دعاهایی برای درمان بیماری

دعاهایی برای درمان بیماری
فهرست این نوشتار:
دعاهاى جامع، يا دعادرمانى
1. از امام اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس دردى در بدنش احساس كند اين دعا را بخواند تا دردى به سراغش نيايد: اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللهِ وَقُدْرَتِهِ عَلَى الاْشْياءِ، اُعيذُ نَفْسي بِجَبّارِ السَّماءِ، اُعيذُ نَفْسي بِمَنْ لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ داءٌ، اُعيذُ نَفْسي بِالَّذِى اسْمُهُ بَرَكَةٌ وَشِفاءٌ».[1]
2. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس دردى در خود احساس كند بگويد: بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَصَلَّى اللهُ عَلى رَسُولِ اللهِ وَاَهْلِ بَيْتِهِ وَاَعُوذُ بِعِزَّةِ اللهِ وَقُدْرَتِهِ عَلى ما يَشاءُ مِنْ شَرِّ ما اَجِدُ».[2]
3. در حديث است كه كسى خدمت امام باقر عليه السلام آمد واز بيمارى بسيار وپريشانى خاطر شكايت كرد. حضرت خواندن اين دعاى را به وى سفارش فرمود: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ، تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَىِّ الَّذي لا يَمُوتُ وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدآ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَريکٌ فِى الْمُلْکِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبيرآ».[3]
4. در حديثى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هر دردى كه داشته باشى دست را بر محلّ درد بگذار وسه مرتبه بگو: اَللهُ اَللهُ اَللهُ رَبّى حَقّآ، لا اُشْرِکُ بِهِ شَيْئآ، اَللّهُمَّ اَنْتَ لَها وَلِكُلِّ عَظيمَةٍ، فَفَرِّجْها عَنِّى».[4]
5. نيز در حديثى معتبر فرمود: «پس از گفتن بِسْمِ الله، دست بر محلّ درد بمال وهفت مرتبه بگو: اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللهِ وَاَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللهِ وَاَعُوذُ بِجَلالِ اللهِ وَاَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللهِ وَاَعُوذُ بِجَمْعِ اللهِ وَاَعُوذُ بِرَسُولِ اللهِ وَاَعُوذُ بِأسْماءِ اللهِ مِنْ شَرِّ ما اَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ ما اَخافُ عَلى نَفْسي».[5]
6. در روايتى ديگر فرمود: «دست را بر محلّ درد بگذار وبگو: بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَمُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ، اَللّهُمَّ امْسَحْ عَنّي ما اَجِدُ[6] و سه مرتبه دست بر موضع درد بكش».[7]
7. نيز در حديثى معتبر آمده است كه فرمود: «براى درمان هر دردى اين دعا را بخوان: يا مُنْزِلَ الشِّفاءِ وَمُذْهِبَ الدّاءِ، اَنْزِلْ عَلى ما بي مِنْ داءٍ شِفاءً».[8]
8. در سخنى ديگر فرمود: «هر كس مبتلا به دردى شد، اگر دستش را بر موضع درد بگذارد وبا اخلاص بگويد: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَارًا[9] حتماً عافيت پيدا مىكند؛ هر دردىكه باشد».[10]
9. در گفتهاى ديگر فرمود: «هر كس سوره حمد و(قُلْ هُوَ اللهُ أَحَد) او را شفا ندهد، هيچ چيز ديگر او را شفا نمىدهد».[11]
10. نيز در گفتارى فرمود: «شخص ديگرى دست بر محلّ درد بگذارد وهفت مرتبه وحدّاقل سه مرتبه بگويد: اَيُّهَا الْوَجَعُ اُسْكُنْ بِسَكينَةِ اللهِ وَقِرْ بِوِقارِ اللهِ وَاحْجُزْ بِحاجِزِ اللهِ وَاهْدَأْ بِهَداءِ اللهِ، اُعيذُکَ اَيُّهَا الاِْنْسانُ بِما اَعاذَ اللهُ بِهِ عَرْشَهُ وَمَلائِكَتَهُ، يَوْمَ الرَّجْفَةِ وَالزَّلازِلَ».[12]
درمان بيمارىهاى مختلف با داروهاى گياهى
درمان سردى، عقربزدگى ومارزدگى
1. در روايتى معتبر مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «حضرت موسى عليه السلام از غلبه رطوبت وسردى در بدنش به خداوند متعال شكايت كرد. خداوند به وى دستور داد كه هليله[13] وبليله[14] وآمله[15] را بسايد وبا عسل خمير كند وبخورد».
