دلایل ادامه جنگ بعداز فتح خرمشهر
1. آيا امكان نداشت جنگ تحميلي، در مدت زمان كوتاه تري خاتمه يابد؟ به عبارت ديگر در بعضي از زمان ها كه موازنه ي نظامي و سياسي به نفع ايران بود، چرا دولت ايران اقدام به پايان دادن جنگ نكرد؟

دلایل ادامه جنگ بعداز فتح خرمشهر
فهرست این نوشتار:
درباره ي به طول انجاميدن جنگ، دو سؤال مطرح مي شود:
1. آيا امكان نداشت جنگ تحميلي، در مدت زمان كوتاه تري خاتمه يابد؟ به عبارت ديگر در بعضي از زمان ها كه موازنه ي نظامي و سياسي به نفع ايران بود، چرا دولت ايران اقدام به پايان دادن جنگ نكرد؟
2. چه مؤلفه هاي جديدي در پايان هشتمين سال جنگ وارد معادلات سياسي و نظامي شد كه منجر به آتش بس رسمي شد؟
گفتني است كه از ديدگاه كارشناسان و صاحب نظران، تنها مقطعي كه مي توانست جنگ به پايان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود. اما به دلايل ذيل اين امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367 (زمان پذيرش قطعنامه ي 598 شوراي امنيت) ادامه يافت.
هيچ گونه پيشنهاد صلحي ارائه نشد!
الف. بررسي چرايي تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه اي از آتش بس، عقب نشيني، تعيين متجاوز، تأمين خسارت هاي وارده و… بدانيم، بايد بگوييم كه در آن زمان، هيچ گونه پيشنهاد صلحي ارائه نشد و شوراي امنيت و ديگران، تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصيه مي كردند.
در آن زمان طرحي كه متضمن صلح واقعي باشد و شناسايي متجاوز و پرداخت غرامت را نيز شامل شود و تضمين براي عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پيشنهادهاي ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاكره طرفين بود. اين امر با توجه به پشتيباني يك طرفه و آشكار دولت هاي بزرگ و نهادهاي بين المللي از عراق، هيچ گاه نمي توانست شرايط ايران را براي يك صلح واقعي و شرافت مندانه محقق سازد. به اين ترتيب ايران، دلايل منطقي و عقلاني براي ادامه جنگ داشت. اين دلايل عبارت بود از:
1. شرايط ايران براي صلح (شناسايي و تنبيه متجاوز، پرداخت غرامت از سوي عراق)؛
2. مرزهاي ايران تأمين نداشت. نقاطي در شلمچه، طلائيه، فكه و قصر شيرين در اشغال عراق بود. شهرهاي سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امكان آزادسازي اين نقاط از راه مذكور، غيرمعقول به نظر مي رسيد و راهي جز ادامه جنگ وجود نداشت.
گرچه با عملیات بیت المقدس شهرهای خرمشهر، هویزه و بخشهای وسیعی از جنوب خوزستان و برخی ارتفاعات و مناطق در غرب کشور از چنگ رژیم بعثی آزاد شد، اما هنوز 2 هزار کیلومتر از مناطق کشور در اشغال عراق بود.
3. در حالي كه نيروهاي خودي، پيروزي هاي زيادي كسب مي كردند، توقف در جنگ و چانه زني در پشت ميز مذاكره، براي آزادي نقاط مرزي آزاد شده صحيح نبود.
4. شهرهاي آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهديد بود.
5. توانايي كمي ارتش عراق ترميم شده و با كمك هاي همه جانبه دول بزرگ افزايش هم يافته بود.
6. تنها چيزي كه ارتش عراق از دست داده بود، روحيه بود كه با توجه به روحيه فرماندهي آن (شخص صدام)، اين مسأله نيز پس از مدتي قابل ترميم بود.
7. در حالي كه نيروهاي جمهوري اسلامي در نوار پيروزي قرار داشتند، توقف ناپايا در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زيان هايي به بار مي آورد. اگر آن روز جنگ متوقف مي شد و تجربه اي چون مذاكرات سوريه و اسرائيل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروي ما قرار مي گرفت و ما ناچار مي شديم بر سر ساير مناطق تحت اشغال، پشت ميز مذاكره با عراق چانه زني بي حاصل كنيم؛ امروز جامعه، مسؤولان وقت را شماتت مي كرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزاري اجلاسي سران جنبش غير متعهد در بغداد و كسب رياست دوره اي اين جنبش، براي تحقق خواسته هاي نامشروع خود، به ايران فشار آورد؛ ولي ايران با حمله به داخل خاك عراق در عمليات رمضان، اين امتياز مهم و حياتي را از عراق گرفت.
