راهکار شادابی ، شادی در اسلام

راهکار شادابی ، شادی در اسلام
فهرست این نوشتار:
اغلب مردم تقريبا به همان اندازه اى شاد هستند كه انتظارش را دارند. در واقع آنچه كه در زندگى براى ما رخ مى دهد آنقدر تعيين كننده شادى ما نيست بلكه بيشتر نوع نگرش و واكنش ما نسبت به رويدادهاى زندگى است كه نقش تعيين كننده دارد. به عنوان مثال، ممكن است فردى شغلش را از دست بدهد اما او اين پيشامد را به فال نيك بگيرد و با خود بگويد اين پيشامد مى تواند به بروز موقعيتى تازه براى من منجر شود و يك شغل جديد و بهترى را تجربه كنم. فرد ديگرى ممكن است همين حادثه (از دست دادن شغل) برايش پيش آيد و تصميم به خودكشى بگيرد. چرا نسبت به يك حادثه دو نوع واكنش كاملا متضاد از دو نفر صادر مى شود؟ بنابراين ما خودمان هستيم كه تصميم مى گيريم چگونه زندگى كنيم، شاد يا غمگين و افسرده. از آن جايى كه انسان افكار و انديشه هاى خود را بر مى گزيند الزاما تعيين كننده ميزان شادى هاى خويش است. براى شاد بودن بايد اولا افكار و باورهاى خود را اصلاح كنيم سپس بر افكار شادى آفرين خود تمركز كنيم. شايد علت غمگينى بسيارى از افراد اين باشد كه زندگى بدانگونه اى كه او مى خواسته، نيست.
زندگى با آرمان هاى او جور در نمى آيد و در نتيجه او را غمگين و افسرده مى سازد. اما بايد بپذيريم كه زندگى هم شادى و نشاط دارد و هم محروميت و عجز. زندگى گاهى تصاحب هدف است و گاهى دور ماندن از آن.
بنابراين شاد زيستن، يك تصميم است. هر يك از ما براى شاد زيستن به يك تصميم نياز داريم. دنيايى كه ما در آن زندگى مى كنيم بى نقص و عيب نيست، خود ما هم بى نقص و عيب نيستيم. ميزان ناخوشنودى ما در واقع فاصله ميان واقعيت و آرمان است، فاصله ميزان واقعيت كنونى هر چيز با آنچه كه بايد باشد. اگر ما توقع كمال داشته باشيم شادى آسانتر به دست مى آيد. حقيقت اين است كه اغلب ما مسائل را بيش از اندازه بزرگ مى كنيم. رعايت نكات زير در شاد زيستن ما نقش مؤثرى دارند:
1 تفكر مثبت نسبت به خود و ديگران داشته باشيد.
2 از منفى بافى نسبت به خود و ديگران جدا اجتناب كنيد.
3 هر گاه چيزى را از دست داديد به آنچه داريد فكر كنيد.
4 تصميم بگيريد افكار شادى آفرين را در ذهن خود تجربه كنيد.
5 از گناه جدا اجتناب كنيد.
6 همواره شاكر آنچه كه خداوند در اختيار شما قرار داده، باشيد. و هرگز به خاطر مشكلات ناشكرى نكنيد. مطمئن باشيد اگر تفكر خود را به زندگى اصلاح كنيد و واقع بينانه به مسائل نگاه كنيد و از منفى بافى نسبت به خود و ديگران اجتناب كنيد و مثبت نگر باشيد، همواره از يك نشاط و شادابى و بهجت درونى برخوردار خواهيد شد و هيچ گاه در فاز افسردگى مطلق قرار نخواهيد گرفت.
براى كسب آگاهى بيشتر توجه شما به مطالب زير جلب مى كنيم اميدواريم مفيد واقع گردد.
انسان موجودى است كه از دو بعد، جسم و روح، پديد آمده است و هر كدام نيازها و آسيبهاى خاص خودش را دارد. همان گونه كه بدن انسان به انواع غذاها احتياج دارد، روح آدمى نيز به شادابى و تفريحات سالم نيازمند است. بنابر اين غذاى روحى و روانى، همواره در كنار غذاى جسم مطرح بوده است.