سپس فرمود: «اين دارو همان است كه شما به آن اطريفل مىگوييد».[16]
2. در كتاب طبّ الائمّه روايت شده است كه كسى خدمت امام حسن عسكرى عليه السلام رسيد وعرض كرد: فرزندم را عقرب نيش زده واحتمال مرگ او مىرود. حضرت فرمود: «دواى جامع را كه از حضرت رضا عليه السلام به ما رسيده، به او بخورانيد». گفت: آن چيست؟ فرمود: «داروى معروفى است». گفت: نمىشناسم. حضرت فرمود: «سنبل وزعفران وقاقُلّه (هل) وعاقرقرحا[17] وخربق سفيد[18] وبنج[19] وفلفل سفيد از هر كدام به مقدار مساوى وابرفيون[20] به مقدار دو برابر به صورت نرم بكوبيد واز پارچه ابريشم بيرون كنيد وبا عسلى كه كفَش را گرفته باشند خمير كنيد، سپس كسى كه مار يا عقرب او را گزيده، اگر يك حبّه آن را با آب حلتيت[21] بخورد بلافاصله شفا پيدا مىكند».[22]
درمان فالج، لقوه[23] ، سردى معده وتنگى نفس
1. در همان كتاب از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه براى درمان فالج ولقوه، يك حبّه از دارويى را كه در بالا ذكر شد با آب مرزنگوش در بينى بچكانند.[24]
2. از امام جواد عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «براى درمان سردى معده وتنگى نفس، يك حبّه از آن دارو(ى جامع امام رضا عليه السلام ) را با آب زيره كه پخته باشند بخورند».[25]
درمان درد طحال، پهلوى راست وچپ واسهال
1. ازامام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «براى درمان درد سپرز (طحال) يك حبّه ازآن دارو(ى جامع امام رضا عليه السلام ) را با آب سرد واندكى سركه بخورند».[26]
2. در روايتى ديگر از امام رضا عليه السلام مىخوانيم كه فرمود: «يك حبّه آن دارو با آب زيره پخته، براى درد پهلوى راست ويك حبّه آن با آب ريشه كرفس پخته، براى پهلوى چپ مفيد است».[27]
3. نيز در حديثى فرمود: «يك حبّه آن دارو با آب موردِ پخته[28] ، براى اسهال مفيد است».[29]
4. از امام جواد عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «يك حبّه آن دارو را با آبِ سداب[30] ، يا آب ترب پخته، براى درمان اسهال بخورند».[31]
درمان بهق، پيسى، خوره وديوانگى، نفخ شكم ودير هضم شدن غذا
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «اگر مردم منافع وخواص سنا[32] را بدانند بىشك قيمت هر مثقال آن معادل دو مثقال طلا مىشود؛
سنا انسان را از بيمارىهاى بهق وپيسى وخوره وديوانگى وفالج ولقوه حفظ مىكند. اگر با مويز سرخ بىدانه وهليله سياه كه از هر كدام به مقدار مساوى برداشته شده ساخته شود وهر روز ناشتا به مقدار سه درهم (حدود نيم مثقال) ودر هنگام خواب نيز همين مقدار بخورند، خواصّ مزبور را خواهد داشت وبهترين داروهاست».[33]
2. در حديثى معتبر مىخوانيم كه اسماعيل بن فضل به امام صادق عليه السلام عرض كرد: غذا در معدهام هضم نمىشود. حضرت فرمود: «چرا از نبيذى كه ما مىخوريم وباعث هضم غذا مىشود ونفخ شكم را برطرف مىكند استفاده نمىكنى؟» سپس فرمود: «يك صاع مويز تهيّه كن ودانههايش را جدا كن وآن را خوب بشوى، سپس در ظرفى بريز وآنقدر آب در آن ظرف كن كه همه مويزه
را بپوشاند وپس از گذشتن سه شبانه روز در زمستان ويك شبانه روز در تابستان، آن را صاف كن وآب صافشدهاش را در ديگى بجوشان وبهقدرى كه دوسوم آن تبخير ويكسوم آن باقى بماند، سپس نيم رطل[34] عسل در آن ديگ
بريز وبايد آنقدر بجوشد كه محتواى ظرف به اندازه قبل از اضافه كردن عسل شود. سپس زنجبيل وخولنجان ودارچينى وزعفران وقرنفل ومصطكى تهيّه كن وهمه را بكوب ودر ميان همان ديگ بينداز تا مقدارى بجوشد. سپس ديگ را از روى آتش بردار تا سرد شود، بعد آن را صاف كن وهر صبح وشام مقدارى از آن بخور». اسماعيل گفت: به سفارش امام عمل كردم، بيماريم بهبود يافت.[35]
درمان سردرد وسردى سر