9. به همين منظور در مورخ 20 خرداد 1361 جلسه اي در حضور امام خميني در جماران تشكيل گرديد و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظاميان شركت كننده در آن جلسه، امكان پدافند با توقف روي خط مرزي وجود نداشت، زيرا در اغلب نقاط مرزي هيچ گونه مانع طبيعي وجود نداشت و ايجاد استحكامات جديد نيز يكسال به طول مي انجاميد و طي اين مدت احتمال حمله مجدد عراق جدي بود.
مهم تر اينكه با تكيه بر اصل متعارف نظامي «تعقيب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر يك حركت غيراصولي بود. به همين دليل امام خميني پس از ترديد اوليه در مورد تداوم جنگ در خاك عراق با استماع دلايل نظاميان و نا اميدي از پذيرش شرايط ايران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نيروهاي ايران به خاك عراق موافقت نمودند.
توضیحات دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت از روند مذاکرات برای صلح!
دكتر ولايتي به عنوان وزير امور خارجه حوادث آن زمان را اين گونه توضيح مي دهد:
«در نيمه سال 1361، شرايط خوبي در جبههها حاكم بود، پيروزيهاي نظامي ايران كه از شكست حصر آبادان در مهر ماه سال قبل آن شروع شده بود، با فتح خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 به اوج رسيد و در مقايسه با قبل كه عراقيها مناطق زيادي را اشغال كرده و از شمال تا جنوب، مناطق گستردهاي را به تصرف خود درآورده بودند، تلاش چندماهه ايران براي بازپسگيري مناطق اشغالشده به دستاوردهاي خوبي منجر شده و در مناطق استراتژيكي چون آبادان و خرمشهر به نتيجه رسيده بود. اما هنوز مناطق گستردهاي در طول نوار 1200 كيلومتري مرزي وجود داشت كه تحت اشغال عراقيها بود و اين اشغال، حتي تا پايان جنگ و آتشبس هم ادامه داشت.
در آن مقطع، اين ايده در شوراي عالي دفاع مطرح شد كه اگر نقاطي را در داخل خاك تصرف تعريف كنيم، ابزار لازم براي وارد كردن فشار به عراقيها براي عقبنشيني آنان به مرزها و محكوميت متجاوز و دريافت غرامت از عراق به دست ميآيد.
از اين مقطع به بعد و با طرح اين ايده، تعدادي از كشورها و سازمانهاي بينالمللي براي پايان دادن به جنگ و آتشبس، تلاشهاي خود را تشديد كردند، اين تلاشها كه با محوريت سازمان كنفرانس اسلامي، جنبش عدم تعهد، سازمان ملل و تعدادي از كشورهاي عربي صورت ميگرفت، پس از فتح خرمشهر جديتر شد.
از سوي سازمان ملل متحد، «اولاف پالمه»، نخستوزير پيشين سوئد و «يان الياسن» قائممقام وزارت خارجه اين كشور و از سوي كنفرانس اسلامي، كميتهاي متشكل از«ضياء الحق» رئيسجمهور پاكستان، «ضياء الرحمن» رئيسجمهور پاكستان، «احمد سكوتوره» رئيسجمهور گينه، «داود جاوارا» رئيسجمهور گامبيا، «بلند اولسو» نخستوزير تركيه و «ياسر عرفات» رئيس سازمان آزاديبخش فلسطين به تهران سفر كردند.
از سوي جنبش عدم تعهد هم وزراي خارجه چند كشور مأمور به رايزني شده بودند كه شامل وزراي خارجه كوبا و مالبير، وزير خارجه زامبيا، «ناراسيمها رائو» وزير خارجه هند و «فاروق قدومي» وزير خارجه فلسطين به تهران سفر ميكردند و طي رايزنيهاي آنان هم هيچ پيشنهاد مشخصي كه تأمينكننده خواستههاي ما مبني بر عقبنشيني به مرزها و دريافت غرامت بود، ارائه نشد.
