاه توامان آرمانگرايانه- واقع گرايانه داشتند. تاكيد معظم له بر سه اصل عزت و حكمت و مصلحت در واقع تركيب آرمان گرايى و واقع گرايى است. عزت اين است كه جامعه و نظام اسلامى در هيچ يك از برخوردهاى بين المللى خود نبايد طورى حركت كند كه منتهى به ذليل شدن اسلام و مسلمين شود (68/ 11/ 9) حكمت يعنى حكيمانه و سنجيده كار كردن، هيچ گونه نسنجيدگى را نبايد در اظهارات ديپلماتيك و هر آنچه مربوط به سياست خارجى و ارتباطات جهانى است راه داد. و اما مصلحت يعنى مصلحت انقلاب و اين مصلحت همه جانبه است يعنى از رفتار شخصى ما: بخصوص شما: شروع مىشود. (70/ 4/ 18)
5- اصول گرايى در سياست خارجى
نگاهى به مواضع و رويكردهاى مقام معظم رهبرى از 1368 تاكنون نشان مىدهد كه اصولگراترين شخصيت در اين عرصه بوده ودر همين حال تنها مانع انفعال و تحجر در جهت گيرى خارجى مىباشد. در واقع رهبر معظم انقلاب همانطور كه خود را وفادار آرمانهاى امام راحل (ره) مىدانستند در عمل نيز مشى اصولى آن عزيز سفر كرده را حفظ كرده و توسعه دادند. موضع قاطعانه رهبر معظم انقلاب نسبت به آمريكا و استكبار جهانى و حمايت قاطع و صريح از ملل مستضعف و بويژه فلسطين و ضديت پايدار نسبت به رژيم صهيونيستى و اعتقاد به صدور و انتقال ارزشهاى اسلامى همچنان ياد آور مواضع حكيمانه امام راحل (ره) است. در واقع همانطور كه معظم له به همه آحاد مردم و گروههاى سياسى توصيه كردند كه مرزهاى عقيدتى و ايدئولوژيك بايد حفظ شود، خود در عرصه داخلى و خارجى به تمام و كمال رعايت كردند. يادمان نمىرود كه بسيارى از جريانات دوم خرداد كه خود را حافظ ميراث حضرت امام (رحمت الله عليه) مى دانستند چگونه ارزشها و آرمانهاى امام (ره) را حداقل در حوزه خارجى ناديده گرفته بودند.
سناريو هاى تحت عنوان تابوشكنى رابطه با آمريكا، ايدئولوژى زدايى از سياست خارجى و طرحهاى مبنى بر اينكه فلسطين را به خود فلسطينىها واگذاريم و كارى به اسرائيل غاصب نداشته باشيم عناوينى بود كه در طى اين سالها مطرح و پيگيرى مى شد. اما حضور فعال و تعيين كننده رهبر معظم انقلاب در مسند ولايت، باعث شد كه اين آرمانهاى امام (ره) ذبح نگردد. در همين راستا معظم له تاكيد داشتند: مقبوليت جهانى بسيار خوب است، اما نه به بهاى دست برداشتن از اصول جمهورى اسلامى كه هويت ملى و جمعى ماست. (82/ 5/ 29) اكنون كسى نمى تواند شك نمايد كه نفوذ و قدرت ايران بواسطه مشى اصول گرايانه كه ريشه در منش و رفتار امام راحل (ره) داشت، در سراسر منطقه بشدت تعميق يافته است. نفوذى كه رعب در دل دشمنان ما انداخته است.
