وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

روایاتی درباره خواص برخی از میوه و سبزی ها

0

روایاتی درباره خواص برخی از میوه و سبزی ها

فهرست این نوشتار:

سبزى‌ها

1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هرگز غذايى نزد حضرت على عليه السلام ننهادند مگر اينكه سبزى خوردن در كنار آن بود».[1] 
2. در حديثى ديگر فرمود: «دل‌هاى مؤمنان سبز است و به سبزى علاقه‌مند».[2] 
 
 

كاسنى

1. در روايتى ديگر فرمود: «هر كس شب بخوابد و هفت برگ كاسنى در معده‌اش باشد، آن شب از قولنج در امان است».[3] 
2. نيز در سخنى فرمود: «كسى كه دوست دارد مال و فرزندش زياد شود، برگ كاسنى زياد بخورد».[4] 
3. در گفتارى ديگر فرمود: «كاسنى سبزى نيكويى است. هيچ برگى از كاسنى نيست مگر اينكه قطره‌اى از آب بهشت بر روى آن هست؛ پس، در هنگام خوردن آن را فشار ندهيد كه قطراتش بريزد».[5] 
4. نيز در حديثى فرمود: «كاسنى بهترين سبزى‌هاست. فرزندان را بسيار نيكو مى‌كند و پسر مى‌آورد».[6] 
5. در گفته‌اى ديگر فرمود: «فضيلت كاسنى بر ديگر سبزى‌ها، مانند فضيلت ما بر ساير مخلوقات است».[7] 
6. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كاسنى شفاى همه دردهاست. هيچ دردى در بدن انسان نيست مگر اينكه كاسنى آن را از بيخ و بن قطع مى‌كند».[8] 
7. در حديث است كه حضرت رضا عليه السلام در مورد كسى كه تب و سردرد داشت فرمود: «كاسنى را بكوبند و بر كاغذى پهن كنند و بر روى آن روغن بنفشه بريزند، سپس بر پيشانى‌اش بگذارند كه تب وسردرد را قطع مى‌كند».[9] 
 
 

بادروج

1. از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كاسنى سبزى حضرت رسول صلی الله عليه و آله و بادروج[10]  سبزى اميرالمؤمنين عليه السلام و برگ خرفه سبزى حضرت فاطمه سلام الله علیها بوده است».[11] 
2. در روايتى ديگر فرمود: «كاسنى و بادروج از ماست».[12] 
3. در مورد بادروج احاديث بسيارى وارد شده است كه بايد اوّلِ غذا خورده شود و «سُدَّه»[13]  را باز مى‌كند و بر اشتها مى‌افزايد و سل را از بين مى‌برد و آروغ را خوشبو مى‌كند و انسان را نسبت به خوره، ايمن مى‌سازد و چون در شكم قرار گيرد همه دردها را برطرف مى‌كند.[14] 
 

 

تره

1. در روايتى معتبر آمده است كه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در مورد كسى كه طحالش دچار عارضه شده بود فرمود: «سه روز به او تره بخورانيد خوب مى‌شود». به فرمايش امام عمل كردند و او بهبود يافت.[15] 
2. از حضرت امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «تره بخوريد كه چهار خاصيّت در آن است: بوى بد دهان را برطرف، بادهاى بدن را بيرون، بواسير را قطع مى‌كند و هر كس مداومت بر آن كند از خوره در امان خواهد بود».[16] 
3. در روايت آمده است كه: حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تره را با نمكِ ساييده تناول مى‌فرمود.[17] 
 
 

تره تيزك (سبزى شاهى) و كرفس

1. در حديث است كه خادم امام كاظم عليه السلام مى‌گويد: هرگاه حضرت دستور مى‌داد سبزى بخريم مى‌فرمود تره تيزك هم بخريد و مى‌فرمود: «برخى مردم چقدر احمق‌اند كه مى‌گويند تره تيزك در كنار رودخانه جهنّم مى‌رويد، در حالى كه خداوند فرمايد: آتش‌افروز جهنّم، مردم و سنگ بت‌ها يا سنگ كبريت است[18] ،پس چگونه ممكن است سبزى در جهنّم برويد».[19] 
2. در روايتى معتبر آمده، امام صادق عليه السلام از رسول گرامى اسلام صلی الله عليه و آله آورده است كه فرمود: «كرفس بخوريد كه خوراك حضرت الياس و يسع و يوشع بن نون علیهم السلام بوده است».[20] 
 
 

گشنيز و برگ خرفه

1. از امام كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوردن سيب ترش و گشنيز حافظه را كم مى‌كند».[21] 
2. از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سبزى‌اى شريف‌تر و سودمندتر از خرفه بر روى زمين نيست و آن سبزى حضرت فاطمه سلام الله علیها است».[22] 
 
 