پس از فتح خرمشهر، جرياني آغاز شد كه شامل ابتكار برخي از كشورها براي پايان جنگ بود. در اين ابتكارها براي اولين بار، مسئله دريافت غرامت و عقبنشيني تا مرزها كه خواستههاي اصلي ما بود، مطرح شد. عقبنشيني به مرزها و پايان اشغال ايران، براي ما اولويت نخست را داشت. چراكه حتي تا پايان جنگ و پذيرش قطعنامه 598، حدود بيست هزار كيلومتر مربع از خاك ما در اشغال ارتش عراق بود و اگر ما بلافاصله پس از بازپسگيري خرمشهر صلح را ميپذيرفتيم، عملا با اين سؤال مهم روبهرو ميشديم كه چه تضميني وجود دارد كه ما بقيه خاك ايران را پس بگيريم. اين سؤال وقتي اهميت پيدا ميكند كه توجه كنيم پس از پذيرش صلح، عملا نيروهاي نظامي ما كه عمدتا غيرحرفهاي و بسيجي بودند، به شهرها بازميگشتند و مشغول زندگي عادي خود ميشدند، اما نيروهاي عراق كه نظاميان حرفهاي و كلاسيك بودند، در مواضع خود باقي ميماندند.
اگر ما در اين مقطع، صلح را ميپذيرفتيم، فاجعهاي كه در جنگهاي دوم ايران و روس اتفاق افتاد و منجر به از دست رفتن بخشي از خاك ايران شد، تكرار ميشد. در جنگهاي دوم ايران و روس در ابتداي تابستان 1826 ميلادي، عباس ميرزا با اتكا به نيروهاي مردمي كه به خاطر فتواي علما به جبهه آمده بودند، به نيروهاي روسيه حمله كرد و نيروهاي «پاپكويچ» سردار برجسته روسيه را تا تفليس عقب نشاند اما در پاييز نيروهاي داوطلب ايراني به محلهاي زندگي خود بازگشتند و پاپكويچ با استفاده از اين فرصت، حمله كرد و تا زنجان و نزديكي قزوين پيشروي كرد.
اگر ما پس از فتح خرمشهر، صلح را ميپذيرفتيم، با توجه به وضعيت قطعنامههاي سازمان ملل كه طي آنها تنها از آتشبس صحبت شده و بر عقبنشيني تأكيد نشده بود، عملا هيچ تضميني ـ حتي صوري ـ براي عقبنشيني نداشتيم و طبيعتا نيروهاي داوطلب جبهه را ترك ميكردند و نظاميان حرفهاي ما از نظر تعداد، قابل مقايسه با ارتش عراق كه سه برابر شده بود، نبود و شرايط براي از دست رفتن خاك اشغال شده و حتي تهديد براي ادامه حمله نظامي مجدد عراق به ايران وجود داشت. بنابراين تعيين شرط عقبنشيني و دريافت غرامت، مهمترين خواستههاي ما براي پذيرش آتشبس بود. اولين پيشنهاد مشخص به ما درباره آتشبس و دريافت غرامت از طرف حبيب شطي، دبيركل وقت كنفرانس اسلامي داده شد.
شطي به تهران آمد و به ما پيشنهاد كرد كه ميتواند با مذاكره با دولتهاي ثروتمند عربي حامي عراق در جنگ براي ما غرامت بگيرد.
رقم پيشنهادي شطي ده ميليارد دلار بود كه در مقابل ما گفتيم، اصل بحث را قبول داريم، اما اين رقم مورد پذيرش ما نيست و بايد درباره مبلغ آن مذاكره كنيم.
در همين دوره آقاي بندري، معاون وزير خارجه هند هم مذاكرات مشابهي به عنوان ميانجي براي تعيين غرامت داشت و غرامت مورد مذاكره با وي حدود سي تا پنجاه ميليارد دلار بود. اما نه آقاي شطي به ما پاسخ مشخصي داد و نه آقاي بندري در واقع هيچ مقام مسئولي به ما هيچ پيشنهاد مشخصي نداد و بحثها بيشتر در حد مذاكرات اوليه باقي ماند. خود آقاي شطي هم از نظر حقوقي نميتوانست هيچ تعهدي به ما بدهد. او گرچه دبيركل سازمان كنفران اسلامي بود، اما نه وزير خارجه بود، نه معاون وزير خارجه. بنابراين نميتوانست از طرف دولتهاي عربي حتي همان مبلغ ناچيز ده ميليارد دلار را كه يكدهم برآورد آقاي ابوفرج كارشناس سوماليايي سازمان ملل است، تضمين كند. اين كارشناس خسارت ايران در جنگ را صد ميليارد دلار برآورد كرده بود هر چند جمهوري اسلامي معتقد است اين رقم نيز واقعي نيست و خسارت ايران در جنگ بالغ بر هزار ميليارد دلار است.