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «چنانچه روغن گشنيز را در بينى بچكانيد سردرد خوب مىشود».[36]
2. در حديث است كه كسى به امام رضا عليه السلام عرض كرد: در سرم احساس سرماى شديد مىكنم، بهگونهاى كه اگر باد به سرم بوزد مىترسم غش كنم. حضرت فرمود: «پس از غذا خوردن، روغن عنبر وزعفران در بينىات بچكان».[37]
درمان زكام
1. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «چنانچه يك دانك[38] شونيز (سياهدانه) ونيم دانك دانه كُندُس[39] را نرم بكوبند ودر بينى مبتلا به زكام بريزند، زكام را برطرف مىكند».[40]
2. در روايتى صحيح مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «در بدن تمام انسانها دو رگ وجود دارد: يكى در سر وديگرى در بدن؛ اوّلى خوره را تحريك كرده ودومى پيسى را به حركت درمىآورد. هنگامى كه رگ سر به حركت آيد خداوند متعال زكام را بر آن مسلّط مىكند تا دردهاى سر را بكشد. واگر رگ بدن به حركت درآيد خداوند دمل را بر آن مسلّط مىكند تا دردهاى بدن را بكشد. پس هر كه مبتلا به زكام يا دمل شود، بايد خدا را شكر كند».[41]
3. در حديثى ديگر فرمود: «زكام لشكرى از لشكرهاى الهى است كه دردهاى بدن را برطرف مىسازد».[42]
4. در چندين حديث آمده است كه زكام را نبايد (با سرعت) معالجه كرد.[43]
[1] . ترجمه: «پناه مىبرم به عزّت وقدرت خداوند بر همه اشياء، پناه مىدهم خود را به حاكم بر آسمان، پناهمىدهم خود را به كسى كه با نامش درد ضرر نمىرساند. پناه مىدهم خود را به كسى كه نامش بركتوشفاست». طبّ الأئمّه، ص 17.
[2] . ترجمه: «به نام خدا وبه ذات (پاك) او (شروع مىكنم.) درود خدا بر پيامبر خدا واهل بيتش باد، پناه مىبرمبه عزّت وقدرت خدا بر آنچه اراده مىكند از شرّ آنچه مىيابم». كافى، ج 2، ص 567؛ طبّ الأئمّه، ص 40.
[3] . ترجمه: «هيچ توان ونيرويى جز بر خداوند والامرتبه وبزرگ نيست. بر خداوند زندهاى كه هرگز نمىميردتوكّل مىكنم. وحمد وسپاس مخصوص خداوندى است كه فرزندى ندارد ودر سلطنت وحكومتش هيچهمتايى براى خود برنگزيد وهرگز به سبب ضعف وناتوانى يار ومددكارى نداشته است و(چنين خدايى را)بزرگ بدار». كافى، ج 8، ص 79، ح 65.
[4] . ترجمه: «خداوند، خداوند، خداوند، پرودگار من است واو بر حقّ است، هيچ چيز را همتاى او قرار نمىدهم.تو مىتوانى هر درد و بلايى را از بين ببرى، آن را از من دفع كن». كافى، ج 2، ص 565، ح 6؛ مكارم الأخلاق،ص389.
[5] . ترجمه: «به عزّت وقدرت وجلال وعظمت وبزرگى خدا وتمام صفات پروردگار ورسول خدا 9 وبهنامهاى خدا، پناه مىبرم از شرّ آنچه حذر دارم واز شرّ آنچه بر خود مىترسم». كافى، ج 2، ص 566، ح 8.
[6] . ترجمه: «به نام خدا وبه ذات (پاك) خدا (شروع مىكنم). محمّد فرستاده خداست وهيچ توان وقدرتى جزبراى خدا نيست. خدايا، دردم را درمان كن».
[7] . كافى، ج 2، ص 566، ح 10.
[8] . ترجمه: «اى نازلكننده شفا وازبينبرنده درد، براى درد من شفا نازل كن». كافى، ج 2، ص 567، ح 14.
[9] . ترجمه: «واز قرآن، آنچه شفا ورحمت است براى مؤمنان نازل مىكنيم ؛ وستمكاران را جز خسران(وزيان) نمىافزايد». سوره اسراء، آيه 82.
[10] . طبّ الأئمّه، ص 28.
[11] . همان، ص 39.
[12] . ترجمه: «اى درد، به فرمان سكونت الهى آرام شو وبه قرار خداوند قرار گير وبه ممانعت خدا متوقّف شو وبهآرامش الهى آرام گير. اى انسان، تو را پناه مىدهم به آنچه كه خداوند عرش وفرشتگان خود را در روز لرزهزمين وزلزلهها پناه داد». كافى، ج 2، ص 567، ح 17.
[13] . «هليله» ميوه درختى است كه در هندوستان مىرويد. رنگش زرد يا سياه ودر طب به كار مىرود. در عربىبه آن اهليلج گفته مىشود (فرهنگ عميد).
[14] . «بليله» ميوه درختى است (هندى) كه شبيه هليله است، داراى پوستى زرد يا خاكسترى رنگ است وبه آنبليلج هم مىگويند (فرهنگ عميد).
