وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

راه‌های دعوت به حق

0

راه‌های دعوت به حق

پرسش:
از نگاه قرآن راه‌های دعوت به حق و راه خدا کدام است و آیا می‌توان برای رسیدن به این هدف از هر وسیله و راهی استفاده کرد؟
پاسخ:
از منظر قرآن راه‌‌های دعوت مردم به حق آشکارا بیان شده است.
1- دعوت از راه بصیرت و شناخت: قل هذه سبیلی ادعوا الی‌الله علی بصیره انا و من اتبعنی»
(ای پیامبر به مشرکان) بگو: راه و روش من این است که همه را به سوی خداوند (یکتا) دعوت می‌کنم.
(و بدانید که این راه را از روی تقلید و بی‌اطلاع نمی‌پیمایم، بلکه) ار روی آگاهی و بصیرت خود  و پیروانم (و همه مردم جهان را به سوی این طریقه می‌خوانیم) (یوسف-108)

2- دعوت از راه حکمت، منطق و استقلال- اندرزهای نیکو- مناظره و گفتگوی احسن
«ادع الی‌سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم باللتی هی احسن» (ای محمد در هدایت مردم به سوی حق از این چند روش استفاده کن) و به راه پرورگارت (مردم را) با استدلال، منطق و حکمت دعوت کن (اگر از راه عقل، منطق و حکمت نشد از راه عاطفی استفاده کن) و به وسیله نصیحت و موعظه نیکو (احساسات آن‌ها را برانگیز) و با آن‌ها (گروه مخالف که ذهنشان پر از مسائل نادرست و منفی است) به روشی که نیکوتر است (عادلانه و خالی از هرگونه خشونت) مناظره و گفتگو کن (تو این سه روش را در تبلیغ و دعوت مردم به سوی پروردگار به کارگیر) (نحل-125)
بنابراین راه‌های دعوت به حق و پروردگار متعال عبارتند از: بصیرت، حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن. اما استفاده از راه‌های دیگر ولو اینکه خروجی آن ما را به مقصد و هدف برساند باطل است.

نفی راه‌های باطل در دعوت به حق

داستانی است که در کتب حدیث ما آمده است و حتی اهل تسنن هم نقل کرده‌اند. رسول اکرم(ص) پسری داشت از ماریه قبطیه به نام ابراهیم ابن رسول‌الله (ص) . این پسر که مورد علاقه رسول اکرم(ص) است در هجده ماهگی از دنیا می‌رود. رسول اکرم(ص) که کانون عاطفه بود، قهرا متاثر می‌شود و حتی اشک می‌ریزد و می‌فرماید: دل می‌سوزد و اشک می‌ریزد ای ابراهیم! ما به خاطر تو محزونیم، ولی هرگز چیزی برخلاف رضای پروردگار نمی‌گوییم. تمام مسلمین ناراحت و متاثر به خاطر اینکه غباری از حزن بر دل مبارک پیامبر اکرم(ص) نشسته است.
همان روز تصادفا خورشید می‌گیرد و کسوف می‌شود. مسلمین شک نکردند که گرفتن خورشید، هماهنگی عالم بالا بود به خاطر پیغمبر(ص) یعنی خورشید گرفت برای اینکه فرزند پیامبر(ص) از دنیا رفته است.
این مطلب در میان مردم مدینه پیچید و زن و مرد یک زبان شدند که دیدی خورشید به خاطر حزنی که عارض پیغمبر اکرم(ص) شد، گرفت، در حالی که پیغمبر(ص) به مردم نگفته بود که گرفتن خورشید به خاطر این بوده است.
این حادثه سبب شد که عقیده و ایمان مردم به پیغمبر(ص) اضافه شود، و مردم هم در این گونه مسائل بیش از این فکر نمی‌کنند. ولی پیغمبر(ص) چه عکس‌العملی نشان می‌دهد. پیغمبر(ص) نمی‌خواهد برای هدایت مردم از نقاط ضعف مردم استفاده کند، بلکه می‌خواهد از نقاط قوت مردم استفاده کند. به تعبیر دیگر پیامبر(ص) نمی‌خواهد از جهالت و نادانی مردم به نفع اسلام استفاده کند، بلکه می‌خواهد از علم و معرفت مردم استفاده بکند. پیامبر(ص) نمی‌خواهد از ناآگاهی و غفلت مردم استفاده بکند، می‌خواهد از بیداری مردم استفاده کند. چون قرآ‌ن کریم به او دستور داده از راه‌های بصیرت، حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن برای دعوت مردم به سوی پروردگار استفاده بکن. پیامبر(ص) نفرمود: عوام چنین حرفی و اعتقادی را از روی جهالتشان گفته‌اند «خذالغایات و اترک المبادی» به هدف‌ها بپرداز و وسایل را رها کن. بالاخره نتیجه خوب از این گرفته‌اند،‌ ما هم که به آنها نگفتیم. ما در اینجا سکوت می‌کنیم. که سکوت هم نکرد و آمد بالای منبر و صحبت کرد و خاطر مردم را راحت کرد و گفت! اینکه خورشید گرفت به خاطر بچه من نبود، مردی که حتی از سکوتش سوءاستفاده نمی‌کند، این جور باید باشد، چرا؟