در حقيقت هيچ مقام مسئولي از عربستان، كويت يا دولتهاي عربي كه قرار بود اين غرامت را به ما پرداخت كنند، با ما مذاكره جدي و متعهدانهاي نكرد تا ما درباره عقبنشيني و غرامت مذاكره كنيم و ما كه تجربه خاورميانه و جنگهاي كشورهاي عربي با اسرائيل را داشتيم، ديده بوديم پس از برقراري آتشبس، اسرائيل از مناطق اشغالشده عقبنشيني نميكرد و با فرو نشستن حرارت كشورهاي عربي، زمينهاي آنان به تملك اسرائيل درميآمد.
اين شرايط درباره جنگ ما حادتر بود، چرا كه عملا دنيا از اشغالگر حمايت ميكرد و امكان اين جدي بود كه عراق متناوبا به جنگ و صلح بپردازد تا سراسر ايران را اشغال كند، بنابراين تا زمان تصويب اولين قطعنامهاي كه دو خواسته اصلي ما يعني عقبنشيني به مرزهاي بينالمللي و تعيين متجاوز را تأمين ميكرد، يعني قطعنامه 598 در سال 1366، ما هيچ بستري براي آتشبس و صلح در اختيار نداشتيم.
(مصاحبه «بازتاب» با دكتر ولايتي)
تنها راه منطقي دفاع با قدرت عليه متجاوز
در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نكاتي در اين زمينه جلب مي نماييم.
يكم: از همان آغاز كه جنگ تحميلي بر عليه ايران شروع شد تنها راه منطقي دفاع با قدرت عليه متجاوز و بيرون راندن و تنبيه متجاوز و حصول اطمينان از عدم تجاوز مجدد او بود با فتح خرمشهر ما توانستيم قسمت هاي عمده اي از خاك كشور عزيزمان را از دست عراق پس بگيريم، اما شرايط بين المللي و منطقه اي و كشور عراق حاكي از اين بود كه تمام علل و عوامل كه در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند هنوز به قدرت باقي باشند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار عليه ايران براي پذيرش آن صرفا يك نوع تاكتيك براي خروج عراق از وضعيت پيش آمده مي باشد. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از:
الف) سيستم بين الملل:
در سطح ابرقدرت ها ايالات متحده آمريكا كه بر اثر پيروزي انقلاب اسلامي و به دنبال آن جريان گروگان گيري و شكست مفتضحانه عمليات طبس ضربات پياپي و سختي از ايران خورده بود نه تنها از هر حركتي كه متضمن ضربه زدن به ايران مي بود استقبال مي كرد، بلكه خود در صدد چاره جويي براي انتقام و جبران شكست هاي قبلي بود.
شواهد و دلايل بسياري وجود دارد كه آمريكا مشوق و ترغيب كننده رژيم عراق در آغاز جنگ بوده است. در سطح قدرت هاي بزرگ مانند فرانسه و انگليس كه روابط عميق و منافع قابل توجهي در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامي نيز شديدا ضرر خورده بودند. بنيه نظامي عراق را تقويت نمودند. دولت هاي منطقه خاورميانه (دولت هاي عربي به استثناء سوريه، ليبي و الجزاير) نه تنها به نفع عراق موضع گيري كرده بلكه از هر نوع كمك ممكن به عراق خودداري نكردند. آنها وجود انقلاب اسلامي در ايران را خطر بزرگي براي ادامه حكومت نامشروع خود مي دانستند.
ب ) شخصيت تصميم گيرنده صدام كه در آغاز تجاوز به ايران داراي سه انگيزه عمده شخصي بود:
1- تلاش براي كسب رهبري جهان عرب.
