زندگینامه امام حسین از تولد تا شهادت

زندگینامه امام حسین از تولد تا شهادت
فهرست این نوشتار:
حسین بن علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) (۴-۶۱ق)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء، امام سوم شیعیان، فرزند دوم امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نوه پیامبر(ص)، که در واقعه عاشورا به شهادت رسید.
حسین بن علی (ع) در دوره کودکی از محبت و علاقه فراوان پیامبر برخوردار بود. در دوره خلافت امام علی در کنار ایشان بود و در جنگهای آن دوره شرکت داشت. در زمان امامت امام حسن(ع) پیرو او بود و پس از شهادت وی نیز، تا زمانی که معاویه زنده بود، به پیمان ایشان با معاویه وفادار ماند؛ ولی در چند مورد به عملکرد او سخت اعتراض کرد.
پس از مرگ معاویه، بیعت با یزید را مشروع ندانست و فشار یزید بر حاکم مدینه که یا از امام حسین بیعت بگیرد یا او را به قتل برساند، باعث شد حسین (ع) در ۲۷ رجب سال ۶۰ق رهسپار مکه شود. با توجه به دعوت کوفیان برای پذیرش زمامداری، او از مکه به سوی کوفه رهسپار شد. ورود عبیدالله بن زیاد از طرف یزید به کوفه باعث شد امام نتواند به کوفه وارد شود. امام حسین در کربلا با سپاهیان عبیدالله بن زیاد مواجه شد و در جنگی که در دهم محرم سال ۶۱ ق میان دو لشکر درگرفت، به همراه یارانش (حدود ۷۲ نفر) به شهادت رسید. پس از جنگ، خانوادهاش به اسارت درآمدند و به کوفه و شام فرستاده شدند.
شهادت امام حسین(ع) تاثیر قابلتوجهی بر رفتار مسلمانان و شیعیان در طول تاریخ داشته و الهامبخش مبارزات، انقلابها و قیامهای متعددی بوده است. شیعیان بر گریه و سوگواری بر شهادت امام حسین(ع)، به ویژه در ماه محرم، تأکید دارند.
نام، نسب، القاب
امام حسین(ع) فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. او از خاندان بنیهاشم و از قبلیه قریش است. امام حسن مجتبی(ع)، حضرت عباس(ع)، محمد بن حنفیه از برادران و حضرت زینب(س) از خواهران او هستند.[۱]
در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر(ص) نام حسین را بر او نهاد.[۲] بر اساس روایات، این نامگذاری به فرمان خداوند انجام گرفت.[۳] دو نام حسن و حسین، که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت،[۴] معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۵] نام پسران هارون است.[۶]
گزارشهای دیگری نیز درباره نامگذاری او ذکر شده است از جمله اینکه ابتدا امام علی(ع) او را حرب یا جعفر نامید ولی پیامبر(ص) نام حسین را برای او برگزید.[۷] برخی این گونه گزارشها را ساختگی خوانده و دلایلی در رد آن برشمردهاند.[۸]
کنیه او «ابوعبدالله» است.[۹] ابوعلی، ابوالشهداء (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیههای او است.[۱۰]
حسین بن علی القاب فراوانی دارد که بسیاری از آنها با القاب برادرش امام حسن(ع)، مشترک است؛ مانند سید شباب أهل الجنة (سرور جوانان اهل بهشت). برخی از القاب او عبارتاند از: زکیّ، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاة اللّه.[۱۱] ابن طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب «سید شباب أهل الجنه» را مهمترین آنها دانسته است.[۱۲] در بعضی احادیث نیز امام حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است.[۱۳]
زندگی نامه
حسین بن علی در مدینه به دنیا آمد. برخی تولد او را در سال سوم هجری[۱۴] دانستهاند؛ اما قول مشهور سال چهارم هجری است.[۱۵] درباره روز ولادت او اختلاف است. بنابر قول مشهور ولادت او سوم شعبان بوده[۱۶] ولی شیخ مفیدتولد او را پنجم شعبان دانسته است.[۱۷]
در گزارشهای شیعه و اهل سنت آمده است پیامبر هنگام تولد او گریست و از شهادتش خبر داد.[۱۸]
رسول خدا فرمود:
حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه
أَحَبَّ الله مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا
حسین از من است و من از حسین هستم. خدا هر که حسین را دوست بدارد، دوست دارد.
انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۲
الطبقات الکبرى، ج۱۰، ص۳۸۵
بر پایه روایتی در کتاب کافی، حسین(ع) نه از مادرش و نه از هیچ زن دیگری شیر نخورد.[۱۹] نقل شده است امّ فضل همسر عباس بن عبدالمطلب خواب دید که قطعهای از بدن پیامبر جدا و در دامن او (ام فضل) گذاشته شد. پیامبر در تعبیر خوابش گفت فاطمه پسری به دنیا خواهد آورد و تو دایه او خواهی بود. وقتی حسین(ع) متولد شد امفضل دایگیاش را بر عهده گرفت.[۲۰] نام مادر عبدالله بن یقطر نیز به عنوان دایه او گزارش شده ولی گفتهاند حسین از هیچیک از آن دو شیر نخورد.[۲۱]
در منابع اهل سنت آمده است رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، حسن و حسین را بیش از بقیه دوست داشت[۲۲] و این علاقه چنان بود که گاه با ورودشان به مسجد، خطبهاش را ناتمام میگذاشت، از منبر پایین میآمد و آنان را در آغوش میکشید.[۲۳] از پیامبر نقل شده است که محبت به این دو مرا از محبت به هر کس دیگری بازداشته است.[۲۴]
اودر کنار دیگر اصحاب کساء در ماجرای مباهله حضور داشت.[۲۵] هنگام رحلت پیامبر(ص)، حسین(ع) هفت سال داشت و از این رو او را در زمره واپسین طبقهٔ اصحابرسول خدا (طبقه پنجم) برشمردهاند.[۲۶]
دوران خلفای سهگانه
۲۵ سال از عمر امام حسین(ع) در دوران خلفای سه گانه سپری شد. او در ابتدای خلافتِ خلیفه اول ۷ ساله، در آغاز خلافت خلیفه دوم ۹ ساله و در شروع خلافت خلیفه سوم ۱۹ ساله بود.[۲۷] از جزئیات زندگی امام سوم شیعیان در این دوران خبر چندانی در دست نیست که شاید علت آن انزوای سیاسی امام علی(ع) و فرزندانش باشد.[۲۸]
بنابر برخی گزارشها، در دوره خلافت ابوبکر، حسین بن علی به همراه پدر، مادر و برادرش امام حسن شبانه برای باز پس گرفتن حق خلافت امام علی، به درِ خانه اهل «بدر» میرفتند.[۲۹]
نقل شده است در اوایل خلافت عمر روزی حسین(ع)، که حدود ۹ سال داشت، وارد مسجد شد و چون عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید، از منبر بالا رفت و به او گفت: از منبر پدرم فرود آی و بر منبر پدرت بنشین! عمر گفت: پدرم منبری نداشت.[۳۰] گزارشهایی از احترام ویژه خلیفه دوم به امام حسین رسیده است.[۳۱]