* دستاوردهاى بى نظير سياست خارجى ايران
محصول ويژگى و مختصات گفته شد و يكسرى ويژگى هاى ديگر كه مجال بررسى آن در اين مقاله نيست، چه تاثيرى بر سياست خارجى ايران و يا اساسا جايگاه، جمهورى اسلامى ايران گذاشته است؟ واقعيت امر اين است كه موقعيت ايران در طى اين دوران بشدت تحكيم يافته و در كلاس بندى قدرت به رتبه هاى بالايى دست يافته است. در اين جا به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- افزايش اقتدار و نفوذ ايران
يكى از دستاوردهاى مهم هدايت ها و رهنمودهاى خارجى رهبر معظم انقلاب، افزايش اقتدار و نفوذ ايران است. اكنون اكثر مقامات سياسى و نظامى غرب بر اين باورند كه جمهورى اسلامى ايران قدرت بلامنازع در خاورميانه پيدا كردهاست. رومانو پرودى نخست وزير ايتاليا در مصاحبه با روزنامه مصرى اخباراليوم گفت كه ايران كشور كليدى در صحنه سياسى خاورميانه است. همين موضع را خاوير سولانا معاون هماهنگ كننده سياست خارجه اتحاديه اروپا مطرح كرد مبنى بر اينكه ايران در جريان بازى قدرت اين قدر برگ برنده در دست دارد كه به يك قدرت درجه اول در جهان تبديل شود. مسلما اين نفوذ و قدرت جنبه سخت افزارى ندارد. بلكه اين نفوذ و اقتدار ناشى از منابع معنوى و ديپلماتيك هوشمندانه ايران و مواضع شجاعانه و عدالت خواهانه و اسلام خواهانه در منطقه است كه افكار عمومى منطقه را در سطوح تودهاى و نخبگى به خودش جذب و جلب كرده است.
موسسه سلطنتى امور بين الملل انگليس در گزارشى با عنوان ايران، همسايگان و بحرانهاى منطقهاى نوشت كه: آمريكا براى جلوگيرى از افزايش قدرت منطقهاى ايران به همسايگان آن متوسل شده است. اما ايران با موفقيت در روابط خود با كشورهاى همسايه حتى آن دسته از كشورهاى عربى و سنى مذهب كه از نفوذ آن بيم دارنده سود جسته و به موقعيت قابل توجهى در منطقه رسيده است.
با اين حال اكنون هيچ مقامى و تحليل گرى وجود ندارد كه به قدرت و نفوذ ايران اذعان نكرده و معتقد به اين نباشد كه كلاس بندى قدرت در خاورميانه بطور بنيادى بهم خورده است و ايران در راس هرم قدرت منطقهاى قرار گرفته است. در واقع بر اثر وجود چنين واقعيتى است كه آمريكا تن به مذاكره با ايران را براى برون رفت از چالش عميق در عراق داد و اساسا جنبش مذاكره با ايران در داخل آمريكا كه اوج تجلى آن را در مناظرههاى كانديداهاى رياست جمهورى آمريكا مشاهده مىكنيم، ناشى از افزايش اقتدار و نفوذ ايران است و شكى نيست كه اين نفوذ بر اثر درايت و خردورزى رهبر فرزانه انقلاب بوده است و گرنه در صورت تداوم سياست تساهل و تسامح و يا در صورت اعمال ديدگاههاى برخى از جريانات سياسى ميانه رو يا اصلاح طلب هرگز چنين موقعيتى نصيب ايران نمىشد.
2- تبديل شدن ايران به يك كشور شكست ناپذير و مقاوم
هدايت و مديريت رهبر معظم انقلاب در عرصه سياست خارجى كه خود تداوم دهنده مشى اصولى و شجاعانه امام راحل (ره) بوده است كشور ايران را به يك دژ مستحكمى تبديل كرد كه هر قدر ضربه به آن زده مىشود قوىتر مىگردد. اكنون اعتراف صريح مقامات ارشد و استراتژيستهاى كشورهاى جهان از جمله غرب است كه استحكام ايران نسبت به گذشته و ابتداى انقلاب فوق العاده افزايش يافته است. هفتهنامه آمريكايى تايمز طى گزارشى با توجه به يافتههاى كميته مطالعات بيكر هميلتون نوشته بود كه ايران به محكمى در سنگر خود قرار گرفته و به هيچ عنوان در معرض تغييرات بنيادين انقلاب قرار ندارد. (روزنامه جمهورى اسلامى 85/ 1/ 13) بواسطه چنين شرايطى پروژه حمله نظامى (چه تمام عيار و چه نقطه اى) آمريكا يا رژيم صهيونيستى براى همه امرى نشدنى و اساسا غير خردمندانه تلقى شده است. هرگاه طرح اقدامات نظامى در رسانهها اوج گرفت همه شاهد بوديم كه رهبر معظم انقلاب با تمام صلابت پاسخ قاطعى را مىدادند.
