ساختار حکومت پیامبر
ساختار حکومت پیامبر
آيا حكومت پيامبراعظم(صلى الله عليه وآله) داراى ساختار خاص و منظمى بود؟
انديشمندان بسيارى با رويكردى تاريخى معتقدند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)، نظام سياسى و ساختار ادارىِ كامل و پيشرفتهاى، متناسب با مقتضيات آن زمان و متفاوت با ساير ساختارهاى سياسى موجود، پديد آورد.(1) تبيين دقيق اين مسئله، علاوه بر كاوش در لا به لاى صفحات تاريخى، نيازمند شناخت مفهوم صحيح ساختار و تطبيق آن با حكومت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و سازوكارى است كه وى براى اداره جامعه آن روزگار در نظرگرفتند.
الف) مفهوم ساختار
ساختار در لغت به معنى «سازه، تركيب، سازمان دادن، سازمان، تشكيلات و پىريزى كردن» است و در فرهنگ علوم سياسى، «اين واژه براى مشخص نمودنطرز به هم پيوستگى يك مجموعه و ناهماهنگى آن با ساير مجموعههاست و به عبارت ديگر، ساخت يا ساختار، بيانگر نظم و نسق مجموعهاى از اشيا، اجزا و نيروهايى است كه به نحوى كنار هم قرار گرفتهاند كه كلى خاص را تشكيل مىدهند».(2) چنين موضوعى در واقع، با مفهوم و كارويژههاى سازمان، مرتبط مىباشد كه عبارت است «از وجود هماهنگى معقول در فعاليتهاى گروهى، براى نيل به يك هدف و منظور مشترك، از طريق تقسيم كار و وظايف، از مجراى سلسله مراتب اختيار و مسئوليت قانونى».(3) در يك جمله كوتاه، مىتوان سازماندهى را ايجاد ساختار و سازمان دانست. مهمترين اصول لازم سازماندهى، عبارتند از اصل تقسيم كار، اصل برقرارى روابط و هماهنگى، اصل اختيارات و مسئوليت، اصل حيطه نظارت و اصل سلسله مراتب.(4) در اين ميان، تقسيم كار، مهمتر از همه است كه داراى دو ركن، يعنى شرح وظايف روشن و معيارهاى گزينشى است.(5)
بر اين اساس، براى اثبات ساختار، تشكيلات و سازمان حكومتى) پيامبر (صلى الله عليه وآله)، لازم است تا وجود اصول فوق در حكومت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)، مورد تحقيق و بررسى تاريخى قرار گيرد. شواهد و اسناد متعدد و معتبر تاريخى، به خوبى بيانگر اين موضوع است كه اصول فوق، همگى به بهترين نحو، در حكومت پيامبر (صلى الله عليه وآله) موجود بوده است چنانكه جعفر مرتضى عاملى در اين زمينه، چنين مىنگارد: «تجربه آشكار حكومتى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)، سرشار از سازمان و نظم ادارى و نظامى و امنيتى است سازمانهايى كه اكثر آنها نزد امتهاى سابق، شناخته شده نبود و حتى امتهاى معاصر نيز هنوز به آنها دست نيافتهاند».(6)
مؤلف كتاب الاسلام نظام، چنين معتقد است: «اجماع تاريخنويسان بر اين است كه اسلام، دولتى است كه از همان سال نخستى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در مدينه مستقر شد، به وجود آمد و رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)، دولتى با تشكيلات و عناصر كامل و داراى ساختار داخلى و خارجى بر پا كرد. وى استاندارانى تعيين كرد تا بين مردم مطابق دستورها و قوانين دولت مركزى عمل كنند و به مردم تعليم دهند كه اسلام دينى است حاوى عبادت، سياست و داراى ساختار تشكيلاتى. بعدها دامنه نفوذ اين دولت اسلامى، در زمان خلفا، تا شهرهاى دور گسترش پيدا كرد و پس از آن، امويان، عباسيان و عثمانيان، آن را ادامه دادند».(7) از ديدگاه وى، ساختار ادارى اسلام، بر هفت ركن استوار بودهاست خليفه، هيئت دولت (معاونين و هيئت تنفيذيه)، استانداران، نيروى نظامى، تشكيلات و سازمان ادارى، مجلس شوراى اسلامى و دستگاه قضايى.(8)
ابن ادريس كتّانى، نويسنده كتاب نفيس تراتيب الاداريه، ضمن پرداختن به تقسيم كار در حكومت نبوى، نظام و ساختار ادارى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را پيشرفته و كامل دانسته و معتقد است كه همه وظايف ادارى كه بعدها متداول شدند، در آن زمان وجود داشتهاند و حتى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، دبيرخانه، رئيس دفتر، محافظ، خادم مخصوص، مستوفى، مصدق، موزع (تقسيم كننده بيتالمال)، خارص (قيمتگذار)، كاتب صدقات، ديپلمات، مسئول تبليغات نظامى و حفاظت اطلاعات داشته است.