كاهو و برگ چغندر

1. در حديثى ديگر فرمود: «كاهو بخوريد كه خون را صاف مى‌كند».[23] 
2. از حضرت امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «به بيمارانتان برگ چغندر بخورانيد كه در آن شفاست. دردى در آن نيست و ضررى ندارد. بيمار را به خوابِ راحت مى‌برد و ريشه چغندر، سودا را به حركت درمى‌آورد».[24] 
3. در حديثى ديگر فرمود: «چيزى مانند برگ چغندر وارد شكم صاحب ذاتُ الْجَنب[25]  نشده است».[26] 
 
 

چغندر

1. از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند بيمارى خوره را از يهوديان با خوردن چغندر و بيرون آوردن رگ‌هاى گوشت دور كرد».[27] 
2. از امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «چغندر، سبزى نيكويى است».[28] 
 
 

كدو و ترب

1. در چندين روايت آمده است كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله كدو را دوست مى‌داشت[29]  و به همسرانش سفارش مى‌كرد كه در غذا بسيار كدو بريزند».[30] 
2. و در حديثى آمده است كه پيامبر اعظم صلی الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام سفارش كرد: «كدو فراوان بخور كه عقل انسان را بسيار مى‌كند».[31] 
3. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «ترب سه خاصيّت دارد : برگش بادهاى بدن را بيرون و تخمش غذا را هضم و ريشه‌اش بلغم را قطع مى‌كند».[32] 
4. و در حديثى ديگر فرمود: «برگش مدرّ است».[33] 
5. و در سخنى ديگر فرمود: «تخمش (نيز) مدرّ است».[34] 
 

 

گزر (هويج، زردك) و شلغم

1. در روايتى معتبر از امام ششم و هفتم عليهم السلام آمده است كه فرمودند: «خوردن هويج بر قدرت آميزش مى‌افزايد و از قولنج امان مى‌دهد و بواسير را درمان مى‌كند».[35] 
2. در چهار حديث صحيح و معتبر آمده است كه: شلغم بخوريد و بر آن مداومت كنيد، زيرا شلغم زمينه بيمارى خوره را كه در همه هست از بين مى‌برد.[36] 
 
 

خيار و بادمجان

1. در حديثى معتبر آمده است كه: حضرت رسول صلی الله عليه و آله خيار را با نمك تناول مى‌كرد.[37] 
2. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خيار را از ته آن بخوريد كه باعث بركت مى‌شود».[38] 
3. در حديثى ديگر فرمود: «بادمجان بخوريد كه درد را مى‌برد و با آن دردى نيست».[39] 
احاديث فراوانى در مدح بادمجان و منافع آن وارد شده است.[40] 
 
 

پياز

1. در چندين روايت از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: «پياز بوى بد دهان را از بين مى‌برد، بلغم را زايل مى‌كند، سستى و واماندگى را برطرف مى‌سازد، ريشه دندان‌ها را محكم مى‌كند، بر قدرت آميزش مى‌افزايد، نسل را زياد مى‌كند، تب را قطع و پوست را لطيف مى‌كند».[41] 
2. از رسول خدا صلی الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «به هر شهرى سفر كرديد پياز همان شهر را بخوريد كه طاعون آن شهر را از شما دور مى‌كند».[42] 
3. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «پياز و تره را خام و پخته خوردن اشكالى ندارد، امّا هر كه آن را مى‌خورد وارد مسجد نشود كه كراهت دارد، زيرا كسى كه نزد او مى‌نشيند (از بوى دهانش) اذيّت مى‌شود».[43] 
 
 

سير و آويشن

1. در حديثى امام محمّد باقر عليه السلام آورده است كه پيامبر گرامى اسلام علیه السلام فرمود : «هر كس سير بخورد به خاطر بوى بد آن به مسجد نرود. امّا كسى كه قصد ندارد به مسجد برود مى‌تواند سير بخورد».[44] 
2. در احاديث در مدح آويشن آمده كه: معده را تقويت مى‌كند و اگر صبح ناشتا آن را نرم كنند و بر روى زبان بريزند و بخورند رطوبت معده را از بين مى‌برد.[45] 
 
 

قارچ

در روايتى معتبر آمده است كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله فرمود: «قارچ جزءِ منّ (ترنجبين) است كه بر بنى‌اسرائيل نازل شد.[46]  ومنّ (ترنجبين) از بهشت آمده و آبش شفاى چشم است».[47] 
 

 