وقتی عثمان در دوره خلافتش ابوذر را به سرزمین ربذه تبعید و همگان را از بدرقه و همراهی او منع کرد، امام حسین(ع) همراه پدر، برادرش امام حسن(ع) و چند تن دیگر برخلاف دستور خلیفه، ابوذر را بدرقه کردند.[۳۲]
حدیث نبوی در ضریح امام حسین
برخی منابع اهل سنت به حضور حسنین در نبرد افریقیه در سال ۲۶ق[۳۳] و نبرد طبرستان در سال ۲۹ یا ۳۰ق[۳۴] اشارهای کردهاند. چنین گزارشی در هیچ یک از منابع شیعه نیامده است. بسیاری از منابع تاریخی گفتهاند نبردهای مذکور بدون درگیری به مصالحه انجامیده است.[۳۵] گزارش حضور حسنین در این جنگها، موافقان و مخالفانی داشته است. برخی همچون جعفر مرتضی عاملی با توجه به اشکالات سندی این گزارشها و نیز مخالفت امامان با شیوه فتوحات، آنها را ساختگی دانسته و اجازه ندادن امام علی به حسنین برای ورود به میدان جنگ در صفین را تاییدی بر آن شمردهاند.[۳۶] برخی نیز حضور حسنین در این فتوحات را در راستای مصالح امت اسلامی و با هدف ارائه اطلاعات دقیقتر به امام علی از اوضاع جامعه و همچنین آشنا کردن مردم با اهل بیت دانستهاند.[۳۷]
بنابر برخی گزارشهای تاریخی، در اواخر حکومت عثمان که گروهی سر به شورش برداشتند و به قصد کشتن عثمان به سمت خانه او هجوم بردند، امام حسن مجتبی و امام حسین، به رغم ناخرسندی از عملکرد خلیفه، به فرمان امام علی(ع) به محافظت از خانه عثمان پرداختند. [۳۸] این گزارش موافقان و مخالفانی داشته است.[۳۹]
دوران حکومت امام علی(ع)
بر اساس گزارشهای اندک مربوط به این دوره، امام حسین پس از بیعت مردم با امیر مومنان،(ع)خطبهای خوانده است.[۴۰] در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امام علی را بر عهده داشته[۴۱] و در جنگ صِفّین، خطبهای برای ترغیب مردم به جهاد خوانده[۴۲] و به همراه امام حسن، فرماندهان جناح راست سپاه بودهاند.[۴۳] گفتهاند در صفین، امام حسین در ماجرای پسگرفتن آب از شامیان شرکت داشت و پس از آن امیرالمومنین فرمود: این نخستین پیروزی بود که به برکت حسین به دست آمد.[۴۴] به نقل برخی منابع، او در جنگ نهروان نیز در حضور داشت.[۴۵] بر اساس گزارشهای مربوط به جنگ صفین، امام علی(ع) از جنگیدن حسنین(ع) جلوگیری میکرد و علت آن را حفظ نسل پیامبر(ص) میشمرد.[۴۶]
بسیاری از منابع گفتهاند امام حسین در زمان شهادت امام علی(ع) کنار ایشان بود[۴۷] و در مراسم تجهیز و خاکسپاری حضور داشت.[۴۸] ولی در کتاب «انساب الاشراف» آمده است امام حسین(ع) هنگام شهادت پدر، برای انجامدادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن به سر میبرد و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد.[۴۹]
دوران امام حسن(ع)
گزارشهای تاریخی از ادب و احترام حسین بن علی(ع) به برادرش امام حسن(ع) حکایت دارد. نقل شده است اگر در مجلسی امام حسن حضور داشت، او بخاطر رعایت احترام سخن نمیگفت.[۵۰] پس از شهادت امام علی(ع) گروهی از خوارج که به جنگ با شامیان اصرار داشتند، با امام حسن بیعت نکردند و نزد حسین(ع) آمدند تا با او بیعت کنند. وی گفت: به خدا پناه میبرم که تا زمانی که حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم.[۵۱] در ماجرای صلح با معاویه، او در برابر شیعیان معترض، حامی برادر بود و اقدام او را تایید کرد[۵۲] و نقل شده است که گفت: او (امام حسن) امام من است.[۵۳]
بر پایه برخی گزارشها، پس از برقراری صلح، امام حسین نیز همچون امام حسن، با معاویه بیعت کرد[۵۴] و حتی پس از شهادت امام حسن نیز بر عهد خود باقی ماند.[۵۵] در مقابل، گزارشهایی حاکی از بیعت نکردن حسین(ع) و ناخرسندی وی از صلح با معاویه است.[۵۶] برخی محققان این گزارشها را با دیگر گزارشها و قرائن تاریخی ناسازگار دانستهاند[۵۷] از جمله اینکه حسین(ع) در پاسخ به دستهای از معترضان به صلح، که او را به گردآوری شیعیانش برای حمله به معاویه فراخواندند، گفت: ما پیمان بستهایم و هرگز پیمان خود را نمیشکنیم.[۵۸] در گزارش دیگری آمده است که به معترضان گفت: تا زمانی که معاویه زنده است منتظر بمانید؛ هرگاه او مُرد، تصمیم میگیریم.[۵۹]
امام حسین(ع) در سال ۴۱ق، همراه برادرش از کوفه به مدینه بازگشت.[۶۰]
همسران و فرزندان
منابع قدیمی فرزندان امام حسین(ع) را چهار پسر و دو دختر[۶۱] و منابع امروزی شش پسر و سه دختر نوشتهاند.[۶۲]
همسر | نسب | فرزندان | توضیحات |
---|---|---|---|
شهربانو | دختر یزدگرد پادشاه ساسانی | امام سجاد امام چهارمشیعیان | محققان معاصر در نسب شهربانو تردید دارند.[۶۳] در برخی از منابع از او با نام سِنْدیه، غزاله و شاه زنان یاد شده است. |
رباب | دختر امرؤ القیس | سُکَینه و عبداللّه. [۶۴] | رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت.[۶۵] بیشتر منابع عبدالله را به هنگام شهادت شیرخوار دانستهاند.[۶۶] امروزه شیعیان او را با نام علی اصغر میشناسند. |
لیلیٰ | دختر ابیمُرَّة بن عروة بن مسعود ثَقَفی[۶۷] | علی اکبر(ع)[۶۸] | ….. |
ام اسحق | دختر طلحه بن عبیدالله | فاطمه دختر بزرگ امام حسین[۶۹] | ام اسحاق همسر امام حسن مجتبی(ع) بود و پس از شهادت امام حسن با امام حسین(ع) ازدواج کرد.[۷۰] |
سُلافه یا ملومه[۷۱] | از قبیله قُضاعه | جعفر[۷۲] | جعفر در زمان حیات امام از دنیا رفت و نسلی از او باقی نماند.[۷۳] |
در منابع جدید نامهای علیاصغر فرزند شهربانو، محمد فرزند رباب و زینب (بدون ذکر نام مادر) نیز به عنوان فرزندان امام حسین آمده است.[۷۴] ابن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول تعداد فرزندان امام را ده تن شمرده است.[۷۵] همچنین در برخی کتابهای تذکره و مراثی متأخر، از دختر چهار ساله امام حسین به نام رقیه سخن به میان آمده است.[۷۶]
دوران امامت
امام حسین(ع) پس از شهادت برادرش در سال ۵۰ق به امامت رسید و تا روزهای آغازین سال ۶۱ق رهبری شیعیان را بر عهده داشت.