احمد حسن يعقوب، در پاسخ به على عبدالرازق- كه منكر وجود دولت پيامبر است- نشانههايى از دولت و ساختار حكومتى حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) را چنين بيان مىكند: «از جمله مظاهر وجود دولت اوليّه اسلام، عبارتند از:
1 رئيس اين دولت، شخص نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) است كه خداوند او را به عنواننبى انتخاب كرده است و او را «ولى» ناميده است كه كلامش نافذ و اوامرش مطاع است و اختياراتش عبارتند از: نصب و يا عزل والى براى مناطق، فرماندهى لشكر و يا تعيين فرماندهان، رفع منازعات و خصومات و نصب جانشين براى خود در پايتخت و حكومت.
2 قانون و شريعت و برنامه براى اين دولت.
3 قواى مجريّه و مقنّنه.
4 ارتش و تحركات مختلف نظامى و منظّم (تعيين و هدايت اميران، افسران).
5 تنظيم عهدنامهها (مثل معاهده صلح حديبيه و معاهده اهل مقنا).
6 مكاتبات ديپلماتيك (مثل مكاتبه با قيصر كه دحيه كلبى واسطه بود).
7 تعيين پايتخت دولت.
8 تبليغات دولت (كه عبارت بودند از شعرا و خطبا، مانند حسان بن ثابت، كعب بن مالك و عبداللّه بن رواحه).
9 اجرا كنندگان احكام (مانند على بن ابى طالب، زبير، مقداد، عاصم بن ثابت و ضحاك بن ابى سفيان).
10 كابينه و هيئت دولت (بزرگان اصحاب و عترت طاهره كه در عين حال، مجلس شورا هم محسوب مىشدند).
11 ولايت عهد (على بن ابى طالب (عليه السلام) بود).
12 محافظين رئيس دولت.
13 شهردارى (كه حسبه نام دارد و مسئول آن در مكّه، سعيدبن سعد بن العاص و در مدينه، عمر بن خطّاب). امورى كه شمرده شد، نشانههاى دولت اوليه اسلام بود و به جز از عهده يك دولت، بر نمىآيد و علائمى است كه جز بر يك دولت حقيقى، دلالت نمىكند».(9)
استاد جعفر سبحانى نيز مىنويسد: «اين حكومت، هر چند از نظر سازمان و تشكيلات ادارى، همانند حكومتهاى جهان امروز نبود، ولى با يك تركيب ابتدايى كه به چهار ركن والى، عامل خراج، قاضى و اطاعت از مركز حكومت استوار بود، در حقيقت، نمونه يك حكومت كاملى بود البته سرعت تشكيل حكومت اسلامى به وسيله پيامبر (صلى الله عليه وآله)، ضرورت اين كار را در جوامع اسلامى در اولين فرصت نشان مىدهد. پس جامعه مسلمانان بايد در نخستين فرصت، نظام سياسى مستقل خود را متناسب با هر عصرى تأسيس كنند. همه اينها با مطالعه كتابهايى در زمينه سيره و تاريخ زندگانى پيامبر (صلى الله عليه وآله) (سيره ابن هشام، تاريخ طبرى، تاريخ ابن اثير، ارشاد مفيد، كشفالغمه) و نيز تاريخ سياسى اسلام از دكتر حسن ابراهيم حسن و ديگر كتابهاى تاريخى، به دست مىآيد».(10)