معظم له همانطور كه در گذشته از جمله در سال 1370 اعلام كرد كه به حول و قوه الهى اعتقادم از بن دندان اين است كه آمريكا اگر تمام نيروهايش را براى ضربه زدن به اين انقلاب بسيج كند، هيچ غلطى نمىتواند بكند. (70/ 6/ 28) در سالهاى اخير نيز با همان صلابت اعلام كردند كه اگر دشمنان تعرضى به خاك ايران بكنند تمام منافع آنها در سراسر جهان هدف قرار خواهد گرفت. اين نوع موضعگيرى در واقع ناشى از قدرت و توانايىهاى جمهورى اسلامى ايران از يك سو و ضعف و پوشالى بودن ابهت قدرت هايى مثل آمريكا است.
چنانكه ريچاردهاوس رئيس شوراى روابط خارجى آمريكا تصريح كرد گزينه تغيير رژيم ايران (چه سخت و چه نرم) تحقق يافتنى نيست. به همين ترتيب نتيجه صلابت و استحكام جمهورى اسلامى است كه شاهد تغييرات پى درپى سياست هاى غرب عليه ايران هستيم.
3- شكسته شدن مجدد ابهت آمريكا و متحدينش
ديپلماسى هدايت شده توسط رهبر معظم انقلاب راهبردها و سياست هاى آمريكا در منطقه را با شكست سختى مواجه ساخت. اين سخن ريچاردهاوس شنيدنى است كه در مجله فارين افرز نوشته شد: با جنگ اول خليج فارس عصر آمريكايى در خاورميانه آغاز شد اما با جنگ دوم شاهد پايان عصر آمريكايى هستيم. در واقع مديريت منطقهاى ايران كه با رهنمودهاى مقام معظم رهبرى صورت گرفته تمام طرحهاى اين كشور را در خاورميانه با شكست مواجه ساخت به گونه اى كه مادلين آلبرايت وزير خارجه اسبق آمريكا به كاخ سفيد اعلام كرد: ايران قدرت اول منطقه است و آمريكا بايد بداند كه كليد حل معماى خاورميانه بويژه عراق در دست ايران است. درخواست آمريكا براى مذاكره با ايران در شرايطى رخ داد كه همه به ضعف و ذلالت آمريكا پى برده و راديكالهاى جامعه آمريكا اين اقدام را سرافكنى بزرگ نام نهادند. در همين حال ايران با تدبير مقام معظم رهبرى درخواست مذاكره با آمريكا را بخاطر وضعيت شيعيان عراق و پيشنهاد آنها در اوج اقتدار پذيرفت.
4- تعميق منطقه ژئواستراتژيك ايران
سياست حمايت از نهضتهاى رهايى بخش و كمك به مسلمانان از تاكيدات جدى رهبر معظم انقلاب بودهاست، به عنوان نمونه معظم له در سال 80 فرمودند: دفاع از مظلوم، هميشه يك نقطه درخشان است. كنار نيامدن با ظالم، رشوه نپذيرفتن از زورمند و زرمند، پافشردن بر حقيقت، اينها چيزهايى است كه هيچ وقت در دنيا كهنه نمىشود، اينها را بايد دنبال كنيم، اصول اينهاست. (80/ 8/ 16) اين سياست كه با امام راحل (ره) شروع شده و جزء اصول و اركان قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران (اصول 2 و 3 و 11 و 152 و 153 قانون اساسى) مىباشد توسط رهبر معظم انقلاب با تمام قوت پيگيرى شد و اكنون ثمره آن را ملاحظه مىكنيم.
اتفاقى كه در لبنان و فلسطين، عراق و افغانستان و… رخ داده است نتيجه استقامت در پيگيرى اين اصول از سوى رهبرى انقلاب بوده است تاكيد اخير از اين بابت است كه در سالهاى گذشته كسانى بودند كه با چنين رويكردى مخالفت مىورزيدند. با اين حال اين سياست با وجودى كه ريشه در اصول و باورهاى اسلامى و انقلابى دارد، نتايج ژئواستراتژيكى نيز براى ايران داشته است. اين سياست مناطق ژئواستراتژيك ايران را توسعه داد. منطقه ژئواستراتژيك منطقه اى است كه يك بازيگر در خارج از محيط ملى خود تعريف نموده و با ايفاى نقش موثر در آنجا و ايجاد مشكل براى رقباى خود توجه ايشان را از عطف به مسايل داخل خويش منحرف ساخته و يا حداقل شدت آن را تخفيف مى دهد. (افتخارى، 1380)
* فرهنگ سازى ها
از ديگر ابتكارات تاثيرگذار ايشان، نامگذارى سالها به عناوينى همچون سال پيامبر اعظم (ص)، رفتار علوى، حماسه حسينى، سال امام خمينى، پاسخگويى مسئولان، انضباط اجتماعى، خدمتگزارى به مردم، عدالتخواهى، اتحاد ملى و انسجام اسلامى است، نامگذارىهايى كه در واقع يك نوع فرهنگ سازى در جامعه اسلامى بوده است. بازگشت اصولگرايان به صحنه قدرت كه با تدابير ويژه و فرهنگسازى هاى مستمر ايشان در قالب گفتمان عدالتخواهى و اصلاحات يعنى مبارزه با فقر، فساد و تبعيض صورت پذيرفت، از ديگر تدابير سرنوشت ساز ايشان است كه پرداختن به آن مجال واسع ترى را طلب مىنمايد.
آينده نگرى و پيگيرى هاى مستمر و مستدام ايشان باعث گرديد مسئولان نظام، سندى به عنوان سند 20 ساله را تدوين نمايند كه براساس آن، نظام اسلامى در سال 1404 هجرى خورشيدى بايد در زمينه علمى، فناورى و اقتصادى به قدرت اول آسياى جنوب غربى (خاورميانه، آسياى ميانه و قفقاز) تبديل گردد. از ديگر ابتكارات ايشان، احياى اصل 44 قانون اساسى است كه كارشناسان از آن به عنوان يك انقلاب و جهش اقتصادى نام مىبرند. با اجراى اصل 44، از تصدى گرى دولت در مناصب اقتصادى كاسته شده و بخش خصوصى و تعاونىها، چرخه توليد و تجارت كشور را به حركت در خواهند آورد.
تدابير ديگر ايشان در طول هجده سال گذشته با مشكلات و معضلاتى همچون فتنه طالبان و القاعده در افغانستان، كاهش قيمت نفت به زير 10 دلار، پرونده انفجار آميا، تحريك قوميتها و اقليتهاى دينى، گشايش سفره بحران و ناامنى در كشور، تحريمهاى شديد اقتصادى، قطعنامههاى شوراى امنيت، دادگاه ميكونوس، كنفرانس برلين، اصلاح قانون مطبوعات، تحصن نمايندگان مجلس ششم، جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با رژيم صهيونيستى، صدور حكم حكومتى در تاييد صلاحيت مصطفى معين و… نشان مى دهد، كه انقلاب چه نگين ارزشمندى را برركاب خود نشانده است.
تزريق اميد به اركان دولت و مردم در سختترين و بحرانىترين شرايط، از ديگر هنرهاى ناب رهبرى ايشان در طول 19 سال گذشته بوده است، به گونهاى كه در بحرانىترين شرايط فرمودهاند: من خود را غرق در عنايات و نعمات خداوند متعال مىدانم. اگر هر مدير و مسئولى صرفا كار خود را خوب انجام دهد، ديگر هيچ نگرانى ودلهرهاى ندارم. اين مهم را بايد بدانيم كه اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهايى دفاع مقدس، براى حفظ موجوديت و بقاى خود مىجنگيديم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمريكا و متحدانش كه در گذشته اى نه چندان دور با تفرعن از تغيير جغرافياى سياسى در جهان اسلام وتشكيل خاورميانه جديد مىگفتند، اينك از ظهور و تولد خاورميانه جديد با محوريت ايران اسلامى سخن مىگويند و ايرانى كه زمانى بانك مركزى تروريسم و محور شرارت نام گرفته بود، اينك به محور اميد و رهايى آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطين و منطقه خاورميانه تبديل شده است. دوستداران، شيفتگان و ياران وفادار حضرت امام خمينى (ره) و حضرت آيت الله خامنه اى (حفظه الله تعالى) مى بايد بدانند و نيك هم مىدانند كه اين دو گوهر ناب، يك حقيقت با دو تجلى هستند كه وظيفه همه ما، درك و معرفى شايسته و بايسته اين حقيقت ماندگار و الهى به جامعه اسلامى و بشريت تشنه امروز و فردا است.
پرسمان به نقل از فارس