شیخ مفید در کتاب ارشاد به برخی نصوص امامت حسین بن علی(ع) اشاره کرده است از جمله حدیث «اِبنای هذانِ امامان قاما او قَعَدا (ترجمه: این دو پسرم [حسن و حسین]، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند) »[۷۷] و همچنین وصیت امام علی(ع) در هنگام شهادت.[۷۸] وی با استناد به این نصوص، امامت امام حسین را ثابت و قطعی دانسته است. به گفته شیخ مفید، امام حسین به خاطر رعایت تقیه و عهدی که در ماجرای صلح امام حسن کرده بود، تا زمان مرگ معاویه، به خود دعوت نکرد و امامتش را آشکار نساخت ولی پس از مرگ معاویه، امامتش را آشکار کرد و جایگاه خود را برای کسانی که آگاه نبودند، روشن نمود.[۷۹]
در منابع آمده است حسین(ع) پیش از خروج از مدینه در سال ۶۰ق، بخشی از وصیتها و ودایع امامت را به ام سلمه[۸۰] و بخشی دیگر را پیش از شهادت خود در محرم ۶۱، به دختر بزرگش فاطمه[۸۱] داد تا آنها را به امام سجاد(ع) بسپارند.
پایبندی به صلح امام حسن
بیشتر دوران امامت سومین امام شیعیان با حکومت معاویه همزمان بود. او در این دوره به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود وفادار ماند[۸۲] و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنیامیه اعلام آمادگی کردند، نوشت:
اكنون عقيده من چنين نيست. تا هنگامى كه معاويه زنده است اقدامی نکنید و در خانههاتان پنهان شوید و از كارى كه به شما بدگمان شوند بپرهيزید. اگر او مُرد و من زنده بودم، نظرم را برایتان مینویسم.[۸۳]
موضعگیری دربرابر اقدامات معاویه
هرچند امام حسین در دوره حکومت معاویه اقدامی عملی بر ضد او انجام نداد، ولی به گفته رسول جعفریان «مناسبات امام و معاويه و گفتگوهايى كه در مواقع مختلف صورت گرفته، نشان از تسليم ناپذيرى امام از لحاظ سياسى در برابر پذيرش مشروعيت قطعى معاويه است.»[۸۴] نامههای متعددی که بین حسین بن علی(ع) و معاویه رد و بدل شد، از آن جمله است.
در عین حال از گزارشهای تاریخی برمیآید که معاویه مانند خلفای سه گانه در ظاهر به امام احترام میکرد و او را بزرگ میشمرد[۸۵] و به کارگزارانش دستور داده بود که متعرض فرزند رسول خدا(ص) نشوند و از بیاحترامی به وی بپرهیزند.[۸۶]
معاویه هنگام وصیت به فرزندش یزید نیز بر جایگاه حسین(ع) تاکید کرد و او را محبوبترین فرد نزد مردم دانست و سفارش کرد در صورت غلبه بر حسین، از او درگذرد چرا که او حقی بزرگ دارد.[۸۷]
اعتراض به کشتن یاران امام علی
اقدام معاویه در کشتن افرادی چون حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و عبدالله بن یحیی حضرمی از مواردی بود که اعتراض شدید امام حسین(ع) را در پی داشت.[۸۸] او بنابر گزارش منابع متعدد، نامهای به معاویه نوشت و کشتن یاران امام علی را محکوم کرد و ضمن برشمردن برخی از کارهای ناشایست معاویه، او را نکوهید و گفت: من براى خود و دين خود چيزى بالاتر از جهاد با تو نمیدانم. در ادامه این نامه آمده است: من فتنهای بزرگتر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم[۸۹]
همچنین نقل شده است وقتی معاویه در سفر حج[۹۰] با امام رو در رو شد به او گفت: آيا شنيدى ما چه بر سر حُجر و اصحاب او و شيعيان پدرت آورديم؟ امام فرمود: چه كرديد؟ معاويه گفت: آنها را كشتيم، كفن كرديم، نماز بر آنها خوانديم و دفن كرديم. امام فرمود: اما اگر ما ياران تو را بكشيم، نه آنها را كفن میكنيم، نه نماز بر آنها میخوانيم و نه دفنشان میكنيم.[۹۱]
اعتراض به ولایتعهدی یزید
در سال ۵۶ق معاویه مردم را به بیعت با یزید به عنوان جانشین خود فراخواند.[۹۲] برخی از شخصیتها از جمله امام حسین از بیعت خودداری کردند. معاویه به مدینه رفت تا نظر بزرگان این شهر را برای ولایتعهدی یزید جلب کند.[۹۳]امام حسین در مجلسی که معاویه و ابن عباس و برخی از درباریان و خاندان اموی حضور داشتند، معاویه را نکوهش کرد و با اشاره به خلق و خوی یزید، معاویه را از تلاش برای جانشینی او برحذر داشت و ضمن تاکید بر جایگاه و حق خود، به ابطال استدلالهای معاویه برای جلب بیعت با یزید پرداخت.[۹۴] همچنین در مجلس دیگری که عموم مردم در آن حضور داشتند، امام حسین در واکنش به سخنان معاویه درباره شایستگی یزید، خودش را به لحاظ فردی و خانوادگی برای خلافت سزاوارتر دانست و یزید را شرابخوار و اهل هوا و هوس معرفی کرد.[۹۵]
خطبه امام در منا
نوشتار اصلی: خطبه امام حسین در منا
امام حسین در سال ۵۸ق، دو سال قبل از مرگ معاویه خطبهای اعتراضآمیز در منا خواند؛[۹۶] در این زمان فشار معاویه بر شیعیان به اوج رسیده بود.[۹۷] امام در این خطبه ضمن برشمردن فضائل امیر مؤمنان و اهل بیت و دعوت به امر به معروف و نهی از منکر و تأکید بر اهمیت این وظیفه اسلامی، وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و نیز زیانهای سکوت عالمان در مقابل زورگویان را گوشزد کرد.
فرازی از خطبه حسین(ع) در منا
اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا، هزینهها و سختیها را تحمل میکردید، امور خداوند به دست شما میافتاد… ولی شما ستمگران را بر جایگاه خود مسلط و امور خدا را به آنان تسلیم کردید.. ترس شما از مرگ و خوشایندتان از دنیا، ستمگران را بر این کار قادر ساخت.
تحف العقول، ص۱۶۸.