ب) اصول ساختار حكومتى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) شهر مدينه را «ستاد» و شهرهاى ديگر را «صف» قرار داده بود. صفوف، اختيار كافى در تصميمگيرى و اجرا داشتند. سياستهاى كلى، از مدينه ابلاغ مىشد. برخى از سياستها هنگام اعزام، به شكل شفاهى يا كتبى و برخى در حين مأموريت و به وسيله پيكها بيان مىشد. جدايى صف از ستاد، به گونهاى نبود كه مانع نظارت و كنترل باشد. اطلاعات و گزارشها از راههاى گوناگون، به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مىرسيد و آن حضرت، پس از تفحص و اطمينان، اقدام لازم را براى تشويق، تنبيه و يا عزل، اعمال مىكرد(11) در ستاد مدينه، با توجه به بساطت سازمانى، خود آن حضرت، وظايف صف و ستاد را انجام مىداد يعنى هم برنامهريزى، نظارت و پشتيبانى را كه وظايفى ستادى است، انجام مىداد و هم آنها را اجرا و فرماندهى مىكرد. به طور كلى، ساختارى كه آن حضرت در اداره حكومت خويش بنا نهاد و آن را متمايز از نظامهاى بعدى مديريتى و نظامهاى علمى ادارى كرد، مبتنى بر يكسرى اصول تأسيسى و اختصاصى برجسته و ممتاز و هماهنگ با بافت و ساخت جامعه اسلامى و برخاسته از مكتب اسلام بود. اجزاى اين ساختار، عبارت بودند از:
. 1 مركزيت مسجد براى حكومت
مسجد، يگانه مقر عمومى دولت اسلامى بود. پيامبر (صلى الله عليه وآله) در سالهاى اقامت در مدينه، امور حكومتى و ادارى را در جايى جز مسجد انجام نمىداد. به استثناى مسجدالنبى، نُه مسجد در مدينه، در دوران حيات رسول اللَّه (صلى الله عليه وآله)، ساخته شد. همه آن مساجد، مركز عبادت، آموزش و انجام امور مملكتى، ادارى و غيره بودند. از ميان اين مسجدها، مسجد النبى در مدينه، مقر مركزى حكومت اسلامى شد و در آنجا، پيامبر نمايندگان را به حضور مىپذيرفت وسفيران را از سوى خود به مأموريتهاى ادارى، سياسى، و نظامى روانه مىساخت.(12)
. 2 اتحاد امارت و امامت
در حكومت پيامبر (صلى الله عليه وآله)، بيشتر استانداران و فرمانداران، موظف به اقامه نماز جمعهو جماعت و اداره ولايت خويش بودند و به شكل غالب، دو شأن موازى يا طولى امارت و امامت، به شكل جدا از هم وجود نداشته است. در برخى آيات قرآن دلالت دارند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به طور همزمان، هم امير و فرمانده نظامى بودو هم امام جماعت يعنى اين آيات، بر اتحاد امامت و امارت، در شخص رسول خدا دلالت دارند.(13)
. 3 تقسيمات كشورى بر اساس ولايات حدوداً خودمختار
بر اساس دستورالعملها و شرح وظايفهاى كتبى و شفاهى و ساير منابع و اسناد معتبر تاريخى، در حكومت پيامبر (صلى الله عليه وآله)، هر والى و حاكم اعزامى، به مثابه يك رئيس دولت محلى خودمختار، تحت نظارت حكومت مركزى عمل مىكرد.(14)
. 4 سلسله مراتب ولايى
هر سازمانى طبعاً شكل و ترتيب معيّنى دارد كه به وسيله آن، روابط مشاغل بر پايه سلسله مراتب ادارى نشان داده مىشود. شبكه روابط نامبرده، تركيب سازمان را نشان مىدهد كه معمولاً به شكل هرم يا مثلث است زيرا تعداد مشاغل در ردههاى بالاتر، كمتر از ردههاى پايين است. در رأس هرم سازمان، رئيس و يكى از معاونان او قرار دارند(15) و به ترتيب سلسله مراتب قدرت، شاهد نزول قدرت هستيم كه بنا به اصل حاكم در سلسله مراتب، زير دست، بايد از زبردست- در ساختار- فرمان ببرد.