برای اینکه اولا: اسلام احتیاج به چنین چیزهایی ندارد. بگذار کسانی بروند از خواب‌های دروغ،‌ از جعل‌ها،‌ و از این جور سکوت‌ها استفاده کنند که دینشان منطق ندارد، برهان و دلیل ندارد و آثار حقانیت دینشان روشن و نمایان نیست. اسلام نیازی به این روش‌ها و وسایل ندارد.

 

ثانیا: همان کسی هم که از این روش‌ها و وسایل استفاده می‌کند، ‌در نهایت امر اشتباه می‌کند. مثل معروف «همگان را همیشه نمی‌توان در جهالت نگاه داشت» یعنی بعضی از مردم را همیشه می‌شود در جهالت نگاه داشت، ولی همگان را برای همیشه نمی‌شود در جهالت نگاه داشت. گذشته از اینکه خدا اجازه نمی‌دهد، پیغمبری که می‌خواهد دینش تا ابد و قیامت باقی بماند، آیا نمی‌داند صد یا دویست یا هزار سال دیگر مردم می‌آیند جور دیگر قضاوت می‌کنند؟! بنابراین برای دعوت مردم به حق و پروردگار باید از روش‌ حق و وسیله حق استفاده کرد. معنی این حرف این است که اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست، یک دروغ، یک حدیث ضعیف، یک حدیثی که خودم هم می‌دانم دروغ است را برای شما بخوانم، همین امشب همه گنهکاران شما توبه می‌کنند و همه شما نماز شب خوان می‌شوید. با این وجود اسلام به من اجازه چنین کاری را نمی‌دهد. آیا اسلام اجازه می‌دهد که ما دروغ بگوییم که مردم برای امام حسین(ع) اشک بریزند؟ ابدا اسلام نیازی به این دروغ‌ها ندارد، حق را به باطل آمیختن، حق را از میان می‌برد. وقتی انسان حق را ضمیمه باطل کرد، حق دیگر نمی‌ایستد، خودش می‌رود، حق ناب تحمل اینکه همراه باطل باقی بماند را ندارد. بنابراین یکی از راه‌هایی که از آن راه بر دین از جنبه‌های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان‌طور که هدفمان باید مقدس باشد، روش‌ها و وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می‌کنیم باید مقدس باشد.
مثلا ما نباید دروغ بگوییم. غیبت بکنیم، تهمت بزنیم، نه فقط برای مصالح خودمان، بلکه به نفع دین هم نباید این افعال را انجام دهیم،‌ یعنی به نفع دین هم نباید بی‌دینی کنیم. چون دروغ، غیبت و تهمت و… از مظاهر بی‌دینی است. (رک به: سیری در سیره نبوی،
شهید مرتضی مطهری،‌ ص 137تا 140)

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.