ميوه‌ها
انگور

1. در روايتى آمده است كه يكى از پيامبران از اندوه به خدا شكايت كرد. وحى آمد كه انگور بخور.[48] 
2. در احاديث معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هنگامى كه حضرت نوح علیه السلام از كشتى فرود آمد مشاهده استخوان مرده‌ها، اندوهى بزرگ در وجودش پديد آورد. از اين غم به خدا شكايت كرد. به او وحى رسيد كه انگور سياه بخور تا اندوه تو زايل شود».[49] 
3. در روايتى آمده است كه امام سجّاد انگور را بسيار دوست مى‌داشت. روزى روزه بود، هنگام افطار همسرش خوشه‌اى انگور براى آن حضرت آورد، در حالى كه ابتداى فصل انگور بود. فقيرى رسيد و حضرت انگور را به او داد. زن به دنبال فقير رفت و خوشه انگور را از وى خريد و نزد حضرت گذاشت. نيازمند ديگرى از راه رسيد و حضرت انگور را به او داد. بار ديگر آن زن در پى سائل رفت و انگور را از وى خريد و نزد حضرت نهاد. اين كار چهار بار تكرار شد، تا امام در مرتبه چهارم انگور را تناول فرمود.[50] 
4. در حديث است كه ابو عكاشه خدمت امام باقر عليه السلام رسيد، انگورى نزد وى نهادند. حضرت فرمود: «كهنسالان و كودكان انگور را دانه دانه بخورند و هر كه بترسد سير نشود سه دانه و چهار دانه بخورد وتو دو دانه دو دانه بخور كه مستحبّ است».[51] 
 

مويز (كشمش)

1. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس صبح ناشتا (پيش از صبحانه) بيست و يك دانه مويز سرخ بخورد، تمام بيمارى‌هايش درمان مى‌شود، جز مرگ».[52] 
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كشمشِ طائف، عصب‌هاى بدن را محكم و انسان را شاد مى‌كند و ملالت و ضعف را از بين مى‌برد».[53] 
 

 
انار

1. در حديثى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «ميوه صد و بيست نوع دارد و بهتر از همه انار است».[54] 
2. در روايتى ديگر فرمود: «انار بخوريد كه گرسنه را سير و غذاى انسان سير را هضم مى‌كند».[55] 
3. در سخنى ديگر فرمود: «هيچ ميوه‌اى نزد پيامبر محبوب‌تر از انار نبود».[56] 
4. در حديثى صحيح و معتبر مى‌خوانيم كه امام صادق فرمود: «انار شيرين بخوريد كه هيچ دانه‌اى از آن وارد معده مؤمن نمى‌شود مگر اينكه دردى را برطرف و وسوسه شيطان را از وى دور مى‌كند».[57] 
5. در روايتى ديگر فرمود: «هر كس ناشتا (پيش از صبحانه) يك انار بخورد دلش تا چهل روز روشن باشد».[58] 
6. در سخنى ديگر فرمود: «انار را با پيه آن (برگ نازكى كه ميان انبوه دانه‌هاى انار است) بخوريد كه معده را دبّاغى مى‌كند و بر شعور آدمى مى‌افزايد».[59] 
7. و در گفتارى ديگر فرمود: «انار ترش و شيرين براى بدن شايسته‌تر است».[60] 
 

 سيب

1. در روايتى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «سيب معده را جلا مى‌دهد».[61] 
2. از امام كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سيب براى از بين بردن اثر زهر، سحر، استيلاى اجنّه، غلبه بلغم مؤثّر است و هيچ چيز نفعش از آن بيشتر نيست».[62] 
3. در حديثى ديگر فرمود: «سه چيز است كه ضررى نمى‌رساند: انگور رازقى، نيشكر، سيب».[63] 
4. در روايات معتبر آمده است كه خوردن سيب، تب و رعاف (خون دماغ) و طاعون را درمان مى‌كند.[64] 
5. نيز در حديثى معتبر آمده است كه سويقِ سيبِ خشك، خون دماغ را قطع مى‌كند.[65] 
6. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هيچ دوايى در از بين بردن زهر، بهتر از خوراك آرد سيب نيست».[66] 
7. در سخنى ديگر فرمود: «اگر مردم بدانند چه منفعت‌هايى در سيب است بيماران خود را جز با آن معالجه نمى‌كنند».[67] 
8. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «سيب بخوريد كه معده را دبّاغى مى‌كند».[68] 
 
 

بِه

1. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوردن بِه، دل ضعيف را قوى، معده را پاكيزه و آدمى را زيرك و مرد ترسو را شجاع مى‌كند».[69] 
2. از حضرت صادق عليه السلام از پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: «بِه، رنگ را صاف و فرزند را نيكو مى‌كند».[70] 
3. در حديثى معتبر آمده است كه آن حضرت فرمود: «هر كس يك بِه بخورد، حق تعالى تا چهل روز حكمت را بر زبانش جارى مى‌سازد».[71] 
4. در سخنى ديگر فرمود: «خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاد مگر آنكه بوى بِه با او بوده است».[72] 
و در ادامه فرمود: «بِه، اندوه اندوهگين را مى‌برد همان‌گونه كه دست، عرق جبين را مى‌گيرد».[73] 
5. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس ناشتا (پيش از صبحانه) بِهْ بخورد، نطفه‌اش پاكيزه و فرزندش خوشرو مى‌شود».[74] 
 