[15] . «آمِلُه» درختى هندى به بزرگى درخت گردو است. برگهايش ريز وانبوه وميوه آن به اندازه آلو وترشمزهوبر دو قسم است: سياه وزرد ودر طب به كار مىرود وبه آن آملج هم گفته مىشود (فرهنگ عميد).
[16] . كافى، ج 8، ص 167، ح 228.
[17] . «عاقِرقِرحاى» عربى واكراكره هندى، گياهى است شبيه بابونه، داراى برگهاى ريز وشاخههاى نازك، بيخآن دراز وبه كلفتى انگشت، طعمش تند وتيز، به فارسى كاكره هم گفته مىشود (فرهنگ عميد).
[18] . «خربق» گياهى است از تيره آلالهها، داراى برگهاى دراز وساقههاى كوتاه، با گلهاى پنج برگ وسرخكمرنگ وبيخ دراز مانند پياز وريشههاى باريك وطعم تلخ است. انواع آن بسيار امّا مهمترين آنها دو نوعسفيد وسياه است (فرهنگ فارسى دكتر معين).
[19] . «بنج» عربى «بنگ» و آن گردى است كه از كوبيدن برگها وسرشاخههاى گلدار شاهدانه مىگيرند كه به علّتداشتن موادّ مخدّر و سمّى، به مقدار بسيار كم در داروها ومعالجات استفاده مىشود (فرهنگ فارسى معين).
[20] . «فرفيون» گياهى است شبيه كاسنى، داراى برگهاى دراز وگلهاى چترى، اگر برگ آن را بكنند ياشاخهاش را بشكنند شيره سفيدى از آن خارج مىشود كه زهردار است. آن را شيرسگ هم مىگويند.فربيون وابرفيون وافربيون هم گفته شده است (فرهنگ عميد).
[21] . «حلتيت» همان «انفوزه» است وآن صمغى است كه از گياه انگدان گرفته مىشود وبه آن صمغ انجدان هممىگويند (فرهنگ فارسى دكتر معين). در فرهنگ عميد اضافه مىكند: بوى آن شبيه بوى سير وطعمشتلخ است. در طبّ قديم براى رفع تشنّج وعوارض هيسترى وقولنج وسياهسرفه وخناق به كار مىرفته وآنرا به صورت قرص يا حقنه مورد استفاده قرار مىدادند.
[22] . طبّ الأئمّه، ص 88.
[23] . «لقوه» نوعى بيمارى است كه در چهره انسان پيدا مىشود ولب ودهان يا فك به طرفى كج مىگردد(فرهنگ عميد).
[24] . طبّ الأئمّه، ص 89.
[25] . همان، ص 90.
[26] . همان.
[27] . طبّ الأئمّه، ص 90.
[28] . «مُورْد» درختى است شبيه به درخت انار، داراى برگهاى سبز وضخيم وخوشبو وهميشه سبز است(فرهنگ عميد).
[29] . طبّ الأئمّه، ص 91.
[30] . «سُداب» درختى است پرشاخ وبرگ كه بلنديش تا دو متر مىرسد. برگهايش ريز وبدبو وگلهايش زردرنگ وتخمهاى آن مثلث شكل وهر دانه در يك غلاف جا دارد. در طب به كار مىرود ودر عربى به آن سذابگويند (فرهنگ عميد).
[31] . طبّ الأئمّه، ص 91.
[32] . «سَنا» گياهى است داراى برگهاى باريك شبيه برگ حنا، گلهايش كبودرنگ ودانههاى آن ريز ودر غلافىشبيه غلاف باقلا جا دارد. اين گياه بيشتر در حجاز مىرويد وبهترين نوع آن سناى مكّى است. برگ آن درطب مانند مسهل استفاده مىشود. در معالجه بيمارىهاى تنگى نفس وقولنج وعرق النسا نيز به كار مىرود(فرهنگ عميد).
[33] . مكارم الأخلاق، ص 188.
[34] . رَطل (واژهاى عربى و) مقياس وزن مايعات، برابر دوازده اوقيه يا 84 مثقال است (فرهنگ عميد).
[35] . كافى، ج 6، ص 426، ح 3.
[36] . قرب الإسناد، ص 105، ح 370.
[37] . طبّ الأئمّه، ص 87.
[38] . يك ششم مثقال است كه چهار نخود مىشود.
[39] . «كُندُس» گياهى است داراى برگهاى بيضى شكل دندانهدار وبيخ آن داراى مادّه سمّى است (فرهنگ عميد).
[40] . طبّ الأئمّه، ص 65.
[41] . كافى، ج 8، ص 313، ح 579.
[42] . طبّ الأئمّه، ص 64.
[43] . همان، ص 65.