در آموزه هاى اسلامى نيز نه تنها شاد بودن پسنديده است و در روايات آمده است مؤمن همواره با چهره بشاش و گشاده و نه اخم و ناراحت و غمبار با ديگران مواجه مى شود، بلكه شاد كردن ديگران يكى از مستحبات و مورد توصيه اسلام است چنانكه «ادخال السرور فى قلوب المؤمنين» سفارش شده است. اما هدف، گستره و كيفيت تنظيم رفتارى در اين خصوص محل بحث و تأمل است.
ضرورت شادى و شادمانى: همهى انديشمندان (بلكه همهى انسانها) به اين نتيجه رسيدهاند كه شادىها و تفريحات سالم براى تقويت روح آدمى، از ضروريات زندگى است و زندگى بدون استراحت و نشاط، ايجاد استرس و عصبانيت مزمن، گرفتگى دائمى، بداخلاقى و كاهش شوق نسبت به زندگى كرده و موجب افسردگى و ناراحتى مىشود. چاره چيست؟ بنابر اين، به نظر مىرسد، خنديدن و خندان و شادى كردن و شادى آفريدن، دلشاد و مسرور بودن، بشّاش و خنده رو بودن و لبخند بر لب داشتن، همه اينها به عنوان يك «ضرورت» در زندگى انسان نقش تعيين كننده دارد.
از چند منظر مىتوان به مسأله شادى و شادمانى نگاه كرد:
1 تعريف شادى و شادمانى: حالت ابتهاج و نشاطى كه تحت تأثير عوامل مختلف به انسان عارض مىشود كه در آن حالت، روح انسان به درجه رضايت و گشايش مىرسد.
2 موجبات فرح و شادمانى: عوامل شادى آفرين و مسرّتبخش در زندگى انسانها از فراوانى و تنوع بالايى برخوردارند. اعم از سوژههاى تصويرى و ديدارى، صوتى و شنيدارى، از قبيل فيلمهاى طنزگونه و همچنين انواع خوردنىها و نوشيدنىهاى حلال مثل شربت زعفران و… تفريحات سالم، ورزش و…
3 برآيند و نتيجهى سرور و شادى: به طور كلّى دسته بندىهايى كه پيرامون عوامل و موجبات شادىآفرين، به چشم مىخورد، عمدتاً مربوط به برآيند شادىهاست و اين كه آيا آن شادىها، سكّوى پرش انسان به سوى رشد و توسعه و كمال عقلى و انسانى است و يا به عكس، عقل انسان را تحت تأثير قرار داده و يا احياناً به تعطيلى مىكشاند. به عبارت ديگر، آيا آن لذّتها محدود، مقطعى و زودگذر است و يا اين كه به عكس، از لذتهاى جاودانه و پرنقش است.
البته، اين دسته بندى ها در پروسه جهانبينىها و ايدئولوژىهاى مختلف، قابل توجيه و تفسير است.
ويژگى هاى افراد شادمان عبادتند از:
– داشتن روابط گرم و صميمى با ديگران.
– دوست داشتن ديگران و محبت ورزيدن نسبت به آنها.
– تبسم و لبخند.
– به موقع و متناسب با صحنه هاى شادى آفرين خنديدن مثل اين كه اگر فردى لطيفه اى شيرين و خنده دار اگر مطرح كرد معمولا فرد شادمان متناسب با آن لطيفه ابراز شادى و خنده مى كند.
– راحت گريستن افراد شادمان، قطع از خنديدن به موقع اگر در شرايطى قرار گيرند كه بايد گريه كنند مثل مجالس سوگوارى ائمه (ع) كه به راحتى مى توانند هيجانات خود را در قالب گريه اظهار كنند.
– هيجانات خود را به راحتى مى توانند ابراز كنند يا كنترل نمايند و نوعى امنيت هيجانى دارند.
نگاه به شادى و عوامل آن در دو تفكر
الف) گروهى اعتقاد دارند كه شادمانى و نشاط، مطلق بوده و هيچ حد و مرزى را نمىشناسد. با هر وسيلهاى، با هر ابزار و شيوهاى، مىتوان به شكار شادى و شادمانى رفت. و هر كارى مجاز است، هر نوع ترانه و رقصى رواست. هر گونه گفتن و خنديدن و خندان درست است. اين گروه معتقد به «اصاله اللّذه» بوده و هر لذت و هر شادى را با هر عاملى تجويز مىكند.