 

انجير

1. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «انجير بوى بد دهان را برطرف و استخوان را محكم مى‌كند و مو را مى‌روياند. و با وجود آن، نياز به داروى ديگرى نيست و شبيه‌ترين ميوه به ميوه‌هاى بهشت است».[75] 
2. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «انجير، گرفتگى روده‌ها را درمان مى‌كند و براى بادهاى قولنج، سودمند است. در روز بسيار بخوريد ولى در شب زياد نخوريد».[76] 
3. نيز روايت شده است كه: «انجير، بواسير[77]  و نقرس[78]  را درمان مى‌كند و بر قوّت آميزش مى‌افزايد».[79] 
 
 

گلابى و آلو

1. در حديثى با سند معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «گلابى بخوريد كه دل را جلا مى‌دهد و دردهاى درونى بدن را به امر و فرمان پروردگار ساكت مى‌كند».[80] 
2. در حديث معتبر ديگرى آمده است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: «گلابى معده را دبّاغى مى‌كند و به آن قوّت و قدرت مى‌دهد و پس از غذا، نافع‌تر است از ناشتا خوردن».[81] 
3. در روايتى ديگر فرمود: «گلابى براى درمان قولنج نافع است».[82] 
4. در حديث است كه زياد قندى مى‌گويد خدمت امام موسى كاظم عليه السلام رسيدم. ظرفى آب نزد حضرت بود كه در آن آلوى سياه ريخته شده بود. حضرت فرمود: «حرارتى بر من مستولى و غالب شده بود. آلوى تازه، حرارت را فرو مى‌نشاند و صفرا را ساكن مى‌كند. و آلوى خشك، خون را ساكن كرده و دردهاى كهنه را از بدن مى‌كشد».[83] 
 
 

ترنج و سنجد

1. در روايتى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام از كسى پرسيد: «اطبّاى شما در مورد ترنج چه مى‌گويند؟» عرض كرد: مى‌گويند بايد پيش از غذا خورد. حضرت فرمود: «من مى‌گويم پس از غذا بخوريد».[84] 
2. در حديثى ديگر فرمود: «ترنج بخوريد كه آل محمّد آن را مى‌خوردند.[85]و نان خشك، ترنج را هضم مى‌كند».[86] 
3. از حضرت رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «حضرت رسول صلی الله عليه و آله نگاه كردن به ترنج سبز و سيب سرخ را دوست مى‌داشت».[87] 
نكته: عرب به ليمو و نارنج هم ترنج مى‌گويد.
4. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوردن مغز سنجد گوشت، پوستش پوست و استخوانش استخوان را مى‌روياند. خوردن سنجد كليه‌ها را گرم و معده را دبّاغى مى‌كند. و انسان را از بواسير و ريزش بول حفظ مى‌كند و ساق پا را قوّت مى‌دهد و ريشه خوره را قطع مى‌كند».[88] 
 
 

خرما

1. در احاديث معتبر نقل شده كه: «پنج ميوه از بهشت آمده است: انار ملس، سيب شامى، بِهْ، انگور رازقى، رطب مشان».[89] 
2. در روايتى معتبر آمده است كه هرگاه چند نوع غذا براى حضرت رسول صلی الله عليه و آله مى‌آوردند كه در ميان آنها خرما بود، خوردن را از خرما آغاز مى‌كرد.[90] 
3.در حديث است كه حضرت على ّبن ‌الحسين عليه السلام خرما را دوست مى‌داشت.[91] 
4. در حديث است كه سليمان بن جعفر مى‌گويد خدمت امام رضا علیه السلام رسيدم. ظرفى از خرماىِ برنى نزد آن حضرت بود و امام با اشتها و اشتياق از آن تناول مى‌كرد. فرمود: «سليمان، نزديك بيا و از اين خرما بخور». عرض كردم: فدايت شوم بسيار جدّى و از روى اشتها تناول مى‌كنيد! فرمود: «آرى، دوست دارم چرا كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين و امام زين‌العابدين و امام محمّد باقر و امام جعفر صادق و پدرم امام كاظم علیهم السلام همگى خرما را دوست داشتند. من نيز خرما را دوست دارم و شيعيان ما هم دوست دارند، زيرا شيعيان ما از طينت ما خلق شده‌اند. و دشمنان ما شراب را دوست دارند، زيرا آنها از آتش خلق شده‌اند».[92] 
5. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس روزى هفت دانه خرماى عجوه كه از خرماهاى اطراف مدينه است، ناشتا (پيش از صبحانه) بخورد، هيچ زهر و سِحر و شيطانى به او آسيب نمى‌رسانَد».[93] 
6. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس به هنگام خواب، هفت دانه خرماى عجوه بخورد، كرم‌هاى شكمش از بين مى‌رود».[94] 
7. از امام كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «دود چوب درخت خرما، حشرات و گزندگان زمين را دور مى‌كند».[95] 
 