2- با استفاه از سقوط شاه كه براساس دكتر ين نيكسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با شكست ايران، خلأ سقوط شاه را پرنموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازي كند.
3- جبران تحقيري بود كه شخصا در امضاي قرارداد 1975 الجزاير شده بود.
ج ) عامل اجتماعي بافت اجتماعي و جمعيتي عراق به گونه اي است كه همواره حكومت را دچار بي ثباتي و بحران نموده است. پيروزي انقلاب اسلامي ايران موج جديدي از ناآرامي هاي شيعيان را در عراق به وجود آورد كه شامل اكثريت مردم عراق مي باشند و خواستار حكومت اسلامي در عراق بودند. نگراني هايي كه دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامي به عراق داشت عامل مهمي در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها اين عوامل از بين نرفته بود بلكه به خاطر پيروزي هاي چشمگير ايران در جبهه ها، شدت نيز بخشيده شده بود. قدرت هاي بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامي را شاهد بودند كه توانسته بود در بدترين شرايط بحران داخلي در جبهه ها نيز به پيروزي برسد.
دوم: بعد از فتح خرمشهر تلاش هاي زيادي بين مجامع بين المللي و برخي كشورهاي همسايه براي متوقف نمودن پيشروي ايران به داخل خاك عراق و جلوگيري از شكست كامل ارتش متلاشي شده رژيم بعث صورت گرفت ولي همچنان كه گفته شد اين تلاش ها صرفا براي خروج از بن بست پيش آمده بود، زيرا هيچ گونه مكانيزم حقوقي مطمئن براي دستيابي به صلحي همه جانبه را ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شوراي امنيت جوري طراحي شده بود كه خواسته هاي مشروع ايران را در بر نداشت. به عبارت ديگر شوراي امنيت نشان داد كه آنها در صدد مديريت بحران مي باشد نه حل آن ولي در پايان جنگ مجامع بين المللي با مشاهده قدرت اعجازآميز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخيرناپذير «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده و به ناچار قطعنامه 598 را به نحوي تدوين كردند كه دربرگيرنده برخي از خواسته هاي مشروع ايران بود. بنابراين مجاهدت هاي رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به «فاو» تنها عامل به رسميت شناخت حقوق ايران و صدور قطعنامه 598 است.
سوم: از آنجا كه بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش هايي از خاك ايران دست عراق بود لازم بود ما نيز بخش هايي از عراق را در دست داشته باشيم تا در موقع مذاكره با دست پر حاضر باشيم.
چهارم: از دلايل ديگر داخل شدن نيروهاي ايران به خاك عراق، خارج ساختن شهرهاي آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم كردن زمينه بازگشت مردم به اين شهرها بود.
پنجم: جلوگيري از استمرار استراتژي هجومي عراق در دريا و هوا، زيرا گرچه نيروي زميني عراق در زمين متوقف و به عقب رانده شده بود ولي حملات عراق در دريا و هوا ادامه داشت.
ششم: قوي بودن اين احتمال كه با فشار به صدام، زمينه سرنگوني او و نجات مردم عراق و ايران از اين حكومت تبهكار فراهم گردد.
هفتم: عدم اطمينان به حكومت بعث عراق و شخص صدام. همچنان كه اين موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد زماني كه ايران آتش بس و قطعنامه 598 را پذيرفت عراق به دليل قدرت گرفتن نيروهاي نظاميش دوباره بخش هايي از سرزمين ايران را به اشغال خود درآورد.
در پايان مي توان گفت كه پس از فتح خرمشهر شرايط براي اتمام جنگ مهيا نبود. بعد از بازپس گيري خرمشهر، منطقه با حمله اسرائيل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه اي در ادامه جنگ پيش آمد و نيروي ايران متوجه جنوب لبنان بود، اما زماني كه احساس شد فتح خرمشهر به تنهايي براي ريشه كن كردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ايران كافي نيست. شعار ادامه «عمليات و دفاع» تا تنبيه متجاوز و ريشه كردن تجاوز مطرح شد.