واکنش به خلافت یزید
پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ق، یزید به حکومت رسید.[۹۸] او تصمیم گرفت از چند تن از بزرگانی که ولایتعهدی او را نپذیرفته بودند، از جمله حسین بن علی، به زور بیعت بگیرد.[۹۹] ولی حسین(ع) از بیعت خودداری کرد[۱۰۰] و همره با خانواده و یارانش در ۲۸ رجب، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.[۱۰۱]
او در مکه با استقبال مردم مکه و عمرهگذاران روبرو شد[۱۰۲] و بیش از چهار ماه (از ۳ شعبان تا ۸ ذیالحجه) در این شهر اقامت گزید.[۱۰۳] در این مدت شیعیان کوفه که از بیعت نکردن سومین امام خود با خبر شده بودند، نامههایی برای او نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند.[۱۰۴] امام، برای اطمینان از همدلی مردم کوفه و درستی دعوتشان، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کند. مسلم پس از مشاهده استقبال و بیعت مردم، امام حسین را به کوفه دعوت کرد[۱۰۵] و او نیز همراه خانواده و یارانش در هشتم ذی حجه[۱۰۶]از مکه به سمت کوفه حرکت کرد. از برخی گزارشها برمیآید که امام حسین از وجود توطئهای برای کشتن او در مکه باخبر شده بود و از این رو برای آنکه حرمت مکه حفظ شود، از این شهر خارج شد.[۱۰۷]
واقعه کربلا
نوشتار اصلی: واقعه کربلا
وقتی ابن زیاد از حرکت حسین(ع) به سمت کوفه باخبر شد، لشکری به سوی او فرستاد. در منطقهای به نام ذو حسم هزار نفر به فرماندهی حر بن یزید ریاحی راه را بر کاروان حسین(ع) بستند و آنها مجبور شدند مسیر حرکت خود را تغییر دهند.[۱۰۸] به نقل بیشتر منابع، آنها روز دوم محرم به کربلا رسیدند[۱۰۹] و عمر بن سعد نیز فردای آن روز به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد.[۱۱۰] بنابر گزارشات تاریخی چند مذاکراه بین حسین بن علی و عمر سعد، انجام شد[۱۱۱] ولی ابن زیاد جز به بیعت حسین(ع) با یزید یا جنگ راضی نشد.[۱۱۲] عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد ولی امام حسین آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت.[۱۱۳] شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تاکید کردند.[۱۱۴]
صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند.[۱۱۵] در طی جنگ حر بن یزید، از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست.[۱۱۶] پس از کشته شدن یاران، خویشان امام به میدان رفتند که اولین آنها، علی اکبر بود[۱۱۷] و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید و شمر بن ذیالجوشن[۱۱۸] و به نقلی سنان بن انس[۱۱۹] سر او را جدا کرد.[۱۲۰] سر حسین بن علی همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد.[۱۲۱] عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوانهای او را درهمشکستند.[۱۲۲] زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند.[۱۲۳]
دیدگاهها و پیامدها
نوشتار اصلی: قیام امام حسین
درباره حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کوفه و جنگ با سپاهیان عمر سعد در کربلا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در یک دیدگاه این حرکت به قصد قیام و پیکار نبود، بلکه صرفاً برای حفظ جان بود (دیدگاه شیخعلیپناه اشتهاردی).[۱۲۴] برخی نیز معتقدند او برای تشکیل حکومت قیام کرد. از گذشتگان، سید مرتضی[۱۲۵] و در معاصر صالحی نجفآبادی[۱۲۶] (صاحب کتاب شهید جاوید) این دیدگاه را دارند. افرادی نیز مخالف این دیدگاهاند، مانندشیخ مفید، سید بن طاووس و علامه مجلسی.[۱۲۷]
قیام امام حسین(ع) باعث بیداری گروههای بسیاری شد. بلافاصله پس از شهادت امام حسین(ع) حرکتهای انقلابی و اعتراضی آغاز شد و تا سالیان دراز ادامه یافت. اولین اعتراض، برخورد عبدالله بن عفیف[۱۲۸] با ابن زیاد و پس از آن قیام مردم سیستان بود. مردم مدینه نیز در اعتراض به واقعه عاشورا علیه یزید شوریدند که به واقعه حره شهرت یافت. پس از هلاکت یزید قیامها ادامه یافت که قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی(ع) و قیام یحیی بن زید از آن جمله است. ابومسلم خراسانی نیز با توجه به قیام امام حسین(ع)، قیام سیاه جامگان را با شعار یا لثارات الحسین پایهریزی کرد[۱۲۹] که به سقوط امویان انجامید.
قیامهای علویان علیه عباسیان نیز همگی از قیام امام حسین(ع) الگو گرفتند، از جمله قیام محمد بن عبدالله علیه منصور عباسی، قیام ابراهیم باخمرا، قیام شهید فخ.
سیره و فضایل
نوشتارهای اصلی: اهل بیت(ع)، اصحاب کسا، مباهله و آیه تطهیر
امام حسین(ع) سپیدچهره بود.[۱۳۰] گاه عمامهای از خز[۱۳۱] وگاه عمامهای سیاه بر سر میگذاشت.[۱۳۲] موی سر و محاسن خود را خضاب مینمود.[۱۳۳] در بیشتر منابع حدیثی و تاریخی و رجالی کهن از شباهت وی به پیامبر اکرم(ص) سخن گفته شده[۱۳۴] و در روایتی شبیهترین فرد به پیامبر(ص) وصف شده است.[۱۳۵] در روایتی دیگر از امام علی(ع)، وی فرزندش حسین را شبیهترین فرد به خود از نظر خُلق و خو و رفتار، دانسته است.[۱۳۶]
نقش دو انگشتری او یکی «لااله الّااللّه، عُدَّةٌ للِقاءاللّه» و دیگری «ان اللّه بالغُ اَمْرِه» بود.[۱۳۷]
امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که به سن از وی بزرگتر بودند، شریفترین فرد از بنی هاشم به شمار میرفت[۱۳۸] و آنها در امور خویش با او مشورت میکردند و نظر او را بر رأی دیگران ترجیح میدادند.[۱۳۹]امام حسین(ع) ۲۵ بار، همراه با نزدیکانش، پیاده حج گزارد.[۱۴۰]
یعلی عامری از پیامبر(ص) نقل کرده است:[۱۴۱]
حُسَینٌ مِنّی و اَنا مِنهُ، اَحَبَّ اللهُ مَن اَحَبَّهُ، الحَسَنُ و الحسینُ سِبطانِ مِن الاَسباط (ترجمه: حسین، از من است و من، از حسینم. خداوند دوست میدارد هر کس را که دوستدار حسین(ع) است! حسن و حسین دو فرزند از فرزندان انبیایند.)
از سلمان فارسی نیز نقل شده است: رسول خدا(ص)، حسین(ع) را بر زانوی خویش نهاده او را میبوسید و میفرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی؛ تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی؛ تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که ۹ نفرند و خاتم ایشان قائم ایشان است.[۱۴۲] ابوهریره نیز گفته است رسول خدا(ص) فرمود: هر کس این دو فرزندم –حسن و حسین- را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.[۱۴۳]
دشمنان امام نیز به فضائل او معترف بودند، چنان که معاویه میگفت حسین همچون پدرش علی اهل غدر و حیله نیست.[۱۴۴] عمرو بن عاص او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست.[۱۴۵]
او همواره احترام برادرش، امام حسن(ع)، را پاس میداشت و در برابرش سخن نمیگفت،[۱۴۶] هیچگاه جلوتر از وی راه نمیرفت و در جایی که هر دو حضور داشتند، در سخن گفتن، بر او پیشی نمیگرفت و اظهار نظر نمیکرد.[۱۴۷] حتی با اینکه بسیار بخشنده بود و در مدینه به جود و کرم شناخته شده بود[۱۴۸] اما در بخششهایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد. گفتهاند محتاجی به نزد امام حسن(ع) آمد و از او کمک خواست، امام حسن(ع) مبلغی را به او کمک کرد. این مرد سپس برای دریافت کمک بیشتر نزد امام حسین(ع) رفت و امام(ع) پس از آگاهی از عطایای امام حسن(ع) جهت پاسداشت حرمت برادرش یک دینار کمتر از او به فقیر کمک کرد.[۱۴۹]
وی با مسکینان مینشست، دعوت آنان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمیکرد.[۱۵۰] اگر سائلی از او درخواست میکرد و امام در حال نماز بود، نمازش را کوتاه میکرد و هر چه در اختیار داشت، به او میداد.[۱۵۱] او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش رفتاریشان آزاد میکرد. گفتهاند کنیزی را که معاویه همراه با اموال و لباسهای فراوانی برایش هدیه فرستاده بود، در ازای خواندن آیاتی ازقرآن و سرودن شعری درباره فنای دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و اموال را بدو بخشید.[۱۵۲] حتی یک بار یکی از غلامانش کار ناشایستی کرد که درخور عقاب بود ولی چون غلام آیه وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ (ترجمه: و از مردم در میگذرند)[ ۳–۱۳۴] خواند، او را بخشید؛ و چون غلام گفت: وَاللَّـهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (ترجمه: و خداوند نکوکاران را دوست دارد.)[ ۳–۱۳۴] امام او را در راه خدا آزاد کرد.[۱۵۳] وی دَین اسامة بن زید را، که در بستر بیماری افتاده و از پرداختش عاجز مانده بود، از جانب او پرداخت.[۱۵۴]
بنابه روایتی، زمین و اشیایی را که به او ارث رسیده بود، پیش از دریافت آن بخشید.[۱۵۵] دیه مردی را در ازای پاسخ به سه پرسش به طور کامل پرداخت و انگشتریاش را نیز بدو عطا کرد.[۱۵۶] بخشش او به حدی بود که زن و مردی یهودی به سبب این خلق نیکوی او مسلمان شدند.[۱۵۷] او به آموزگار فرزندانش مال و لباس بسیار بخشید و دهانش را از دُرّ پرکرد، در حالی که میگفت این جبران کننده تعلیم تو نیست.[۱۵۸] درباره حلم امام(ع) گفتهاند که وقتی مردی شامی به او و پدرش ناسزا گفت، از او درگذشت و او را مورد لطف قرار داد.[۱۵۹] گفته شده است اثر انبان آذوقهای که برای ایتام و مساکین بر پشتش حمل میکرد، در روز شهادت آشکار بود.[۱۶۰]
گفتهاند هنگام توهین مروان به مادر امام(ع)، وی قاطعانه با مروان برخورد کرد.[۱۶۱] همچنان که در برابر سبّ امام علی(ع) از سوی امویان، به شدت واکنش نشان میداد.[۱۶۲]
سوگواری
عطار نیشابوری:
در تموز کربلا تشنه جگر
سربریدندش!چه باشد زین بتر؟
با جگرگوشه پیمبر این کنند
وانگهی دعوی داد و دین کنند!
کفرم آید هر که این را دین شمرد!
قطع باد از بن زبانی کاین شمرد!
محمدی ریشهری، دانشنامه امام حسین(ع)، ۱۴۳۰ق، ج۱۰، ص۳۲۷-۳۲۸.
نوشتار اصلی: سوگواری محرم
سوگواری محرم، مجموعه آیینهایی است که شیعیان (و گاه غیرشیعیان) در ماه محرم در سوگ شهیدان کربلا انجام میدهند. سوگواری در آغاز با گریه و شعرخوانی صورت میگرفت؛ اما رفتهرفته مداحی، روضه خوانی، شمایل کشی، سینه زنی، تعزیه و جز آن به مراسم سوگواری افزوده شد. بیشتر این آیینها در دورانآل بویه، صفویه و قاجار شکل گرفتند. بنابر برخی گزارشها، اولین مرثیه خوانان بر حسین بن علی(ع) پس از واقعه عاشورا، زینب(س) و علی بن الحسین(ع)بودند.[نیازمند منبع]
اربعین حسینی
نوشتارهای اصلی: اربعین حسینی و راهپیمایی اربعین
اربعین به معنای چهلم است، و ۲۰ صفر را که چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا است اربعین حسینی یا روز اربعین مینامند. در این روز بسیاری از شیعیان به زیارت مزار امام حسین (ع) میروند، طبق نقلهای تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز بهعنوان اولین زائر بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است. مشهور است اسیران کربلا نیز در همان سال ۶۱ق و در مسیر بازگشت از شام به مدینه، همزمان با جابر در روز اربعین به زیارت شهدای کربلا رفتند[۱۶۳] در مقابل، برخی معتقدند به علت دوری مسافت امکان اینکه کاروان اسرای کربلا چهل روز بعد از عاشورا به کربلا بازگردند وجود نداشته است و این زیارت در همان سال نخست نبوده است [۱۶۴]
توصیه به زیارت اربعین باعث شده شیعیان، به ویژه ساکنان عراق، همهساله از نقاط مختلف به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً پیاده انجام میشود و یکی از پرجمعیتترین راهپیماییها در جهان است. در سال ۱۳۹۲ ه.ش حدود ۲۰ میلیون زائر در این مراسم شرکت کردند.[۱۶۵]
حرم امام حسین(ع)
نوشتار اصلی: حرم امام حسین (ع)
حائر حسینی یا حرم امام حسین(ع) به مقبره امام حسین(ع) امام سوم شیعیان در کربلا و منطقه پیرامون آن گفته میشود. کمترین فواصل ذکر شده در احادیث برای محدوده حرم، ۲۰ و ۲۵ ذراع از مدفن امام است. بر این اساس، قطر تقریبی حائر را ۲۲ متر شمردهاند[۱۶۶] پیشینه احداث بنا برای مزارِ امام حسین(ع) به نخستین سالهای پس از شهادتایشان بازمیگردد. از نصب صندوق و ایجاد سقف و بنایی کوچک بر روی مدفن تا سال ۶۵ق گزارشهایی وجود دارد. ظاهرا نخستین بقعه حائر حسینی را مختار بن ابوعبید ثقفی(مقتول در ۶۷)، پس از پیروزی در قیام خود در سال ۶۶ ساخت.[۱۶۷] برخی احادیث منقول از امام صادق(ع)، درباره آداب و کیفیت زیارت مزار امام حسین(ع)،[۱۶۸] نشان دهنده برپا ماندن این بنا تا زمان ایشان است.[۱۶۹]
در ادوار بعد، اشخاص یا حکومتها اقدامات عمرانی متعددی در حرم و حائر حسینی انجام دادند.[۱۷۰] در زمان حکومتهای آل بویه، جلایریان، صفویه و قاجاریه، برای توسعه و بازسازی و تزیین حرم حسینی، اقدامات اساسی و گستردهای صورت گرفت.[۱۷۱]
تخریب آرامگاه
نوشتار اصلی: تخریب حرم امام حسین
برخی خلفای عباسی، از جمله هارون الرشید و متوکل، بارها بنای حائر را ویران نمودند. متوکل برای محو اثر قبر و بازداشتن مردم از زیارت، دستور داد زمین حائر را شخم بزنند و بر مقبره آب ببندند.[۱۷۲] مهمترین تخریب بنای حرم در دورههای اخیر، در ۱۲۱۶ق و در جریان حمله نخست وهابیان به کربلا روی داد. در این حمله، حرم حسینی به شدت تخریب شد و اموال آن به غارت رفت.[۱۷۳] همچنین در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ شمسی) رژیم بعث عراق به حرم حمله کرد و گنبد امام حسین(علیهالسلام) را نیز مورد هدف داد.[۱۷۴]
زیارت امام حسین
نوشتار اصلی: زیارت امام حسین (ع)
بر اساس منابع تاریخی، اولین زائر قبر امام حسین(ع) جابر بن عبدالله انصاری بود که به همراه عطیه عوفی خود را در اربعین شهادت امام از مدینه به کربلا رساندند.[۱۷۵] سید بن طاووس در لهوف معتقد است حضرت زینب(س) و سایراسرای کربلا نیز در این روز خود را به کربلا رسانده بودند.[۱۷۶]
یکی از برترین و پرفضیلتترین اعمال، زیارت امام حسین(ع) در کربلا است[۱۷۷] برخی از فضائلی که در روایات به آنها اشاره شده عبارتاند از:[۱۷۸]
ثواب زیارت خداوند در عرش
مباهات خداوند به زائران
همجواری پیامبر، علی و فاطمه(ع)
دعای پیامبر و امامان(ع)
عاقبت به خیر شدن
زیاد شدن روزی
طولانی شدن عمر
دفع خطرات
آمرزش گناهان گذشته و آینده[۱۷۹]
استجابت دعا
دعای فرشتگان
ثوابهای فراوان[۱۸۰]
آداب زیارت
زیارت امام حسین آداب خاصی دارد؛ از جمله:
روزه گرفتن در سه روز قبل از سفر
اجتناب از خوردن غذاهای لذیذ
زیارت با حالت حزن و اندوه و غصه
پرهیز از استعمال عطر و گلاب
زیارت با سر و صورت و لباس آشفته
غسل قبل از زیارت با آب فرات
رفتن به زیارت با پای پیاده.[۱۸۱]
ایام زیارتی خاص
شب و روز جمعه[۱۸۲]
روز عرفه[۱۸۳]
ماه رجب به ویژه اول و نیمه آن
ماه شعبان به ویژه شب و روز نیمه شعبان
روز میلاد (مشهور: ۳ شعبان)
هر روز ماه رمضان به ویژه نیمه و دهه آخر آن
شب اول و شب آخر ماه رمضان
شبهای قدر به ویژه شب بیست و سوم
شب عید فطر و قربان
روز مباهله (۲۴ ذیالحجه)
روز نزول سوره هل أتی (۲۵ ذیالحجه)
شب عاشورا
روز عاشورا[۱۸۴]
اربعین[۱۸۵]
زیارتنامهها
در کتاب جامع زیارات معصومین، ۲۶ زیارت مطلقه که در همه زمانها میشود خواند و ۳۳ زیارت که در زمانهای خاص خوانده میشود برای امام حسین(ع) جمع آوری شده است. زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه از معروفترین این زیارتنامهها هستند.
مطالعه بیشتر
شهیدی، سید جعفر، پس از پنجاه سال؛ پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین امام علیهالسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴.
جستارهای وابسته
روز شمار واقعه عاشورا
واقعه عاشورا (از نگاه آمار)
سوگواری محرم
قیام امام حسین(ع)
وقایع ماه محرم الحرام
اربعین حسینی
تخریب حرم امام حسین
روز عاشورا
سوره فجر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷
پرش به بالا↑ احمد ابن حنبل، المسند، بیروت، ج۱، ص۹۸، ۱۱۸؛ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق،ج۳، ص۳۹۷؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۴۹۴
پرش به بالا↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ۱۹۶۸، ج۶، ص۳۵۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت، ج۲، ص۱۰
پرش به بالا↑ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۳؛ زبیدى، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۴
پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۱۷۱
پرش به بالا↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۹، ص۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۲۳۹-۲۴۰
پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵
پرش به بالا↑ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۶۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰، ج۱، ص۲۱۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷
پرش به بالا↑ محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۸۰ش، ص۳۹
پرش به بالا↑ ابن ابی الثلج، تاریخ الائمه، ۱۴۰۶ق، ص۲۸؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۳۷۴؛ برای فهرستی از القاب آن حضرت رجوع کنید به ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶
پرش به بالا↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶
پرش به بالا↑ رجوع کنید به: حِمْیری، قریب الاسناد،۱۴۱۳ق، ص۹۹ـ۱۰۰؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۶ـ۲۱۹؛ شیخ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۹ـ ۵۰؛ مجلسی، بحارالاانور، ۱۴۰۳ق، ج۳۷، ص۹۴ـ۹۵
پرش به بالا↑ الکلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۴۶۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۴۱؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۲
پرش به بالا↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ۱۴۰۵ق، ج۶، ص۳۹۹؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶؛ دولابی، الذریة الطاهرة، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۲، ۱۲۱؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۲، ج۲، ص۵۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷
پرش به بالا↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، مسار الشیعه، ۱۴۱۳ق، ص۶۱؛ ابن المشهدی، المزار[الکبیر]، ۱۴۱۹ق، ص۳۹۷؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ص۸۲۶، ۸۲۸؛ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ۱۳۶۷ش، ص۶۸۹-۶۹۰
پرش به بالا↑ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷
پرش به بالا↑ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ج۶، ص۲۳۰
پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۶۵
پرش به بالا↑ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ج۶، ص۲۳۰
پرش به بالا↑ سماوی، ابصار العین، ۱۴۱۹ق، ص۹۳
پرش به بالا↑ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۳
پرش به بالا↑ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، ج۵، ص۳۵۴؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن حبان، صحیح، ۱۹۹۳، ج۱۳، ص۴۰۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۸۷
پرش به بالا↑ ابن قولویه قمى، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ق، ص۵۰
پرش به بالا↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ۱۹۶۸، ج۶، ص۴۰۶ـ۴۰۷؛ شیخ صدوق، عون اخبار الرضا، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۸۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۶۸.
پرش به بالا↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۳۹۹
پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۲۴
پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۲۵
پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۲۸
پرش به بالا↑ النمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۷۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ۱۹۹۳، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۴۰؛ البغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۵۲
پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۷۵؛ سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق،ص۲۱۲
پرش به بالا↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴؛ کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۲۰۷
پرش به بالا↑ ابن خلدون، العبر، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۵۷۳-۵۷۴
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق. ج۴، ص۲۶۹
پرش به بالا↑ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۵۶۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۱۹۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۳۲۶
پرش به بالا↑ جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن، ص۱۵۸
پرش به بالا↑ زمانی، حقایق پنهان، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۸-۱۱۹.
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۶-۲۱۷؛ مالقی، التمهید و البیان، ۱۱۹-۱۹۴؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۷۰۶؛ عاملی، جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن(ع)، ص۱۴۰ به بعد؛ به نقل از دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۶۷۸
پرش به بالا↑ ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲
پرش به بالا↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج ۱۰، ص۱۲۱
پرش به بالا↑ ذهبی، شمس الدین، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۸۵
پرش به بالا↑ نصر بنمزاحم، وقعة الصفین، ۱۳۸۲ق، ص۱۱۴ـ۱۱۵
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸
پرش به بالا↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج ۴۴، ص۲۶۶
پرش به بالا↑ ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۳۹
پرش به بالا↑ نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۲۰۷، ص۳۲۳؛ اربلى، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۶۹
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۴۷
پرش به بالا↑ رجوع کنید به: ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۹۹۰، ج۱، ص۱۸۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۲۳۴-۲۳۵
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۹۶-۲۰۰۰، ج۲، ص۴۹۷-۴۹۸
پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش،ج۱، ص۲۹۱؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۴۰۱
پرش به بالا↑ ابن قتیبة دینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۸۴
پرش به بالا↑ دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۱
پرش به بالا↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰
پرش به بالا↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰
پرش به بالا↑ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۲
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۰ ؛ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۶۷
پرش به بالا↑ حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص ۱۵۷-۱۵۸
پرش به بالا↑ دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۰
پرش به بالا↑ بلاذری، احمد بن یحیى، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق،ج۳، ص۱۵۰
پرش به بالا↑ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۵؛ ابنالجوزی، المنتظم، ۱۹۹۲، ج۵، ص۱۸۴
پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۰؛ شیخ مفید، الارشاد، چاپ رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۳۵
پرش به بالا↑ دلائل الامامة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹
پرش به بالا↑ مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۳۱-۱۳۳؛ شریعتی در تشیع علوی و تشیع صفوی، ص۹۱؛ دهخدا، لغت نامه؛ جعفر شهیدی در زندگانی علی ابن الحسین(ع)، ص۱۲ و یوسفی غروی، تقیزاده، سعید نفیسی و کریستین سن از جمله کسانی هستند که نظری متفاوت دارند.
پرش به بالا↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۵ق، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵
پرش به بالا↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۲۲۹
پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳، ج۱، ص۵۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۸؛ بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۰
پرش به بالا↑ مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳، ص۵۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۲-۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۶
پرش به بالا↑ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۲۶۹
پرش به بالا↑ اصفهانی، کتاب الاغانی، ۱۳۸۳ق، ج۲۱، ص۷۸
پرش به بالا↑ اصفهانی، کتاب الاغانی، ۱۳۸۳ق، ج۲۱، ص۷۸
پرش به بالا↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۴۹
پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵؛ بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷،۱۱۳
پرش به بالا↑ مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹
پرش به بالا↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۱۰۹؛ دلائل الامامة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴
پرش به بالا↑ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹
پرش به بالا↑ رک: کاشفی، روضة الشهداء، ۱۳۴۱ش، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۰؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۷، ص۳۴
پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۰
پرش به بالا↑ کلینی، الکافی،۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۹۷
پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱
پرش به بالا↑ کلینی، الکافی،۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۰۴
پرش به بالا↑ کلینی، الکافی،۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۹۱
پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۷
پرش به بالا↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۲؛ بلاذری، احمد بن يحيى، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق،ج۳، ص۱۵۲
پرش به بالا↑ جعفريان، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۱۷۵
پرش به بالا↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۹۹۳، ج۳، ص۲۹۱
پرش به بالا↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴؛ کشّی، محمد بن عمر؛ رجال الکشی، ص۴۸
پرش به بالا↑ ابن سعد، البقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۴۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۹۹۱، ج۴، ص۳۴۹ـ۳۵۰
پرش به بالا↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴-۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، صص۱۲۰-۱۲۱؛ ابن قتبیه، الامامه والسیاسه، ج۱، صص۲۰۲-۲۰۴
پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۴۴۰؛ شیخ طوسی، اختيار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۵۰؛ ذهبی، شمس الدين، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۲۰۶
پرش به بالا↑ طبرسی، احمد بن على ، الاحتجاج، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۹۶
پرش به بالا↑ یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، دار الصادر، ج۲، ص۲۳۱؛ شیخ طوسی، اختيار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۴۸؛ اربلی، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۷۴
پرش به بالا↑ ابن كثير، البداية و النهاية، دار الفكر، ج۸، ص۷۹.
پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۰۴.
پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.
پرش به بالا↑ ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۱۱.
پرش به بالا↑ نجمی، ص۳۴۰
پرش به بالا↑ گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۳۹۲
پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۴۲؛ بَلاذُری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۳۲.
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۳۳۸.
پرش به بالا↑ ابومخنف، مقتلالحسین، ص۵؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۳.
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷، ج۳، ص۱۶۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۴
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۶
پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۶۶
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۷-۱۵۹؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۶-۳۸
پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۴۱
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۶۶
پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۵۰؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۵۹ و ۱۶۱
پرش به بالا↑ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۸، مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۶۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۱
پرش به بالا↑ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۹۹۱، ج۵، ص۸۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۴؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۹؛ مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۶۸؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۲؛ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۹۶
پرش به بالا↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۲
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۴؛ ابنمسکویه، تجاربالامم، ص۷۱.
پرش به بالا↑ بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵،ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹؛ ابنمسکویه، تجاربالامم، صص۷۱-۷۲؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۵.
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۷؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۹۱؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
پرش به بالا↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۱-۹۴؛
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۷ و شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۹
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۱-۳۶۲؛ الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۸۰؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۶
پرش به بالا↑ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ج۱، ص۴۶۹.
پرش به بالا↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۴۴۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبین، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروجالذهب، ج۳، ص۲۵۸؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲.
پرش به بالا↑ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۴۴۱، ج۳، ص۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۳؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبین، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروجالذهب، ج۳، ص۲۵۸
پرش به بالا↑ بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۴۱۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۶؛ مسعودی، مروجالذهب، ج۳، ص۲۵۹.
پرش به بالا↑ الإرشاد، المفید ،ج۲،ص۱۱۳، بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۲۰۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۵؛ مسعودی، مروجالذهب، ج۳، ص۲۵۹
پرش به بالا↑ طبری، تاریخالأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۶.
پرش به بالا↑ اشتهاردی، هفت ساله چرا صدا درآورد؟، ۱۳۹۱ش، ص۱۵۴
پرش به بالا↑ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۷۶
پرش به بالا↑ صالحی نجفآبادی، شهید جاوید، ص۱۵۹
پرش به بالا↑ صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص۲۹۶-۲۹۹
پرش به بالا↑ ابنکثیر، البدایه و النهایه، بیروت، ۱۴۰۸، ج۸، ص۱۹۱؛ طبری، ج۵، ص۴۵۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵، ج۴، ص۸۳
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۳۱۷
پرش به بالا↑ ناطق بالحق، ص۱۱
پرش به بالا↑ طبرانی، ج۳، ص۱۰۱
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۱۵؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۴۶؛ طبرانی، ج۳، ص۱۰۰
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳ـ ۴۱۷؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۳، ۱۵
پرش به بالا↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۶، ۴۵۳؛ دولابی، الذریة الطاهرة، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۴؛ طبرانی، ج۳، ص۹۵؛ ناطق بالحق، ص۱۱؛ شیخ مفید، ج۲، ص۲۷
پرش به بالا↑ احمد ابن حنبل، المسند، بیروت، ج۳، ص۲۶۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۵
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۳
پرش به بالا↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۴۷۳ـ۴۷۴؛ صدوق، الامالی، ص۱۹۳، ۵۴۳
پرش به بالا↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن سعد، ج۶، ص۴۰۹
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۱۴ـ۴۱۵
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۱۰؛ طبرانی، ج۳، ص۱۱۵؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۷
پرش به بالا↑ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، ج۴، ص۱۷۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۷۷
پرش به بالا↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۶۲؛ سید بنطاوس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۱۷۴؛ الخوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۴۶
پرش به بالا↑ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، ج۲، ص۴۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۶۶؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۴
پرش به بالا↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۹۹۱، ج۳، ص۴۰
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۰۸؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۲۶۹
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۴۰۱؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۱۹
پرش به بالا↑ طبرسی، مشکاة الانوار، ۱۳۸۵ق، ص۱۷۰؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۳۹۳
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۳
پرش به بالا↑ شیخ صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۳۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۳؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۴۷
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳
پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۸۵
پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ۱۴۱۵ق، ج۷۰، ص۱۹۶ـ۱۹۷؛ برای موارد مشابه رجوع کنید به ابن حزم، المُحَلّی، بیروت، ج۸، ص۵۱۵؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۷۶
پرش به بالا↑ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۷۸ـ۴۷۹
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۲ـ۷۳
پرش به بالا↑ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۳۹
پرش به بالا↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۱۹۶؛ ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص۱۴۰؛ کافی، الکلینی، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۴۷
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۳
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۷۳-۷۴
پرش به بالا↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۳، ص۲۲۴-۲۲۵
پرش به بالا↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۷۳
پرش به بالا↑ رک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۲۳
پرش به بالا↑ ابن سعد، ج۶، ص۴۰۹ـ۴۱۰، ۴۱۵
پرش به بالا↑ ابن طاووس، اللهوف، ۱۴۱۴ق، ص۲۲۵
پرش به بالا↑ نوری، ص۲۰۸ – ۲۰۹؛ قمی، ص۵۲۴ -۵۲۵
پرش به بالا↑ سایت خبری فردا
پرش به بالا↑ کلیدار، تاریخ کربلاء و حائرالحسین(ع)، ص۵۱ـ۵۲، ۵۸ـ۶۰؛
پرش به بالا↑ کرباسی، تاریخ المراقدالحسین و اهل بیته و انصاره، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۵۰؛ طعمه، تاریخ مرقد الحسین و العباس، ص۷۰ـ۷۳
پرش به بالا↑ علامه مجلسی، بحار، ج۹۸، ص۱۷۷ـ۱۷۸، ۱۹۸ـ۱۹۹، ۲۵۹ـ۲۶۰
پرش به بالا↑ کرباسی، تاریخ المراقدالحسین و اهل بیته و انصاره، ج۱، ص۲۵۵ـ۲۵۹
پرش به بالا↑ طعمه، تاریخ مرقد الحسین و العباس، ص۸۷ـ ۹۳
پرش به بالا↑ کلیدار، تاریخ کربلاء و حائرالحسین(ع)، ص۱۷۱ـ۱۷۳
پرش به بالا↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۳۹۵ـ۳۹۶؛ طوسی، الامالی، ص۳۲۵ـ۳۲۹
پرش به بالا↑ Longrigg, Four centuries of modern Iraq,217
پرش به بالا↑ خبرگزاری ابناء
پرش به بالا↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۳۰، ح۶۲؛ برخی نیز نخستین زائر راعبیدالله بن حر جعفی میدانند (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۷۰)
پرش به بالا↑ سید بن طاوس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۴
پرش به بالا↑ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۴۱۷ق، ص۲۲۰، ۴۳۹؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۴۲-۶۹
پرش به بالا↑ اسرار عاشورا، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۵؛ سایت غدیر
پرش به بالا↑ «من زار الحسین(ع) عارفاً بحقّه، غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر؛ هر کس امام حسین(ع) را با شناخت حق او زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد.» کامل الزیارات، ص۱۳۸، باب۵۴، ح۱
پرش به بالا↑ برخی از این ثوابها عبارتاند:ثواب دو ماه اعتکاف و روزه در مسجدالحرام دارد.
ثواب هزار شهید دارد
پرش به بالا↑ مفاتیح الجنان
پرش به بالا↑ کامل الزیارات، ص۱۱۳
پرش به بالا↑ کامل الزیارات، ص۱۶۴
پرش به بالا↑ کامل الزیارات، ص۱۷۳
پرش به بالا↑ شیخ مفید، کتاب المزار، ص۵۳
منابع
ابن ابی الثلج، تاریخ الائمه، در مجموعه نفیسه فی تاریخ الائمه، چاپ محمود مرعشی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۶ق.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق.
ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، چاپ مجدی سید ابراهیم، بولاق، بیتا.
ابن ابیشیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت، ۱۴۰۹ق-۱۹۸۹.
ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵، بیروت: دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵.
ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
ابن الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت: دارالقلم العربی، ۱۹۹۷.
شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، النجف الأشرف: المکتبة الحیدریة ومطبعتها، ۱۳۸۵ق-۱۹۶۶م.
شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح و تعلیق علی أکبر الغفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، محرم الحرام ۱۴۰۵ق-۱۳۶۳ش.
ابن حبان، صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، بیجا: الرساله، ۱۹۹۳.
ابن حزم، المُحَلّی، تحقیق محمد شاکر، بیروت، دارالفکر، بیتا
احمد ابن حنبل، المسند، بیروت، دارصادر، بیتا.
احمد ابن حنبل، المسند، بیروت، دارصادر، بیتا.
ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینة المنورة:اخبار المدینةالنبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، (جده) ۱۳۹۹ق- ۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
سید بن طاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ش.
سید بن طاوس، علی بن موسی، الطرائف، قم، خیام، ۱۴۰۰ق.
سید بن طاوس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، جمع آوری عبد الزهرا عثمان محمد، قم: المعد، ۱۹۸۸.
سید بن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، أنوار الهدی، قم، ۱۴۱۷ق
سید بن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، قم، اسوه، ۱۴۱۴ق.
ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، چاپ ماجد بن احمد عطیه، بیجا، بیتا.
ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ محمد علی بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق-۱۹۹۲.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵-۱۴۲۱ق.
ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت:دار الأضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰.
ابن قتیبه دینوری، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۶۰.
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۷ق.
ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ طبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ج۳و۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۲.
سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، بیروت، ۱۴۰۱ق-۱۹۸۱.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الانوار، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق.
دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم: منشورات رضی، ۱۳۶۸ش.
اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت: دارالمعرفه، بیتا.
بخاری، ابونصر سهل بن عبداللّه، سرّالسلسلة العلویة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق.
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمود فردوس العظم، دمشق، ۱۹۹۶-۲۰۰۰.
دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهرة، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم، ۱۴۰۷ق.
مفید، محمد بننعمان، مسار الشیعة، قم: کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
ابن المشهدی، محمد بن جعفر، المزار [الکبیر]، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۹ق.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق.
ویکی شیعه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- جایگاه امام حسین نزد پیامبر
- نقش معاویه در شهادت امام حسین علیه السلام
- چرا امام حسین در زمان معاویه قیام نکرد
- چرا امام حسین برای قیام به سمت کوفه رفت
- چرا برای امام حسین علیه السلام عزاداری می کنیم