 

خربزه

1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خربزه بخوريد كه داراى ده ويژگى است: زيانى ندارد، خوردنى است (جنبه غذايى دارد)، آشاميدنى است (مايع مورد نياز بدن را تأمين مى‌كند)، ميوه است، گل است (خاصيّت ميوه و گل را دارد)، نوعى موادّ شوينده محسوب مى‌شود و دهان را پاك مى‌كند، نانِ خورش است، بر قدرت آميزش مى‌افزايد، مثانه را شسته و سنگ مثانه را از طريق ادرار دفع مى‌كند».[96] 
2. از حضرت رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوردن خربزه پيش از صبحانه موجب فلج شدن است».[97] 
3. در حديثى آمده است كه حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله، خربزه را با رطب تناول مى‌كرد و اين كار را دوست مى‌داشت.[98] 
 
 

آداب ميوه خوردن

1. از حضرت رسول صلی الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر كس به هنگام ميوه خوردن بسم الله بگويد آسيبى به وى نمى‌رسد».[99] 
2. در روايتى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هنگامى كه رسول خدا صلی الله عليه و آله ميوه تازه (نوبر) مى‌ديد، آن را مى‌بوسيد و بر هر دو ديده مى‌نهاد و مى‌فرمود: اَللّهُمَّ كَما اَرَيْتَنا اَوَّلَها في عافِيَةٍ فَاَرِنا آخِرَها في عافِيَةٍ».[100] 
3. در روايتى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «كندن پوست ميوه‌ها(يى كه با پوست قابل خوردن است) كراهت دارد».[101] 
4. در حديثى ديگر فرمود: «بر روى هر ميوه‌اى زهرى است، آن را پيش از خوردن بشوييد».[102] 
5. در روايتى معتبر آمده است كه از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام پرسيدند : انجير و خرما و ديگر ميوه‌ها(ى مانند آن) را دو تا دو تا خوردن چه حكمى دارد؟ فرمود: «حضرت رسول  صلی الله علیه و آلهاز اين كار نهى كرد؛ پس اگر تنها باشيد به هر صورت كه بخواهيد بخوريد و اگر با جمعى از مسلمانان مى‌خوريد چنين نكنيد و يك دانه يك دانه بخوريد».[103] 
6. در روايتى معتبر آمده است كه روزى حضرت رضا عليه السلام ديد خادمانش ميوه‌اى را نيم‌خورده، دور انداخته‌اند. فرمود: «سبحان الله، اگر شما بى‌نياز شده‌ايد، ديگران بى‌نياز نيستند، آن را به كسى كه نياز دارد بدهيد».[104] 
7. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بايد انگور و انار را با دو دست خورد». (با يك دست بگيرند وبا دست ديگر بخورند).[105] 
 

 
حبوبات
برنج

1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «برنج غذاى نيكو و خوبى است. روده‌ها را باز و بواسير را درمان مى‌كند».[106] 
2. در چند حديث آمده است كه: ما بيماران خود را با برنج مداوا مى‌كنيم.[107] 
3. در حديث است كه كسى خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و از درد شكم شكايت كرد. حضرت فرمود: «برنج را بشوى و در سايه خشك كن و اندكى از آن را بريان كن و نرم بكوب و هر صبح يك كف دست از آن بخور».[108] 
4. در روايتى ديگر آمده است كه: آن حضرت دل درد داشت، دستور داد برنج را با سماق بپزند و چون تناول كرد، درد برطرف شد.[109] 
5. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «براى سل چيزى سودمندتر از نان برنج نيست».[110] 
6. از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «نان برنج براى مبتلايان به اسهال و سل مفيد است و دردها را از بدن مى‌كشد».[111] 
 

 
نخود بريان و عدس

1. در روايتى معتبر آمده است كه حضرت رضا عليه السلام قبل و بعد از غذا، نخود بريان تناول مى‌فرمود.[112] 
2. در روايات معتبر و بسيارى آمده است كه: خوردن عدس، دل را نرم و اشك را جارى مى‌كند.[113] 
 

 
باقلا و لوبيا و ماش

1. در حديثى معتبر آمده است كه: باقلا ساق پاها را پرمغز و قدرت مغز را زياد و خون تازه توليد مى‌كند.[114] 
2. در روايتى ديگر آمده است كه: باقلا را با پوست بخوريد كه معده را دبّاغى مى‌كند.[115] 
3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوردن لوبيا بادهاى درونى را بيرون مى‌كند».[116] 
4. كسى از بهق[117]  به حضرت موسى بن جعفر عليه السلام شكايت كرد. حضرت فرمود : «ماش را پخته و به غذايت اضافه كن و آن را بخور».[118] 
 
 

خوردن خاك و گِل

1. در حديثى معتبر آمده است كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله فرمود: «هر كس گِل بخورد و بميرد، در خون خود شريك است».[119] 
2. در روايتى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند حضرت آدم علیه السلام را ازخاك آفريد،به همين علّت خوردن خاك را بر فرزندان او حرام كرد».[120] 
3. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «بزرگ‌ترين دام‌هاى شيطان، خوردن خاك و گل است كه دردهايى در بدن ايجاد مى‌كند و موجب خارش بدن و بواسير مى‌شود و دردهاى سوداوى معلول آن است و قوّت را از ساق پا مى‌بَرد و هر چه از قوّتش به سبب خوردن خاك و گل كم شده و در نتيجه از اعمال خيرش كاسته شده، در قيامت بازخواست خواهد شد و سپس عذاب مى‌شود».[121] 
4. از امام كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «چهار چيز از وسوسه‌هاى شيطان است: خوردن گِل، خرد كردن گِل خشك شده با دست، گرفتن ناخن با دندان، به دندان گرفتن ريش».[122] 
5. در احاديث معتبر آمده است كه: «خوردن هر گِلى حرام است (همان‌گونه كه مردار و خون و گوشت خوك حرام است) مگر گِل قبر امام حسين عليه السلام كه خوردن آن به‌اندازه يك عدس، شفاى هر درد وامان از هر ترسى است».[123]

[1] . كافى، ج 6، ص 362، باب البقول، ح 2.
[2] . محاسن، ص 507، ح 652؛ كافى، ج 6، ص 362، باب البقول، ح 2.
[3] . محاسن، ص 509، ح 668؛ كافى، ج 6، ص 362، باب ما جاء فى الهندباء، ح 1.
[4] . كافى، ج 6، ص 363، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 177.
[5] . كافى، ج 6، ص 363، ح 4؛ مكارم الأخلاق، ص 177.
[6] . كافى، ج 6، ص 363، ح 6؛ مكارم الأخلاق، ص 178.
[7] . محاسن، ص 509، ح 670؛ كافى، ج 6، ص 363، ح 7.
[8] . كافى، ج 6، ص 365، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 178.
[9] . كافى، ج 6، ص 363 ادامه حديث 9؛ مكارم الأخلاق، ص 178.
[10] . «بادْروج» ريحان كوهى، نوعى ريحان، گياهى است داراى برگ‌هاى ريز وگل‌هاى سرخ رنگ. به معناى گلبستان افروز هم گفته‌اند. بادرويه وبورنگ وبوينگ هم گفته شده است (فرهنگ عميد).
[11] . كافى، ج 6، ص 363، ح 10.
[12] . همان، ص 368.
[13] . «سُدَّه» در اصطلاح طب به چيزى گفته مى‌شود كه در روده گير كرده وسدّ راه مى‌شود (فرهنگ عميد).
[14] . كافى، ج 6، ص 364، ح 3 و4؛ مكارم الأخلاق، ص 179.
[15] . كافى، ج 6، ص 365، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 178.
[16] . محاسن، ص 510، ح 678؛ كافى، ج 6، ص 365، ح 4.
[17] . كافى، ج 6، ص 336، ح 8؛ مكارم الأخلاق، ص 178.
[18] . سوره بقره، آيه 24؛ سوره تحريم، آيه 6.
[19] . برخى اين روايت را حمل بر تقيّه كرده‌اند. محاسن، ص 518، ح 719؛ كافى ،ج 6، ص 368، ح 4.
[20] . محاسن، ص 515، ح 705؛ كافى، ج 6، ص 366، باب الكرفس، ح 1.
[21] . كافى، ج 6، ص 366، باب الكزبرة، ح 1.
[22] . كافى، ج 6، ص 367، باب الفرفخ، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 180.
[23] . محاسن، ص 514، ح 703؛ كافى، ج 6، ص 367، باب الخس، ح 1.
[24] . كافى، ج 6، ص 369، ح 4.
[25] . به ورم پرده درونى پهلو كه باعث درد پهلو وتب وتنگى نفس وسرفه مى‌شود، ذات الجنب مى‌گويند(فرهنگ عميد) ودر فارسى امروز به آن سينه پهلو گفته مى‌شود.
[26] . كافى، ج 6، ص 369، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 181.
[27] . كافى، ج 6، ص 369، باب السلق، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 181.
[28] . محاسن، ص 520، ح 726؛ كافى، ج 6، ص 369، ح 2.
[29] . محاسن، ص 521، ح 734؛ كافى، ج 6، ص 370، باب الكماة، ح 2.
[30] . محاسن، ص 521، ح 736؛ كافى، ج 6، ص 371، ح 6.
[31] . محاسن، ص 521، ح 732؛ كافى، ج 6، ص 371، ح 7.
[32] . كافى، ج 6، ص 371، باب الفجل، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 182.
[33] . محاسن، ص 524، ح 748؛ كافى، ج 6، ص 371، دنباله ح 2.
[34] . كافى، ج 6، ص 371، ح 1.
[35] . كافى، ج 6، ص 372، باب الجزر، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 184.
[36] . كافى، ج 6، ص 372، باب السلجم، ح 1 ـ 4؛ مكارم الأخلاق، ص 181.
[37] . كافى، ج 6، ص 373، باب القثاء، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 185.
[38] . كافى، ج 6، ص 373، باب القثاء، ح 2؛ مكارم الأخلاق، ص 185.
[39] . محاسن، ص 526، ح 757؛ كافى، ج 6، ص 373، باب الباذنجان، ح 1.
[40] . كافى، ج 6، ص 373، باب الباذنجان، ح 2 و3؛ مكارم الأخلاق، ص 183 و 184.
[41] . كافى، ج 6، ص 374، باب البصل، ح 1 ـ 4؛ مكارم الأخلاق، ص 182.
[42] . كافى، ج 6، ص 374، باب البصل، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 182.
[43] . كافى، ج 6، ص 375، باب الثوم، ح 2.
[44] . همان، ص 374، باب الثوم، ح 1.
[45] . همان، ص 375، باب اسعته، ح 1 و2.
[46] . در آيه 57 سوره بقره به اين موضوع اشاره شده است.
[47] . كافى، ج 6، ص 370، باب الكماة، ح 2؛ محاسن، ص 527، ح 761.
[48] . كافى، ج 6، ص 351، ح 4؛ مكارم الأخلاق، ص 174.
[49] . محاسن، ص 548، ح 870، كافى، ج 6، ص 350، ح 2.
[50] . كافى، ج 6، ص 350، ح 3؛ مكارم الأخلاق، ص 174.
[51] . كافى، ج 6، ص 351، ح 6.
[52] . محاسن، ص 548، ح 871؛ كافى، ج 6، ص 351، ح 1.
[53] . كافى، ج 6، ص 352، ح 4.
[54] . محاسن، ص 539، ح 821؛ كافى، ج 6، ص 352، ح 2.
[55] . محاسن، ص 540، ح 823؛ كافى، ج 6، ص 352، ح 1.
[56] . محاسن، ص 541، ح 833؛ كافى، ج 6، ص 352، ح 3.
[57] . محاسن، ص 545، ح 853؛ كافى، ج 6، ص 354، ح 10.
[58] . محاسن، ص 545، ح 847؛ كافى، ج 6، ص 353، ح 11.
[59] . محاسن، ص 542، ح 839؛ كافى، ج 6، ص 354، ح 12.
[60] . محاسن، ص 543، ح 841؛ كافى، ج 6، ص 354، ح 14.
[61] . محاسن، ص 553، ح 900؛ كافى، ج 6، ص 355، ح 1.
[62] . محاسن، ص 553، ح 898؛ كافى، ج 6، ص 355، ح 2.
[63] . مكارم الأخلاق، ص 168.
[64] . محاسن، ص 551، ح 889 و552؛ كافى، ج 6، ص 355، ح 3 وص 356، ح 4.
[65] . كافى، ج 6، ص 356، ح 6.
[66] . كافى، ج 6، ص 356، ح 7.
[67] . محاسن، ص 551، ح 891، كافى، ج 6، ص 356، ح 10.
[68] . كافى، ج 6، ص 357، ح 11.
[69] . محاسن، ص 550، ح 883؛ كافى، ج 6، ص 357، ح 1.
[70] . محاسن، ص 549، ح 873، كافى، ج 6، ص 357، ح 2.
[71] . محاسن، ص 548، ح 875؛ كافى، ج 6، ص 357، ح 5.
[72] . كافى، ج 6، ص 358، ح 6؛ مكارم الأخلاق، ص 172.
[73] . محاسن، ص 550، ح 884؛ كافى، ج 6، ص 358، ح 7.
[74] . محاسن، ص 549، ح 879؛ كافى، ج 6، ص 357، ح 3.
[75] . محاسن، ص 544، ح 903؛ كافى، ج 6، ص 358، ح 1.
[76] . طبّ الائمّه، ص 137.
[77] . «بواسير» ورم دردناك رگ‌هاى مقعد است كه گاه از آن خون مى‌آيد وبيشتر به سبب يبوست مزمن، يانشستن زياد، به خصوص نشستن سر پا توليد مى‌شود وبا عمل جرّاحى معالجه مى‌شود (فرهنگ عميد).
[78] . «نِقْرِس» ورم وآماس ودرد شديدى است كه در پا وبند انگشتان به خصوص شست پا بروز مى‌كند (فرهنگعميد).
[79] . مكارم الأخلاق، ص 174.
[80] . كافى، ج 6، ص 358، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 175.
[81] . كافى، ج 6، ص 358، ح 2.
[82] . روايتى به اين مضمون يافت نشد؛ امّا در كافى (ج 6، ص 358) حديثى به شرح زير هست كه قابل تطبيق برمضمون بالاست. امام صادق 7 فرمود: گلابى بخوريد كه قلب را جلا مى‌دهد وبيمارى‌ها ودردهاى داخلىرا تسكين مى‌بخشد».
[83] . كافى، ج 6، ص 359، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 175.
[84] . محاسن، ص 555، ح 909؛ كافى، ج 6، ص 359، ح 2.
[85] . محاسن، ص 555، ح 907؛ كافى، ج 6، ص 360، ح 3.
[86] . كافى، ج 6، ص 360، ح 4.
[87] . كافى، ج 6، ص 360، ح 6.
[88] . كافى، ج 6، ص 361، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 176.
[89] . كافى، ج 6، ص 349، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 170.
[90] . محاسن، ص 531، ح 780؛ كافى، ج 6، ص 345، باب التمر، ح 2.
[91] . محاسن، ص 531، ح 784؛ كافى، ج 6، ص 345، ح 3.
[92] . كافى، ج 6، ص 345، ح 6.
[93] . محاسن، ص 532، ح 789؛ كافى، ج 6، ص 349، ح 19.
[94] . محاسن، ص 533، ح 791؛ كافى، ج 6، ص 349، ح 20.
[95] . محاسن، ص 545، ح 857؛ كافى، ج 6، ص 355، ح 18.
[96] . خصال، ج 2، ص 210، ح 26؛ مكارم الأخلاق، ص 185.
[97] . كافى، ج 6، ص 361، باب البطيخ، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 185.
[98] . كافى، ج 6، ص 361، باب البطيخ، ح 1 ـ 5؛ مكارم الأخلاق، ص 185.
[99] . مكارم الأخلاق، ص 170.
[100] . ترجمه: «پروردگارا، همان‌گونه كه در ابتداى فصل، اين ميوه را در حال عافيت به ما دادى، تا انتهاى فصل آنرا در حال عافيت به ما عنايت فرما». مكارم الأخلاق، ص 146 و170.
[101] . محاسن، ص 556، ح 912؛ كافى، ج 6، ص 350، ح 3.
[102] . محاسن، ص 556، ح 913؛ كافى، ج 6، ص 350، ح 4.
[103] . محاسن، ص 442، ح 311؛ علل الشرايع، ج 2، ص 519، باب 294، ح 1.
[104] . محاسن، ص 441، ح 304؛ كافى، ج 6، ص 297، ح 8.
[105] . محاسن، ص 556، ح 914؛ مكارم الأخلاق، ص 174.
[106] . محاسن، ص 503، ح 634؛ كافى، ج 6، ص 341، ح 2.
[107] . كافى، ج 6، ص 342، ح 5.
[108] . محاسن، ص 503، ح 633؛ كافى، ج 6، ص 342، ح 6.
[109] . كافى، ج 6، ص 342، ح 7.
[110] . كافى، ج 6، ص 305، ح 1.
[111] . همان، ح 2.
[112] . محاسن، ص 505، ح 644؛ كافى، ج 6، ص 342، ح 1.
[113] . كافى، ج 6، ص 343، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 188.
[114] . محاسن، ص 506، ح 647، كافى، ج 6، ص 344، باب الباقلى واللوبيا، ح 1.
[115] . محاسن، ص 506، ح 650؛ كافى، ج 6، ص 344، باب الباقلى واللوبيا، ح 3.
[116] . كافى، ج 6، ص 344، ح 4.
[117] . «بهق» لكّه سفيدى است كه بر اثر علّتى غير از برص، روى پوست بدن پيدا مى‌شود ودر فارسى آن را بهكمى‌گويند (فرهنگ عميد).
[118] . كافى، ج 6، ص 314، باب الماش، ح 1.
[119] . دعائم الاسلام، ج 2، ص 148، ح 538.
[120] . كافى، ج 6، ص 265، ح 4؛ علل الشرايع، ج 2، ص 532، باب 317، ح 1.
[121] . كافى، ج 6، ص 266، ح 6؛ تهذيب، ج 9، ص 103، ح 377.
[122] . خصال، ج 1، ص 209، ح 40؛ بحارالأنوار، ج 10، ص 246، ح 10.
[123] . كافى، ج 6، ص 266، ح 9؛ تهذيب، ج 9، ص 103، ح 376.

منبع: کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی با بازنگری تحت نظر حضرت آیت الله مکارم شیرازی

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.