هرم قدرت در ساختار نظام سياسى پيامبر (صلى الله عليه وآله)، از خداوند متعال شروع و با رسول او ادامه يافته، به اولىالامر و كارگزاران مىرسد «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(16) و اصل اطاعت از ما فوق، بر آن حاكم مىباشد چنانكه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: «مَن أطاعنى فقد أطاع اللَّه و مَن عصانى فقد عصىاللهَ و مَن أطاع أميرى فقد أطاعنى و مَن عصى أميرى فقدْ عصانى(17) هر كس مرا اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است و هر كس از من نافرمانى كند، از خدا نافرمانى كرده است و هر كس از فرمان منصوب من اطاعت كند، از من اطاعت كرده است و هر كس از فرمان منصوب من نافرمانى كند، از من نافرمانى كرده است». در سلسله مراتب ولايى، اطاعت از مافوق، كوركورانه نيست بلكه به دليل «دانايى و تخصص» بالا دست و ولى امر استو البته فرمان مافوق، بايد در چارچوب شرع ومبتنى بر اصول شناخته شده اسلام باشد «لا طاعهَ لمخلوقٍ فى معصيه الخالق».
. 5 وحدت دين و سياست
ساختار حكومتى پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله)، بر پايه آميختگى و وحدت دين و سياست استوار بود كه در واقع از راهبردهاى چهارگانه پيشين نشئت مىگرفت و بيانگر توانايى و ظرفيت دين اسلام و قرآن كريم، براى اداره دنيا و دين مردم بوده است. در حكومت دينى، امور سياسى، برخاسته از متن دين هستند و بخش بزرگى از فقه و احكام اسلام، مربوط به مسائل سياسى و اجتماعى است.
ادوارد گيبون در اين باره مىنويسد: «قرآن، دستور عمومى و قانون اساسى مسلمين است كه شامل مجموعه قوانين دينى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضايى، جنايى و جزايى است. همين مجموعه قوانين، از تكاليف زند گى روزانه گرفته تا تشريفات دينى، از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت، از حقوق عمومى تا حقوق فردى، از منابع فردى تا منافع عمومى، از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده، همه را در بر دارد».(18)
. 6 انعطاف پذيرى و مقتضيات زمان
انعطاف پذيرى و استفاده از تجربيات و روشهاى مفيد و كارآمد، جهت پاسخ گويى به مقتضيات زمان و مكان، يكى ديگر از ويژگىهاى ساختار حكومتى پيامبر (صلى الله عليه وآله) است. وى به اخذ علوم از ديار كفار دستور مىداد و بعضى از امورى را كه سودمند بود، به كار مىگرفت مثل كندن خندق و روشنايى مسجد با آتش.(19) وقتى پيامبر (صلى الله عليه وآله) خواست به هرقل، امپراتور روم نامه بنويسد، گفتند: عجمان، نامه بدون مُهر نمىپذيرد از اين جهت، براى پيامبر مُهرى از نقره ساختند كه نقش آن، «محمد رسولاللَّه» بود.(20) مسلمانان، نظام ادارى خود را از ايران اقتباس كردند. دفاتر و ديوانهاى دستگاه خلافت آنها، به سبك دفاتر و ديوانهاى قديمى ايران تنظيم مىشد.(21) و حتى كارشناسان آنها استخدام مىشدند يا افرادى را براى كسب تجربيات ادارى به ايران مىفرستادند.(22) رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مىفرمود: «اطلبو العلم ولو بالصين». بديهى است كه منظور حضرت، معارف الهى نبود بلكه علوم تجربى و تكنيكى بود.(23) پيامبر (صلى الله عليه وآله)، حتى نسبت به سنتهاى موجود در جزيرهالعرب و قريش روحيه انعطافى داشت اگر سنتها را خوب و مفيد تشخيص مىداد، آنها را زنده نگه مىداشت و به آنها احترام مىگذاشت اما اگر لازم مىديد، آنها را نفى مىكرد.(24)
در هر صورت، بررسى اصول فوق و ساير متون و نصوص تاريخى معتبر، اثبات كننده و مبين وجود ساختار خاص و متمايز حكومت رسول خدا مىباشد(25) و بر اين اساس، تفكرى كه معتقد است با اوضاع صدر اسلام، نمىتوان تشكيلاتى را تصور كرد و در نتيجه، بر طبل جدايى دين از سياست مىكوبد، با چالش و بطلان مواجه مىشود.(26)
(1) ر. ك: ابن ادريس كتّانى، تراتيب الاداريه، ج 1، ص 14 ر. ك: المحامى احمد حسين يعقوب، النظام السياسى فى الاسلام، ج 1، ص 6 به نقل از سيد صمصام الدين قوامى، ساختار حكومت اسلامى، ديدگاهها و نظريهها، فصلنامه حكومت اسلامى، سال چهارم، ش اول، ص. 19
000 (2) ر. ك: على آقا بخشى، مينو افشارى، فرهنگ علوم سياسى، تهران: چاپار، 1383، ص. 662
000 (3) سيدرضا تقوى دامغانى، نگرشى بر مديريت اسلامى، ص 84 نظريه جديد سازمان مديريت و علم مديريت، ص. 67
000 (4) آشنايى با برنامههاى آموزش كوتاهمدت مديريت، مركز آموزش مديريت دولتى، ص. 84
000 (5) ر. ك: سيدصمصام الدين قوامى، ساختار حكومت پيامبر (صلى الله عليه وآله)، فصلنامه حكومت اسلامى، شماره. 23
000 (6) موسوعه الاستخبارات الامن، ج 2، ص 8.
000 (7) سميح عاطف الزين، الاسلام نظام، ج 1، ص 11.
000 (8) همان.
000 (9) النظام السياسى فى الاسلام، ج 1، ص. 6
000 (10) جعفر سبحانى، مبانى حكومت اسلامى، ج 1، ص 2221.
000 (11) سيدصمصام الدين قوامى، مديريت از منظر كتاب و سنت، قم: دبيرخانه مجلس خبرگان، 1383، ص. 376
000 (12) در منابع متعدد مساجد دوران حيات پيامبر را بيست باب ذكر كردهاند ر. ك: التراتيب الاداريه، ج 1، ص 349-. 350
000 (13) جمعه (62)، آيه 9- 11 نساء (4)، آيه 101 بقره (2)، آيه 142-. 150
000 (14) ر. ك: مديريت از منظر كتاب و سنت، ص. 383
000 (15) على محمد اقتدارى، سازمان و مديريت، ج 1، ص. 106
000 (16) نساء (4)، آيه 59 ر. ك: آيات 80 و 83 همين سوره.
000 (17) تقىالدين النبهانى، نظام الحكم فى الاسلام، ص. 237
000 (18) ديون پورت جان، عذر تقصير به پيشگاه محمد (صلى الله عليه وآله) و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، قم: دارالتبليغ اسلامى، صص 98- 99.
000 (19) تراتيب الاداريه، ج 1، ص. 13
000 (20) حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسى اسلام، ج 1، ص. 464
000 (21) مرتضى مطهرى، خدمات متقابل ايران و اسلام، ص. 383
000 (22) تراتيب الإداريه.
000 (23) منصورى لاريجانى، مديريت اسلامى، ج 1، ص. 28
000 (24) خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 383.
000 (25) جهت آشنايى بيشتر و توضيحات كامل در اين زمينه ر. ك: سيدصمصام الدين قوامى، ساختار حكومت پيامبر (صلى الله عليه وآله)، فصلنامه حكومت اسلامى، شماره 23 و 24 ساختار حكومت اسلامى، ديدگاهها و نظريهها، شماره. 11
000 (26) ر. ك: حميد رضا شاكرين، سكولاريسم، تهران: كانون انديشه جوان، 1384، ج 2، صص 72-. 79 .پرسمان