از اين رو، برخى افراد به انواع مسكرات، انواع مواد مخدر و اعتيادآور، انواع رقصها و موسيقىها و انواع قصهها و قصهپردازىها، روى مىآورند و در نتيجه به انواع آفات روانى دچار مىگردند و كار به جايى مىرسد كه با چنين لذتهايى اقناع نمىشوند و آن گاه در تداوم لذتجويىهاى بىحد و مرز به قتل و آدمكشى، فساد و فحشاء، به ابتذال و مسخ ارزشهاى انسانى و فطرى، دگرآزارى، خودآزارى و خودكشى گرفتار مىشوند، كه بسيارى از بزهكارىها و جرائم به شادىهاى بىحد و مرز باز مىگردد، مردم را مسخره مىكنند تا بخندند، آبروى ديگران را مورد تعرّض قرار مىدهند تا شادى كنند و ديگران را زجر و شكنجه مىدهند تا خود شاد باشند.
ب) گروهى ديگر، شادىها و تفريحات را قانونمند مىدانند و در مرز «بايدها» و حلال تفسير مىكنند، هر نوع شادى و تفريحى را مجاز نمىشمارند و در يك كلمه «تفريحات سالم» را باور دارند، تا از اين طريق مرز حرمت و آبروى خود و ديگران محفوظ بماند، تا شادى و خنده و تفريحات ما به ديگران صدمهاى وارد نسازد.
به نظر اين گروه، خنده و شادى و لذت، خوب است، اما نه با آزار و اذيت ديگران. شادمانى خوب است نه با زير پا گذاشتن قوانين و مقررات اجتماعى و الهى.
از ديد اين گروه، همان گونه كه «آزادى»، اگر قانونمند و هدفدار نباشد مىتواند جامعه را به هرج و مرج بكشاند، شادىها و تفريحات نيز اين گونهاند.
از آن چه گفته شد به خوبى آشكار مىشود ما دو نوع لذت و شادى داريم:. 1 لذت پايدار. 2 لذت ناپايدار.
از مهمترين ويژگىهاى لذتهاى ناپايدار آن است كه همراه با هيجانات ناهنجار است و پس از فروكش كردن خندههاى بلند و خلوت با خود، احساس نگرانى و ناكامى رو به سوى آنان مىآورد. از اين نوع شادىها به «لذت كاذب» ياد مىشود.
به هر حال، بايد ارزيابى كرد كه كدام نوع از شادى ضرورت دارد؟ كدام تفريح سالم و كدام ناسالم است؟ كدام خنده روا و كدام نارواست؟ كدام لذت مشروع و كدامين نامشروع است؟ و بالاخره كدام يك از انواع شادىها و تفريحات اسلامى است، كدام يك غيراسلامى؟ بنابر اين بايد شادىها و تفريحات را چونان مفهوم «آزادى» قانونمند كرد و در چارچوب احكام الهى قرار داد.
تفريحات سالم يا سرگرمىها، كدام يك؟ گر چه اين دو واژه امروزه به يك معنا، استعمال مىشوند، ولى دقت در معانى هر كدام دامنهى بحث را روشن مىسازد. تفريح، كارى است كه موجب شادى، انبساط خاطر و شادمانى گردد، تفريح به معناى شادمان كردن و خوشحال كردن است. بنابر اين در برار غم و غصه قرار مىگيرد. يعنى اگر كسى از جريان زندگى ناراحت شده و خاطرش افسرده گرديد با نشاط و شادى، ناراحتىهايش را برطرف كرده و قواى از دست رفتهاش را در اثر برنامههاى صحيح باز مىگرداند.
اما سرگرمى درست برعكس تفريح و در مقابل آن است. اگر تفريح يك ضرورت حياتى است و عقلا آن را براى دلگرم شدن به زندگى و بهرهبردارى بيشتر از زندگى تجويز مىكنند، سرگرمى كارى است كه معمولاً بيهوده و بدون فايده بوده و جنبهى وقتگذرانى، وقتكشى و اتلاف وقت را دارد.
اگر تفريح، انبساط خاطر و شادى روح است، سرگرمى بازداشتن قواى فكرى از انديشه و تعقل و در نتيجه از دست دادن نيروهاى انسانى است و حكومتهائى كه مىخواهند مردم را از درك درست زندگى و حضور فعال در عرصهى سياست، اقتصاد و فرهنگ، دور ساخته و از مسؤوليت و تعهد اخلاقى، دينى و اجتماعى، بركنار سازند، براى آنها انواع سرگرمىهاى مشغول كننده فراهم كرده و به اين وسيله آنها را سرگرم مىسازند.
فرح و شادى از منظر اسلام:
اسلام، دين حيات و زندگى است. دين پيشرفت و ترقى تكامل است. اسلام با برنامههايى كه وضع كرده است تمام جهات زندگى را در نظر گرفته و به همه زواياى زيست انسان كاملاً توجه كرده است.
اسلام دينى است كه براى سرگرمى نيامده است، اما نه تنها با تفريح و شادى مخالف نيست، بلكه در مواردى بر آن تأكيد داشته و براى آن قوانين و مقررات جهتدارى را وضع كرده است.
به هر حال، اگر در اسلام، كارهايى به عنوان تفريح و تنوع پيشنهاد شده است و نيز اگر از بعضى تفريحات جلوگيرى شده و غيرمشروع شناخته شده است، معطوف بر جنبههاى فطرى، حياتى و فكرى است كه در سايهى آن مصالح فردى و اجتماعى تأمين شود. بنابر اين، در قوانين اسلامى با برخى پديدهها و اعمال مثل موسيقى و رقص و… برخورد شده و از انجام آن كارها منع شده. اما نه به خاطر مخالفت با زيبايى و شادى و شادكامى، بلكه به دليل برآيند و پيامدهاى خطرآفين آنها.
شهيد مطهرى در ذيل بحث از اين كه آيا اسلام هيچ عنايتى به بعد چهارم روح انسانى، يعنى استعداد هنرى نموده و در اسلام به زيبايى و جمال عنايتى شده يا نه؟ چنين مىگويد:
«بعضىها چنين تصور كردهاند كه اسلام از اين نظرها (توجه به زيبايى، هنر و..). خشك و جامد است و بىعنايت و به عبارت ديگر، اسلام ذوقكش است. البته اينها كه چنين ادعا مىكنند به اين جهت است كه در اسلام اولاً روى خوش به موسيقى نشان داده نشده و ثانياً اين كه بهرهبردارى از جنس زن به طور عموم و هنرهاى زنانه يعنى رقص و… منع شده است. ولى به اين شكل قضاوت كردن درست نيست. ما بايد راجع به مواردى كه اسلام با آنها مبارزه كرده تأمل كنيم و ببينيم آيا مبارزه اسلام با اين زيبايىها از آن جهت كه زيبايى است و يا از آن جهت كه مقارن با امر ديگرى است كه بر خلاف يك استعداد از استعدادهاى فردى يا اجتماعى انسان است؟
موسيقى:
مسأله موسيقى و غنا مسأله مهمى است اگر چه غنا حدودش روشن نيست… البته قدر مسلمّى در غنا هست و آن اين است كه آوازهايى كه موجب خفت عقل مىشود، يعنى آوازهايى كه شهوت را آن چنان تهييج مىكند كه عقل به طور موقت، از حكومت ساقط مىشود، يعنى همان خاصيتى را دارد كه شراب يا قمار دارا است، معلوم است كه حرمت چنين مواردى قطعى است. آن چه مسلم است اين است كه اسلام خواسته است از عقل انسان حفاظت و حراست كند و اين قبيل منعها نيز به همين جهت مطرح شدهاند» ((1)).
در برنامه هاى شريعت، به مسأله شادى و نشاط پيروان دين و مسلمانان، توجه و تأكيد فراوانى شده است و اصولاً پيشوايان بزرگ دين خودشان انسانهاى بانشاط و خوشرويى بوده و ديگران را به اين مسأله دعوت مىكردند. زيرا آنان به خوبى به نيازهاى روح و تفريحات سالم در كنار نيازهاى جسم توجه داشتند. على (ع) در اين باره مىفرمايد: «اين دلها همانند تنها خسته و افسرده مىشوند، در اين حال نكتههاى زيبا و نشاطانگيز براى آنها انتخاب كنيد» ((2)).
پيشوايان معصوم دين از جمله رسول گرامى (ص) به عنوان الگوى همهى مسلمانان، اصولاً يك انسان شاد بود. به طورى كه هميشه لبخند بر لب داشت و اهل شوخى و مزاح بود. چه اين كه خود ايشان فرمود: انّى لأمزَحُ و لا اَقولُ الاّ حقّا همانا من از همه بيشتر شوخى مىكنم امّا جز حق چيزى نمىگويم.
البته آن حضرت در عمل هم اين گونه بوده، به طورى كه اگر مىديد يك نفر غمگين و افسرده است وجود مقدّس ايشان يا اهل بيت ايشان (ع) مىفرمودند: چرا غمگين و افسردهاى؟ بايك مطايبه و شوخى و شبيه طنز (نه آن طنزى كه با تخريب فرد يا قوم خاصى، ديگران را بخنداند)، او را از حالت انقباض و گرفتگى دل، درمىآورند و يك انبساط خاطر و شرح صدرى در وجود او ايجاد مىكردند. لطفا به موارد زير توجه كنيد:
رسول گرامی اسلام به پير زنى فرمود: چرا اين همه تلاش مىكنى؟ پيرزنها به بهشت نمى روند و آن زن ناراحت شد و گفت: يا رسول الله من به بهشت نمى روم؟ رسول خدا (ص) در حالى كه مى خنديد فرمود هيچ كس به صورت پير وارد بهشت نمىشود، همه جوان شده و وارد بهشت مىگردند.
همچنين روزى پيامبر (ص) با امام على (ع) در مجلسى خرما تناول مىكرد و هستههاى خرما را مقابل على (ع) مىگذاشت. به گونهاى كه اگر كسى وارد مىشد فكر مىكرد همهى خرماها را على (ع) خورده است و آن حضرت چيزى تناول نكرده است. آن گاه خطاب به على (ع) فرمود: شما خيلى خرما خوردهايد؟ على (ع) در جواب گفت: آن كس زيادتر خورده كه خرما را با هستهاش تناول كرد كه لبخند بر لبان پيامبر نقش بست.
با توجه به اهميت تفريحات سالم و لذتهاى حلال در رشد و ارتقاء كمى و كيفى زندگى يك انسان مسلمان، و براى تقويت جنبه هاى روحى و احياناً شكستن بن بست هاى پيش آمده، پيشوايان دين و دنيا، از پيروانشان خواسته اند كه علاوه بر عبادت و كار و تلاش، به لذتها و تفريحات سالم هم در زندگى روزمرّه شان توجه ويژه داشته باشند كه در صورت توجه قانونمند به آن، به نهادينهگى آن تفريحات منتهى خواهد شد. آن جا كه امام على (ع) فرمود:
«مؤمن شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم مىكند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مىنمايد. قسمت ديگرى را در طريق اصلاح معاش و تأمين هزينه زندگىاش به كار مىگيرد و قسمت سوّم را براى بهرهگيرى از لذتهاى حلال و دلپسند مىپردازد و براى شخص عاقل درست نيست كه حركتش جز در يكى از اين سه جهت باشد: براى اصلاح امور زندگى و يا در راه آخرت و يا در لذت غيرحرام…» ((3)).
در فقه اسلامى، به برخى از تفريحات و سرگرمىها (ى سالم)، توجه بيشترى شده است و به نظر مىرسد با تأكيد به آن، اهداف و جهتهاى خاصى تعقيب مىشود. از جمله اين كه، تأكيد شده است كه به فرزندانتان شناگرى، تيراندازى و اسبسوارى بياموزيد.
ورزشهاى ياد شده علاوه بر اين كه مىتواند به عنوان يك تفريح سالم مطرح باشد، همچنين مىتواند در شرايط اضطرارى و حتى جنگى به عنوان يك حربه از آن استفاده كرد. البته اسب سوارى در روايات، استعداد انطباق با تغييرات تكنولوژيك در عصر حاضر را دارد. يعنى امروزه مىتواند در قالب انواع رانندگىها و حتى خلبانى را دربربگيرد.
به هر حال اگر يك كشور در همين سه زمينه به خوبى سرمايهگذارى كند به طور كه مردم و جوانان بتوانند در اين سه زمينه فعاليت داشته باشند هم جهات سرگرمى و تفريحات سالم به خوبى تأمين خواهد شد و هم تأمين مهارتهاى نظامى و امنيتى كه در شرايط اضطرارى مىتوان به عنوان يك عنصر بازدارنده در برابر تهديدات دشمنان خارجى، از آن به خوبى استفاده كرد.
اسلام به عنوان يك دين معتدل و متوسّط، همان گونه كه در خوردنى و نوشيدنىها… از هر يك مجاز و غيرمجاز دارد در تفريحات و شادىها هم نوع مجاز (تفريحات سلام) و غيرمجاز (تفريحات غيرسالم) دارد.
متأسفانه، برداشت از شادى مثل بسيارى از پديدههاى ديگر، در پروسهى افراط و تفريط گرفتار شده است، عدهاى براى آن هيچ محدوديت قانونى و شرعى را برنمىتابند وعده كمى هم هستند كه هر گونه شادى و تفريح سالم را بر خود ممنوع كرده و از مواهب الهى پرهيز دارند.
اسلام انگشت بر روى شادى معينى نگذاشته و اجازه هر نوع شادى را به اين شرط كه با موازين و احكام الهى منافات نداشته باشد و منجر به گناه و فساد نشود داده است. به عبارت ديگر براى اين كه انسان از سعادت واقعى خود محروم نماند نوعى كنترل بر روى شادى و سرور دارد كه باعث مىشود، شادى موقت و ناپايدار و كوتاهمدت به سعادت ابدى و واقعى او آسيب نرساند. چون انسان در تشخيص مصلحتها و منافع واقعى خود داراى محدوديت است و گاهى اوقات خير و سود حقيقى خود را تشخيص نمىدهد. دوست دارد به هر چيزى كه باعث شادمانى او شود هر چند روح او را تيره و تار و سعادت او را در خطر اندازد اقدام كند. كودكى كه سرماخورده و بستنى براى او ضرر دارد، هر چند خوردن بستنى او را شاد مىكند و از آن لذت مىبرد ولى چون از تشخيص ضرر آن عاجز است به ناچار مادرش او را از خوردن آن بستنى منع مىكند و به گريه و زارى و احساسات بدون منطق و به دور از خردورزى او اعتنايى نميكند و شادى زودگذر و سطحى او را بر غم و اندوه طولانى وى ترجيح نمىدهد. استفاده از طبيعت زيبا، ديدن طلوع دلانگيز آفتاب، لذت بردن از منظرههاى دلكش و باغهاى مصفا و سير و سفر، ديدار با دوستان و سخن گفتن با آنها، پرداختن به ادبيات و شعر و نمايش و خوشنويسى و نقاشى و ورزش و بازىهاى سالم، استفاده از نعمتهاى خداداد و غذاهاى متنوع و لباسهاى رنگارنگ و صدها امر لذتبخش ديگر كه همگى شادىبخش مىباشند از شادىهاى مجاز و شايسته است. چنانچه لذت بردن از گفتگو با خداوند در حال نماز و مناجات و عبادت و داشتن حال خوش در حال ذكر و توجه به ذات پاك ربوبى از مقوله لذتهاى معنوى باشند كه گاهى از نظر عمق و كيفيت بسيار والاتر و فراتر از لذتهاى مادى مىباشد.
در روايات مختلفى اولياى الهى سفارش كردهاند: انسان مؤمن بايد اوقاتش را سه قسمت كند:
1- قسمتى براى عبادت و راز و نياز با خداوند.
2- قسمتى براى امر زندگى و رفع نيازها.
3- قسمتى براى استفاده از لذتهاى روا و جايز و اين سومى، كمك و يارى براى انجام وظيفهها و مسؤوليتها مىباشد.
در پايان شما را به مطالعه كتاب «تفريحات سالم» از ديدگاه آيت الله بهشتى كه در مجموعه آثار ايشان منتشر شده است توصيه مى كنيم.
(1) مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، 1374، چاپ 25، ص 70
(2) حكمت 197 نهجالبلاغه (كلمات قصار)
(3) حكمت 390 نهج البلاغه
پرسمان