ب) بررسي علل و عوامل پايان جنگ در پايان جنگ هر چند ويژگي هاي رواني و شخصيتي صدام هنوز موجود بود، چنان كه در حمله به كويت دوباره بروز كرد ولي شرايط بين المللي و منطقه اي ديگر به هيچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراين در قطع نامه 598 شوراي امنيت بسياري از خواسته هاي مشروع و بر حق جمهوري اسلامي ايران را لحاظ كرده و عزم خود را بر پايان يافتن جنگ نمايان ساختند.
دلایل پذیرش قطعنامه 598 در سال آخر جنگ
در اين جا به صورت اختصار به بعضي از مهم ترين زمينه هاي آن اشاره مي شود:
در سال هاي پاياني جنگ، جهان از پيروزي هاي نظامي ايران احساس خطر و نگراني مي كرد. شرايط نظامي و سياسي، به نفع جمهوري اسلامي ايران تغيير كرده بود و اينك در كارنامه ي نظامي ايران، نقاط درخشاني (همچون بازپس گيري) خرمشهر، تصرف جزاير مجنون، فتح فاو، و نقاطي در كردستان عراق) به چشم مي خورد.
در عرصه سياسي نيز جمهوري اسلامي ايران، تقريبا يكه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق براي رياست بر جنبش غيرمتعهدها را، خنثي سازد و با برنامه ها و اقدامات تبليغي ـ سياسي خود، حقيقت متجاوز بودن عراق و واقعيت تساهل و تسامح جهاني را نشان دهد.
از اين رو ادامه ي جنگ و منازعه به خصوص به شكلي كه در ماه هاي آخر (حمله به نفتكش ها و مختل شدن امنيت خليج فارس و…) به ضرر برخي قدرت هاي بزرگ بود. از سوي ديگر پيروزي هاي نهايي ايران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان هاي ايران در مورد عراق، نشانه ي شكست كامل سياست هاي غرب در حمايت از عراق به شمار مي آمد. كشورهاي حامي عراق به وحشت افتاده بودند.
و خود عراق نيز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شكست هاي پي در پي، دريافته بود كه در آن شرايط نه تنها امكان پيروزي بر ايران را ندارد؛ بلكه بايد به هر ترتيب ممكن و با تمسك به هر وسيله اي، از شكست خود جلوگيري كند و به جنگ اشغالگرانه پايان دهد.
در چنين فضايي و پس از يأس قدرت هاي بزرگ از شكست ايران، باعث شد آنان قطعنامه ي 598 را ـ كه بر خلاف قطعنامه هاي پيشين تا اندازه متضمن نظريات و حقوق مسلّم ايران بود ـ به تصويب برسانند. اما اين قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، داراي نقاط ضعف و ابهامات زيادي بود،
(ر.ك: علي اكبر ولايتي، تاريخ سياسي جنگ تحميلي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1376، ص 243).
و ترديدهايي را در پذيرش اين قطعنامه از سوي ايران به وجود آورده بود. لذا قدرت هاي بزرگ ـ كه مصمم بر پايان جنگ بودند ـ فشارهاي نظامي و سياسي زيادي را براي قبول قطعنامه، به ايران وارد آوردند. اين فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقيم آمريكا در جنگ و حمله به هواپيماي مسافربري ايران، تشديد حملات و حضور آمريكا در خليج فارس، بمباران سكوهاي نفتي ايران، بمباران شيميايي مناطق مسكوني و جبهه ها از سوي عراق و… و سرانجام بر اثر اين عوامل، ايران تصميم به پذيرش قطعنامه ي 598 و قبول آتش بس گرفت.
البته قبول آن در چنين شرايطي، به فرموده امام(ره) به منزله نوشيدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بي نظير ايران در طول هشت سال جنگ تحميلي، در مقابل هجوم قدرت هاي بزرگ ـ به رغم همه ي مشكلات و ناملايمات ـ انقلاب نوپاي اسلامي را بيمه و بسياري از حقوق مسلّم ايران را تأمين نمود. هم چنين استقلال و تماميت ارضي كشور را تضمين كرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استكبار جهاني داد.
جهت مطالعه بيشتر ر.ك:
- 1- جنگ تحميلي (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )
- 2- تاريخ سياسي جنگ تحميلي، ص 137، علي اكبر ولايتي
- 3- آغاز تا پايان، سيري در جنگ ايران و عراق، محمد دروديان، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه
- 4- پس از بحران، هاشمي رفسنجاني كارنامه و خاطرات، 1361
- 5. عليرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1379
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان